سه مبلغ بصیر غدیر

شناسه نوشته : 25131

1401/04/25

تعداد بازدید : 212

سه مبلغ بصیر غدیر
با آن که بسیاری از کسانی که عنوان صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم را یدک می ­کشیدند، در برابر مسئولیتی که از جانب خداوند در غدیر بر دوششان نهاده شده بود یا خود مرتکب غصب و خیانت شدند و یا ظلم را پذیرفتند.

با آن که بسیاری از کسانی که عنوان صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم را یدک می ­کشیدند، در برابر مسئولیتی که از جانب خداوند در غدیر بر دوششان نهاده شده بود یا خود مرتکب غصب و خیانت شدند و یا ظلم را پذیرفتند.

 

و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وی سستی و کوتاهی کردند، در میان صحابه می ­توان از اشخاصی هر چند قلیل اما چون کوه استوار سراغ گرفت که آوای «من کنت مولاه فعلی مولاه» را با گوش جان شنیده بودند و تا پای جان در دفاع از پیام غدیر ایستادند. این گروه از صحابه تنها به روایت و یا تبلیغ حدیث غدیر اکتفا نکردند بلکه عمل آنان در عرصه ­های گوناگون گواه استقامت آنان در وفاداری به آرمان غدیر بود و با نور بصیرتی که از غدیر به زندگی آنان تابیده بود، حتی در فتنه­ های جمل، صفین و نهروان نیز دست از حمایت از امیر المؤمنین علیه السلام و دفاع از حقانیت ایشان برنداشتند. عمار، ابوالطفیل عامربن واثله و حُبشی­ بن جناده هر سه از پیام ­آوران غدیر هستند که متاسفانه با وجود زحمات فراوانی که دردفاع از فرهنگ غدیر و انتقال آن به نسلهای آینده متحمل شده ­اند، جامعه شیعه امروزین اساسا نام ابوالطفیل و حبشی را نشنیده (و یا اجمالا فقط نامشان و یا حداکثر صحابی بودنشان به گوشش خورده) و شهرت عماربن یاسر نیز خود مانند حجابی است برای توجه بیشتر به بررسی دقیق­تر جزئیات سیره عملی او در دفاع از حق.

 

از این­ رو این مقاله تلاشی است برای معرفی و قدرشناسی از این سه مبلغ بصیر غدیر.

 

1- عمار یاسر

 

ابوالیقظان عماربن یاسربن عامربن مالک عَنسی، از مَذحِجیان یکی از خاندان­های مشهور قَحطانی یمنی است. عمّار و پدر و مادرش و برادرش عبدالله در شمار سابقان در اسلام هستند و مادرش سمیه نخستین شهید اسلام است که در مکه به دست ابوجهل به شهادت رسید.

 

عمار از اولین مهاجران و به دو قبله نماز خوانده است. او در بدر و سایر غزوات حضور داشت و در بیعت رضوان نخستین کسی بود که با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بیعت کرد.

 

از آن جا که عمار صحابی و سابق در اسلام است، قریب به تمامی روایات او از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است هر چند از امام علی علیه السلامو حذیفة بن یمان نیز روایت می­ کرده است. راویان متعددی از عمار حدیث شنیده­ اند حتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز گاهی از عمار روایت می­ کردند.

 

این صحابی نامدار مورد اعتماد و احترام فریقین است؛ عموم رجالیان شیعه و سنی از او با احترام فراوان یاد کرده اند. مؤلفان صحاح سته­ ی اهل تسنن نیز همگی از او روایت آورده­ اند. بنابراین طبیعی است که روایات عمار از دیرباز مورد توجه قرار گیرد و حتی موضوع تألیف مستقل قرار گیرد؛ چنان که ابویوسف یعقوب­ بن شیبة سدوسی بصری بغدادی (حدود 180 – ربیع ­الاول 262 ﻫ.ق) از کبار محدثان اهل تسنن کتابی به نام مسند عماربن یاسر نوشت.

 

1– 1 - حدیث غدیر به روایت عمار

 

جمال الدین ابوالحجاج یوسف مزی (م 742) به نقل از کتاب الموالاة ابن عقده از عماربن یاسر چنین روایت کرده است: «شنیدم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمدر روز غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».

