مقدمه
هفتم صفر یادآور شهادت بزرگ مردی از تبار نبوی و مظلومیت جانسوز میوه دل حضرت زهرا علیها السلام و امام علی علیه السلام است. فقدان بصیرت و شناخت عميق نسبت به اين شخصيت والا از دوره حيات و رهبري ایشان آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. در همان عصر، حتي در ميان اصحاب امام، شناخت كامل و جامعي نسبت به ایشان وجود نداشت.
حضرت امام خمینی رحمه الله در این باره می فرمایند: «امام حسن علیه السلام آنقدر گرفتاري كه از اين دوستان و اصحابش داشت، از ديگران نداشت. اصحابي كه توجه نداشتند كه امام زمانشان روي چه نقشه ای دارد عمل مي كند. با خيالهاي كوچكشان، با افكار ناقصشان در مقابلش مي ايستادند و غارتش كردند، اذيتش كردند.» 1
گرفتاری از دوستان، يكي از دردهاي جامعه امروز ما نیز هست و همواره در ميان ياران انقلاب كساني هستند كه در مسیر حفظ ارزشها و مبارزه با طاغوتها، دچار لغزشهاي فكري و سياسي مي شوند و از جبهه متحد حق كناره می گيرند. این موضوع ضرورت دقت و بررسی بیشتر در زندگی امام مجتبی علیه السلام را برای همه دوستداران حضرت روشن می سازد.
دوران امامت امام مجتبي علیه السلام از نظر فشار و غلبۀ حكومت ظالم بني اُميّه، از سخت ترين و تاريك ترين دوره ها بود. آنها اختناق ، جهل، كذب و خدعه را به حدّ اعلاي خود رسانده بودند، و مردم چنان زندگی می کردند كه أميرالمؤمنين علی علیه السلام در اواخر عمر شريف خود فرمودند: «وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَهُ! أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ الْقَآئِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ، وَاللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ، و اللَازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ. أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَي الْعِصْيَانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَي الإدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ، وَ شَآئِبُهُمْ ءَاثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَ قَارِئُهُمْ مُمَاذِقٌ، لَايُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ، وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُمْ؛ 2 و بدانيد ـ خداي شما را رحمت كند ـ شما در زماني قرار گرفته ايد كه گويندۀ حقّ در اين زمان كم و زبان از بيان گفتار راست ، خسته ، نارسا و ناگويا است . كسي كه ملازمت حقّ كند، ذليل است . اهل اين زمان [به دنيا روی آورده و] در آستان معصيت اعتكاف نموده اند و با تسامح و سستي سازش و آشتي كرده اند. جوان آنها بداخلاق و پيرشان گنهكار و عالم آنان منافق و قاري قرآن آنها اهل غشّ و آلودگي است . كوچكان به بزرگان وقعي ننهاده و آنان را محترم نمي شمارند و اغنيا و ثروتمندان امور فقرا را تكفّل نمي نمايند.»
همزمان با دوران امام حسن علیه السلام فصل جدیدی از تلاشهای معاویه و دشمنی او با اهل بیت علیهم السلام شروع شد که در ذیل به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:
1. ترويج احادیث جعلی و انواع تحریفها: معاویه بارها از کارگزاران خود خواست تا: «با کمال دقت راویانی را که طرفدار عثمان هستند و در فضایل او سخن می گویند، شناسایی کنید و در مجامع شرکت دهید و بزرگ بدارید و نام آنان را به همراه روایات و احادیث آنها درباره عثمان و پدرش برای من بفرستید.» 3 و چون در مدت زمان کوتاهی احادیث متنوعی در مورد عثمان جعل شد، به کار گزارانش فرمان داد: «چون روایات درباره عثمان زیاد شده، از این پس به گویندگان و نویسندگان بگویید: درباره ابوبکر و عمر و دیگر صحابه حدیث بسازند. هر حدیثی را که درباره ابوتراب شنیده اید، رها نکنید، مگر اینکه حدیثی از صحابه در رد آن برای من نقل کنید. چنین روایاتی چشم مرا روشن و ادله و حجت مربوط به ابوتراب را کم رنگ تر می کند و حجتشان را باطل می سازد.» 4
او صحابه منافق را وادار به جعل حدیث علیه امام علیه السلام می کرد. از جمله «سمرة بن جندب» را با 400 هزار درهم تطمیع کرد تا آیه (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ) 5 را که درباره حضرت علی علیه السلام و در مورد لیلة المبیت نازل شده است، بگوید درباره ابن ملجم نازل شده است. 6
این سیاست چنان پیش رفت که امام باقر علیه السلام در مجلسی برای آگاهی مردم از این گونه احادیث بیش از صد مورد از این اکاذیب را برشمرد و فرمود: «يَحْسَبُونَ أَنَّهَا حَقٌّ فَقَالَ هِيَ وَ اللَّهِ كُلُّهَا كَذِبٌ وَ زُورٌ؛ 7 مردم گمان می کنند این گونه احادیث صحیح است، سپس فرمود: به خدا قسم! اینها همه دروغ و بهتان است.»
2. سبّ اميرالمؤمنين علی علیه السلام و خاندان او بر منابر توسط عمال بنی امیه: معاویه دستور داد رسماً در منابر علی علیه السلام را سبّ کنند و آن را در خطبه های نماز جمعه و منابر واجب دانسته، رواج دهند.
3. قطع حقوق و مزاياي تمام یاران و محبان اهل بیت علیهم السلام و بركناري آنها از کارهای حساس و غیرحساس کشوري: معاویه بعد از اعلام نقض پیمان صلح با امام حسن علیه السلام دستورالعملی را به صورت ذيل صادر کرد:
«درباره هر کس دلیلی اقامه شد که او علی و اهل بیت را دوست دارد، نامش را از دیوانها محو کنید و حقوق و مزایایش را نپردازید و هر کس را که به دوست داری اهل بیت متهم کردید، کار را بر او سخت بگیرید و خانه اش را خراب کنید.» 8
4. ترور شخصیتهای شیعی: یکی دیگر از کارهای معاویه، ترور شخصیتهای شیعی مانند: حجر بن عدی و فرزندانش، رشید هجری، کمیل بن زیاد، میثم تمار، محمد بن اکثم، خالد بن مسعود، قنبر و دیگران بود.
