شرح دعای سحر-حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) (قسمت پنجم)

شناسه نوشته : 21566

1396/03/16

تعداد بازدید : 373

 شرح دعای سحر-حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) (قسمت پنجم)
اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِاوْسَعِها، وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها. بار الها، من از تو سؤال مى كنم به گسترده ترين رحمتت، و همه رحمتهاى تو گسترده است، بار الها از تو سؤال مى كنم به همه رحمتت.

فرق ميان رحمت رحمانيه و رحمت رحيميه

رحمت رحمانيه مقام بسط وجود است، و رحمت رحيميه مقام بسط كمال وجود، پس با رحمت رحمانيه اصل وجود ظهور يافته، و با رحمت رحيميه هر چيزى به كمال معنوى و هدايت باطنى خود مى رسد. و لذا در دعا وارد است: اى رحمن دنيا و رحيم آخرت، و خداوند رحمن است نسبت به همه خلق خود، و رحيم است بر مؤمنين به طور اختصاص. پس خداى متعال با حقيقت رحمانيت خود فيض وجود را بر ماهيات معدوم و هياكل هالك و نابود افاضه كرد، و با حقيقت رحيميت افاضه كمال وجود فرمود، و طلوع صبح دولت رحيميت در نشأه آخرت بيش از پيش افاضه فيض مى كند.

و در برخى از روايات است: اى رحمان دنيا و آخرت، و اى رحيم دنيا و آخرت. و اين به آن اعتبار است كه خداوند در هر موجودى عشق طبيعى سير به سوى كمال خود را ايجاد فرموده كه تدريجا به مقام خود برسد و در عالم آخرت و روزى كه هر كس كشته خود را درو خواهد كرد و هر فردى به فعليت و كمال لايق خود خواهد رسيد، نفوس طاهره تزكيه شده به مقامهاى قرب و كرامات و بهشتى كه به پهناى آسمان ها است خواهند رسيد، و نفوس برگشته درنده و حيوان خو و شيطان صفت به دوزخ و دركات آن و عقربها و مارها خواهند رسيد هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت. كه وصول به اين مراتب و دركات نسبت به نفوس برگشته شيطانى خود كمال آن نفوس است، هر چند نسبت به نفوس تزكيه شده و مستقيم انسانى نقص است.

و بنا بر طريقى كه شيخ محيى الدين عربى دارد مسأله رحيميت حضرت حق در هر دو جهان روشن است، كه بنا به مسلك او ارحم الراحمين در نزد نام المنتقم شفاعت مى كند و زمام دولت را خود به دست مى گيرد، و المنتقم تحت سلطنت و حكومت او قرار مى گيرد.

رحمانيت و رحيميت ذاتى و فعلى

و رحمانيت و رحيميت يا فعلى است و يا ذاتى. پس خداى تعالى صاحب رحمت رحمانيه ذاتى و رحمت رحيميه ذاتى است. و رحمت رحمانيه ذاتى و رحيميت ذاتى عبارت است از تجلى ذات بر ذات كه در اثر اين تجلى، صفات و اسماء الهيه و لوازم آنها از اعيان ثابته به ظهور علمى ظاهر مى شوند و در عين علم اجمالى در حضرت واحديت، كشف تفصيلى حاصل آيد.[1] همچنانكه حضرت حق تعالى صاحب رحمت رحمانيه فعلى و رحيميه فعلى مى باشد. و رحمانيت و رحيميت فعلى عبارتند از تجلى ذات در ملابس افعال، به اينكه اعيان را مشمول فيض و كمال فرموده و فيض منبسط، اعيان را بر طبق غايت كامل و نظام اتم به ظهور مى رساند.

و يكى از اسرار اينكه دو نام مبارك رحمن و رحيم در فاتحه كتاب تدوينى تكرار شده آن است كه رحمت رحمانيه و رحيميه در هر دو مقام يعنى مقام ذات و مقام فعل گفته آيد تا كتاب تدوينى با كتاب تكوينى مطابقت نمايد، زيرا ظاهر عنوان باطن است، و لفظ و عبارت عبارتى است از تجلى معنى و حقيقت در لباس صداها و شكل ها و پوشش پوست ها و هيئت ها.

