طلیعه سخن
امام هادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» (1) به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام و مادرش بانوی گرامی «سمانه مغربیه.» است كه زنی با فضیلت، شب زنده دار و با تقوا بود. آن حضرت در سال 220 ه. ق در 8 سالگی، پس از شهادت پدر گرامی اش به امامت رسید. امام علی النقی علیه السلام در طول 33 سال امامت خویش، با چند تن از خلفای عباسی هم عصر بود؛ كه به ترتیب عبارتند از:
1 - معتصم، برادر مامون (217 - 227)
2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232)
3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248)
4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه)
5 - مستعین، پسر عموی منتصر (248 - 252)
6 - معتز، پسر دیگر متوكل (252 - 255)
امام هادی علیه السلام در زمان خلیفه آخر و به دست عوامل وی مسموم گردیده و به شهادت رسید و ایشان را در شهر سامرا و در خانه خود به خاك سپردند.
به مناسبت شهادت آن حضرت به شیوه های رهبری ایشان در عصر تاریك 6 تن از خلفای جائر عباسی نگاهی می اندازیم و محورهای مهم اقدامات آن امام همام را در مدت امامت و رهبری امت مورد بررسی قرار داده و با استفاده از منابع تاریخی و شواهد موجود، تصمیمات مدبرانه و مواضع حكیمانه ایشان را در تنویر افكار شیعیان و در برابر گروه های منحرف داخلی بازشناسی می كنیم.
روش های مبارزاتی امام هادی علیه السلام
1 - نفوذ در میان دولتمردان
روش های حكیمانه و كمالات علمی، معنوی انسانی امام هادی علیه السلام سبب شد كه آن بزرگوار در میان كارگزاران حكومت و دولتمردان عصر خویش محبوبیت خاصی پیدا كند.
مثلا هنگامی كه هرثمه، آن حضرت را وارد بغداد كرد، اسحاق بن ابراهیم طاهری كه والی بغداد بود به او گفت: تو متوكل را می شناسی (كه چه قدر فرد خبیث و بدسرشتی است) اگر او را بر قتل این آقا تحریك كنی، امام را خواهد كشت و حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله در روز قیامت خصم تو خواهد بود و او گفت: «سوگند به خدا، جز نیكی از او ندیده ام..» (2)
وصیف تركی یكی از امرای بزرگ ترك در دستگاه خلافت، در سامرا هرثمه را تهدید كرد كه اگر مویی از سر او (امام هادی علیه السلام) كم شود تو مسؤول خواهی بود.
امام هادی علیه السلام نه تنها مورد تكریم برخی از خواص حكومت بود، بلكه بعضی از رجال و كاركنان دربار به آن حضرت ارادتی خالصانه داشتند. غلامان و خادمان دربار، هنگام ورود آن حضرت به پایتخت كشورهای اسلامی سخت در احترام و اعزاز ایشان می كوشیدند. تا آنجا كه این كار موجب حسد و ناراحتی بعضی از درباریان شده بود.
عوامل نفوذ امام هادی علیه السلام در میان دولتمردان
الف) حل مشكلات
متوكل خلیفه خودخواه و مستبد عباسی در اثر دملی كه روی بدن او پدید آمده بود، در بستر مرگ افتاده بود. هیچ یك از پزشكان به خود جرات نمی داد تا برای جراحی كاردی تیز به بدن او بزند. مادرش چاره كار را در آن دید كه نذر كند. او نذر كرد كه در صورت بهبودی فرزندش، مقدار فراوانی از اموال خویش را به امام هادی علیه السلام برساند.
