از امام علیالنقی(ع) و امام حسنعسکری(ع) کمتر مطلبی گفته و نوشته میشود. شرایط زمانی آنان و حبس و بازداشت خانگی در منطقه نظامی و پادگان نظامیان عباسیان، به طور طبیعی محدودیتهایی را برای امامان(ع) ایجاد کرد. از همینرو، کمترین سخن و سیرهای از آنان نقل شده است. اما همین اندک نیز کمتر از سوی نویسندگان نقل و بررسی و تحلیل شده است. نویسنده در مطلب حاضر به تبیین برخی از ویژگیهای امام هادی(ع) و شرایط دشوار زمان آن حضرت اشاره کرده است.
شرایط سخت دوره امامت امام هادی(ع)
ویژگیهای امام معصوم، علم و عصمت و برخورداری از فضایل اخلاقی و قدرت تکوینی و برتری از همه افراد زمان خویش در همه خصلتهاست و اینها همه در وجود امام هادی علیهالسلام جمع بود. مسئولیت امام(ع) به عنوان حجت و خلیفه الهی بر زمین، محدودبه تبیینگری مسایل و تفسیر الهی از قرآن برای انسانها نیست؛ بلکه دایره مسئولیت آنان همه بشریت است. آنان همانند خورشیدی هستند که ماسوی الله را به عنوان خلیفه الهی ربوبیت میکنند؛ حال اگر برخیها خواسته و ناخواسته در برابر بهرهگیری ظاهری از نور هستیبخش آنان، حایل و دیواری کشیدهاند، به معنای عدم انجام مسئولیت نیست؛ بلکه آنان درباره همین افراد یعنی حتی دشمنان خویش از شیاطین جنی و انسی نیز نقش ربوبیت خویش را انجام میدهند و آنان را به کمال بایسته و شایستهشان میرسانند.
از نظر قرآن کمترین نقش ائمه اتمام حجت نسبت به دشمنان است تا کسی مدعی نشود که حق را ندیده و نمیشناخت و حجت بر او تمام نشده بود. خداوند میفرماید: و ما أهلکنا من قریه الا لها منذرون؛ و هیچ آبادی و شهری را هلاک نکردیم، مگر آنکه برای آن هشدار دهندگانی بود. (شعراء، آیه208)
امام علیالنقی(ع) یکی از انذارکنندگان الهی بود که وجودش انذاری برای شیاطین جنی و انسی از عباسیان و دیگران بود. ایشان همه خصوصیات امامت را داشت و به مسئولیت خویش در حد استطاعت عمل میکرد و میکوشید تا به اصلاح امور امت در حد توان بپردازد؛ چنان که همه پیامبران اینگونه عمل میکردند. این درحالی است که تقیه بر پیامبران(ع) جایز نیست درحالی که برای امامان تقیه جایز و بلکه در شرایطی واجب است؛ با این همه آنان به مسئولیت اصلاحگرانه خویش در امت اسلام میپرداختند و به تعبیر حضرت شعیب درحد استطاعت عمل میکردند (هود/88)
امام هادی(ع) در شهر سامرا در بازداشت زندگی میکرد. سامرا یک شهر نظامی و پایتخت بعضی از خلفای عباسی بود و انتقال امام به آن شهر، برای آن بود که آن حضرت و رفت و آمدها و روابطش را تحت کنترل داشته باشند. امام هادی(ع) را نیز عسکری میگویند؛ زیرا همانند فرزندش امام حسن عسکری(ع) در عسکر سامرا یعنی پادگان نظامی در بازداشت زندگی میکرد؛ از همینرو، در کتب روایی از آن دو امام(ع) به عنوان عسکریین(ع) یاد میشود.
البته برای جدا کردن آن دو بزرگوار و تشخیص آن دو از هم، در روایات به کنیه آنان اشاره میشود. مثلاً درباره امام علینقی هادی، کنیه و لقب: اباالحسن العسکری (وسائل الشیعه، ج4، ص750) و برای امام حسن عسکری(ع) کنیه و لقب: ابا محمدالعسکری (خرائج و جرائح، ج1، ص443) به کار میرفته است.