 

1– 2- عمار نماد بصیرت در اعتقاد و عمل

 

زندگانی عمار از زمانی که اسلام آورد تا لحظه شهادت، تجلی بصیرت است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره وی فرموده­ اند «عمار با حق و حق با عمار است...» و به فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ایمان تا مغز استخوان عمار نفوذ کرده بود.

 

روایات عمار نشان­ دهنده شدت علاقه او به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمو اهل بیت علیهم السلام و نیز گواه بر این است که در مهم­ترین و سخت­ترین لحظات، همراه آن بزرگواران بوده است. عمّار در هنگام بیماری رسول خداصلی الله علیه وآله وسلمکه منجر به وفات آن حضرت شد، بر بالین ایشان حضور داشت و از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درباب غسل پیکر ایشان پرسید و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این مهم را به علی علیه السلام واگذار کرد. آخرین وصایای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به خاندان عصمت علیهم السلام نیز از عمار نقل شده است. بنا بر نقل ابوالطفیل از عمار، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در بستر وفات بود، علی علیه السلامرا به نزد خود خواند و به آن حضرت فرمود: «تو وصی و وارث من هستی ... اما با وفات من این قوم بر تو سخت خواهند گرفت ... پس فاطمه و حسنین علیهم السلام گریستند. ... پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت فاطمه سلام الله علیها بشارت داد که او نخستین فرد از اهل بیت علیهم السلام است که به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ملحق خواهد شد ... و به او فرمود: تو سرور زنان بهشتی و پدرت سرور پیامبران و پسر عمویت بهترین اوصیا و پسرانت سرور جوانان اهل بهشت. نه امام معصوم از نسل حسین علیه السلامو مهدی این امت از ماست. سپس به علی علیه السلام درباب غسل و تکفین خود سفارش فرمود». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به عمار نیز خبر داد که بعد از ایشان، ایام فتنه آغاز می­ شود و به عمار وصیت کرد که همواره از علی علیه السلامو حزب وی پیروی کند.

 

عمار پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همواره پیرو حزب علی علیه السلام و یک شیعه­ ی راستین بود و در کنار سلمان، مقداد و ابوذر به عنوان یکی از ارکان اربعه­ ی شیعه شهرت یافت. به نوشته ­ی ابوحاتم رازی (م 332 ﻫ.ق) این چهار صحابی، در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شیعه­ ی علی علیه السلام معروف بودند. اعتقاد او به علی علیه السلام چنان بود که به مردم می­گفت با علیعلیه السلام باشید که او همواره شما را بر راه حق خواهد برد و بدانید اگر روزی من با او مخالفت کنم، او بر حق است و من بر باطل.

 

نام عمار در شمار هفت نفر اولی که به حدیث غدیر و امامت علی علیه السلام وفادار ماندند، آمده است. عمار از کسانی بود که در مخالفت با خلافت ابوبکر (خلافت: 11 – 13 ﻫ.ق) در بیت حضرت زهرا سلام الله علیها تحصن نمودند و با ابوبکر بیعت نکردند. او در کنار یازده تن از رجال نامدار مهاجران و انصار یکی از اصلی­ترین مخالفان خلافت خلیفه­ ی اول به شمار می­ رفت و آشکارا به وی اعتراض می­ کرد و خواهان احقاق حق حضرت علیعلیه السلام در جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود. عمّار از معدود کسانی بود که توفیق یافت در نماز و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها شرکت نماید. نقل شده که حضور عمار در این مراسم بنا بر وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها بود.

 

نقل شده که عمار در دوران خلافت خلیفه­ ی دوم، با استناد به روایاتی که خود از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده بود، برای مردم از برتری و شایستگی علی­ بن ابی­طالب علیهما السلام نسبت به عمربن خطاب، سخن می­ گفت. او می­ گفت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: «هیچ قومی کار خود را به فردی که بهترین آنان نیست، نسپرد مگر آن که کار آنان رو به زوال رفت».پس از مرگ عمر، عمار تا می­ توانست کوشش نمود تا خلافت به علی علیه السلاممنتقل شود اما موفق نشد.

 

با انتقال خلافت به عثمان (خلافت: 24 – 35 ﻫ.ق)، عمار آشکارا در مسجد نبوی به خلیفه شدن وی اعتراض کرد و جایگاه اهل بیت علیهم السلامو حق آنان را به مردم یادآور شد. در دوران خلافت عثمان، عمار به رغم آن که خلیفه در هنگام تبعید ابوذر، بدرقه ­ی وی را ممنوع کرده بود همراه با علی و حسنین علیهم السلام و عقیل، او را بدرقه نموده و ضمن تأیید مخالفت وی با خلیفه او را دلداری دادند.