5. بدعت گذاری در دین: معاویه در ایام خلافت خود چهل روز در نماز جمعه صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ترک کرد. وقتی علت را پرسیدند، گفت: «نام پیامبر بر زبان جاری نمی کنم تا اهل بیت او بزرگ نشوند.» 9
6. اضافه کردن اذان و اقامه در نماز عید فطر و قربان: معاویه در نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه اضافه کرد و چون در خطبه های نماز عید علی علیه السلام را سبّ می کردند و مردم به خاطر اینکه نشنوند، از محل نماز خارج می شدند، خطبه های نماز عیدین را بر نماز مقدم کرد. 10
تمام اینها برای دور نگه داشتن مردم از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و فراموش کردن آن خاندان بزرگوار علیهم السلام بود. در چنین شرایطی امام مجتبی علیه السلام فصلی جدید از کتاب بصیرت آفريني را گشود که در اين نوشتار قصد داريم با بیان سخن و سیره بصيرت آفرين امام مجتبی علیه السلام قدری با شخصيت جامع و ملكوتي آن حضرت آشنا شویم.
ترسيم الگوي بصيرت آفريني در سخن و سیره امام مجتبی علیه السلام
این الگو که با بررسی سیره و سخن امام به دست می آید، با تذکرات روشنگرانه، افشاگری و اظهار انزجار، آموزش نیروهای کارآمد، فعالیتهای نگارشی، تعمیق بصیرت به وسیله کرامت، پاسخ به شبهات و اتهامات و برخورد قاطعانه شکل گرفت.
الف. تذکرات روشنگرانه
علاوه بر طول مدّت حيات شریف امام ، مدّت ده سال امامت و ولايت ایشان به طول انجاميده و طبعاً بايد هزاران روايت ، حديث ، خطبه و تذکرات روشنگرانه از آن حضرت در دست باشد؛ اما روايات مرويّۀ از ایشان به علّت وحشت و اضطراب راويان، دچار محو و زوال قرار گرفت و خُطَب ، مواعظ و كلمات حضرت در دکان بازرگانان حديث چون أبوهُرَيره و... مفقود و در عوض هزاران حديث مجعول و كاذب به بازار عرضه شد.
اما با دقت در همان روایات اندکی که از امام مجتبی علیه السلام به ما رسیده است، می توان سیاستهای راهبردیی که حضرت در قالب تذکرات روشنگرانه و در راستای بصیرت بخشی به جامعه اتخاذ نمودند، استخراج نمود.
یادآوری فضایل اهل بیت علیهم السلام
1. امام حسن علیه السلام فرمودند: «مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ بِحَقِّهِمَا عَارِفاً وَ لَهُمَا فِي كُلِّ أَحْوَالِهِ مُطِيعاً يَجْعَلُهُ اللَّهُ مِنْ أَفْضَلِ سُكَّانِ جِنَانِهِ وَ يُسْعِدُهُ بِكَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِه ؛ 11 حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام پدران [و رهبران] امت اسلامی می باشند، پس خوشا به حال کسی که حق این دو رهبر آسمانی را بشناسد و در تمام حالات زندگی از آن دو بزرگوار اطاعت کند. خداوند چنین انسان آگاهی را از بهترین بهشتیان قرار داده و او را با کرم و بزرگواری خود در بهشت رستگار خواهد کرد.»
2. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام از مدینه خارج شده بودند، امام حسین علیه السلام گم شد. حضرت فاطمه علیها السلام هر چه جستجو کرد، حسین علیه السلام را نیافت. سرانجام امام حسن علیه السلام را به دنبال برادر فرستاد. امام حسن علیه السلام در باغهای اطراف مدینه در حال جستجو امام حسین علیه السلام را صدا می کرد که ناگاه آهویی را دید و از او پرسید: برادرم را ندیدی؟ به قدرت خدا آهو به زبان آمد و گفت: «صالح بن زمعه» یهودی برادرت را ربوده است. امام حسن علیه السلام به خانه او رفت و برادرش را خواست و به او فرمود: اگر برادرم را به همراه من به منزلم نفرستی، به مادرم می گویم تو را نفرین کند و نزد پدر و جدم از تو شکایت می کنم. صالح پرسید: پدر و مادرت چه کسانی هستند؟ امام حسن علیه السلام جواب داد و سپس پرسید: جدت کیست؟ امام فرمود: «جَدِّی دُرَّةٌ مِنْ صَفِ الْجَلِیلِ، وَ ثَمَرَةٌ مِنْ شَجَرَةِ اِبْرَاهِیمِ الْخَلِیلِ، وَ الْکَوَاکِبِ الدُّرِّیِّ، وَ النُّورِ الْمُضِیءُ مِنْ مِصْبَاحِ الْتَبْجِیلِ الْمُعَلَّقَةِ فِی عَرْشِ الْجَلِیلِ، سَیِّدِ الْکَوْنَیْنِ، وَ رَسُولِ الثِّقْلَیْنِ، وَ نِظَامِ الدَّارَیْنِ، وَ فَخْرِ العَالَمَیْنِ، مُقْتَدَی الْحَرَمَیْنِ، وَ اِمَامَ الْمَشْرِقَیْنِ وَ الْمَغْرِبَیْنِ، وَ جَدِّ السِّبْطَیْنِ اَنَا الْحَسَنُ وَ أَخِی الْحَسَیْنِ؛12 جد من گوهری از رشته خدای جلیل و میوه ای از درخت ابراهیم خلیل و گوهر درخشان و پرتو نورافشانی از چهل چراغ شکوه معلق در عرش خدای جلیل، سرور کونین و پیامبر ثقلین، سردمدار دو دنیا و فخر دو جهان و پیشوای حرمین و امام مشرقین و مغربین و جد سبطین یعنی من و برادرم حسین است.» صالح پس از شنیدن سخنان امام حسن علیه السلام قلبش روشن شد و به اسلام گروید و پس از مدتی تمام فامیل او نیز مسلمان شدند.
