در نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجری اوّلين فرزند خانواده علی و زهرا عليهاالسلام پا به عرصه وجود گذاشت و نشاط و شادی را در بيت نبوّت و امامت به ارمغان آورد.
امام هشتم عليه السلام از پدران خود از علی بن الحسين عليه السلام و او از اسماء بنت عميس جريان ولادت و نامگذاری آن حضرت را اين گونه گزارش نموده است.
اسماء می گويد: من قابله جدّه ات فاطمه عليهاالسلام هنگام ولادت [امام [حسن عليه السلام و [امام] حسين عليه السلام بودم، پس آنگاه كه امام حسن متولّد گشت، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله آمد و فرمود: اسماء!(1) پسرم را بياور. او را در پارچه زردی پيچيده، خدمت پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله بردم. حضرت آن پارچه را كنار انداخت و فرمود: اسماء! مگر من سفارش نكرده بودم كه نوزاد را با پارچه زرد نپيچيد. پس او را در پارچه سفيدی پيچاندم و به دست حضرت دادم. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه خواند، سپس به علی عليه السلام رو كرد و فرمود: پسرم را چه ناميده اي؟ علی عليه السلام گفت: «ما كُنْتُ لِاَسْبِقَكَ بِاسْمِه يا رَسُولَ اللّهِ؛ ای رسول خدا! در نامگذاری بر شما سبقت نمی گيرم»، ولی دوست داشتم اسم او را «حَرْب » گذارم.
رسول اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: من هم بر پروردگار در نامگذاری اين طفل سبقت نمی گيرم. پس آنگاه جبرئيل فرود آمد و عرضه داشت: ای محمّد! علی اَعْلی به شما سلام می رساند و می فرمايد: علی نسبت به شما مثل هارون نسبت به موسی است، جز آنكه بعد از تو پيغمبری نخواهد آمد. اين پسرت را به نام پسر هارون نام گذاری كن. پرسيد، اسم پسر هارون چه بود؟ جبرئيل گفت: شُبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است. جبرئيل گفت: «سَمِّهِ الْحَسَنَ؛ اسم او را حسن بگذار.»
اسماء می گويد: پس او را حسن ناميد. پس از آن چون روز هفتم فرا رسيد، رسول خدا دو گوسفند قوچ برای او عقيقه كرد و يك ران با يك دينار طلا، به قابله (دايه) داد و سر او را تراشيد و هم وزن موی او نقره صدقه داد و سر او را خوشبو كرد. (2)
نكات فراوانی از روايت فوق استفاده می شود كه برخی از آنها از اين قرار است:
1. رعايت بهداشت در مورد نوزادان با پيچيدن در پارچه سفيد؛
2. خواندن اذان و اقامه در گوش نوزاد، كه در واقع تلقين عقائد و معارف بحساب می آيد؛
3. نامگذاری امر مهمّی است و اين امر بايد به بزرگان واگذار شود و علی عليه السلام اين كار را به پيامبر صلی الله عليه و آله و او به خدا واگذار می كند؛
4. استحباب عقيقه كه بيمه عمر طفل به حساب می آيد؛
5. تراشيدن سر نوزاد؛
6. صدقه دادن كه باعث سلامتی نوزاد می شود؛
7. خوشبو نمودن طفل؛
8. توجّه خاص به دايه و قابله داشتن.
آنچه پيش رو داريد، بيان برخی انتظارات و توقّعاتی است كه امام حسن مجتبی عليه السلام از امت اسلامي؛ بخصوص از شيعيان دارد. اميد آنكه در ماه مبارك رمضان ره توشه ای برای رهروان كوی دوست باشد.
1. خدا محوری
از مهمترين انتظاراتی كه تمام انبياء و اولياء از بندگان خدا، داشته اند و دارند اين است كه مردم در كارها و رفتارها خدا محور باشند و رضايت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار دهند. امام حسن مجتبی عليه السلام نيز كه خود خدا محور و سرا پااخلاص بود، از امت اسلامی و شيعيان خويش توقّع و انتظار دارد كه رضايت الهی را محور فعّاليت خويش قرار دهند. اين توقّع را گاه با بيان زيان مردم محوری و خارج شدن از محور رضايت الهی ابراز می دارد، آنجا كه فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛(3)هر كس رضايت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم كفايت می كند و هر كس كه با به خشم آوردن خداوند دنبال رضايت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می گذارد.»
