كيست كه دوست نداشته باشد، در محضر نوراني امام علیه السلام حاضر شود، تا چه رسد به اينكه در اين ديدار، مخاطب حضرت نيز قرار گيرد؛ اما اكنون كه ظاهراً توفيق نداريم به آن محضر نوراني شرفياب شويم و حضوراً از معارف توحيدي آن ذات مقدس استفاده نماييم، با «جابر» از اصحاب بزرگوار امام باقر علیه السلام همراه شده و ازسخنان گهربار آن امام همام علیه السلام بهره ميبريم. روايت شده است كه امام باقر علیه السلام با جابر گفتگو مينمودند و در اين كلام نوراني ـ كه يادگار آن ديدار است ـ معارف عاليهاي را بيان فرمودند كه در آن روش و طريق زندگي در دنيا و آخرت مطرح شده است که در حد توان آن را شرح میدهیم:
غم آخرت
هنگامي كه امام باقر علیه السلام، به همراه جابر از منزل خارج ميشدند، جابر مشاهده ميكند كه در سيماي مبارك امام آثار ناراحتي هويداست. روايت چنين است:«خَرَجَ يَوْماً وَهُوَ يَقُولُ: اَصْبَحْتُ وَاللهِ يَا جَابِرُ مَحْزُوناً مَشْغُولَ الْقَلْبِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! مَا حُزْنُكَ وَ شُغْلُ قَلْبِكَ؟ كُلُّ هَذَا عَلَي الدُّنْيَا؟ فَقَالَ علیه السلام: لَا يَا جَابِرُ! وَلَكِنْ حُزْنُ هَمِّ الْآخِرَة؛ (1) روزي امام باقر علیه السلام خارج شد در حالی که به جابر میفرمود: اي جابر! بهخدا سوگند من امروز دل گرفته و محزون صبح كردم. گفتم: فدايت شوم، غم شما چيست؟ و دل گرفتگي شما براي چيست؟ آيا همه اينها براي دنيا است؟ حضرت فرمود: نه اي جابر! وليكن از غم آخرت است.»
براي آنكه علت ناراحتي و گرفتگي امام باقر علیه السلام روشن شود، از روايت ديگري كه از محضر نوراني امام صادق علیه السلام صادر شده است استفاده ميكنيم. «سفيان ثوري» نقل ميكند: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْتُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ إِنِّي لَمَحْزُونٌ وَ إِنِّي لَمُشْتَغِلُ الْقَلْبِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا أَحْزَنَكَ وَ مَا شَغَلَ قَلْبَكَ فَقَالَ علیه السلام لِي يَا ثَوْرِيُّ! إِنَّهُ مَنْ دَاخَلَ قَلْبَهُ صَافِي خَالِصِ دِينِ اللَّهِ شَغَلَهُ عَمَّا سِوَاهُ؛ (2) خدمت امام صادق علیه السلام رسيدم و عرض كردم: يا بن رسولالله صلی الله علیه و آله! چگونه صبح كردي؟ امام علیه السلام فرمود: به خدا محزون هستم و قلبم مشغول. به امام علیه السلام عرض كردم: چه شما را غمگین کرده؟ و چه چيزي دلتان را مشغول كرده است؟ امام علیه السلام به من فرمود: ای ثوری! همانا هر كس دين پاك و خالص خدا را در دل خود جاي دهد، از غیر خودش بازش ميدارد.»