3. امام مجتبی علیه السلام بعد از بیعت کردن مردم با ایشان، فرمودند: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَينِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله فِی اُمَّتِهِ وَالتَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً؛ 13 ما از حزب خدایيم كه پيروز مى باشيم، و خاندان و نزديكان پيامبريم. مایيم اهل بيت پاك و پاكيزه رسول خدا صلی الله علیه و آله و يكى از دو يادگار گرانبهایى كه او از خود در میان امتش به جاى گذاشت. ما يادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از كتاب خدایيم كه بيان هر چيز در آن است، و باطل از پيش و پس در آن داخل نشده [و همه چيز به آن باز مى گردد] . تفسير قرآن در اختيار ماست و ما هرگز در بيان مفاهيم قرآن اشتباه نمى كنيم؛ بلكه حقایق آن را آشكار مى سازيم، پس از ما فرمان بريد كه فرمانبرى از ما بر شما واجب است؛ زيرا اطاعت از ما به اطاعت خدا و پيامبرش مقرون مى باشد.»
4. امام مجتبی علیه السلام در گفتاری، مقام و عظمت اهل بیت علیهم السلام را چنین ترسیم می کند: «اِنَّ الْأئِمَّةَ مِنَّا وَاِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَاِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ وَاِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَنَحْنُ اَهْلُهُ وَهُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِيرِهِ وَاِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَهُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ بِیَدِهِ؛ 14پیشوایان از ما اهل بیت هستند و خلافت صلاح نیست، مگر اینکه در بین ما باشد و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است. علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ماست و تا روز قیامت، چیزی حادث نمی شود، حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املای پیامبر صلی الله علیه و آله و دست خط علی علیه السلام نزد ما موجود است.»
5. روایت شده است که چون امام حسن علیه السلام به جهت احترام به پدر بزرگوار خود در حضور او کم سخن می گفت، بعضی از اهل کوفه به خدمت آن حضرت عرض کردند: آیا حسن علیه السلام در سخن گفتن عاجز است!؟ اميرالمؤمنين علی علیه السلام فرزند خویش را طلبید و فرمود: «مردم چنین می گویند، بر منبر بنشین و فضل خود را بر ایشان ظاهر کن.»
امام حسن علیه السلام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! در حضور شما یارای سخن گفتن ندارم. حضرت فرمود: ای فرزند من! خود را از تو پنهان می کنم. پس حضرت علیه السلام فرمود تا مردم را ندا کنند و جمع شوند. امام حسن علیه السلام بالاي منبر رفتند «فخَطَبَ خُطْبَةً بَلِيغَةً وَجِيزَةً فَضَجَّ الْمُسْلِمُونَ بِالْبُكَاءِ؛ پس خطبه ای در نهایت بلاغت و موجز خواندند كه صداي گريه مسلمين بلند شد.» سپس فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ! اعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) فَنَحْنُ الذُّرِّيَّةُ مِنْ آدَمَ وَ الْأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ وَ الصَّفْوَةُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ السُّلَالَةُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ وَ آلٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله نَحْنُ فِيكُمْ كَالسَّمَاءِ الْمَرْفُوعَةِ وَ الْأَرْضِ الْمَدْحُوَّةِ وَ الشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ وَ كَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ الَّتِي بُورِكَ زَيْتُهَا النَّبِيُّ أَصْلُهَا وَ عَلِيٌّ فَرْعُهَا وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّجَرَةِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا فَإِلَى النَّارِ هَوَى؛ اي مردم! علم و معرفت را از پروردگار خود بياموزيد. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براي جهانيان به پيامبري برگزيد، آنان دودماني بودند که [پاکي، تقوا و فضيلت را] بعضي از بعضي ديگر گرفته بودند. خداوند [نسبت به کوششهاي آنان در راه رسالت] شنوا و آگاه است. ما اهل بيت از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيل و خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستيم. ما در ميان شما همانند آسمان بلند و زمين گسترده و خورشيد پرفروغيم، همانند درخت زيتونيم که نه به شرق مايل است و نه به غرب، درختي که روغنش مبارک، ريشه اش رسول خدا صلی الله علیه و آله است و شاخه اش علي بن ابي طالب علیه السلام. به خدا سوگند! ما اهل بيت ميوه آن درختيم، پس هر کس به يکي از شاخه هاي آن چنگ زند، نجات پيدا مي کند و سعادتمند می گردد و هر کس از آن جدا شود، جايگاهش در آتش است.»
سپس اميرالمؤمنين علیه السلام عباي خود را از روي صورت خود گشودند و از فاصله اي دور برخاستند و با امام حسن علیه السلام بالاي منبر قرار گرفتند «فَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ: يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَثْبَتْتَ عَلَى الْقَوْمِ حُجَّتَكَ [وَ] أَوْجَبَتْ عَلَيْهِمْ طَاعَتَكَ فَوَيْلٌ لِمَنْ خَالَفَكَ؛ 15پس پيشاني امام مجتبي علیه السلام را بوسيد و فرمود: اي فرزند رسول خدا! بر اين قوم حجتت را ثابت كردي، پس اطاعت تو بر آنها واجب شد و واي بر كسي كه تو را مخالفت نمايد.»
بیان آثار دوستی و نصرت اهل بیت علیهم السلام
امام حسن علیه السلام مي فرمايند: «مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ نَفَعَهُ حُبُّنَا وَ لَوْ كَانَ فِي جَبَلِ الدَّيْلَمِ وَ مَنْ أَحَبَّنَا لِغَيْرِ ذَلِكَ فَإِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُسَاقِطُ عَنِ الْعِبَادِ الذُّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ الرِّيحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ؛ 16کسی که ما را برای خدا دوست بدارد، محبّت ما به او سود می رساند اگر چه در کوه های دیلم باشد و کسی که ما را برای غیر خدا دوست داشته باشد، خدا آن گونه که بخواهد درباره او انجام می دهد. همانا دوستی ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله گناهان را از بندگان فرو می ریزد، آن چنان که باد برگ درختان را می ریزد.»
بیان عواقب دشمنی با اهل بیت علیهم السلام
امام حسن علیه السلام خطاب به «معاویة بن خدیج» فرمود: «ای معاویه! از دشمنی با ما بپرهیز؛ زیرا همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی با ما دشمنی نمی کند و بر ما حسد نمی ورزد، جز آنکه در روز قیامت با شلاق آتشین از حوض کوثر رانده خواهد شد.» 17
بیان فضائل و تفسیر قرآن
1. امام مجتبی علیه السلام فرمودند: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِيحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَلْیُلْجِمِ الصِّفَةَ فَاِنَّ التَّلْقِينَ حَیَاةُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّور؛ 18در این قرآن، چراغهای نور [هدایت] و شفای سینه هاست. پس باید هر جلا دهنده ای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست، همان گونه که طلب کننده نور در تاریکیها به واسطه نور حرکت می کند.»
2. درباره امام مجتبی علیه السلام نقل شده است که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست و تشنگان معارف اسلامی گرداگردش می نشستند. 19حضرت به گونه ای سخن می گفت که تشنگان کلام الهی از زلال تفسیر قرآن سیراب می شدند.
علامه مجلسی رحمه الله نقل می کند: شخصی گفت: من وارد مسجد مدینه شدم و دیدم مردم دور یک نفر گرد آمده اند و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن می گفت. به او گفتم: مرا از تفسیر آیه شریفه (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُود) 20آگاه کن. گفت: امّا «شاهد»، روز جمعه است و «مشهود» روز عرفه. از او گذشتم و به یک نفر دیگر که مردم اطرافش بودند و سخن می گفت، رسیدم و همان سؤال را پرسیدم. گفت: امّا «شاهد»، روز جمعه است و «مشهود» روز عید قربان. از او نیز گذشتم، و نزد جوانی که صورتش همچون طلای سرخ می درخشید و از رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن می گفت، رسیدم و همان سؤال را پرسیدم. گفت: امّا «شاهد» محمّد صلی الله علیه و آله است و «مشهود» روز قیامت. آنگاه برای گفته خود، این چنین استدلال کرد: آیا سخن پروردگار را نشنیده ای که می فرماید: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً) ؛ 21«ای پیامبر! ما تو را به عنوان شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم». و (ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ)؛ 22«روز قیامت روزی است که همه مردم برای آن جمع می شوند و آن روز، روزی است که مشهود همگان است.» گوید: سپس از نام شخص اول پرسیدم، گفتند: او «ابن عباس» است و از دومی پرسیدم، گفتند: «ابن عمر» است و از شخص سوم که پرسیدم، گفتند: وی، حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است. 23
طبق نقل علامه مجلسی رحمه الله 24این شخص تفسیر امام مجتبي علیه السلام را از «شاهد و مشهود»، بر دیگر تفسیرها ترجیح داده و آن را پسندیده بود و دلیل این پذیرش، استدلال قوی امام به دو آیه شریفه قرآن بوده است.
بیان برکات حضور در مسجد و مجلس اهل بیت علیهم السلام
مساجد و محافل اهل بيت علیهم السلام از جمله مكانهاي مقدس و محيطهاي بصيرت آفرين مي باشد. امام مجتبی علیه السلام انسانهاي بصيرت خواه را به شركت در مساجد و مجالس اهل بيت علیهم السلام توصیه و ترغیب می نمود و می فرمود: «مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَى ثَمَانٍ آيَةً مُحْكَمَةً وَ أَخاً مُسْتَفَاداً وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَيَاءً أَوْ خَشْيَة؛ 25کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره، نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع؛ 2. آشنایی با برادران مفید؛3. دانشهای نو و اطلاعات تازه؛4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار؛5. آموختن سخنانی که او را هدایت می کند؛ 6. کلماتی که او را از پستی باز می دارد؛ 7. ترک گناهان به دلیل شرم؛ 8 . ترک گناه و معصیت به خاطر ترس.»
امام مجتبی علیه السلام در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک می کنند و در اجتماعات مسلمانان یا مساجد شرکت نمی کنند، انتقاد می کند و به آنان نسبت غفلت و بی خبری داده، می فرماید: «الْغَفْلَةُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛ 26غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسانهای مفسد پیروی نمایی.»
همچنین در مورد شركت در مجالس اهل بيت علیهم السلام فرمود: «کسی که به سوی ما آید و در محفل ما شرکت کند، به یکی از چهار فایده خواهد رسید: 1. به دست آوردن استدلال محکم؛ 2. آگاهی از اجرای عدالت؛ 3. بهره وری از دوستی و برادری؛ 4. فیض همنشینی با دانشمندان.» 27
ب. افشاگری و اظهار انزجار
در اوج فتنه ها که مردم در دام فريب سحر ساحران افتاده و چوبها و ريسمانهاي ساحران را چون عصاي موسي مي شمارند، افشاگری و اظهار انزجار امام علیه السلام بود که مردم را از افتادن در دام تبلیغات مسموم معاویه مصون می داشت؛ لذا در مجلس معاویه به او خطاب کرده، فرمود: «ای معاویه! فراموش کرده ای که وقتی پدرت تصمیم گرفت اسلام بیاورد، تو اشعاری خواندی و او را از اسلام بازداشتی؟ و شما ای گروه حامیان معاویه! به خدا سوگندتان می دهم، آیا به یاد نمی آورید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هفت جا ابوسفیان را لعنت کرد؟ آیا کسی از شما می تواند آن را انکار کند؟ آن هفت مورد لعن عبارتند از:
1. روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله قبیله بنی ثقیف را به اسلام دعوت می کرد، پدرت پیش آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغگو خواند؛
2. زمانی که کاروان قریش از شام می آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله می خواست در برابر اموالی که از مسلمانان گرفته بودند، کاروان را توقیف کند، ابوسفیان کاروان را از بیراهه به سوی مکه برد و جنگ بدر را به راه انداخت؛
3. روز جنگ احد، آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز کوه بود و ابوسفیان نعره می زد: «اعل هبل ان لنا العزی ولا عزی لکم» حضرت نیز فریاد می زد: «اَللهُ مَولاَنَا وَ لاَ مَولَی لَکُم»؛
4. در جنگ احزاب نیز پیامبر صلی الله علیه و آله بر او لعنت کرد؛
5. روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بستند و آنان را از انجام فریضه حج محروم کردند؛
6. در جنگ حنین که ابوسفیان کفار قریش و عده ای از یهود را گرد آورد و خداوند شر ایشان را دفع کرد؛
7. روز ثنیه که ابوسفیان به همراه یازده نفر کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند.» 28
در همین مجلس بود که امام حسن علیه السلام یاران معاویه را این گونه مورد خطاب قرار داد: «شما را به خدا سوگند! آیا می دانید که ابوسفیان بعد از بیعت مردم با عثمان به خانه وی رفت و گفت: برادرزاده! آیا غیر از بنی امیه کسی دیگر در اینجا حضور دارد؟ عثمان جواب داد: نه. او گفت: "ای جوانان بنی امیه! خلافت را مالک شوید و همه پستهای اساسی آن را به دست بگیرید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست! نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی..." ای معاویه! این است کارنامه ننگین زندگی تو و پدرت... عمر تو را والی شام کرد و تو خیانت کردی. در پی آن عثمان آن حکم را تنفیذ کرد، باز تو او را در دهان مرگ انداختی. از این هر دو بالاتر اینکه به خود جرأت دادی و با جسارت در برابر خدا ایستادی و با علی بن ابی طالب علیه السلام مخالفت کردی... تو مردم نادان را برانگیختی و آنان را به معرکه جنگ آوردی و با مکر و حیله خونشان را بر زمین ریختی و اینها ثمره تلخ بی ایمانی تو به معاد و نترسیدن از عقاب الهی است...» 29
امام بارها مشروعیت حکومت ناپاکان را زیر سؤال می برد و از کارگزاران آنها اعلام بیزاری می نمود.
ج. آموزش نیروهای کارآمد
یکی از فعالیتهای ویژه امام حسن علیه السلام، دمیدن روح بصیرت در محدثان، راویان و دانشمندان بزرگی بود که جهت کسب فیض بر گرد آن حضرت جمع شده بودند و بسیاری از افراد که در خواب غفلت و گمراهی به سر می بردند، با روشنگری آن حضرت بیدار گشته و مبانی اصیل اسلام را از آن سلاله پاک پیامبر صلی الله علیه و آله می آموختند.
عمق فعالیتهای علمی و تربیتی امام چنان بود که وقتی معاویه از فردی که از مدینه به شام آمده بود، درباره امام حسن علیه السلام پرسید، او پاسخ داد: امام حسن علیه السلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار می کند تا طلوع آفتاب می نشیند و سپس تا به نزدیک ظهر به بیان احکام و تعلیم مردان مشغول است، سپس نماز می خواند و به همین گونه بعد از ظهر زنان از احادیث و روایات او استفاده می کنند و این برنامه هر روز اوست. 30
شاگردانی که از محضر امام درس بصیرت آموختند، از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران با سابقه امام علی علیه السلام مانند: «احنف بن قیس»، «اصبغ بن نباته»، «جابر بن عبدالله انصاری»، «حبیب بن مظاهر»، «سلیمان بن صرد خزاعی» و ... و از تابعین مانند: «أبوالاسود دوئلی»، «ابو مخنف»، «مسلم بن عقیل»، «عبدالله بن جعفر طیار»، «عبدالله بن عباس» و... بودند که علامه مجلسی رحمه الله شاگردان نامدار و راویان اخبار آن حضرت را به تفصیل ذکر نموده است. 31
آنها همگی در محضر آن امام بزرگوار کسب فیض نمودند و بصیرت آموختند و در برابر هجوم دشمن بدعت گذار ایستادند. برخی از آنان بعد از شهادت امام مجتبی علیه السلام به دست معاویه جنایتکار به شهادت رسیدند و برخی دیگر در سال 61 هجری در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام در برابر یزید بن معاویه، با شهادت خود چراغ راه آیندگان شدند.
د. فعالیتهای نگارشی
امام مجتبی علیه السلام با توجه به اوضاع نابسامان زمان خود سعی وافر داشتند تا چهره واقعی اسلام را به امت اسلام بشناسانند و برای تحقق این هدف، از راه های گوناگون استفاده نمودند. یکی از این راه ها، فعالیتهای نگارشی ایشان بود که بزرگ ترین گواه بر مرتبه علمی و بصیرت آفرینی حضرت است.
از جمله این فعالیتها، ارسال نامه هایی است که از جانب ایشان صورت می گرفت. این نامه ها به دو بخش بعد از خلافت و پس از صلح قابل تقسیم بندی هستند. بعد از خلافت، نامه هایی از جانب امام حسن علیه السلام به معاویه ارسال می شد و پس از صلح نیز امام نامه هایی را به منظور آگاه کردن بعضی از عمال بنی امیه نسبت به وظایفشان و مظالمی که نسبت به شیعیان می کردند، می فرستاند و نامه هايي نیز در پاسخ به سؤالات شرعي شيعيان ارسال مي نمودند.
به عنوان نمونه، امام در نامه ای به «عبدالله بن جندب» چنین مکتوب فرمود: «هر که از ما جدا شود، نابود گردد و هر کس از ما پیروی کند، به ما خواهد پیوست. هر کس ولایت ما را ترک گوید، کافر است و هر کس دنباله رو ولایت ما باشد، مؤمن است. کافر ما را دوست و مؤمن ما را دشمن نخواهد داشت. هر کس با دوستی ما بمیرد، بر خدا لازم است که وی را با ما برانگیزد... خداوند دین را با ما آغاز کرده و با ما به پایان خواهد برد و به وسیله ما گیاهان روی زمین را روزی شما کرده است و به وسیله ما در زندگی شما و در گورهایتان و در هنگام حشر و نزد پل صراط و ترازوی سنجش اعمال و به هنگام وارد شدن به باغهای بهشت نجاتتان می دهد...» 32
هـ . وصایا
از امام حسن علیه السلام وصایایی نقل شده که در آنها، امام به موعظه، نصیحت، تعلیم امور اسلام و تعیین امام پس از خود اشاره نموده است. «جنادۀ بن امیّه»، در روزی که امام حسن علیه السلام مریض بود، شرفیاب حضور مبارک شد و عرض کرد: یابن رسول الله! مرا موعظه ای فرما. امام حسن علیه السلام فرمود: «یَا جُنَادَۀ اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ...؛ 33ای جناده! خود را آماده و مهیای سفر کن و زاد و راحله آماده کن، پیش از آنکه مرگت فرا رسد و بدان که تو دنیا می طلبی و مرگ تو را طلب می کند.
در واپسين ساعتهاى عمر امام مجتبى علیه السلام برادرش امام حسين علیه السلام وارد خانه آن حضرت شد، در حالى كه افراد ديگرى از ياران امام مجتبى علیه السلام در كنار بسترش بودند. امام حسين علیه السلام پرسيد: «كَيْفَ تَجِدُكَ يَا أَخِي قَالَ أَجِدُنِي فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الْآخِرَةِ وَ آخِرِ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ اعْلَمْ أَنِّي لَا أَسْبِقُ أَجَلِي وَ إِنِّي وَارِدٌ عَلَى أَبِي وَ جَدِّي عَلَى كُرْهٍ مِنِّي لِفِرَاقِكَ وَ فِرَاقِ إِخْوَتِكَ وَ فِرَاقِ الْأَحِبَّةِ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ مَقَالَتِي هَذِهِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ بَلْ عَلَى مَحَبَّةٍ مِنِّي لِلِقَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ أُمِّي فَاطِمَةَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ علیهم السلام ...؛ برادر حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد: در اولين روز از جهان آخرت و آخرين روز از عمر دنيايى به سر مى برم و بدان که من بر اجل خود پیشی نمی گیرم و بر پدر و جد خود وارد می شود در حالی که از جهت اينكه بين من و شما و ديگر برادرانت و دوستان جدايى مى افتد، ناراحت هستم. [سپس فرمودند:] از خدا به خاطر این سخنم طلب مغفرت [و رحمت] مى كنم؛ چون امرى دوست داشتنى همچون ملاقات رسول خدا صلی الله علیه و آله و اميرمؤمنان علی بن ابی طالب و مادرم فاطمه و حمزه و جعفر علیهم السلام را در پيش دارم... .»
آن گاه آنچه را از انبياى گذشته و از پدرش اميرالمؤمنين علیه السلام در باب امامت بود تسليم امام حسين علیه السلام نمود و به ارث گذاشت، سپس فرمود: بنويس: «...يَا أَخِي! هذَا مَا أَوْصَي بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ إِلَي أَخِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام؛ ... برادرم! اين وصيت حسن بن علي علیه السلام به برادرش حسين بن علي علیه السلام است... .» اى حسين! تو را سفارش مى كنم در ميان بازماندگان و فرزندان و اهل بيتم كه خطاكاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نيكوكاران آنها را بپذيرى و بعد از من جانشين و پدر مهربانى براى آنان باشى و اينکه مرا کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن نمايي، که من به او و خانه اش سزاوارترم از کساني که بدون اذن او وارد خانه اش شدند... .
بعد امام حسين علیه السلام فرمودند: «قسم به خدايي که مکه را حرام فرمود که حسن بن علي علیه السلام و فاطمه علیها السلام شايسته تر به رسول خدا صلی الله علیه و آله و خانه اويند از کساني که بدون اذن رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه اش شدند و او به خدا شايسته تر است به رسول خدا صلی الله علیه و آله.» 34
و. تعمیق بصیرت به وسیله کرامت
گاهی امام مجتبی علیه السلام برای تعمیق بصیرت مردم چشمه هایی از علم الهی خود را آشکار می نمود و کراماتی نشان می داد.
امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی امام حسن علیه السلام با معاویه صلح کرد، روزی در نخیله نشسته بودند، معاویه گفت: شنیده ام که حضرت رسول صلی الله علیه و آله خرما را در درخت تخمین می زد و درست درمی آمد. آیا تو آن علم را داری؟ شیعیان ادعا می کنند علم هیچ چیز از شما پنهان نیست! حضرت فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله عدد پیمانه های آن را بیان می کرد. من عدد دانه هایش را برای تو می گویم كه چهار هزار و چهار دانه است. معاویه دستور داد خرماها را چیدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: یک دانه را پنهان کرده اند و آن را در دست «عبدالله بن عامر» یافتند. در این لحظه بود که امام به معاویه فرمود: ای معاویه! به خدا سوگند! اگر نبود اینکه تو کافر می شوی و ایمان نمی آوری، به تو از آنچه خواهی کرد خبر می دادم ... به خدا سوگند! که «زیاد» را به پدر خود ملحق خواهی کرد و «حجر بن عدی» را خواهی کشت و سرهای شیعیان را برای تو خواهند آورد.»
زنی مسیحی به نام «ام سلیم» از شام به مدینه آمد؛ چون در تورات و انجیل نشانه های ظهور پیامبر آخر الزمان صلی الله علیه و آله و امامان بعد از او را خوانده بود، تحقیق و پژوهش را در شهر مدینه از سر گرفت تا پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام را دقیقاً شناسایی کرده و به آنها ایمان آورد. ساعتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله نشست و اطلاعات جالبی به دست آورد و آنگاه در تداوم تحقیق خود با امام مجتبی علیه السلام که در سنین نوجوانی بود، آشنا شد. آن حضرت وقتی ام سلیم را دید، به او سخنانی فرمود و معجزه ای به او ارائه داد و سنگریزه هایی را به یاقوت سرخ تبدیل نمود. ام سلیم می گوید: من از او پرسیدم: آیا تو وصی پدرت هستی؟ امام فرمودند: «نعم، أنا وصی أبی؛ بله، من جانشین پدرم هستم.» ام سلیم می گوید: به او گفتم نشانه آن چیست؟ امام حسن علیه السلام فرمود: سنگریزه هایی برای من بیاور. آنگاه امام سنگریزه ها را به یاقوت سرخ تبدیل نمود. ام سلیم می گوید سپس پرسیدم: جانشین تو کیست؟ فرمود: «مَن یَفعل مثل هذا الذی فعلتُ؛ کسی که مانند آنچه که انجام داده ام، انجام دهد.» 35
ز. برخورد قاطعانه
خانه نشيني پدر و غارت رفتن ميراث آن امام مظلوم و مشاهده فتنه های متعدد، سرانجام امام حسن علیه السلام را بر آن داشت كه در يكي از روزها خود را به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانده و ابوبكر را كه در جايگاه جدش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود، مخاطب قرار داده، به او فرمود: «أَنزِلْ أَنزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي، وَاذْهَبْ إِلَى مِنْبَرِ أَبِيْكَ؛ فرود آي! از منبر پدرم فرود آي و به سوي منبر پدرت برو.»
اين گفتار كوبنده همه حاضران را در مسجد مبهوت ساخت و چون سرهاي خود را برگرداندند، با امام حسن علیه السلام روبرو شدند كه همه آنچه را مي خواست به صورت مناظره و استدلال بيان دارد، با همين دو جمله كوتاه و پرمعنا بيان فرمود. ابوبكر چنان غافلگير شده بود كه به ناچار در پاسخ گفت: «صدّقت و الله انّه لمنبر ابيك لا منبر ابي؛ 36به خدا راست گفتی، این منبر پدر توست، نه منبر پدر من.» و نمونه این برخورد را امام حسین علیه السلام نیز با عمر داشتند. 37
در مجلسی، معاویه به امام علی علیه السلام هتاکی زیادی کرد، امام حسن علیه السلام فرمود: «ای پسر جگرخواره! آیا به امیرمؤمنان ناسزا می گویی؟ با این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس به علی ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته و هر کس به من ناسزا بگوید، به خدا ناسزا گفته و کسی که به خدا ناسزا گوید، خداوند او را برای همیشه به دوزخ وارد می کند. آن گاه به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد.» 38
ح. پاسخ به شبهات و اتهامات
یكي از بزرگ ترین میدانهای بصیرت بخشی و مهم ترين تلاشهاي امام مجتبی علیه السلام پاسخ به شبهات و اتهاماتی بود که از طرف معاویه و یارانش مطرح می شد. در جلسه ای که با دعوت رسمی معاویه همراه بود، معاویه به آن حضرت گفت: آمدنت بدین جا به خواست این جماعت است، اینان می خواهند از تو اقرار بگیرند که عثمان به دست پدرت کشته شد و او مظلوم بود. مطالب اینان را گوش کن و پاسخشان را بده.
امام علیه السلام فرمود: «سبحان الله! ای معاویه، خانه خانه تو است و اجازه هر کاری در اینجا مربوط به تو است. حال اگر تو خواسته آنان را اجابت کرده ای، من از عمل زشتی که مرتکب شده ای، شرم دارم و از ناسزا گفتن به تو نیز خجلم و اگر آنان بر تو غلبه کرده اند و تو وادار شده ای، از ناتوانی و بیچارگی ات شرم می کنم، حال بر کدام یک اعتراف می کنی؟! البته اگر می دانستم که چنین کسانی با تو همراهند، افرادی در ردیف و رتبه آنان از بنی عبدالمطلب می آوردم و هرگز از تو و این افراد هراسی به دل راه نمی دهم؛ بلکه اینان وحشت زده اند؛ چراکه ولیّ من خداوند یکتاست، آنکه قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکوکاران است.»
پس از گفتگوی آغازین امام علیه السلام با معاویه، صحنه گردانان معرکه از قبیل «عمرو بن عثمان»، «عمرو بن عاص»، «ولید بن عقبه»، «عتبة بن ابی سفیان» و «مغیرة بن شعبه» وارد صحنه شدند و هر کدام با حرارت در برابر دیگران اتهامات و مطالب ناروایی را که هر شنونده منصف و علاقه مند به اهل بیت علیهم السلام از آن رنج می برد، بر سر زبان راندند. بعد از آنکه مهره های ناپاک حکومت شام مطالب دیکته شده خود را یکی پس از دیگری مطرح کردند، آنگاه زبان بصیرت آفرین حق، امام حسن بن علی علیه السلام به پا خاست و نقاب از چهره بنی امیه برداشت و جنایات هر یک را برشمرد، به طوری که آبرویی برای آنها باقی نماند و تمام اتهامات بی اساس آنها را پاسخ گفت.
امام مجتبی علیه السلام ابتدا به معاویه رو کرد و مطالبش را چنین آغاز نمود: «سپاس خدای را که هدایت و ارشاد اولین و آخرین شما را بر عهده اولین و آخرین ما گذاشت و درود و رحمت خداوند بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله» سپس به معاویه فرمود: «ای معاویه! بشنو و شما ای یاران معاویه! بشنوید. شما را به خدا سوگند! آیا می دانید آن کسی را که دشنام دادید، به سوی هر دو قبله نماز گزارده است، در حالی که تو ای معاویه! نسبت به هر دو قبله کافر بوده ای و «لات» و «عزی» را عبادت می کردی؟ او در دو بیعت «رضوان» و «فتح» شرکت داشت؛ اما تو نسبت به بیعت رضوان کفر ورزیدی و در بیعت فتح، عهد و پیمان شکستی.»
متأسفانه برخی اتهامات نیز از طرف شیعیان افراطی که از صلح امام ناراحت شده بودند، مطرح می شد: «علی بن محمد بن بشیر همدانی» می گوید: «همراه "سفیان بن ابی لیلی" به مدینه آمدیم و بر حسن بن علی علیه السلام وارد شدیم، در حالی که "مسیب بن نجبه" و عده ای دیگر نزد او بودند. من به او گفتم: «السلام علیک یا مذلّ المؤمنین؛ سلام بر تو ای خوار و ذلیل کننده مؤمنین». امام حسن علیه السلام فرمود: سلام بر تو، بنشین! من مذل المؤمنین نیستم؛ بلکه معزّ المؤمنین هستم. من از صلح چیزی جز حفظ جان شما را نمی خواستم.» 39
امام در ميان پاسخهاي مختلفي كه به معترضان عملكرد خويش درباره صلح مي داد، موضوع عصمت خويش و ضرورت اطاعت از امام معصوم را یادآور می شد و تصريح می فرمود که: من حجت خدا بر بندگانش مي باشم و امام و پيشواي معصوم شما، چه در حال جنگ و چه در حال صلح هستم. صلح من از همان مصلحتي برخوردار است كه صلح پيامبر صلی الله علیه و آله در حديبيه با مردم مكه برخوردار بود و اگر من چنين مصلحتي را روا نمي داشتم، همه شيعيان نابود مي شدند و حتي يك نفر از آنان باقي نمي ماند. 40
فقدان بصیرت و بينش عميق از مشكلات اساسي اين دسته از اصحاب امام مجتبي علیه السلام بود كه درک نمی کردند امام و پيشوايي كه «معصوم» است و از جانب خداوند به «مقام عصمت» رسيده و بر اين اساس از معصيت و خطا مصونيت يافته است، مي داند چه مي كند و در وراي تصميمات او از جمله صلح با معاويه مصالح الهي قرار دارد كه اگر به آنها توجه نشود، بنيان دين فرو مي ريزد و موجوديت مسلمين با خطر هدم و نابودي مواجه مي شود. 41
صلح امام حسن علیه السلام از زبان مقام معظم رهبری حفظه الله:
«در باب صلح امام حسن علیه السلام این مسئله را بارها گفته ایم و در کتابها نوشته اند که هر کس، حتی خود امیرالمؤمنین علیه السلام هم اگر به جای امام حسن مجتبی علیه السلام بود و در آن وضع قرار می گرفت، ممکن نبود کاری غیر از آن کار که امام حسن علیه السلام کرد، بکند. هیچ کس نمی تواند بگوید که امام حسن علیه السلام فلان گوشه کارش سؤال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار صددرصد بر استدلال منطقی غیر قابل تخلف منطبق بود. اگر امام حسن علیه السلام صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید. این حق عظیمی است که امام مجتبی علیه السلام بر بقای اسلام دارد. امیدوارم خداوند به همه ما بصیرتی عنایت کند تا بتوانیم آن بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بدشناختی که تا مدتها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیه السلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیه السلام ارزش داشت.» 42
پی نوشت:
2) بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ج 34، ص225.
3) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، انتشارات كتاب آوند دانش، تهران، 1421 ق، ج 3، ص 15 و 16.
4) همان.
5) بقره / 207.
6) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص73.
7) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 27، ص 214.
8) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 3، ص16.
9) حقایق پنهان، احمد زماني، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، قم، چ اوّل، 1375 ش، ص258.
10) تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چ نهم، 1382 ش، ج 2، ص 152.
11) البرهان فى تفسیر القرآن ، سید هاشم بحرانى، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق، ج 3، ص 245.
12) مدینة المعاجز الأئمۀ الإثنیَ عشر، سید هاشم بحرانی، مؤسسۀ المعارف الإسلامیۀ، قم، 1413ق، ج 3، ص 296.
13) امالی مفید، محمد بن نعمان بغدادی (معروف به شیخ مفید)، نشر کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق، ص 348.
14) احتجاج، طبرسي، انتشارات اسوه، قم، ج 2، ص 287.
15) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 359.
16) همان، ج65، ص116.
17) فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، قم، 1389 ش، ص 67؛ به نقل از: احقاق الحق، قاضی عبدالله شوشتری، ج 24، ص 420.
18) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 78، ص112؛ و ج 92، ص 32.
19) فصول المهمة في معرفة الائمة، ابن صباغ مالكي، دار الحديث، قم، چ اول، 1422 ق، ص137.
20) بروج /3.
21) احزاب / 45.
22) هود / 103.
23) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 345.
24) همان.
25) بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 76.
26) همان، ج 75، ص 114.
27) مسند الامام المجتبی(ع)، عزيزاللّه عطاردى، نشر عطارد، تهران، ص 727.
28) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 44، صص 70ـ 86.
29) همان.
30) ترجمۀ الامام الحسن(ع) من تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، محمدباقر محمودی، مؤسسۀ المحمودی، بيروت، بیتا، ص 139.
31) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص 112.
32) بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 43، ص 315.
33) همان، ح44، ص138.
34) بحار الانوار، ج 44، ص 152.
35) همان، ج 25، ص 187.
36) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص17.
37) شبیه این قضیه توسط امام حسین(ع) برای عمر نیز به سند صحیح از مصادر اهل سنت نقل شده است. ر.ک: تاريخ دمشق، ج 3، ص 73؛ كنزالعمال، ج 5، ص 616؛ المسانيد للأنصاري، ج 2، ص88؛ و الرياض النضرة، ج 1، ص 561؛ الإصابة، ج 2، ص 69؛ المراجعات، ص 396؛ شرح النهج، ج 6، ص 42؛ كنز العمال، ج 13، ص 654؛ معرفة الثقات، ج 1، ص 32؛ تاريخ بغداد، ج 1، ص 151؛ تاريخ دمشق، ج 14، ص175و...) .
38) احتجاج طبرسی، ج 1، ص 145.
39) انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، انتشارات نبوی، تهران، 1375 ش، ج1، ص150.
40) همان.
41) همان.
42) حدیث ولایت؛ مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری (مد ظله)، مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، تهران، ج 4، ص 86. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: صلح امام حسن(ع)؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آلیاسین، ترجمه حضرت آیتالله خامنهای، دفتر نشر فرهنگ اسلامی).