و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضايت الهی را به زبان می آورد و می فرمايد: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ يَدْعُوَ اللّهَ فَيُسْتَجابُ لَهُ؛(4) من ضمانت می كنم برای كسی كه در قلب او چيزی نگذرد جز رضا[ی خداوندي] ، كه خداوند دعای او را مستجاب فرمايد.»
مخصوصا در ماه مبارك رمضان كه ماه تمرين اخلاص و دستيابی به رضايت الهی است، اين توقّع دو چندان می شود؛ چرا كه هدف اصلی از ماه مبارك رمضان اين است كه امّت اسلامی و شيعيان برای فتح قلّه رضايت الهی مسابقه دهند و در پايان ماه، همه بر آن قلّه صعود كنند. راوی از حضرت امام حسن عليه السلام اين مهمّ را چنين نقل می كند: امام حسن عليه السلام روز عيد فطر بر گروهی از مردم گذر كرد كه مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر آنها ايستاد و فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ اِلی مَرْضاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَ قَصَّر آخَرُونَ فَخابُوا؛(5) به راستي، خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه برای خلق خود قرار داده است تا به وسيله طاعت او برای جلب رضايت خداوند بر يكديگر سبقت گيرند. مردمی سبقت گرفتند و كامياب گشتند و ديگران كوتاهی كردند و ناكام ماندند.»
رسيدن به رضايت الهی آرزوی تمام انبياء بوده است. لذا در روايت آمده است كه «موسی عليه السلام عرض كرد: خدايا! مرا به عملی راهنمايی كن كه با انجام آن به رضايت تو دست يابم. خداوند وحی كرد كه ای فرزند عمران! رضايت من در سختی و گرفتاری تو است كه طاقت آن را نداري. موسی به سجده افتاد و مشغول گريه شد...، سرانجام وحی شد كه ای موسي! رضايت من در رضايت تو به قضا و تقديرات من است. »(6)
2. فراگيری دانش
علم و دانش كليد خيرات و دستيابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حركت ممكن؛ به همين جهت از مهم ترین مأموريتهای انبيا در طول تاريخ، تعليم كتاب و آموزش مسائل دينی و تربيتی بوده است. از مهمترين توقّعات امامان معصوم عليهم السلام از شيعيان اين است كه اهل دانش و فراگيری حكمت باشند.
امام حسن مجتبی عليه السلام فرمودند: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَكَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَيْرِكَ؛(7)دانش خود را به مردم بياموز و دانش ديگران را يادگير.»
خداوند تمام امكانات فراگيری دانش را در اختيار ما قرار داده است. لذا لازم است كه از چشم و گوش و فرصتها بيشترين استفاده را ببريم و با فراگيری دانش، شك و شبهه را از دل و درون خويش بيرون برانيم.
امام حسن عليه السلام فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَيْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاْسْماعِ ما وَعَی التَّذْكيرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستي، بيناترين ديده ها آن است كه در خير نفوذ نمايد، و شنواترين گوشها آن است كه تذكّرات [ديگران] را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دلها آن است كه از شك و شبهه پاك باشد. »(8)
3. انديشيدن و تفكّر
علم و دانش آنگاه نتيجه بخش و ثمرده خواهد بود كه با تفكّر و تدبّر همراه باشد. خواندن و فراگيری قرآن نيز آنگاه مفيد و مثمر خواهد بود كه با تدبّر و تفكّر همراه شود. از مهم ترین انتظاراتی كه امامان ما از شيعيان خويش داشته و دارند، اين است كه اهل انديشه و تفكر باشند. آنان اين توقّع را با بيانهای مختلف ابراز نموده اند.
امام مجتبی عليه السلام می فرمايد: «اُوصيكُمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَكُّرِ، فَاِنَّ التَّفَكُّرَ اَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَ اُمُّهُ؛( 9)شما [شيعيانم] را به پروا پيشگی و انديشيدن دائم سفارش می كنم؛ زيرا تفكّر پدر و مادر [و ريشه و اساس] تمامی خوبيها است.
در جای ديگر فرمود: «عَلَيْكُم بِالْفِكْرِ فَاِنَّهُ مَفاتيحُ اَبْوابِ الْحِكْمَةِ ( 10 ) بر شما [شيعيان] لازم است كه انديشه كنيد؛ زيرا فكر كليدهای درهای حكمت است.»
راستی اگر امّت اسلامی بيشتر انديشه و تفكّر می كردند و به آن عمل می نمودند، اين همه عقب ماندگی و مشكلات نداشتند و اين همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمی گرفتند.
