شرح دعای ابوحمزه ثمالی از آیت الله جوادی آملی دامت برکاته (قسمت پنجم)

شناسه نوشته : 21567

1396/03/16

تعداد بازدید : 297

شرح دعای ابوحمزه ثمالی از آیت الله جوادی آملی دامت برکاته (قسمت پنجم)
كی از شرائط استجابت دعا كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است كه انسان نعمت‌های الهی را تبیین كند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت. معرفت حقّ را با دعا به آموخت. مسئله معاد را با دعا به ما‌ آموخت. یك وقت انسان فقط دعا می‌كند. می‌گوید: خدایا! فلان بیماری‌ام را برطرف بكن! یك وقتی دعای مُعلّل دارد. این دعای مُعلّل، تَعلیل دعاست. درس دعاست.

إعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. اَلدُّعاء تُرْثُ المُؤمِنْ . اَلْدُّعاء سِلاحُ المُؤمِنْ . اَلدُّعاء مُخُّ العِبادَه.
یكی از شرائط استجابت دعا كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است كه انسان نعمت‌های الهی را تبیین كند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت. معرفت حقّ را با دعا به آموخت. مسئله معاد را با دعا به ما‌ آموخت. یك وقت انسان فقط دعا می‌كند. می‌گوید: خدایا! فلان بیماری‌ام را برطرف بكن! یك وقتی دعای مُعلّل دارد. این دعای مُعلّل، تَعلیل دعاست. درس دعاست.
وجود مبارك امام سجاد عرض می‌كند: سوابق درخشانی كه نسبت به من و دیگران داشتی و فضائل بی‌كران تا بی‌كرانی كه داری، من را وادار می‌كند كه از تو بخواهیم .

***الهی اَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِكَ وَ إحسانِكَ صَغِیراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی كَبِیراً***

خدایا! تاكنون كه در كنار سفره نعمت و احسان تو به سر بردیم. از كودكی تاكنون، از نظر مسائل مادّی و دنیائی ما را تأمین كردی. وقتی سالمند و بزرگ شدیم، ما را شهره روستایمان یا شهرمان یا استانمان، یا كشورمان، یا در یك منظقه وسیع‌تری، در یك قارّه‌ای، مانند آن كردی. ما را مشهور كردی، خوش‌نام كردی، نام آور كردی. نام بردار كردی، و مانند آن. وعده‌های آخرت هم كه از شما رسیده است.
یكی از شرائط استجابت دعا كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است كه انسان نعمت‌های الهی را تبیین كند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت.
پس بنابراین ما حدوثاً و بقآءً در كنار سفره تو نشستیم. ما عادت كردیم به این كه ناز پروردة تَنعُّم تو باشیم. و عادت كردیم كه با دست خالی بیائیم، با روی سیاه بیائیم، با روی سپید، دست پُر برگردیم. عادت كردیم، تو ما را عادت دادی!
پروردگارا! من هم با معرفت آمدم، هم با محبّت آمدم. معرفت من رهنمای من است ، محبّت من شفیع من. قبلاً عرض كردم: به غیر شفیع . الآن عرض می‌كنم: با شفیع آمدم . تو را دوست دارم. برای این كه خوب كه بررسی كردم، دیدم كه هیچ كس نبود كه ما را از خردسالی به اینجا برساند. وقتی هم بزرگسال شدیم ما را مشهور كند، نام آور كند، محترم كند پیش مردم. حیثیت ما را حفظ بكند. الآن هم با معرفت آمدم كه راهنمای من است. هم با محبّت آمدم كه شفیع من است. همانطوری كه در مسئله توبه گفته شد: لاشَفِیعَ اًنْجَحُ مِنَ التُّوبِه، اینجا هم می‌توان گفت:
لا شَفِیعَ اَنْجَحُ مِنَ المَحَبَّه . چیزی، شفیعی بهتر از محبّت نیست. البتّه محبّت‌های بیرونی منطقه‌اش محفوظ است. اینها محبّت‌های درونی است.
و عرض می‌كند:

***وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِيلِي بِدَلاَلَتِكَ وَ سَاكِنٌ مِنْ شَفِيعِي إِلَى شَفَاعَتِكَ‏***

من هم به این راهنما امیدوارم، هم به این شفیع . و غیر از این چیز نیاوردم . عمل صالحی، ترك گناهی، فعل ثوابی، اینها را نیاورده‌ام ! فقط تو را می‌شناسم و دوست دارم ، همین.
با زبانی تو را می‌خوانم كه تبهكار است. با قلبی با تو مناجات می‌كنم كه تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را می‌پذیری، هم تبهكار را . چنین كه تاكنون پذیرفتی. مگر ما تاكنون زبان بی‌گناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو می‌ترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم. اگر گناهانم را می‌بینم ، فَزَع می‌كنم ، نه یأس دارم. و اگر كَرم تو را می‌بینم، طمع دارم.
اگر ببخشی، بهترین بخشندگانی. چون بدون منّت می‌بخشی. و اگر عذاب كنی، عادلانه عذاب كردی. پروردگارا ! من با همه سوابق تباه و تیره و تاریك‌ام ، دلیلی دارد كه تو را می‌خوانم . بی‌حجّت نیست . اگر كسی بگوید: تو با زبان گناهكار ، با قلب تیره به چه جهت خدا را می‌خوانی؟ عرض می‌كنم: روی كَرم او . كریم كسی است كه از گناهان ببخشد . من دلیلی دارم و با این دلیل خودم را قانع كردم كه از تو مسئلت كنم .