جايگاه دنيا
براي اينكه ما بتوانيم شناخت درستي از جايگاه دنيا پيدا كنيم، در اين قسمت امام باقر علیه السلام، دو مثال درباره دنيا بيان ميكنند و ميفرمايند: «فََأَنْزِلْ نَفْسَكَ مِنَ الدُّنْيَا كَمَثَلِ مَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ سَاعَةً ثُمَّ ارْتَحَلْتَ عَنْهُ أَوْ كَمَثَلِ مَالٍ اسْتَفَدْتَهُ فِي مَنَامِكَ فَفَرِحْتَ بِهِ وَ سُرِرْتَ ثُمَّ انْتَبَهْتَ مِنْ رَقْدَتِكَ وَ لَيْسَ فِي يَدِكَ شَيْءٌ وَ إِنِّي إِنَّمَا ضَرَبْتُ لَكَ مَثَلًا لِتَعْقِلَ وَ تَعْمَلَ بِهِ إِنْ وَفَّقَكَ اللَّهُ لَه؛ (3) نفس خود را نسبت به دنيا چنان بدار كه يك ساعت در آن منزل كردي، و سپس از آن كوچ خواهي كرد. يا چون مالي كه در خواب از آن بهره ببری و بدان شاد و مسرور گردي، و سپس از خواب بيدارشوي، در حالي كه چيزي در دست نداري.
و من همانا براي تو مثلي زدم تا تعقل كني و بكار بندي و اين در صورتي خواهد بود كه خداوند توفيقت دهد.»
امام علیه السلام پس از آنكه دنيا را شناساند، با ارائه اين دو مثال زيبا و گويا، صحابه خويش را براي انتخاب روش و طريق سلوك دنيايي راهنمايي ميكنند. اين دو مثال را فرزند بزرگوارش، امام صادق علیه السلام نيز در روايتي بيان ميفرمايند: «فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا كَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ فَارْتَحَلْتَ عَنْهُ أَوْ كَمَالٍ أَصَبْتَهُ فِي مَنَامِكَ فَاسْتَيْقَظْتَ وَ لَيْسَ فِي يَدِكَ شَيْءٌ مِنْهُ؛ (4) دنيا را چنان دان كه بار انداختي و از آن ميكوچي، يا چون مالی كه به خواب بيني و چون بيدار شوي، چيزي از آن به دست نداري.»
ائمه هدي)، اخبار و احاديثي را كه در شكل و لعاب مثال صادر شده است، اكثراً جهت تنبه و عبرت شنوندگان بهكار بردهاند؛ مثلاً از حضرت صادق علیه السلام روايت شده است كه: «مَثَل دنيا، مثل آب درياست، هر قدر كه تشنه لب از آن بياشامد، سيراب نميگردد؛ بلكه بر تشنگيش ميافزايد تا او را بكشد.» (5)
همچنين از آن امام همام علیه السلام روايت شده است كه: «دنيا مانند پلي است، زود از آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد.» (6)
در اينجا مثال ديگري را ذكر ميكنيم كه بيشتر به بيان غفلت و غرور (فريفتگي) و ناداني اهل دنيا پرداخته است: «حكيمي بيان نمود: حال آدمي و فريفتگي او به دنيا و غفلتش از مرگ و سختيهاي پس از آن (آخرت) و مشغول شدن به خوشيهاي فاني و غمانگيز، شبيه آدمي است كه در چاهي افتاده و كمر او را با ريسمان بسته باشند، در ته آن چاه اژدهاي بسيار بزرگي منتظر نشسته تا او به اندرون چاه افتد و او را ببلعد و در بالاي چاه دو موش سياه و سپيد هستند كه پيوسته به جويدن آن ريسمان مشغولند و اين مرد با آنكه اژدهاي ته چاه را ميبيند و موشهای سرگرم به جویدن ریسمان را مشاهده ميكند، به خوردن مقداري عسل كه به ديوار چاه ماليده شده و با خاك مخلوط گرديده و زنبورهاي بسياري گرداگرد آن جمع آمدهاند مشغول است و با كمال ميل و اشتياق با زنبورها مبارزه ميكند و عسل ميخورد و از بالا و پايين خود به كلي غافل است.
حكيم از ايراد مثال فوق چنين نتيجه ميگيرد كه چاه «دنيا»ست و ريسمان «عمر» و اژدها «مرگ» و دو موش سياه و سپيد، «شب و روز»ند كه عمرها را به آخر ميرساند و عسل مخلوط با خاك، «خوشيهاي توأم با بدبختي و رنج« است و زنبوران «دنياداران».