فتح بن خاقان (وزیر دربار خلافت) به متوكل پیشنهاد كرد كه اگر كسی را به نزد امام علیه السلام بفرستی و از او راه درمان این بیماری را بخواهی، شاید او دارویی بشناسد كه با استفاده از آن، شفا یابی. متوكل گفت: كسی را نزد او بفرستید. پیك متوكل نزد امام رفت و چنین پیغام آورد كه: پشكل گوسفندی را كه زیر پا مالیده شده با گلاب بخیسانید و بر روی دمل بگذارید كه به اذن خدا سودبخش است. برخی از كسانی كه در محضر متوكل حاضر بودند، از شنیدن این سخن به خنده افتادند. اما فتح بن خاقان به آن ها گفت: چه عیبی دارد كه سخن او را نیز تجربه كنیم؟ به خدا سوگند! من امیدوارم به آن چه او گفته خلیفه از این بیماری بهبود یابد. از این رو مقداری پشكل آورده در گلاب خیساندند و بر روی دمل نهادند. سر دمل باز شد و هر چه در آن بود بیرون آمد. مادر متوكل از بهبودی فرزند خویش بسیار خوشحال شد و ده هزار دینار مختوم به مهر خویش برای آن حضرت فرستاد و متوكل از مرگ نجات یافت. (3)
ب) دانش سرشار
یحیی بن هرثمه می گوید: «در یكی از روزهای بهاری كه آسمان صاف بود و خورشید می درخشید، امام هادی علیه السلام با پوشیدن لباس بارانی از خانه بیرون آمد، من و همراهان از كار او تعجب كردیم. چون به میان صحرا رسیدیم، ابری پرباران ظاهر شد و بارانی سخت باریدن گرفت، در آن حال هیچ كس جز امام هادی علیه السلام از باران و عواقب آن در امان نماند. آن حضرت به من رو كرده و فرمود: من می دانم كه تو از آنچه كه از من دیدی بسیار تعجب كردی و گمان كردی كه من درباره باران چیزی می دانستم كه تو نمی دانستی، ولی آن گونه نیست كه تو گمان كردی (براساس علم امامت نیست) ، بلكه من در صحرا زیسته ام و بادهای باران آور را می شناسم. امروز صبح بادی وزید، من بوی باران را از آن استشمام كردم، از این رو برای آن آماده شدم..» (4)
بدین وسیله بسیاری از مردم و كارگزاران حكومت به سوی دانش بی پایان حضرتش راهنمایی شدند. آن حضرت می كوشید تا به این وسیله در عصر خفقان خلفای عباسی از موقعیت مثبتی كه در جهت مصلحت دعوت الهی برای او فراهم آمده بود بهره برداری كند. و این كار البته با حكمت و استقامت و بردباری در راه خدا امكان پذیر می شد.
ج) رفتار كریمانه
روزی ابوعبدالله محمد بن قاسم بطحائی كه از خاندان ابوطالب ولی از پیروان بنی عباس بود از آن حضرت نزد متوكل بدگوئی كرد و گفت: در خانه او اموال و سلاح است. متوكل به سعید حاجب دستور داد كه شبانه به منزل آن حضرت هجوم برده و تمام اموال و سلاح هایی را كه در خانه او یافت می شود برای وی بیاورد. ابراهیم بن محمد این واقعه را از زبان سعید حاجب چنین نقل می كند: شبانه به سرای امام هادی علیه السلام رفتم. نردبانی همراه داشتم، به وسیله آن خود را به بالای بام خانه رسانیدم و در تاریكی از پلكان فرود آمدم. نفهمیدم كه چگونه به صحن خانه رسیدم كه ناگهان آن حضرت مرا از درون خانه صدا كرد و گفت: «یا سعید مكانك حتی یاتوك بشمعة؛ سعید همان جا بمان تا برایت شمع بیاورند!» مدتی نگذشت كه برایم شمعی آوردند و من به صحن منزل رفتم. آن حضرت كلاه و ردای پشمین در تن نموده و روی سجاده اش كه بر حصیری پهن بود، رو به قبله نشسته بود. به من گفت: «این اتاق هاست، برو بگرد..» وارد اتاق ها شدم و آن ها را مورد بازرسی قرار دادم و چیزی در آن ها نیافتم. تنها كیسه زری دیدم كه به مهر مادر متوكل ممهور بود، و كیسه هایی نیز یافتم كه از همان مهر داشتند. امام هادی فرمود: «این سجاده!» سجاده را بالا زدم، شمشیری یافتم كه غلاف نداشت. من نیز كیسه ها و شمشیر را برداشته برای متوكل بردم. چون متوكل به مهر مادرش بر روی كیسه نگریست، كسی را در پی او فرستاد، مادرش نزد او آمد. متوكل درباره آن كیسه ها پرسید و مادرش پاسخ داد: من به هنگام بیماری تو نذر كردم كه اگر بهبودی یابی، ده هزار دینار برای حضرت هادی ببرم و این دینارها همان است. چنان كه می بینی امام حتی كیسه ها را باز هم نكرده است!!