 

روزی هنگامی که عثمان بر منبر بود عمار به سوءاستفاده­ ی بنی امیه از بیت­المال اعتراض کرد. عثمان بر عمار خشم گرفت و او را چنان کتک زد که بیهوش افتاد. عمار را به خانه ­ی خواهر رضاعیش، ام ­المؤمنین ام سلمه بردند و نماز­های آن روز از او فوت شد و پس از به هوش آمدن چند روز بستری بود. پس از مدتی عثمان پشیمان شد و طلحه و زبیر را برای عذرخواهی نزد عمار فرستاد، اما عمار عذرخواهی خلیفه را نپذیرفت. پس از شهادت ابوذر در تبعیدگاه ربذه، عثمان بر آن بود که عمار را نیز تبعید کند اما امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خواست بنی­ مخزوم نزد خلیفه شفاعت نمود و خلیفه به ­ناچار از تبعید وی منصرف شد. عایشه نیز به شدت به برخورد عثمان با عمار اعتراض کرد.

 

عمار با آغاز خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام(خلافت: 35 – 40 ﻫ.ق) پیوسته در کنار آن حضرت و به­ تعبیر معاویه دست راست ایشان بود. عمّار در شمار یاران خاص امام علی علیه السلام است که به «شرطة الخمیس» معروفند و آن حضرت همگی را به بهشت بشارت داده است. پیش از جنگ جمل عده ­ای به بهانه­ ی شبهه­ ناک بودن این جنگ، ماندن در خانه را از شرکت در این پیکار بهتر می ­دانستند. یکی از این افراد، مغیرة ­بن شعبه بود که عمار با وی ملاقات کرد و کار او را مانند کسانی دانست که می­ بینند اما خود را به کوری زده­ اند. یکی دیگر از این افراد، ابوموسی اشعری بود که او نیز با واکنش تند عمار مواجه شد و عمار به او گفت: «من به یاد دارم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تو را ملعون خواند».

 

عماربن یاسر از آغاز تا پایان فتنه ­ی جمل، از معتمدان ویاران اصلی امام علی علیه السلام بود. بعد از ورود امیرالمؤمنین علیه السلام به بصره، عمار، فضایل آن حضرت مانند حدیث منزلت را به مردم یادآوری می­ کرد تا آنان را با حضرت علی علیه السلام همراه کند. امام علیه السلام نیز او را به­ همراه فرزند ارشد خود، حسن علیه السلام برای فراخواندن مردم کوفه به مقابله با اصحاب جمل فرستاد.

 

عمار در جنگ صفین نیز حضوری بسیار پررنگ در سپاه علی علیه السلام داشت. چنان که منقری نقل کرده عمار در جنگ صفین حدیث غدیر را به عمرو عاص و سپاهیان معاویه یادآوری کرد اما آنان از جنگ با امیر المؤمنین علیه السلام دست برنداشتند. نقل شده که عمار در جنگ صفین، معاویه و اصحابش را کافرانی به ظاهر مسلمان خواند که اگر یارانی پیدا کنند کفر را اظهار می­ کنند.

 

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمدر غزوه­ ی خیبر به عمار خبر داده بود که پس از آن حضرت در راه رضای خدا و رسول، به جنگ «ناکثین» و«قاسطین» خواهد رفت تا آن که به دست «فئة باغیة» (گروه ظالم) به شهادت رسد و آخرین بهره­ ی وی از دنیا، جرعه­ ای شیر خواهد بود. این پیش­ بینی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ صفین تحقق یافت و عماربن یاسر پس از عمری مجاهدت در سن نود و سه یا نود و چهار سالگی، پس از آن که در اثر تشنگی، جرعه ­ای شیر نوشید به دست سپاهیان معاویه به شهادت رسید (چهارشنبه 7 صفر 37 ﻫ.ق). شهادت عمار در رکاب علی علیه السلام سند حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلامدر دو جنگ جمل و صفین است زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بارها در مواضع گوناگون خبر«فئة باغیة» را بیان فرموده بود. به علاوه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به عمار فرموده بود در ایام فتنه با حزب علی علیه السلامباش زیرا او با حق است و حق با اوست و از ابن مسعود روایت شده که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمشنیده است: «زمانی که مردم دچار اختلاف شدند فرزند سمیه با حق است».

