زمينه هاى پيدايى وحدت، عبارت است از :
۱ دادن هدف مشترك.
۲ ارائه اصول و مبانى خط مشى مشترك.
۳ راهنمايى خط مشى مشترك.
۴ تعليم فروغ جزئى زير پوشش خط مشى كلّى.
۵ پيروى از راهنماى واحد و رهبر مشترك.
عناوين كلى زمينه هاى پيدايى وحدت را مى توان در سخن حضرت على (ع) يافت آن جا كه فرمود:
«تَرد عَلى أَحدهم القَضية فى حُكم مِن الأَحكام فَيَحكم فيها بِرأيه ثُمّ ترد تِلك القَضية بِعينها عَلى غَيره فَيَحكم فيها بِخلاف قوله ثُمّ يَجتمع القُضاة بِذلك عِند الإمام الَذى استَقضاهم فيُصوّب اراءهم جميعاً وإِلههُم واحد وبنيُّهم واحد و كتابهم واحد آفآمرَهم الله سُبحانه بالِإختلاف فَآطاعوه أَم نَهاهم عَنه فَعَصوه(۱) گاهى دعوايى مطرح مى شود و قاضى به رأى خود حكم مى كند. پس از آن، همين دعوا نزد قاضى ديگرى عنوان مى گردد، او بر خلاف قاضى اول نظر مى دهد. سپس همه نزد پيشوايشان كه آنها را نصب كرده مى آيند و او رأى همه را تصديق مى كند در صورتى كه خداى آن ها يكى و پيامبرشان يكى و كتابشان يكى است».
سخن ان حضرت به خوبى نشان مى دهد كه هدف و اعتقادات مشترك «إلههم واحد» و رهبرى واحد «نبيّهم واحد» و برنامه و خط مشى مشترك «وكتابهم واحد»، وحدت آفرين است. بنابراين، مسلمانان بايد از اين عوامل وحدت زابه خوبى پاسدارى كنند تا به وحدت جوامع اسلامى آسيبى وارد نشود آن گونه كه در زمان حضرت على (ع) واقع شد.
آن حضرت در اين باره مى فرمايد: «فَلقد كُنّا مَع رسول الله (ص) وَإِنّ القَتل لَيدور عَلى الاباء والأَبناء والِإخوان والقرابات فَما نَزداد عَلى كُلّ مُصيبة و شِدّة إلّا إِيماناً و مُضيّاً عَلى الحَق و تَسليماً لِلأمر وصَبراً عَلى مُضض الجِراح ولكِنّا إِنّما أَصبحنا نُقاتل إِخوانَنا فِى الإِسلام عَلى ما دَخل فيه مِن الزَيغ و الإِعوجاج والشّبهة والتّأويل فَإِذا طَمِعنا فَى خِصلة يلُم الله بِها شَعتنا ونَتدانى بِها الى البقيّة فيما بَيننا رغَبنا فيها و أمسكنا عمّا سواها در زمان پيامبر (ص) ما با پيامبر بوديم و قتل و كشتار گرداگرد پدران، فرزندان، برادران، و خويشان دور مى زد و با وارد شدن هر مصيبتى بر ايمان ما افزوده مى شد و شكيبا و مصمّم بوديم اما امروز با پيدايش زنگارها در دين و ظهور كژى ها و نفوذ شبهه ها در افكار و تفسير و تأويل دروغين در دين، با برادران مسلمان خود به جنگ خونين كشانده شديم. پس، هر گاه احساس كنيم چيزى باعث وحدت ماست و به وسيلة آن به يكديگر نزديك مى شويم و شكاف ها را پر و باقيماندة پيوندها را محكم مى كنيم، به آن تمايل نشان مى دهيم و آن را گرفته و ديگر راه جنگ را ترك مى كنيم».
امير مؤمنان (ع) در جاى ديگر نيز به وحدت آفرينى اعتقاد به نبوّت و پيروى از رهبرى الاهى، اشاره كرده است: «فَانظُروا إِلى مَواقع نِعم الله عَليهم حين بَعث إِليهم رَسولًا فَعقد بِملّته طاعَتهم و جَمع عَلى دَعوته أُلفتهم(۲) حال به نعمت هاى بزرگى بنگريد كه خداوند به هنگام بعثت پيامبر اسلام به آنان ارزانى داشت كه اطاعت آنان را با آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت».
نيز در جاى ديگر مى فرمايد: «فَصَدع بِما أُمر به وبلّغ رِسالات رَبّه فَلمّ الله بِه الصَّدع و رَتق به الفَتق وأَلّف به الشِمل بَين ذوِى الأرحام بَعد العَداوة الواغرة فى الصّدور و الضّغائِن القادِحة فى القلوب(۳) پيامبر براى انجام فرمان خدا قيام كرد و رسالت هاى پروردگارش را ابلاغ كرد و خداوند به وسيلة او شكاف هاى اجتماعى را پر كرد وفاصله ها را پيوستگى بخشيد و بين خويشاوندان يگانگى برقرار ساخت پس از آن كه آتش دشمنى در سينه ها و كينه هاى برافروخته در دل ها جايگزين شده بود».
منبع: آيت الله جوادى آملى، وحدت جوامع در نهج البلاغه
-----------------------
پى نوشت
(۱)) نهج البلاغه، خطبه ۱۸)
(۲)) نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، بند ۹۸)
(۳)) نهج البلاغه، خطبه ۲۳۱)