متوكل كیسه آخر را گشود، در آن چهارصد دینار بود. آن گاه دستور داد كه كیسه ها را پیش كیسه های دیگر ببرند و با دینارهایی كه در آن ها بود به علاوه شمشیر به امام هادی علیه السلام بازگردانند.
وی می گوید: من كیسه ها را به همراه شمشیر دوباره بازگرداندم، از او خجالت می كشیدم، از این رو به او گفتم: سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شما شوم، اما چه كنم كه مامور بودم. امام فرمود: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.» ؛ (5) «آنان كه ستم كردند به زودی خواهند دانست كه بازگشت شان به كجا خواهد بود..» (6)
رفتار متوكل با آن حضرت به ظاهر محترمانه بود، ولی پیوسته او را تحت نظر داشت و شكوه و جلال اجتماعی آن حضرت را برنمی تابید.
گاهی به حبس و توقیف و جست وجوی منزل آن حضرت فرمان می داد و با انواع دسیسه ها سعی می كرد از شكوه آن حضرت در میان مردم بكاهد. مثلا هنگامی كه متوكل آن حضرت را بر خلاف میلش از مدینه به سامرا آورد، اول تصمیم گرفت كه از قدر و منزلت آن حضرت در نزد مردم بكاهد، از این رو ابتدا خود را به آن حضرت نشان نداد بلكه دستور داد امام را پیش از آن كه نزد وی ببرند مدتی در «خان الصعالیك.» كه محل تجمع گدایان و مستمندان بود جای دهند. یكی از پیروان امام هادی علیه السلام به نام صالح بن سعید، در همان مكان محقر به محضر آن حضرت رسیده و گفت: «فدایت شوم! اینان خواسته اند نور تو را خاموش سازند و جلال و عظمت تو را در میان مردم بشكنند و برای همین در این جای ناپسند شما را فرود آورده اند..» امام هادی علیه السلام با نیروی اعجاز خویش توجه صالح بن سعید را به نقطه ای جلب نمود و با دست مبارك خویش محلی را نشان داد. وقتی صالح به آن جا نگاه كرد، باغ های سرسبز و قصرهای زیبایی را مشاهده نمود كه از دیدن آن همه مناظر حیرت انگیز، چشم هایش خیره شده و تعجب نمود. امام هادی علیه السلام در این هنگام به وی فرمود: «حیث كنا فهذا لنا یا ابن سعید لسنا فی خان الصعالیك؛ (7) ای پسر سعید، هر جا كه باشیم این برای ما مهیا است، ما در سرای گدایان و بیچارگان نیستیم..»