 

پس از شهادت عمار، امام علی علیه السلام بدنش را غسل نداد و او را کفن نکرد بلکه خود بر پیکرش نماز خواند و وی را با همان لباسی که به­ تن داشت، دفن کرد. عمار خود نیز وصیت کرده بود که با لباس خونینش دفن شود. مدفن عمار در رقّه قرار دارد.

 

امام علی علیه السلام عمار را درمیان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمو یاران خود، شخصیتی بی­ مانند می دانست و در پایان جنگ صفین او را بهترین برادر و بهترین یار خواند و پیکر خونین وی گریست.

 

1-3- بصیرت عمار در ترویج فرهنگ غدیر:

 

در دورانی که بسیاری از صحابه­ ی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم، از نقل خصائص و فضایل اهل بیت (علیهم السلام) پرهیز می­ کردند، عمار از مبلغان و مروجان فضائل اهل بیت علیهم السلام خصوصاً امیر المؤمنین علی علیه السلام بوده و این موضوع بخش عمده­ ای از روایات او را به خود اختصاص داده است. عمار برای آگاهی مردم روایاتی که خود از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمدرباره امام علی علیه السلام شنیده بود را بیان می­ کرد مانند پیشگویی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درباب جنگیدن امام علی علیه السلام با «ناکثین» (اصحاب جمل)، «قاسطین» (اصحاب صفین) و «مارقین» (اصحاب نهروان).

 

در منابع شیعی و سنی روایاتی از عمار درباب لزوم پذیرش ولایت علی علیه السلاموارد شده است. در برخی از این روایات به این که حضرت علی علیه السلام وارث و خلیفه­ ی بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، تصریح شده و حتی بر دوازده امام علیهم السلام نص شده است. علاوه بر این لازم است به کاربرد لفظ «شیعه» در روایاتی از عمار اشاره شود. در یکی از این روایات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به صراحت شیعیان اهل بیت علیهم السلام را نجات­ یافتگان و مخالفانشان را هلاک­ شدگان معرفی می­ کند. درپایان این بخش شایسته است که به برخی از این روایات منقول از عمار درباب فضائل اهل بیت علیهم السلام، فهر­ست­وار اشاره شود:

 

تفسیر آیه­ ی 54 سوره ­ی مائده بر امام علی علیه السلام و یارانش در جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین.

 

نزول آیه­ ی ولایت (مائده / 55) در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

 

تطبیق صالح المؤمنین (تحریم/ 4) بر حضرت علی علیه السلام.

 

نامیده شدن علی علیه السلام به صدیق اکبر از جانب حق تعالی در شب معراج.

 

معصوم بودن امام علی علیه السلام از گناه.

 

همسانی جایگاه حضرت علی علیه السلامدر روز قیامت با جایگاه حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم و حضرت ابراهیم علیه السلام.

 

تشبیه اهل بیت علیهم السلام به باران.

 

2- ابوالطفیل عامربن واثلة

 

ابوالطُفَیل عامربن واثِلَة کنانی لَیثی مکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است که بنا بر روایتی از خود او، در سال 1 ﻫ.ق متولد شد. وی در میان صحابه­ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آخرین فردی بود که از دنیا رفت. او از شعرای معروف در میان صحابه است و وی را به صفاتی چون «فاضل»، «عاقل»، «حاضر جواب» و «فصیح» ستوده ­اند.

 

او از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، علیعلیه السلام، ابن­ عباس، ابن­ مسعود و ... حدیث شنیده است. به تصریح ابن­ عدی، روایات او از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلمدر حدود بیست حدیث است.

 

ابوالطفیل حدود هفت سال داشت که در غزوه ­ی حنین حضور یافت ودر رساندن آذوقه به سپاه اسلام کمک کرد. او با وجود این که هنوز بالغ نشده بود، در حجة الوداع پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را همراهی کرد.