معانى مختلف رحمن و رحيم و حمد در بسم اللّه و فاتحة الكتاب

پس اگر الرحمن الرحيم را كه در بسم اللّه است براى لفظ جلاله كه اللّه است صفت گرفتيم اشاره خواهد بود به رحمانيت ذاتى و رحميت ذاتى، و الرحمن الرحيم دومى كه در سوره الحمد است اشاره خواهد بود به رحمانيت فعلى و رحيميت فعلى، و اللّه در الحمد للّه عبارت مى شود از الوهيت فعلى و مقام جمع تفصيل الرحمن فعلى و الرحيم فعلى، و الحمد عبارت مى شود از عوالم مجردات و نفوس اسفهبديه كه بجز حمد و اظهار كمال منعم حيثيت ديگرى ندارند. (زيرا همه فعليت محضه اند و هيچ چيز بالقوه ندارند).

و در تمام سلسله وجود بجز همين عوالم نورى موجود ديگرى يافت نمى شود كه تماما حمد باشد و هيچ حيثيت كفرانى در او نباشد، و فقط همين عوالم نورى هستند كه به گفته اهل ذوق و عرفان انّيّات صرف و بدون ماهيت مى باشند، و عوالم و عالميان ديگر همگى در مرتبه اى پست تر از اين عوالم هستند.

بنابراين، معناى سوره مباركه چنين مى شود: به نام خداوندى كه صاحب رحمت رحمانيه ذاتى و رحيميت ذاتى است. عوالمى كه سراپا حمد است گشايش يافت، عوالمى كه عبارتند از تعين الهيت مطلقه در مقام فعل، و از براى ساير مراتب موجودات كه از مقام مقدسين نازل شده اند ذوات ربوبى هستند و آنان را در تحت تربيت خود گرفته اند، از قبيل ملائكه روحانيين كه با كريمه مباركه و الصّافّات صفاّ، فالمدّبرات أمرا به آنها اشاره شده، و اين ذوات ربوبى داراى رحمت رحمانيه فعلى و رحيميه فعلى هستند، يعنى براى آنهاست مقام بسط وجود و بسط كمال عينى در حضرت شهادت، و داراى مالكيت و قابضيت مى باشند در روزى كه همگى به سوى اين ذوات برمى گردند، كه رجوع به اين ها همان رجوع إلى اللّه است، زيرا ظهور شى ء از خود آن شى ء، مباين نبوده بلكه او عينا خود اوست (و اسماء و صفات ظهور ذات است پس رجوع به اسماء رجوع به ذات خواهد بود).

و اگر الرحمن الرحيم را صفت اسم در بسم اللّه گرفتيم، قضيه به عكس مى شود (يعنى الرحمن و الرحيم در بسم اللّه رحمانيت و رحيميت فعلى مى شوند، و الرحمن و الرحيم در فاتحة الكتاب رحمانيت و رحيميت ذاتى مى شوند. زيرا در اين صورت اسم) به معناى مشيت مى شود، يعنى مشيت اللهى كه رحمانيت فعلى و رحيميت فعلى به او متحقق مى شود. و اللّه در الحمد للّه عبارت مى شود از الهيت ذاتى؛ و الرحمن الرحيم در سوره حمد عبارت مى شوند از رحمانيت و رحيميتى كه از صفات ذات مى باشند (نه از صفات فعل)، و همچنين روبوبيت و مالكيت نيز عبارت از صفات ذات خواهند بود. و ما در شرح جمله اللهم انى أسئلك من أسمائك آنچه را كه در تفسير اسم از طريق اهل بيت عصمت و طهارت، و مهابط وحى و فرشتگان الهى استفاده مى شود اشارت خواهيم كرد.

تنبيه و اعتراض در مرتبه اسم رحمن و رحيم

قيصرى در مقدمات شرح فصوص گويد: اگر حقيقت وجود را شرط فقط كليات اشياء دانستيم پس آن مرتبه اسم رحمن است كه رب عقل اول است و به نام لوح قضا (مقام جمع) و ام الكتاب و قلم اعلى خوانده مى شود. و اگر حقيقت وجود را شرط كليات اشياء دانستيم به طورى كه كليات در آن جزئياتى باشد مفصل و ثابت بدون آنكه از كلياتشان در احتجاب باشند، پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحيم كه رب نفس كلى است[2]و به نام لوح قدر (مقام تدريج) خوانده مى شود و آن همان لوح محفوظ و كتاب مبين است.