آن حضرت(ع) با آنکه در شرایط بازداشت سخت خانگی بود، با این همه در حد توان به مسئولیت خویش در برابر شیعیان عمل میکرد. این درحالی بود که همواره تهدید به قتل میشد.
شرایط سختی که آن حضرت(ع) در آن زندگی میکرد، در همه ابعاد زندگی ایشان نمود داشت. از آنجا که هر لحظه ممکن بود که عباسیان ایشان را به شهادت برسانند و بدگویان زمینه شهادت را فراهم آورند، تنها اعتماد و تکیه ایشان خداوند بود که بدان توکل کرده و خود را به ستون الهی حفظ و سرپا نگه میداشت ایشان با انتخاب شعاری برای نقش نگین انگشتری خویش سلامت از توطئههای دشمن را از خدا میخواست.
دو شعاری که برای نگین انگشتری ایشان نقل شده خود گواه روشنی از شرایط سخت زندگی ایشان در پادگان نظامی و بازداشت خانگی بود. کفعمی گوید: نقش خاتمه [الهادی علیهالسلام]: حفظ العهود من اخلاق المعبود و قیل: الله ربی هو عصمتی من خلقه؛ کفعمی گوید: نقش نگین انگشتری حضرت امام هادی(ع) چنین بود: «پایبندی به پیمان از اخلاق الهی است.» و نیز گفته شده چنین بود: «الله پروردگار من است و او نگهدار من از خلقش است.» (بحارالانوار، ج50، ص117 ح9)
در شعار نخست، به این نکته توجه داده میشود که وی عهد و پیمانی را با خدا بسته است و بدان وفادار است. خود را در مقام بنده خد ا نه بنده خلق میداند و پیش از آنکه به تعهدات خویش در قبال خلق و دولتمردان عمل کند، خود را متعهد میداند که به عهد خود با خدا وفا کند و در هر شرایط به مسئولیت عبودیت خویش یعنی تعلیم و تزکیه دیگران و مانند آنها بپردازد که مسئولیت امامت است.
اگر خلیفه غاصب وقت از او تعهد گرفته تا در مسایل اجتماعی و سیاسی دخالت نکند، وی به حکم عهد با خدا، مسئولیت دارد که به مسائل مردم رسیدگی کند. وی اخلاق بندگی را حفظ عهود میداند، ولی هرگز حاضر نمیشود عهد با خدا را برای رضایت مخلوقی بشکند.
شعار دوم انتخابی ایشان خود گواه روشنی از تهدیدهای دائمی میکند که از سوی حکومت و خلافت غاصب وقت انجام میگرفت و هر دم ممکن بود ایشان را به قتل برسانند. حضرت با تأکید بر عصمت و پناهجویی به عاصم حقیقی یعنی خداوند، سلامت خویش را در گرو مشیت و اراده الهی دانسته و بر آن تأکید میورزد.
آن حضرت با انتخاب این دو شعار و مهر کردن در زیر اوراق و نوشتهها، با این شعار به شیعیان خویش اصولی از مهمترین اصول زندگی را بیان میکرد. به اینکه شیعیان دریابند همواره تعهدات خویش را نسبت به خداوند انجام داده و اخلاق بندگی را فدای اخلاق اجتماعی و تعهداتی نکنند که به زور سر نیزه و شمشیر از ایشان گرفته میشود. دیگر آنکه تنها تکیهگاه خویش را خداوند قرار دهند و محفوظ بودن از بدی دشمنان را در اعتماد و توکل بر خدا بجویند.
به هرحال، امام علینقی(ع) چنان برخوردار از صفات و ویژگیهای امامت بود و در آن شرایط سخت مسئولیت خویش را انجام میداد که همه بالاتفاق، امامت ایشان را پذیرفته و بدان اقرار کردهاند. شیخ مفید در اینباره مینویسد: امام بعد از ابوجعفر(امام جواد) فرزندش ابوالحسن علیبن محمد (امام هادی) بود، به خاطر اینکه خصوصیات امامت در او جمع بود و در فضل، کامل بود و جز او، جایگاه پدرش را کسی وارث نبود. (ارشاد، مفید، ص327)
ویژگیهای امام هادی(ع)
در روایات به برخی از ویژگیها و خصوصیات فردی امام هادی(ع) اشاره شده است. این خصوصیات شامل دو دسته فضایل اکتسابی و غیراکتسابی میشود. کسانی که میخواهند ایشان را سرمشق قرار دهند باید از ویژگیهای اکتسابی ایشان بیاموزند و خود را همسان و همانند ایشان درحد توان کنند.