***حُجَّتِي يَا اللَّهُ فِي جُرْأَتِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ مَعَ إِتْيَانِي مَا تَكْرَهُ جُودُكَ وَ كَرَمُكَ‏ وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي مَعَ قِلَّةِ حَيَائِي رَأْفَتُكَ وَ رَحْمَتُكَ‏***

من بَد حیا بودم. از تو خجالت نكشیدم. تو در سوره مباركه علق، در طلیعه بعثت فرمودی: ألَمْ یَعْلَمْ بِأنَّ اللهَ یَری.(1) انسان خجالت نمی‌كشد در مشهد و محضر خدا گناه می‌كند؟ من اعتراف می‌كنم بَد حیا بودم، كم حیا بودم. می‌دانستم تو مرا می‌بینی و در محضر و مشهد تو هستم. مع ذلك گناه كردم. اما برای این كه می‌دانم تو می‌بخشی، از تو مسئلت می‌كنم. من بین این دو امر قرار گرفتم: هم عُدّه منی در شدّت، هم رأفت و كرمت مایه امید من است. لذا من با این دو دلیل به سمت تو آمدم.
درود بر پیامبر و اولاد پیامبر بفرست و آن رَجاء و امید مرا آیس و ناامید نكن و محقّق بكن . ندای مرا بشنو ای كسی كه بهترین مَدعُوی.
با زبانی تو را می‌خوانم كه تبهكار است. با قلبی با تو مناجات می‌كنم كه تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را می‌پذیری، هم تبهكار را . چنین كه تاكنون پذیرفتی . مگر ما تاكنون زبان بی‌گناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو می‌ترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم.

***يَا خَيْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ‏ عَظُمَ يَا سَيِّدِي أَمَلِي وَ سَاءَ عَمَلِي***

عرض كرد: خدایا! عمل و آرزوی من زیاد است. عمل و كار من بسیار بَد است. كار من بَد است. اعمال من بَد است، آمال من بزرگ. تو به مقدار آمال و آرزوی من به من ببخش. به مقدار اعمال من مرا مؤاخذه نكن . زیرا كَرم و بزرگواری تو اَجلّ از آن است كه تبهكاران و مُذنبین را جزاء و كیفر بدهد. و حِلم و بخشایش تو بزرگتر از آن است كه مقصّرین را مُكافات كند. و كُفّ آنها كار كند. و من، یا سِیِّدِی من به فضل تو پناه برده‌ام .

"هارِبٌ مِنْكِ إلِیْك... این هارِبٌّ مِنْكِ إلِیْك، إنْتَ الرّاه أعْلَمُ … أنَّ الرّاحِلَ إلِیْك قَرِیبُ المَسافَه، بِكَ عَرَفْتُكَ."

این جمله‌ها هم از بحث‌های محوری و كلیدی این جمله است كه أنَا هارِبٌ مِنْكِ إلِیْكِ از تو به سوی تو، این توحید ناب است. این هم در این جمله‌های دعا كم نیست كه دو بار هارِبٌ مِنْكِ إلِیْك آمده است. نه هارِبٌ مِنْ اَصحابِكَ إلی عَفْوِكَ. از تو به سوی تو آمدم . یعنی از جائی نبودم كه به سوی تو بیایم . اگر می‌ترسم، از انتقام تو می‌ترسم. اگر امیدوارم، به لطف تو امیدوارم .

*** هَارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً***

تو به ما وعده دادی كه نسبت به دیگر تبهكاران تنها صابر باشی، حلیم باشی، عَفُّو باشی . بلكه صَفح كنی . صَفح جَمیل . نه تنها عفو كنی، بلكه صَفح جَمیل كنی. یعنی صفحه خاطرات را وَرق بزنی. آن صفحه‌ای كه اصلاً گناه در آن نوشته نشده، آن صفحه را به ما نشان بدهی. و اصلاً صرف نظر كنی كه صَفح بالاتر از عفو است. بنابراین این هم در عین حال كه دعاست، اَدب دعا، درس دعا، راه دعا و تقویّت روحیه نیایش و دعا را وجود مبارك امام سجاد به ما آموخت. غرض آن است كه با دعاء، درس دعا و علّت دعا تشریح می‌كند. امیدواریم ادعیه همه مستجاب باشد.

وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَكاتُه

پي نوشت ها :
  1- سوره علق / آیة 14

منبع: تبیان

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید