به معنای کامل و دقیق کلمه، جنگی با برد و پهنهای جهانی علیه محور مقاومت درگرفت. در این جنگ، نقشه مشترک و همدلانه و یکپارچهای با همراهی و رفاقت کامل آمریکا، اسرائیل، کشورهای خلیجفارس (بهویژه عربستان، قطر و امارات)، ترکیه و صدالبته جریانهای سرطانی تروریستی تحت اشراف و نظارت و حمایت این محور فاسد و پلید، علیه ایران، تشیع، حزبالله، مقاومت و در یک کلمه اسلام ناب محمدی به راه افتاد.
قرار بود که این جنگ به سرنگونی چند قدرت منطقهای بهویژه به تضعیف و براندازی کانونهای مقاومت در خاورمیانه بینجامد. اسرائیل از اقتدار تهدیدآمیز مقاومت در محیط خود و حتی در ایران و عراق خلاصی یابد. اسلامی با شاخصهای تکفیری و تروریستی و در عین غیر خطرناک علیه غرب و اسرائیل و با روحیه و فضای اسلام وهابی و ابن تیمیه ای در منطقه و جهان اسلام قدرت بگیرد و جایگزین طرح اسلامی مدل امام خمینی گردد.
تصریحات صریح و وقیحانه عربستانیها در هنگام دیدار خیانتکارانه مقتدا صدر از ریاض در اوج خباثت و توطئه وهابیت و جریان تکفیر نمونهای آشکار از این فضای خطرناک بود و هست. وزیر کشور سفیه عربستان همزمان با وجود صدر در آنجا در توییتی که بعداً برداشته شد تشیع را به دو مکتب معتدل عربی! و مکتب تشیع امام خمینی که گستاخانه تشیعی تروریستی و خشن دانسته شده بود! تقسیم کرده بود.
در این ماجرای بسیار خطرناک و درعینحال خباثت آمیز، نقشی هم به اخوان المسلمین داده شده بود. جریان بیداری اسلامی به خاطر ناکارآمدی و بیحکمتی این جریان اسلامگرا بهشدت آسیب دید. آرامآرام اخوانیها بدشان نمیآمد که با عربستانیها برای تحکیم اسلام مذهبی خودشان با سوریه درگیر شوند و ایران را دشمن بدانند. این حماقت برخی از لایههای اخوانیها و اعتماد به آمریکا و کشورهای عربستان و قطر و ترکیه و سر مستی از صندوقهای انتخابات و بیتوجهی به هشدارهای زودهنگام اما دقیق و حکیمانه رهبری انقلاب، کار آنان را هم یکسره کرد.
تحلیل گران بیسواد و چشم به منابع تحلیلی استراتژیک غرب و مصرفکننده از منابع غربی و مزدبگیر از عربستان، در موجی از تعلیق و تحلیل و مقاله و برنامههای رسانهای، فضای جهان اسلام را از درگیری دو مدل اسلامگرایی ایرانی شیعی و اخوانی سنی (ترکی و قطری و...) و گاهی هم از مدلهای ایرانی، ترکی و عربی و امثال این دستهبندیها بدون اینکه بدانند سرنخهای اصلی این نقشه خطرناک جهانی را گم کرده بودند. واقعیت میدانی چیز دیگری بود اما.
درهرحال، این نقشه هم چنان روی میز اما تاکنون هیچ آوردهای نداشته است. بهجز تخریب و تفریق جامعه اسلامی و به جان هم انداختن مردم و مذاهب جهان اسلام خیری برای کسی نداشته است. البته محور مقاومت که نوک پیکان همه نقشه جهانی بود هم نهتنها جان سالم به در برد بلکه امروزه صادقترین اندیشه و عمل تروریسم ستیزی منطقه شده است.
الان با قدرت و اطمینان قلب میشود گفت جهان اسلام با محوریت مقاومت، آماده برگزاری جشن تاریخی پیروزی بر داعش و طرح ویرانگر آن است. کار داعش تمام است. ایران، حزبالله، مقاومت، بشار اسد، روسها، عراق و همه طرفهای درگیر در این جنگ جهانی که با دخالت مستقیم اسرائیل، آمریکا، عربستان، قطر، ترکیه و دیگران همسوی آنان با همه دستگاههای بزرگ رسانه و مطبوعات و نفت و زمین و دریا و هوا و.... علیه اسلام ناب محمدی به راه افتاده بود رسماً تا پیروزی نهایی مسیر زیادی ندارند.