کسانی که امام را دیدهاند از فضل و نجابت حضرت سخن گفتهاند. عبیدالله بن یحییالخاقان میگوید: لو رأیت اباه رأیت رجلا جزلا نبیلا فاضلا؛ اگر پدر امام عسکری(ع) (یعنی امام هادی) را میدیدی او را شخص بسیار کریم و بخشنده، با نجابت و صاحب فضل مییافتی. (الارشاد، للمفید، ص339)
این روایت بیان میکند که امام هادی(ع) با آنکه در شرایط حبس خانگی بود و وجوهات و درآمد وی زیرنظر مستقیم دولتمردان و نظامیان عباسی قرار داشت، با این همه همان اندک چیزی که به دست ایشان میرسید در راه خدا به نیازمندان و سائلان میداد.
از دیگر خصوصیاتی که برای آن حضرت(ع) بیان میشود اینکه حضرت در علم دین، فقیه و از نظر علم به دین، متعبد بود. در حقیقت جمع علم و عمل داشته و به چیزی که میدانسته عمل میکرده است.
ابن العماد الحنبلی میگوید: ابوالحسن علیبن الجواد... کان فقیها، اماما، متعبدا؛ ابوالحسن علیبن الجواد(ع) فقیه، پیشوا و متعبد (پایبند به دستورهای الهی) بود، (شذرات الذهب، ج 2، 128)
تاکید بر عناصری چون فقیه بودن از آن روست که در آن دوران، نقش فقه و فقیه در جامعه بسیار برجسته بوده و مردم همه افکار و اندیشه و تکالیف خویش را از فقیه میگرفتند. فقیهان اهل سنت در دستگاه حکومت عباسی با نفوذی که داشتند، زمام امور را به شکلی در اختیار داشتند. تاکید بر عناصری از جمله فقه، امامت و تعبد برای آن است که برای مخاطب روشن شود که امام در فقه و علم دین سرآمد بود و به نقش پیشوایی خویش نیز عمل میکرده و با همه فشارها و سختیها هرگز از تعبد الهی دور نبود، این در حالی است که حاکمان عباسی یعنی مدعیان خلافت، از علم فقه بهرهای نبرده و ناتوان از امامت مردم بوده و به جای بندگی و تعبد به شرابخواری و کارهای زشت و نابهنجار که خلاف تعبد و عبودیت است رو آورده بودند.
در شرایطی که عسکریین میزیستند همانند عصر امام سجاد(ع) تنها راه بیان حقایق و هشدار به شیعیان، دعاها و نیایش بود. آن امامان در دعای خویش بر آن بودند تا راهنمای شیعیان باشند. البته بعد شخصی قضیه در جای خود محفوظ است ولی بعد اجتماعی و تزکیهای و تعلیمی را نمیتوان نادیده گرفت.
شرایط سختی که امام زندگی میکند، برای دشمنان هم معلوم بود. آنان با آنکه میدانستند شیعیان برای امام خویش وجوهات میفرستند و مالی عظیم در اختیار امام(ع) است، اما آن حضرت(ع) هرگز از ساده زیستی و زهد نسبت به دنیا بیرون نرفته است. در هجومهای ناگهانی که به منزل آن امام(ع) از سوی دولت غاصب انجام میگرفت، حقیقت زهدورزی آن حضرت(ع) برای دشمنان آشکار میشد. جالب این است که دشمنان به جایی حمله میکردند که در عسکر و پادگان نظامی بوده است و کمترین رفت و آمدها از نظر جاسوسان مخفی نبود. با این همه حتی آنان به خودشان نیز اعتماد نداشتند و گمان میکردند بخشی از همین نظامیان ممکن است از شیعیان بوده و در اشکال مختلف به امام(ع) امکانات و حتی ابزار و آلات نظامی برسانند.