من گويم: اينكه قيصرى گفته، هر چند به يك توجيه صحيح است ولى مناسب تر آن بود كه مرتبه اسم الرحمن را مرتبه بسط وجود بر همه عوالم چه كليّاتش و چه جزئياتش قرار مى داد، و مرتبه اسم الرحيم را مرتبه بسط كمال وجود قرار مى داد به كليات عوالم و جزئيات آن، زيرا رحمت رحمانيه و رحيميه همه چيز را فرا گرفته و به همه عوالم احاطه دارد، پس آن دو عبارتند از تعين مشيت، و اما مقام تعقل و مقام نفس مقام تعين در تعين است. پس بهتر آن است كه گفته شود: اگر حقيقت وجود به شرط بسط اصل وجود گرفته شود پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحمن، و اگر به شرط بسط كمال وجود گرفته شود پس آن عبارت مى شود از مرتبه اسم الرحيم، و لذا در دعاها وارد شده است: بار الها من از تو سؤال مى كنم به آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته. و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه خداى تعالى را صد رحمت هست كه يكى از آن رحمت ها را بر زمين نازل كرد و آن را در ميان خلقش پخش كرد، هر چه عاطفه و رحم در ميان خلق هست به واسطه آن يك رحمت است؛ و نود و نه رحمت را به تأخير انداخت تا روز رستاخيز به واسطه آن رحمت ها بندگان خودش را مورد رحمت قرار دهد.

رحمانيت و رحيميت حق تعالى در نظر عارف بزرگوار حاج ميرزا جواد ملكى (قدس سره)

يكى از بزرگان اصحاب سلوك و معرفت (رضى اللّه تعالى عنه) در كتاب اسرار الصلوة در تفسير سوره فاتحه پس از آنكه اين روايت نبوى را نقل مى كند، چنين مى گويد:

پس اطلاق رحمن و رحيم به خداى تعالى بدان اعتبار است كه خالق رحمت رحمانيه و رحيميه است به اعتبار آنكه اين رحمت با آن حضرت قائم است به طور قيام صدور نه قيام حلول. پس رحمت رحمانيه او عبارت است از افاضه وجود كه منبسط در همه مخلوقات است، و بنا بر اين خود ايجاد عبارت است از رحمانيت او، و موجودات رحمت او هستند. و رحمت رحيميه خدا عبارت است از افاضه هدايت و كمال به بندگان مؤمنش در دنيا، و پاداش و ثواب در آخرت. پس ايجاد خدا همه را چه نيكوكار و چه بدكردار شامل است- تا آنكه مى گويد- پس آن كه به عالم از اين جهت نگاه مى كند كه به ايجاد حق تعالى قائم است، گويى به رحمانيت حق نگاه كرده و گويى در خارج بجز رحمن و رحمت او چيزى نمى بيند. و آن كه به عالم از آن جهت نگاه مى كند كه خداوند آن را ايجاد كرده (و ايجاد را مى بيند نه موجود را) گويى بجز رحمن چيزى را نديده است.

(پايان كلام آن بزرگ كه جايگاهش در بهشت برين برتر باد)

نظر مؤلف در رحمانيت و رحيميت و تصحيح كلام عارف مذكور

من مى گويم: اگر مقصود ايشان از وجود منبسط همان است كه در ميان اهل معرفت شيوع دارد كه همان مقام مشيت و الهيت مطلقه و مقام ولايت محمديه و ديگر القاب كه بر حسب نظرها و مقامات گفته شده مى باشد، اين معنا با مقام رحمانيتى كه در بسم اللّه الرحمن الرحيم است مناسبت ندارد، زيرا رحمن و رحيم در بسم اللّه تابع اسم اللّه مى باشند و از تعينات او هستند؛ و ظل منبسط ظل اللّه است، نه ظل الرحمن، زيرا حقيقت ظل منبسط عبارت است از حقيقت انسان كامل و رب انسان كامل، و كون جامع همان اسم اعظم الهى (يعنى اللّه) است كه محيط است به الرحمن الرحيم، و لذا در فاتحه كتاب الهى نيز تابع قرار داده شده اند. و اگر مقصود ايشان از وجود منبسط، مقام بسط وجود است، البته مناسب با مقام و موافق با تدوين و تكوين است ولى با ظاهر كلامشان مخالف است. و آنچه ايشان گفته اند نيز صحيح است به اعتبار آنكه مظهر در ظاهر فانى است. پس مقام رحمانيت از اين نظر همان مقام الوهيت است، چنانكه خداى تعالى مى فرمايد: بگو اللّه را بخوانيد يا رحمن را، هر كدام را بخوانيد اسماء حسنى مخصوص اوست. و فرمود: رحمن قرآن را تعليم كرد[3] انسان را آفريد. و فرمود: اوست اللّه كه الهى جز او نيست، رحمن و رحيم است.