گاه دل مولا امام حسن عليه السلام بدرد آمده و با زبان گلايه اظهار می دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يتَفَكَّرُ فی مَأْكُولِهِ كيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤذيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْديهِ؛(11) در شگفتم از كسی كه در [چگونگی استفاده از] خوراكيهای خود انديشه می كند ولی درباره معقولات خويش انديشه نمی كند. پس از آنچه معده اش را اذيت می نمايد دوری می كند، در حالی كه سينه [و روح] خود را از پست ترین چيز پر می كند.»
راستی در كدام مكتب و مذهب جز اسلام و تشيّع پيدا می كنيد كه اين همه بر علم و دانش، تدبّر و تفكر، انديشه و تعقل سفارش و تاكيد نموده باشند.
4. تلاش و كوشش
فكر و انديشه، و يا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقيقی و عينی خويش را نشان می دهد كه منجر به عمل و تلاش و سعی و كوشش شود، وگرنه تفكری كه منهای عمل باشد، ارزش واقعی نخواهد داشت. در واقع فكری مطلوب و كارساز است كه به عمل و تلاش بينجامد.
يكی از انتظارات امام حسن عليه السلام اين است كه بندگان الهی در كنار علم و انديشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْيا لا يَدُومُ نَعيمُها وَلا تُؤمَنُ فجيعُها وَلا تَتَوَقّی مَساويها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ؛(12) ای بندگان خدا! پرواپيشه باشيد و برای رسيدن به خواسته ها تلاش كنيد و از كارهای ناروا بگريزيد و قبل از آنكه ناگواريها به شما روی آورند و نابود كننده لذات [يعنی مرگ] فرا رسد، به كار[های نيك[مبادرت ورزيد، پس براستی نعمتهای دنيا دوام ندارند و [كسی از] خطرات و بديهای آن در امان نيست.[دنيا[فريبكار زودگذر و تكيه گاهی سست و بی اساس است.»
نكته ديگری را كه حضرت مجتبی عليه السلام علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد می كند و انتظار دارد كه به آن توجّه شود، اين است كه انسان هم بايد برای دنيا كار و تلاش كند و هم برای آخرت. كلام نغز و دلنشين امام حسن عليه السلام در اين باره چنين است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْياكَ كَاَنَّكَ تَعيشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِكَ كَاَنَّكَ تَمُوتُ غَدا؛(13) برای دنيايت چنان كار كن كه گويا برای هميشه [در اين دنيا] خواهی بود. و برای آخرتت [نيز چنان] سعی و تلاش كن كه گويا فردا از دنيا خواهی رفت.»
طالب علمی به عالمی گفت: نيمه شبها و قبل از سحرها بيدار می شوم، درس بخوانم بهتر است و يا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: كاری كن كه هم درس بخوانی و هم نماز شب. نه درس فدای نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فدای درس و منبر، نه كار بخاطر عبادات مستحبی و... كنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقداری مستحبّ بخاطر كار يا اضافه كاری به تأخير افتاده و يا از دست برود.
5. صبر و بردباری
از يك سو دنيا جای حوادث و مصائب است و از طرف ديگر، انجام عبادات و كنترل شهوات نياز به قدرت و نيرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب نيرومند و مقاوم می سازد، صبر و بردباری است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نيرو و توان می بخشد، استقامت و پايداری است. و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پيروز می سازد، صبر و پايداری است. از انتظارات مهمّ امام حسن مجتبی عليه السلام اين است كه شيعيان و پيروان او در تمام مراحل زندگی صابر و بردبار باشند، حضرتش در اين زمينه دلسوزانه می فرمايد: «جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَيْئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاْمُورُ؛(14) تجربه ما و ديگران نشان می دهد كه چيزی نافع تر از داشتن صبر، و زيانبارتر از فقدان بردباری ديده نشده است، صبری كه بوسيله آن تمام [دردها و [امور درمان می شود.» راستی كه بايد گفت:
صد هزاران كيميا حق آفريد // كيميايی همچو صبر، آدم نديد
امام مجتبی عليه السلام در كلام ديگری فرمود: «اَلْخَيْرُ الَّذی لا شَرَّ فيهِ اَلشُّكْرُ مَعَ النِّعْمَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ؛ خيری كه شرّ ندارد، شكر در حال نعمت و بردباری در مقابل ناگواری است. »(15)
كليد صبر كسی را باشد اندر دست // هر آينه درِ گنج مراد بگشايد
به شام تيره محنت بساز و صبر نما // كه عاقبت سحر از پرده روی بنمايد
6. دقّت در دوستيابی
رفيق و دوست عميق ترین تأثير را بر زندگی و رفتار انسان دارد، تا آنجا كه گفته شده: «اَلْمَرْءُ عَلی دينِ خَليلِهِ؛ انسان بر آيين رفيقش است. » به اين علّت در قرآن و روايات، سخت بر آيين دوست يابی تاكيد و سفارش شده است. امام حسن مجتبی عليه السلام نيز از نزديكترين افراد خانواده تا شيعيان انتظار دارد كه در انتخاب دوست و رفيق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند كه در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
در سفارشی به يكی از فرزندان خويش فرمود: «يا بُنَی لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضيتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ(16) پسرم! با هيچ كس برادری [و دوستي] مكن مگر آنكه [اوّل] بدانی كجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده ای می باشد، هر گاه به اين مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معيارها] پسنديدي، پس با او برادری [و دوستي] كن، در گذشتن از لغزشها و همدردی در سختي.»