این العماد الحنبلی میگوید: به متوکل گفته شد که در خانه حضرت امام هادی(ع) اسلحه و وسایل دیگر هست و او قصد قیام و خروج دارد. دستور داد کسانی به خانه او حمله بردند و حضرت را در اتاقی دربسته یافتند در حالی که لباس پشمی بر تن داشت و نماز میخواند و هیچگونه فرشی در زمین نبود. (شذرات الذهب، ج 2، ص 128)
در حقیقت محبوبیت امامان و توجه قلبی و عمیق مردم به آنان، سبب حسادت حاکمان ظالم میشد، گزارشهای مغرضانه و حسودانه مخالفان هم بر آن میافزود. از این رو به بهانههای مختلف، مأموران را به تفتیش خانه آنان میفرستادند و اغلب هم ناکام میشدند، چون سلاح و نامه و نشانههای قیام در آن نمییافتند. اما این حملات خود ابعادی از شخصیت امام(ع) را به مردم و شیعیان و حتی دشمنان آشکار میکرد که از جمله آنها زهدورزی و عبادت ایشان است.
ویژگیهای شخصیتی حضرت هادی(ع) با همه محدودیتهایی که اعمال میشد، از راههای گوناگون به مردم و شیعیان منتقل میشد و مردم از ایشان درس زندگی میگرفتند. به عنوان نمونه، مردم از صداقت، سکوت و کلام به جای امام هادی(ع) مطلع شده و از آن سرمشق میگرفتند.
ابن شهر آشوب درباره خصوصیات اخلاقی امام هادی(ع) میگوید: امام هادی کاملترین مردم از نظر خوشرویی و صادقترین آنان از جهت گفتار و با نمکترین آنها از نزدیک و کاملترین آنها از دور بود، وقتی ساکت میشد شکوه وقار بر او سایه میافکند و زمانی که سخن میگفت، عظمت و جلوهاش آشکار میباشد. (مناقب بن شهر آشوب 4: 401)
باید توجه داشت که اموری چون چهره گشاده، گفتار راست و شیرین، زیبایی و ملاحت، کمال و وقار از عوامل محبوبیت پیشوایان معصوم(ع) بود و همین، شکوه معنوی آنان را در دلها جای میداد و مایه عظمت اجتماعی آنان میشد.
اهتمام به مسایل اجتماعی و سیاسی
آن حضرت(ع) با آنکه در شرایط سختی بود ولی به مسایل اجتماعی و سیاسی جامعهاش توجه خاصی داشت. با همه محدودیتها و اعمال بازداشت خانگی و محاصره و تجسس و هجوم وقت و بیوقت به خانهاش، آن حضرت(ع) به اشکال گوناگون فضای سیاسی جامعه را تبیین می کرد و با راههای مختلف مردم را نسبت به ظلمی که در حق اهل بیت(ع) روا میشود، آگاه میساخت.
به عنوان نمونه ایشان در سلام خویش به حضرت علی(ع) به مسایل سیاسی و سیاستهای دولتهای باطل و طاغوتی گذشته و حال اشاره میکند: چنانکه در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) چنین میگفت: سلام بر تو باد ای ولیخدا! شهادت میدهم که تو نخستین مظلوم و اولین کسی هستی که حقش غصب شد. برای خدا صبر کردی تا آنکه یقین (وفات) تو را فرا رسید. (کامل الزیارات ص 94: ح 94)
در حقیقت بیان مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) در قالب زیارتنامه و از زبان امامان شیعه، برای آگاهی مردم و نسلهای آینده از ستمی است که از سوی مخالفان، بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. اینگونه زیارتها، مثل خواندن اعلامیه افشاگرانه کنار مزار یک شهید است و گویای شدت جو خفقانی است که بر زمان ائمه(ع) حاکم بود و آنان ناچار با زبان دعا و زیارت به ظلمهای رفته بر اهل بیت اشاره میکردند.