يادآورى در اينكه مقصود از رحمت در اين فقره دعا رحمت فعلى است نه رحمت ذاتى

بدان كه تجلى خداى تعالى به تجلى رحمانى ذاتى در عالم اسماء و صفات هر چند پر بهاتر و نورانى تر است و رحمتش در آن مقام وسيع تر، زيرا عالم ربوبى عالمى است بسيار وسيع، ولى در اين فقره از دعا ظاهر آن است كه مقصود از رحمت، رحمت فعلى است و فيضى است كه از مقام رحمانيت ذاتى بر مرحومات افاضه مى شود و بارانى است كه از آسمان الوهيت بر زمين هاى خشك فرود مى آيد.

در وسيع بودن رحمت و اوسع بودن آن

و معلوم باد كه هر مرتبه اى از تعينات و هر موجودى از موجودات را رويى به جهان غيب و نور است و رويى به جهان ظلمت و قصور، كه اين ظلمت و قصور ناشى از حقيقت ذات مكدر موجودات و ماهيات تاريك است. پس به اعتبار آن وجهه نورانى كه به سوى جهان رحمت و مغفرت است مرتبه اى خواهد بود از مراتب رحمت الهى، و به اعتبار آن وجهه اى كه به سوى خود اوست مرحوم و مورد رحمت قرار مى گيرد. پس همان گونه كه مرحومات را تكثر عرضى بالذات است و تكثر طولى بالعرض، همچنين از براى رحمت تكثر عرضى بالعرض است و تكثر طولى بالذات كه برخى از آن وسيع است و برخى وسيع تر، و بعضى محيط است و بعضى محاط، چنانكه در حكمت عاليه مقرر است. و معلوم است كه مناسب با حال دعا كننده آن است كه از خداى تعالى به جهاتى كه منتسب به اوست سؤال كند كه عبارت از جهات رحمت و ظل نورانى باقى است. پس موجود مرحوم نيازمند از خداى رحيم بى نياز سؤال مى كند به واسطه رحمت واسعه الهيه.


[1] ) همان گونه كه ذات حضرت حق علم است به نحو اجمال و بساطت چنانكه در روايات نيز وارد است كه ربّنا علم كلّه، ولى اين اجمال و بساطت مانع از آن نيست كه حضرت حق علم به اشياء به طور تفصيل داشته باشد، چنانكه بعضى گفته اند كه حضرت حق علم تفصيلى به اشياء ندارد. و تفصيل بحث را جاى ديگر است.

[2] ) كلى در اصطلاح منطق به معناى ما ينطبق على الكثيرين است در مقابل جزئى. و اما در اصطلاح فلسفه و عرفان به معناى سعه وجودى است، مانند آنكه گويند: كليات اشياء در معرض كون و فساد نمى باشند. كه مراد صور مثالى و ارباب انواع موجودات جسمانى است. و خلاصه كلام آن كه: قيصرى رحمانيت حضرت حق را مخصوص كليات اشياء دانسته، و رحيميت حق را شامل كلياتى كه جزئيات هم در آن باشد و جزئيات حجاب كليات نباشد. ولى حضرت امام اين مطلب را درست نمى دانند بلكه رحمانيت و رحيميت هر دو را شامل كليات و جزئيات مى دانند، و ليكن رحمانيت مخصوص اصل وجود است و رحيميت شامل كمال وجود. (مترجم)

[3] ) وجه استشهاد به اين آيه ظاهرا براى آن است كه علم صفت ذات است، پس معلم نيز ذات خواهد بود، و ليكن در اين آيه به رحمن نسبت داده شده به اعتبار فناى مظهر در ظاهر.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی موسسه نشر و معارف اهل بیت علیهم السلام

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید