اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاكْمَلِهِ، وَ كُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ.
بار الها، من از تو سؤال مى كنم به كامل ترين كمالت، و همه كمال تو كامل است. بار الها من از تو سؤال مى كنم به همه كمالت.
كمال هر چيزى به آن چيزى است كه به واسطه آن تمام مى شود و كمبودش جبران مى گردد. پس كمال هيولى به صورت است و كمال جنس به فصل است. و از اين روست كه در تعريف نفس گفته شده كه نفس، نخستين كمال جسم طبيعى آلى است، زيرا به يك اعتبار كمال هيولى به اوست و به اعتبار ديگر كمال جنس به واسطه اوست.[1]
ولايت در عقايد و اعمال همچون صورت است براى هيولى
و به اين جهت است كه ولايت علوى (كه خداى تعالى ما را بر آن مستدام بدارد) موجب كمال دين و تمام نعمت گرديد كه خدا فرمود:
امروز من دين شما را براى شما كامل كردم و نعمت خودم را بر شما تمام نمودم. و امام باقر عليه السّلام ضمن روايت مفصلى كه در كافى است فرمود: سپس ولايت فرود آمد و اين نزول در روز جمعه در زمين عرفات بود كه خداى تعالى فرو فرستاد: امروز دين شما را براى شما كامل گردانيدم و نعمت خودم را بر شما تمام كردم. و كمال دين به وسيله ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام شد.[2]
پس ديگر عبادات بلكه عقايد و ملكات نيز به منزله هيولى است و ولايت صورت آنهاست و آنان به منزله ظاهرند و ولايت، باطن آنهاست. و از اين روست كه اگر كسى بميرد و امامى نداشته باشد، به مرگ دوران جاهليت و به مرگ كفر و نفاق و گمراهى مرده است، چنانكه در روايت كافى است.[3]زيرا ماده و هيولى را بجز با صورت و فعليت، وجودى محقق نمى شود، بلكه براى ماده و هيولى در نشأه آخرت اصلا وجودى نيست، زيرا آن جهان سراپا حيات و زندگى است و آنجا جاى درو كردن، و دنيا كشتزار آخرت است.
كمال، صفت جلال است يا صفت جمال؟
و بدان كه اسماء و صفات الهيه همگى كامل اند بلكه خود كمال اند زيرا آنجا نقصى وجود ندارد تا جبران شود و هر چه كمال در عالم وجود است همگى ظهور كمال اسماء الهى و تجليات آنهاست. و كاملترين اسماء الهى آن اسم است كه جامع همه كمالات است و مظهر آن اسم، انسان كامل كه مستجمع جميع صفات و اسماء الهيه و مظهر همه تجليات حق است، مى باشد.
پس در اسماء الهيه اسم اللّه كاملترين اسماء است، و در مظاهر اسماء، انسان كامل است كه كاملتر از همه مظاهر است، و در ميان شرايع شريعت او كاملتر است، و كمال شريعت او با ولايت است، و نسبت شريعت او به ديگر شريعت ها مانند نسبت خود اوست به ديگر صاحبان شرايع و مانند نسبت اسم جامع است به ساير اسماء، پس شريعت او در تحت دولت اسم اللّه است كه حكومتش ابدى و ازلى است، و ديگر شرايع نيز مظاهر شريعت او هستند و شريعت او كمال ديگر شرايع است، و از اين روست كه او پيغمبر بود و آدم هنوز در ميان آب و گل بود، بلكه هيچ آب و گلى وجود نداشت، و آن حضرت به همراه آدم و نوح و ديگر پيامبران بود.
و از سخن محقق سبزوارى در شرح الاسماء چنين استفاده مى شود كه كمال، قدر جامع ميان جلال و جمال است. و اين مطلب گر چه بنابر آنچه گفتيم كه در هر صفت جمال، جلالى مختفى و در هر جلالى، صفت جمالى پنهان است، مطلبى است درست الاّ اينكه اسم تابع آن صفتى است كه ظهور دارد، (نه آن صفتى كه مختفى است)؛ و كمال از صفات جمال است و جلال در آن منطوى و مختفى است، زيرا كمال عبارت است از صورت تمام بودن چيزى، و اين تمام بودن از صفات ثبوتيه است هر چند ملازم با صفت سلبى نيز مى باشد.
[1]- بعضى گمان كرده اند كه ولايت يكى از فريضه هاى الهى است مانند ديگر فرايض، و در اين قول به روايت بنى الاسلام على خمس (اسلام بر پنج چيز بنا شده: نماز و روزه ... و يكى هم ولايت است) استناد نموده اند و شيخ عارف كامل شاه آبادى (كه خداوند سايه اش بر سر ارادتمندانش مستدام فرمايد) مى فرمود: ولايت در اين حديث با فتحه واو است كه به معناى دوستى است و اما ولايتى كه يكى از اركان دين و بلكه اصل دين و كمال آن است ولايت با كسره واو است. (از مؤلف- دام ظلّه)
[2]- در روز نزول آيه اختلاف است، و اصحّ روايات آن است كه در روز هجدهم ذى الحجه (روز غدير) بوده نه روز عرفه. ر. ك: تفسير الميزان، ذيل آيه 3 از سوره مائده. (م)
[3]- بعضى گمان كرده اند كه ولايت يكى از فريضه هاى الهى است مانند ديگر فرايض و در اين قول به روايت بنى الاسلام على خمس (اسلام بر پنج چيز بنا شده: نماز و روزه ... و يكى هم ولايت است) استناد نموده اند و شيخ عارف كامل شاه آبادى كه خداوند سايه اش بر سر ارادتمندانش مستدام فرمايد، مى فرمود: ولايت در اين حديث با فتحه و او است كه به معناى دوستى است و اما ولايتى كه يكى از اركان دين و بلكه اصل دين و كمال آن است ولايت با كسره واو است. (از مؤلف- دام ظله)
منبع: مرکز تعلیمات اسلامی