باري، اگر كسي با ديده دقت و عبرت به اين مثال توجه كند، آن را با شرايط خود به تمام معنا مساوي خواهد يافت.» (7)
آخرت مداري
آخرت مداري؛ يعني با نگاه به آخرت، شكل و طريق زندگي در دنيا را انتخاب كنيم؛ چرا كه براساس زندگي در دنياست كه آخرت خود را ميسازيم. پس از اين مقدمه كوتاه به قسمت دوم كلام نوراني امام باقر علیه السلام ميپردازيم: «يَا جَابِرُ! مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ خَالِصُ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ شُغِلَ عَمَّا فِي الدُّنْيَا مِنْ زِينَتِهَا إِنَّ زِينَةَ زَهْرَةِ الدُّنْيَا إِنَّمَا هُوَ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُُ يَا جَابِرُ! إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَرْكَنَ وَ يَطْمَئِنَّ إِلَى زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؛ (8) اي جابر! بر دل هر كسي كه خالص حقيقت ايمان وارد شود، از زينتي كه در دنيا است رو برتابد؛ زيرا كه زينتهاي دنيايي در واقع بازي و سرگرمي هستند. به راستي كه خانه آخرت، زندگي حقيقي است.
اي جابر! به راستي كه مؤمن را نشايد كه به شكوفايي زندگي در دنيا تکیه و اطمينان پيدا كند.»
در واقع، امام باقر علیه السلام براي بنيان زندگي آخرت گرا، سه دليل روشن ميآورد كه اساس و خواستگاهش قرآن ميباشد.
روايت فوق به آياتي از قرآن اشاره دارد كه تعدادي از آنها ذكر ميشود:
وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ)؛ (9) «اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست، و زندگي حقيقي همانا در سراي آخرت است، اگر ميدانستند!» (إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو)؛ (10) «زندگي اين دنيا لهو و لعبي بيش نيست.» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ)؛ (11) «بدانيد، كه زندگي دنيا، در حقيقت بازي و سرگرمي و آرايش (زينت) و فخر فروشي شما به يكديگر و فزون طلبي در اموال و فرزندان است.»
امام صادق علیه السلام نيز در معرفي دنيا ميفرمايند: «مَا الدُّنْيَا وَ مَا عَسَى أَنْ تَكُونَ هَلِ الدُّنْيَا إِلَّا أَكْلٌ أَكَلْتَهُ أَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ أَوْ مَرْكَبٌ رَكِبْتَهُ؛ (12) دنيا چيست؟ و اميد ميرود كه چه باشد؟ آيا دنيا جز لقمهاي است كه ميخوري يا جامهاي كه ميپوشي و يا مركبي كه سوار ميشوي؟»
و در ادامه سه اصل اساسي كه امام باقر علیه السلام نيز به آن اشاره داشتهاند بيان ميدارند كه: «إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ يَطْمَئِنُّوا فِي الدُّنْيَا وَ لَمْ يَأْمَنُوا قُدُومَ الْآخِرَةِ دَارُ الدُّنْيَا دَارُ زَوَالٍ وَ دَارُ الْآخِرَةِ دَارُ قَرَارٍ؛ (13) مؤمنين به دنيا اطمينان ندارند، از رفتن به آخرت خود را در اَمان نمیدانند، دنيا، خانة زوال و آخرت منزل قرار ميباشد.»
بازيچهاي است طفل فريب اين متاعِ دهر
بي عقل مردمان كه بدو مبتلا شدند
مردِ آگاه كسي است كه به فريب او مقيّد نگردد، كه او جادويي است جاهل فريب، و پيرزني دستان نماي و نو عروسي شوهر كش.