به این ترتیب توطئه های متوكل یكی پس از دیگری با شكست مواجه می شد و هر روز كه بر زندگی حضرت هادی علیه السلام می گذشت، ابعاد وجودی و چهره الهی و سیمای ملكوتی آن گرامی، در میان مردم و حتی دولتمردان حكومتی تجلی بیشتری پیدا می كرد. بدین جهت خشم و كنیه متوكل نسبت به آن حضرت افزایش می یافت، تا جایی كه وجود امام علیه السلام برای او غیر قابل تحمل گردید و تصمیم گرفت آن حضرت را به قتل برساند. (8)
2 - پاسخ به پرسش های علمی
یكی دیگر از شیوه های امام هادی علیه السلام در رهبری جامعه اسلامی پاسخ به پرسش های علمی و شرعی بود كه به دو مورد اشاره می كنیم:
الف) در عصر متوكل، فردی مسیحی با زنی مسلمان زنا كرد، آن گاه اسلام آورده و شهادتین بر زبان جاری نمود. او را دستگیر كرده و نزد متوكل عباسی آوردند. از میان دانشمندان حاضر، یحیی بن اكثم مهم ترین دانشمند عصر، در مورد این عمل چنین حكم نمود: مسلمان شدن او پلیدی كفر و عمل غیر شرعی او را از بین می برد و حد شرعی بر او جاری نمی شود. عده ای از فقها گفتند: باید بر او سه بار حد جاری شود. برخی دیگر از فقها نظراتی دیگر اظهار داشتند. متوكل در مورد این مساله متحیر شده و ناچار حقیقت حكم را از امام هادی علیه السلام جویا شد. آن حضرت با رؤیت صورت مساله فرمود: «یضرب حتی یموت؛ آن قدر باید شلاق زده شود تا بمیرد..» یحیی بن اكثم و سایر فقهای عصر اعتراض كرده و گفتند: یا امیر! چنین حكمی در كتاب خدا و سنت پیامبر وجود ندارد، از او مدرك این فتوا را بخواه. هنگامی كه متوكل از امام علی النقی علیه السلام مدرك خواست، حضرت با اشاره به آیاتی از سوره غافر برای او چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، «فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركین فلم یك ینفعهم ایمانهم لما راو باسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالك الكافرون.» ؛ (9) «هنگامی كه عذاب شدید ما را دیدند گفتند: هم اكنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی كه همتای او می شمردیم كافر شدیم. اما هنگامی كه عذاب ما را مشاهده كردند ایمانشان برای آن ها سودی نداشت. این سنت خداوند است كه همواره در میان بندگانش اجرا شده و آن جا كافران زیان كار شدند..»
متوكل پاسخ امام هادی علیه السلام را پسندیده و دستور داد آن قدر به آن مرد مسیحی فاسق شلاق بزنند تا بمیرد. (10)
ب) ابوعبدالله زیادی می گوید: هنگامی كه متوكل مسموم شد، نذر كرد كه اگر خداوند او را عافیت بخشد، مال زیادی صدقه دهد و از قضا سلامت خود را بازیافت و در مورد مقدار نذر خویش از فقهای عصر استفسار نمود، آنان در مصداق و مقدار «مال كثیر» اختلاف نمودند. حسن كه حاجب متوكل بود به وی گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر من پاسخ صحیح این مشكل را برای شما بیاورم، مرا در نزد شما چه پاداشی خواهد بود؟ متوكل گفت: اگر جواب صحیح را بیاوری ده هزار درهم پاداش می گیری و گرنه صد تازیانه بر تو خواهم زد. حسن گفت: می پذیرم. آن گاه نزد امام هادی علیه السلام رفت و از او درباره مقدار مال كثیر سؤال نمود. امام به او پاسخ داد: «یتصدق بثمانین درهما؛ هشتاد درهم صدقه دهد.» متوكل پرسید: به چه دلیل؟ حسن دوباره نزد امام رفته و از او علت حكم را جویا شد. امام هادی علیه السلام فرمود: «چون خدای تعالی به پیامبرش فرمود: لقد نصركم الله فی مواطن كثیرة؛ (11) خداوند شما را در جاهای بسیار یاری كرد (و بر دشمن پیروز شدید.) و شمار مواطنی كه خداوند، پیامبرش را یاری داده به هشتاد می رسد..»
حسن با شنیدن این جواب به نزد متوكل آمد و او را از پاسخ امام آگاه ساخت، متوكل نیز از این دلیل قرآنی خوشحال شده و ده هزار درهم به وی عطا نمود. (12)
3 - سازماندهی مبارزات سری
یكی از شیوه های رهبری امام هادی علیه السلام، مدیریت مبارزات مخفیانه با حكومت استبدادی و طاغوتی عصر بود. آن حضرت این كار را از راه های مختلفی انجام می داد:
الف) محمد بن داود قمی و محمد طلحی نقل می كنند: اموالی از قم و مناطق اطراف آن كه شامل وجوهات شرعی، نذورات، هدایا و جواهرات بود، برای امام هادی علیه السلام حمل می كردیم. در راه پیك امام رسید و به ما خبر داد كه باز گردیم؛ زیرا موقعیت برای تحویل اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آن چه را نزدمان بود هم چنان نگه داشتیم. تا آن كه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی كه فرستاده بود، بار كنیم و آن ها را بدون ساربان به سوی آن حضرت روانه كنیم. ما اموال را به همین كیفیت حمل كرده و فرستادیم. بعد از مدتی كه به حضور امام علیه السلام رسیدیم فرمود: «به اموالی كه فرستاده اید بنگرید!» دیدیم در خانه امام اموال به همان حال محفوظ است. (13)
ب) محمد بن شرف می گوید: «همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه می رفتم. امام علیه السلام فرمود: آیا تو پسر «شرف.» هستی؟ عرض كردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی كنم. امام علیه السلام از من پیشی گرفت و فرمود: «نحن علی قارعة الطریق و لیس هذا موضع المسالة؛ ما در حال عبور از شاهراه هستیم و این محل برای طرح سؤال مناسب نیست..» (14)
در موارد متعددی شبیه همین موارد آن حضرت فعالیت هایش را استتار كرده و دور از چشم عاملان حكومت انجام می داد.
4 - مبارزه با اندیشه های انحرافی
برخورد با غلاة (تندروها) :
در عصر امام هادی علیه السلام عده ای از «غلاة.» در مورد معصومین علیهم السلام افراط می كردند و آن بزرگواران را تا حد مقام خداوندی بالا می بردند و گروهی را با این افكار باطل به گمراهی كشانیده بودند. پیشوای دهم با گفتار حكیمانه، رفتار مدبرانه و نامه های روشنگرانه خود مرز افراط و تفریط را مشخص می نمود. آن حضرت دوستداران واقعی اهل بیت علیهم السلام را از ا نحراف و تمایل به سوی اندیشه های نادرست و آراء باطل بر حذر می داشت. افرادی مانند: علی بن حسكه قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بابای قمی، محمد بن نصیر و فارس بن حاتم قزوینی و... از جمله این كج اندیشان منحرف بودند. امام هادی علیه السلام با شیوه های مختلف با این افراد برخورد می نمود:
الف) گفتارها و نامه ها: در مورد عقاید باطل و انحرافی این گروه یكی از یاران امام هادی علیه السلام به آن حضرت نامه نوشته و اعتقادات علی بن حسكه را شرح داد خلاصه نامه چنین است: «فدایت گردم ای آقا و سرور من! علی بن حسكه معتقد است تو ولی او و همان خدای قدیم هستی، و خود را پیامبری می داند كه از جانب شما ماموریت یافته مردم را به سوی شما دعوت كند..» آن حضرت پاسخ می دهد: «ابن حسكه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نمی دانم... به خدا سوگند، خداوند محمد صلی الله علیه وآله و پیامبران پیش از او را جز به آیین یكتاپرستی و نماز و زكات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد صلی الله علیه وآله تنها به خدای یكتای بی شریك دعوت كرده است و ما جانشینان او نیز، بندگان خداییم و به او شرك نمی ورزیم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپیچی كنیم، عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتی بر خداوند نداریم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از كسی كه این سخنان را به زبان آورده بیزاری جسته، به خدا پناه می برم - خدا آنان را لعنت كند - شما نیز از آنان دوری كنید و آنان را در تنگنا قرار داده و تكذیبشان كنید. و اگر به یكی از این افراد دسترسی پیدا كردید سرش را با سنگ بشكنید..» (15)
ب) اقدامات عملی: فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی در ابتدا از یاران نزدیك امام هادی علیه السلام و نماینده آن حضرت بود. اما بعدها از خط دین و امامت خارج شده و با اظهار عقاید كفرآمیز مردم را به سوی انحراف از حق و بدعت در دین دعوت می كرد. او كه در میان مردم نماینده امام هادی علیه السلام شناخته شده بود، اموال و وجوهات شرعیه را از مردم گرفته و برخلاف مصالح دین و خواسته امام هادی علیه السلام در آن تصرف می كرد. یكی از علل لغزش و سقوط وی دنیاپرستی و علاقمندی به جاه و مال دنیوی بود كه او را از جاده مستقیم حقیقت و امامت دور كرده و به سوی باطل كشانید. فارس بن حاتم در پیمودن راه باطل و ایجاد فتنه و تفرقه در میان شیعیان آن چنان افراط نمود كه حكم ارتداد و كفر وی از طرف امام علی النقی علیه السلام صادر گردید. متن حكم آن حضرت چنین بود: «هذا فارس - لعنه الله - یعمل من قبلی فتانا داعیا الی البدعة، و دمه هدر لكل من قتله، فمن هذا الذی یریحنی منه یقتله و انا ضامن له علی الله الجنة؛ (16) فارس - كه خدا او را لعنت كند - خود را نماینده من می داند در حالی كه ا و مردی آشوبگر و فتنه ساز است و مردم را به سوی بدعت می خواند، قتل او واجب است و هر كس او را بكشد و مرا از شر او راحت نماید، بهشت را برایش ضمانت می كنم..» مدتی گذشت و چون كسی اقدام به قتل وی ننمود، حضرت هادی علیه السلام یكی از شیعیان شجاع، متدین و مورد اعتماد خویش را به نام جنید مامور اجرای حكم نمود و او در فرصتی مناسب، دستور امام علیه السلام را به اجرا درآورد. (17)
مبارزه با صوفیه
محمد بن ابی خطاب می گوید: به همراه جمعی از یاران امام هادی علیه السلام در مسجدالنبی در محضر آن حضرت نشسته بودیم، ناگاه جماعتی از صوفیان وارد مسجد شدند و به گرد هم حلقه زده و به ذكر «لا اله الا الله.» مشغول گردیدند. امام هادی علیه السلام به ما رو كرده و فرمودند: «لاتلتفتوا الی هؤلاء الخداعین، فانهم خلفاء الشیاطین و مخربوا قواعد الدین یتزهدون لراحة الاجسام و یتهجدون لتعبید الانعام؛ به این دغل بازان ریاكار توجه نكنید، آن ها هم پیمانان با شیطان ها و ویرانگران بنیادهای دین هستند، آن ها برای آسایش جسم پارسایی نشان می دهند و شب زنده داری آن ها برای به چنگ آوردن غذاهای چرب و شیرین است....» و سپس فرمود: فمن ذهب الی زیارة احد منهم حیا و میتا فكانما ذهب الی زیارة الشیطان و عبدة الاوثان...؛ كسی كه به دیدار زنده و مرده آن ها برود، گویی به دیدار شیطان و بت پرستان رفته است.....»
در این هنگام كه سخن امام هادی علیه السلام به این جا رسید، یكی از شیعیان گفت: «گرچه به امامت و حقوق شما معتقد و معترف باشد؟» امام هادی علیه السلام خشمگین به او نگریسته و فرمود: «این تصورات نادرست را رها كن؛ كسی كه امامت ما را پذیرفته، برخلاف روش و رضایت ما گام برنمی دارد، آیا نمی دانی كه آن ها پست ترین گروه صوفیان هستند؟» سپس فرمود: «والصوفیة كلهم من مخالفینا، و طریقتهم مغایرة لطریقتنا، و ان هم الا نصاری و مجوس هذه الامة اولئك الذین یجهدون فی اطفاء نور الله والله یتم نوره و لو كره الكافرون؛ همه صوفیان از مخالفان ما هستند و برنامه و روش آن ها با برنامه و روش ما مغایرت دارد، آن ها مطمئنا نصاری و مجوس این امت هستند، آن ها كسانی هستند كه در خاموش نمودن نور خدا سعی می كنند، خداوند نور خود را كامل می كند، گرچه كافران نپسندند..» (18)
امام هادی و واقفیه
یكی از گروه های منحرف كه در مقابل امامان معصوم علیهم السلام ایستاده و موجب مزاحمت ها شدند، گروهك واقفیه بودند، آن ها معتقد بودند كه امام كاظم علیه السلام زنده است و آخرین امام و مهدی موعود است. امام هادی علیه السلام در برابر آن ها موضع قاطعی اتخاذ كرده و با آنان مقابله نمود. روزی یكی از شیعیان نامه ای به امام نوشته و در ضمن آن پرسید: فدایت شوم، این افراد را می شناسید، آیا در قنوت نماز آن ها را لعن و نفرین بكنیم؟ امام هادی علیه السلام نوشت: «نعم، اقنت علیهم فی صلاتك؛ آری در قنوت نماز آن ها را نفرین كن..» (19)
5 - احیای فرهنگ غدیر و امامت
یكی دیگر از روش هایی كه در سیره امام هادی علیه السلام مورد توجه بوده نشر معارف ائمه و فرهنگ اهل بیت علیه السلام در آن عصر ظلمانی می باشد. هنگامی كه معتصم خلیفه عباسی حضرت هادی علیه السلام را در روز غدیر احضار نمود، آن حضرت در آن موقعیت حساس به زیارت جد بزرگوارش امام علی علیه السلام شتافته و بانوای ملكوتی و عبارات دلنشین خویش، فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام را بار دیگر در خاطره ها زنده كرد. محتوای این زیارت درباره فرهنگ غدیر و زندگی ارزشمند و باشكوه امیر مؤمنان علی علیه السلام است و محورهای مهمی در زیارت غدیر مورد توجه و تاكید امام هادی علیه السلام قرار گرفته است.
فضائل امام علی علیه السلام در قرآن از جمله آیات ولایت، شراء، بلاغ، جهاد و سایر آیاتی كه در مورد امام علی علیه السلام نازل گردیده، در این زیارت مورد اشاره قرار گرفته است: از همه مهم تر اشاره به واقعه تاریخی غدیر است كه محور زیارت غدیر در كلام امام هادی علیه السلام است. در فرازی از این زیارت امام هادی علیه السلام خطاب به جد بزرگوار خویش می فرماید:
«اشهد یا امیرالمؤمنین ان الشاك فیك ما آمن بالرسول الامین و ان العادل بك غیرك عائد عن الدین القویم الذی ارتضاه لنا رب العالمین و اكمله بولایتك یوم الغدیر و اشهد انك المعنی بقول العزیز الرحیم و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوا السبل؛ (20) ای امیر مؤمنان! شهادت می دهم هر كس در مورد تو تردید داشته باشد، به رسول اكرم صلی الله علیه وآله كه امین خداوند است ایمان نیاورده و كسی كه از ولایت تو به سوی غیر تو عدول كند از دین استوار خداوند - كه پروردگار جهانیان برای ما برگزیده و در روز غدیر با ولایت تو آن را كامل نموده - برگشته است و گواهی می دهم كه معنی این آیه تو هستی كه فرمود: این راه مستقیم من است، از او پیروی كرده و راه های دیگر را پیروی نكنید..»