چنانکه اشاره شد که تشکیلات سختافزار و سازماندهی میدانی داعش در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. برخی از نشانهای این شکست تاریخی هم بیان شد. مهمترین و راهبردیترین نکته در این راستا توجه دادن جهان اسلام به این مطلب است که داعش یک اندیشه است. یک تفسیر خشن، بسته، ابزاری، فاقد روح اخلاقی و تسامح، بدفهم و ظاهرگرا از اسلام است. اگرچه این سازمان سخت و پوسته مادی آن براثر ضربات سنگین واحدهای فعال مقاومت با محوریت و رهبری ایران درهمشکسته است اما تصور اینکه داعش کارش تمام شد تصوری خام و ساده انگارانه است زیرا:
1. سهگانه استعمار، ارتجاع و صهیونیسم در سطح جهانی و منطقهای که مرکز مشترکی برای تشکیل این جریانها داشتهاند و تا آخر به آن وفادار بودند و خواهند بود، دست از نقشههای اصلی خود علیه معادلات تازهای که جریان و محور مقاومت در جهان درست کردهاند بر نخواهند داشت. داعش نقابی بر چهره آنهاست. ابزاری برای تحقق اهدافشان بوده است. با نابودی و فاش شدن این نقاب بیتردید به دنبال سرپوشها و جامهها و پوستینهای تازهتر و کارآمدتری خواهند رفت. جهان اسلام باید خود را برای طرحهای جدید و جادوهای نوین آنان در تخریب معادلات حاکم بر منطقه باشد. با نگاه آیندهگرایانه و آتیه اندیشانه ای و قبل از وقوع این حادثه برای آن علاجهایی داشته باشد. تخمین و پیشبینی طرحهای دشمن کار سخت و به پیچیدگی سابق نیست.
2. در عین اقتدار مثالزدنی و بینظیر محور مقاومت در برخورد با پوستههای سخت و مقاومتهای سنگین این جریان که براثر شستشوی مغزی آنان رخ میداد اما در برابر جنبههای نرم و فرهنگی و ریشههای معرفتی و آسیبهای فرهنگی که مانع بروز و ظهور این دست جریانهای شالوده شکن و تخریبگر داخلی، ابتکار عمل قابلتوجهی نداشته است. در مرحله کنونی و در آستانه شکست تاریخی سازمان داعش باید توجه کرد که تا زمان یکه این الگوی فکری در جهان اسلام رسوا نشود و بهطور علمی و فکری و حسابشده تضعیف نگردد همه مقدرات و سرنوشت جهان اسلام میتواند در معرض تهدیدهای بنیانبرانداز آن قرار گیرد.
3. متأسفانه جریان علمی جهان اسلام در قم، نجف، الازهر، مدینه منوره، الزیتونه، جامع القرویین و تمام ساختمان دانش سازی جهان اسلام در دانشگاه و حوزه آمادگی خوبی برای ورود به این مباحث را ندارند. برخی ا ز آنها اصولاً زمینهساز این اتفاقات هم بودهاند. پروژههای تقریب و امثال آن هم علیرغم آثار خوب و بابرکتی که داشتهاند اما نمیتوان برد آنها را راهبردی و عمیق تصور کرد. ناکارآمدی این نهادها و جریانها در تحقق اهداف نرم و فکری و تولید نظامهای کارآمد علمی و عینی اجتماعی با رویکرد اخلاقی، تمدنی و عقلانی از اسباب اصلی مانور چنین جریانهای تروریستی در قلب جهان اسلام است.
4. عصر بعد از داعش را باید با محوریت بازسازی فرهنگی جهان اسلام پی بگیریم. همانطور که ضاحیه بیروت پس از تبدیل شدنش به تلی از خاک و ویرانه بهتر از قبل ساخته شد، موصل، تلعفر، حلب، حمص، سیده زینب، و دیگر شهرهای ویران شده توسط داعش از قبل بهتر ساخته خواهد شد. اصلاً شرکتهایی در جهان منتطر خرابیاند تا با بازسازی آن ملیاردها به جیب بزنند. معضل جهان اسلام بازسازی فرهنگی است. بحران فکری نهادهای دینی در این است که خود در چمبره مذهبگرایی و تعصب قومی و امثال آن گرفتار است. سطح عقلانیت مسلمانان اگر پایین است به خاطر این ادبیات هزاروچند صدسالهای است که هیچگاه فرصت بروز و ظهور مطابق با انسانیت قرآنی و اخلاقیت نبوی و اهلالبیتی را نیافته است. سختترین کار مسلمانان در این قرن همین است که نهادههای فکری و روحانیتی و نظامهای تفکر و عمل خود را مطابق عالیترین رویکردهای تفسیر و متعالیترین فهمهای از عقلانیت و اخلاق اسلامی بازسازی کنند. خرابههای فرهنگ و هنر و تفسیر و اندیشه مسلمانان عامل اصلی این آشفتگیهاست و بازسازی آن کار ماندگار ماست.
منبع: پايگاه دين آنلاين-نوشته محمدعلی میرزایی پژوهشگر مطالعات جهان عرب