از همين جهت حضرت امير المؤمنين علیه السلام به عنوان بيدارباش فرمودند: «الدُّنْيَا تَعُرُّ وَتَضُرُّ وَتَمُرُّ؛ (14) دنيا بفريبد و [چون فريفته او شدي،] زيان به تو رساند و بگذرد.»؛ يعني تو را از خدا باز دارد و به خود مشغول گرداند و با اين همه بگذرد و نپايد. (15)
نشانههاي اهل دنيا
امام باقر علیه السلام در ادامه كلام نوراني خويش به معرفي اهل دنيا ميپردازند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَةٍ؛ (16) بدان [اي جابر!] همانا فرزندان دنيا (آنهايي كه دنيامدار بوده و محور اصلي حياتشان را دنيا تشكيل ميدهد) همگي داراي سه ويژگي ميباشند:
غفلت، غرور و ناداني.»
امام صادق علیه السلام نيز در معني اهل دنيا ميفرمايند: «اَهْلُ الدُّنْيَا أَهْلُ غَفْلَةٍ؛ (17) اهل دنيا، اهل غفلتند.»
در نزد محققان، زر و نقره، أمتعه، اسب و شتر، سرا و باغ و مانند آن دنيا نيست؛ بلكه «الدُّنْيَا مَا شَغَلَكَ عَنِ الله؛ (18) دنيا چيزي است كه تو را از خدا باز دارد»؛ و گرنه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْعَبْدِ الصَّالِحِ؛ (19) چه نیکوست براي مرد صالح، مال خوب [و حلال].»
شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض كرد: ميخواهم بوسيله آن مال تزويج كنم و حج بجاي آورم و بر نانخورهاي خود انفاق كنم و به برادران ديني خود كمك برسانم و صدقه دهم؟ فرمود: اين از دنيا نيست؛ [بلكه] اين آخرت است.» (20)
بنابراین، آنچه از اخبار و آيات استفاده ميشود، آن است كه دوستي دنيايي كه باعث فراموشي آخرت، تن پروري، وا گذاردن دستورات الهي، حرص بر لذات و شهوات و گناهان و امثال اينها باشد،و به عبارت روشنتر، دنيا را براي دنيا بخواهد، نه براي آخرت مذموم است؛ ولي اگر دنيا را براي درك سعادت و كسب كمالات و آخرت بخواهد، مذموم نيست؛ بلكه ممدوح است. (21)
نشانههاي اهل آخرت
سپس امام باقر علیه السلام فرمود: «وَ أَنَّ أَبْنَاءَ الْآخِرَةِ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ الْعَامِلُونَ الزَّاهِدُونَ أَهْلُ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ وَ أَهْلُ فِكْرَةٍ وَ اعْتِبَارٍ وَ اخْتِبَارٍ لَا يَمَلُّونَ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ (22) و فرزندان آخرت همانا مؤمنین، عمل کنندگان، زاهدان، اهل علم و فقه و تفکر و عبرتگیری و آزمایش هستند که از ذکر خدا خسته نمیشوند.»
طبق اين بيان شريف، امام علیه السلام چند ويژگي اهل آخرت را بيان ميفرمايند كه: فرزندان آخرت، افرادی با ويژگيهاي زير هستند:
1 و2. اهل ايمان و عمل؛
3. زاهد؛
4. اهل علم؛
5. فقيه (اهل تدبر در دين)؛
6. اهل فكر؛
7. عبرت آموز؛
8. اهل آزمايش؛
9. از ذكر خداوند، دچار خستگي و ملال و كسالت نميشوند.
براساس اين بيان نوراني امام باقر علیه السلام، مؤمن در سايه اين اوصاف نُهگانه است كه ميتواند طريق ترقّي و كمال را طي نموده و در سايهسار طوبي در امنيت و آسايش قرار گيرد.
توصيف اهل تقوا
اهل تقوا و كساني كه در زندگيشان آخرت محور هستند، در زبان امام باقر علیه السلام داراي ويژگيهايي هستند كه به شرح زير ميباشد. امام باقر علیه السلام در توصيف و معرفي اهل تقوا ميفرمايند: «وَ اعْلَمْ يَا جَابِرُ! أَنَّ أَهْلَ التَّقْوَى هُمُ الْأَغْنِيَاءُ أَغْنَاهُمُ الْقَلِيلُ مِنَ الدُّنْيَا فَمَئُونَتُهُمْ يَسِيرَةٌ إِنْ نَسِيتَ الْخَيْرَ ذَكَّرُوكَ وَ إِنْ عَمِلْتَ بِهِ أَعَانُوكَ أَخَّرُوا شَهَوَاتِهِمْ وَ لَذَّاتِهِمْ خَلْفَهُمْ وَ قَدَّمُوا طَاعَةَ رَبِّهِمْ أَمَامَهُمْ وَ نَظَرُوا إِلَى سَبِيلِ الْخَيْرِ وَ إِلَى وَلَايَةِ أَحِبَّاءِ اللَّهِ فَأَحَبُّوهُمْ وَ تَوَلَّوْهُمْ وَ اتَّبَعُوهُم؛ (23) و بدان اي جابر! بهراستي كه اهل تقوا همانا آنهايي هستند كه بينيازند، اندكي از دنيا، آنها را بينياز كرده و خرج آنها كم است. اگر خير را فراموش كني، به يادت آورند، و اگر بدان عمل كني، تو را ياري دهند. شهوت و لذت خود را پشت سر انداخته و طاعت پروردگار خویش را جلوي روي نهادهاند و به راه خير و به ولایت دوستان خدا چشم دوختهاند. و آنان را دوست دارند و بدانها گرويده و از آنها پيروي كردهاند.»
امام صادق علیه السلام نيز اهل تقوا را اينگونه معرفي ميفرمايند: «إِنَّ اَهْلَ التَّقْوَي اَخَفُّ اَهْلِ الدُّنْيَا مَؤُونَةً وَاَكْثَرُهُمْ مَعُونَةً؛ (24) بهراستي كه اهل تقوا سبكترين هزينه دار اهل دنيايند و به ديگران نيز بيشتر كمك ميكنند.»
توصيه آخر
امام باقر علیه السلام در پايان سخنانشان به جابر ميفرمايند: «فَاحْفَظْ يَا جَابِرُ! مَا أَسْتَوْدِعُكَ مِنْ دِينِ اللَّهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ انْصَحْ لِنَفْسِكَ وَ انْظُرْ مَا اللَّهُ عِنْدَكَ فِي حَيَاتِكَ فَكَذَلِكَ يَكُونُ لَكَ الْعَهْدُ عِنْدَهُ فِي مَرْجِعِكَ وَ انْظُرْ فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيَا عِنْدَكَ عَلَى غَيْرِ مَا وَصَفْتُ لَكَ فَتَحَوَّلْ عَنْهَا إِلَى دَارِ الْمُسْتَعْتَبِ الْيَوْمَ فَلَرُبَّ حَرِيصٍ عَلَى أَمْرٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا قَدْ نَالَهُ فَلَمَّا نَالَهُ كَانَ عَلَيْهِ وَبَالًا وَ شَقِيَ بِهِ وَ لَرُبَّ كَارِهٍ لِأَمْرٍ مِنْ أُمُورِ الْآخِرَةِ قَدْ نَالَهُ فَسَعِدَ بِهِ؛ (25) اي جابر! آنچه از دين خدا و حكمتش به تو سپردم، حفظ كن! و خير خود را بخواه! و ببين كه خدا در زندگيات نزد تو چه مقامي دارد؟ پس همچنین در نزد او عهدی برای تو است چون به سوي او برگردي[، که به همان اندازه از تو وارسي كند]. ببين اگر دنيا نزد تو جز آني است كه برايت شرح دادم، پس از آن صرف نظر كن و به خانه آخرت گله پذير رو كني. امروز، چه بسيار كسي كه بر امري از امور دنيا كه بدان رسيده حريص است، و چون بدان رسيده، وبال او شده و باعث بدبختي او گرديده است. و بسا كسي كه براي امري از امور آخرت كراهت دارد و بدان رسد و به آن سعادتمند گردد.»