حضرت در اين باره فقط به سفارش اكتفا نكرده، بلكه گاه به معرّفی الگوهای عيني، و دوستانی كه خود بر اساس معيارهای مطلوب انتخاب نموده می پردازد، و درباره يكی از دوستان خود چنين می فرمايد: «او از ديدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگی او به ديده من، كوچكی دنيا در ديده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی كرد مگر نزد كسی كه مورد اعتماد بود و سُودی در آن وجود داشت، نه شكايتی داشت و نه خشمگين و ناخشنود بود، بيشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامی كه سخن می گفت بر گويندگان و زبان آوران غلبه می يافت. مردی افتاده بود و مردم ناتوانش می انگاشتند؛ اما همين كه زمان تلاش و جدّيت فرا می رسيد، شير بيشه را می ماند!.»
حضرت در ادامه بيان اوصاف دوست خوبش می فرمايد: «كانَ اِذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلی اَنْ يَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلی اَنْ يَقُولَ، كانَ اِذا غُلِبَ عَلی الْكَلامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَی السُّكُوتِ، كانَ لا يَقُولُ ما لا يَفْعَلُ وَ يَفْعَلُ ما لا يقُولُ، كانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا يَدْری اَيُّهُما اَقْرَبُ اِلی رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، كانَ لا يَلُومُ اَحَدا عَلی ما قَدْ يَقَعُ الْعُذْرُ فی مِثْلِهِ؛(17) چون با دانشمندان جمع می شد به شنيدن بيشتر شيفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب می شد، در خاموشی مغلوب نمی گشت. آنچه را انجام نمی داد نمی گفت، ولی كارهايی انجام می داد كه آن را به زبان نمی آورد. اگر در مقابل دو كار قرار می گرفت كه نمی دانست كداميك از آن دو خدا پسندانه تر است، آن را انجام نمی داد كه نفسش می پسنديد، هيچ كس را به كاری كه زمينه عذر در آن بود سرزنش نمی كرد.»
پی نوشت :
1) اسماء بنت عميس از زنان سعادتمند شمرده می شود، او اوّل همسر جعفر بن ابی طالب بود كه از او سه پسر آورد بنام، عبدالله (شوهر حضرت زينب)، عون و محمّد. پس از شهادت جعفر در جنگ موته، با ابوبكر ازدواج نمود كه محمد بن ابوبكر را به دنيا آورد و بعد از ابوبكر با امير مؤمنان عليه السلام ازدواج كرد كه ثمره آن پسری به نام يحيی بود.
2) بحار الانوار، ج 43، ص 238 و ر. ك: هاشم معروف الحسني، سيرة الائمة الاثنی عشر (قم، منشورات الشريف الرضي) ج 1، ص 462.
3) محمدی ری شهري، ميزان الحكمة، ج 4، ص 153.
4) بحار الانوار، ج 43، ص 351.
5) تحف العقول (همان)، ص 410، شماره22.
6) منتخب ميزان الحكمه، محمدی ری شهري، ص 221، شماره 2628.
7) بحار الانوار، ج 75، ص 111.
8) علی بن شعبه، تحف العقول، انتشارات آل علی عليه السلام، چاپ اوّل، 1382، ص 408، شماره
9) مجموعه ورّام، ج 1، ص 53.
10) ميزان الحكمه، محمدی ری شهري، ج 8، ص 245.
11) بحار الانوار، ج 1، ص 218.
12) بحار الانوار، ج 75، ص 109؛ تحف العقول (همان) ص408، شماره 20.
13) بحار الانوار، ج 44، ص 139.
14) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج 1، ص 320.
15) تحف العقول (همان) ص 404، شماره8.
16) همان، ص 404، شماره 3.
17) همان، ص 406، شماره 13.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره59 .