زیارت جامعه یا منشور امامت
امام هادی علیه السلام علاوه بر زیارت غدیر، برای تبیین جایگاه امامت و مشخص شدن منزلت پیشوایان معصوم علیهم السلام یكی از آثار ماندگار خویش را به نام زیارت «جامعه كبیره.» كه یك دوره امام شناسی جامع و كامل می باشد، به شیفتگان معارف اهل بیت علیهم السلام عرضه نموده است. به گفته علامه مجلسی، این زیارت از نظر سند صحیح ترین و از جهت محتوی فراگیرترین زیارت ها نسبت به ائمه اطهارعلیهم السلام می باشد و در مقایسه با دیگر زیارت ها از فصاحت لفظ و بلاغت معنی و شان و منزلت والایی برخوردار است. (21)
6 - بهره گیری از موقعیت ها
هنگامی كه بدخواهان در نزد متوكل، از امام هادی علیه السلام سعایت و بدگویی كرده و گفتند: در منزل او سلاح و نوشته ها و اشیای دیگری است كه از طرف شیعیان به وی رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوكل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام علیه السلام هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاوردند، آن ها دیدند كه حضرت تنها در اطاقی دربسته نشسته و در حالی كه جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاكی روی شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال دستگیر كرده و نزد متوكل بردند و به او گزارش دادند كه در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن می خواند. متوكل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امام بی اختیار ایشان را احترام نموده و در كنار خود نشانید و با كمال گستاخی جام شرابی را كه در دست داشت به امام علیه السلام تعارف نمود. امام سوگند یاد كرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوكل حضرت را معاف نمود و گفت: شعری بخوان! حضرت فرمود: «من شعر كم می خوانم.» متوكل گفت: «باید بخوانی!» امام هادی علیه السلام آن گاه كه اصرار وی را دید اشعاری را قرائت نمود كه تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جام های شراب را بر زمین كوبیدند. اشعار امام چنین بود:
باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم // غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
واستنزلوا بعد عز عن معاقلهم // واسكنوا حفرا یا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم // این الاساور و التیجان والحلل
این الوجوه التی كانت منعمة // من دونها تضرب الاستار والكلل
فافصح القبر عنهم حین سائلهم // تلك الوجوه علیها الدود یقتتل
قد طال ما اكلوا دهرا و ما شربوا واصبحوا // بعد طول الاكل قد اكلوا؛ (22)
« [گردنكشان مغرور و پادشاهان مقتدر] بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند در حالی كه مردان نیرومند از آنان پاسداری می كردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
آنان پس از مدت ها عزت از جایگاه های امن به زیر كشیده شدند و در گودال ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندی!
پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها، تاج ها و لباس های گران قیمت و فاخر؟
كجاست آن چهره های در ناز و نعمت پرورش یافته كه به احترامشان پرده ها می آویختند؟ گور به جای آنان پاسخ داد: اكنون كرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم می ستیزند!آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی بعد از خوردن طولانی، خود خورده شدند!»
پی نوشت :
1)- صریا روستایی است به فاصله سه میل از مدینه كه توسط امام كاظم علیه السلام تاسیس شده است.
2)- انوار البهیه، ص 449 و 450.
3)- بحارالانوار، ج 50، ص 198.
4)- انوار البهیه، ص 288 و 289.
5)- الشعرا/ 227.
6)- بحارالانوار، ج 50، ص 199 و 200.
7)- بحارالانوار، ج 50، ص 132 و 133.
8)- همان، ص 194 و 195.
9)- غافر/ 84 و 85.
10)- وسائل الشیعه، ج 28، ص 141.
11)- توبه/ 25.
12)- بحارالانوار، ج 50، ص 162 و 163.
13)- همان، ج 50، ص 185.
14)- بحارالانوار، ج 50، ص 176.
15)- همان، ج 25، ص 317؛ رجال كشی، ص 518.
16)- معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 259.
17)- همان، 260؛ بحارالانوار، ج 50، ص 205.
18)- سفینة البحار، ج 2، ص 58 و طبع جدید، ج 5، ص 199 و 200.
19)- بحارالانوار، ج 82، ص 203؛ رجال كشی، ص 391.
20)- هدیة الزائرین، ص 176.
21)- همان، ج 99، ص 144.
22)- همان، ج 50، ص 211 و 212.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 26 .