امام صادق علیه السلام نيز در مورد جهل و عدم آگاهي ما نسبت به بعضي از امور فرمودهاند: «فَكَمْ مِنْ حَرِيصٍ عَلَى أَمْرٍ قَدْ شَقِيَ بِهِ حِينَ أَتَاهُ وَ كَمْ مِنْ تَارِكٍ لِأَمْرٍ قَدْ سَعِدَ بِهِ حِينَ أَتَاهُ؛ (26) چه بسيار حريص بر امري كه چون آيدش، بدبختش كند و چه بسيار تارك امري كه چون آيدش، سعادتمندش سازد.»
حقيقت آن است كه بسياري از عمر ما، تلاش براي رسيدن به اميال و آرزوهايي ميشود كه نتيجهاي جز وزر و وبال ندارد و اگر انساني بيدار باشيم، تازه بايد دو صد چندان تلاش نماييم، تا از آن رهايي يابيم. بزرگواري ضمن خاطرهاي نقل ميكند: «من چقدر ميسوزم، وقتي به ياد ميآورم كه من، آري همين من، مدعي و حسابگر، شش ماه براي رسيدن به بتي [كه ميتواند، هر آرزو و خواستهاي باشد،] كوشيدم و از توسل و تضرع و توكل گرفته تا اقدامهاي مستمر و رصدكردنهاي مداوم استفاده كردم و به مقصود رسيدم و پس از آن رسيدن، راستي كه بيش از شش ماه، دوباره توسل و تضرع داشتم كه نجات بيابم و هزار حيله به كار بردم كه خلاص شوم و با بشارتِ خلاصي چه قدر به خودم خنديدم، كه يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن، و روز ديگر به كندن دل زين و آن. آيا اين مسخره نيست؟ و آيا اين زندگي مسخره، سوزنده و همچون آتش جهنم نيست؟!» (27)
پی نوشت :
1) تحف العقول، حسين بن شعبة الحراني، تصحيح: علي اكبر غفاري، انتشارات اسلاميه، چسوم، 1366، ص 295، و بحار الانوار، علامه مجلسي، بيروت، دار احياء التراث العربي، چسوم، 1403 ق، ج 75، ص 165.
2) تحف العقول، ص 393.
3) همان، ص 295 ـ 296.
4) كافي، کلینی، تحصیح: استادعلیاکبر غفاری، دار صعب و دار التعارف، بیروت، چ دوم، 1401 ق، ج 2، ص 132.
5) حقايق در اخلاق و سیر و سلوک، ملامحسن فیض کاشانی، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات علمیه، چ اول، ج 1، ص237.
6) همان، ص 237.
7) حقايق، فيض كاشاني، ج 1، ص 238 ـ 237.
8) تحف العقول، ص 295 و كافي، ج 2، ص132.
9) عنكبوت / 64.
10) محمد / 36.
11) حديد / 20.
12) تحف العقول، ص 398.
13) همان.
14) بحار الانوار، ج 70، ص 119 و 132 و نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات تهذيب، 79، چ اول، ص 728، حكمت 415.
15) الرسالة العلية في الاحاديث النبوية، كمال الدين، حسين كاشفي بيهقي سبزواري، تصحيح محدث ارموي، انتشارات علمي و فرهنگي، چدوم، 1362، ص 229 و 231.
16) تحف العقول، ص 295.
17) همان، ص 398.
18) الرسالة العلية، ص 232.
19) مجموعه ورام، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة فقيه، قم، ج 1، ص 158.
20) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، مؤسسه آل البيت، ج 13، ص 15، وبحار الانوار، ج 70، ص 62.
21) اصول كافي، ج 4، ص 2، پاورقي استاد رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت، بيتا.
22) تحف العقول، ص 295.
23) همان.
24) همان، ص 398.
25) همان، ص 296.
26) بحار الانوار، ج 75، ص 262.
27) از معرفت ديني تا حكومت ديني، علي صفايي حائري (عين ـ صاد)، انتشارات اطلاعات، 1379، چ اول، ص 27.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره134 .