 

2 – 1- حدیث غدیر به روایت ابوالطفیل

 

او حدیث غدیر و حدیث ثقلین را ضمن یک روایت و تنها با یک واسطه­ یعنی زیدبن ارقم از رسول اللهصلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده و تحریرهای مختلفی از این خبر در منابع اهل تسنن مانند معجم کبیر طبرانی آمده است. حدیث غدیر در این روایت نسبت به نقل مشهور صریح­تر است: «دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من ولی او هستم پس این ولی اوست. خدایا دوست بدار آن که او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس با او دشمنی کند».در روایت حاکم نیشابوری که وی آن را حتی بر اساس مبانی بخاری و مسلم، حدیثی صحیح می ­داند نیز چنین آمده است:

 

«اخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت اولی به من نفسه، فعلی ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»

 

معروف­ بن خربوذ مکی که این روایت را از ابو الطفیل نقل کرده، از امام باقر علیه السلامدرباره صحت آن پرسش کرده و امام علیه السلام فرموده است: «ابوالطفیل –که رحمت خدا بر او باد- راست گفته است. این روایت در کتاب علی علیه السلام آمده و ما آن را می ­شناسیم».

 

2-2- تجلی بصیرت ابوالطفیل در همراهی وی با امیرالمؤمنین علیه السلام

 

ابوالطفیل از همان دوران سه خلیفه نخستین، از شیعیان مخلص امیرالمؤمنین علیه السلام بود. زمانی که شورای شش نفره برای تعیین خلیفه­ ی سوم تشکیل شد، ابوالطفیل از کسانی بود که از پشت درهای بسته، گفتگوهای آنان را شنید و سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دفاع از حقانیت خود (حدیث مناشده) را روایت کرد. از خود وی نقل شده که هنگام محاصره عثمان بدون هیچ اقدامی شاهد ماجرا بوده است.

 

وی در دوران خلافت امام علی علیه السلام به کوفه هجرت کرد و در جنگ­های سه­ گانه ­ی آن حضرت، در سپاه ایشان حضور یافت و پس از شهادت امام علیه السلام به مکه بازگشت و سرانجام در همین شهر درگذشت. در جنگ صفین، یکی از فرماندگان پیادگان گروه کمین بود. اشعار منقول از وی در این نبرد، گواهی بر بینش والای سیاسی و اعتقادی او در عصر خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام است. از این رو در تاریخ نام او را در شمار خواص اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و از حاملان علم امام علی علیه السلام برشمرده اند. ابوالطفیل در قیام مختار نیز شرکت فعال داشت و پرچمدار بود.

 

2-3- بررسی اعتبار روایات ابو الطفیل نزد اهل تسنن

 

با این که صاحبان صحاح سته بر وثاقت او اجماع دارند و همگی از او روایت آورده­ اند؛ ابن ­قتیبه به سبب همراهی وی با مختار و اعتقاد به رجعت، نام او را در شمار غالیان رافضه ثبت کرده است. ابن­ حزم نیز از وی با لفظ کذاب یاد کرده و روایاتش را بی ­اعتبار دانسته است. اما نظر به صحابی بودن او، بیشتر علمای اهل تسنن چنین نسبت­هایی به وی را برنتافته­ و روایاتش را معتبر دانسته­ اند. از این میان ابن ­عدی، ضمن پذیرش روایات وی، نقش خوارج را در منفی جلوه دادن شخصیت وی، به سبب اعتقاد او به افضلیت امام علی و اهل بیت علیهم السلام، قابل توجه می­ داند.

 

3- حبشی ­بن جنادة

 

ابوالجنوب حُبشی ­بن جُنادة سَلولی[1] از صحابه ­ای است که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده ­اند. ظاهراً او نخستین بار در حجة الوداع به ملاقات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نائل شده و در همین حج و بعد از آن، احادیثی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمشنیده است. از میان صاحبان صحاح سته، ابن­ ماجه قزوینی، ترمذی و نسائی از وی روایت آورده ­اند .ابن­ حبان نیز حبشی را توثیق کرده است. ابن­ عدی مدخلی از کتاب ضعفای خود را به حبشی­ بن جناده اختصاص داده، اما در پایان این مدخل ابراز نموده که امید می­ رود که ضعفی متوجه وی نباشد. اما علی­ رغم این اظهار نظر، ذهبی از این بابت که نام حبشی در شمار ضعفا یاد شده به ابن­ عدی انتقاد کرده است.

 

3-1- بصیرت حبشی­ بن جناده در ترویج فرهنگ غدیر

 

حبشی ­بن جناده از راویان حدیث غدیر است. در منابع اهل تسنن مانند معجم کبیر طبرانی چنین روایت شده است: از ابواسحاق همدانی: شنیدم حبشی­ بن جناده می ­گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه [وآله] وسلم روز غدیر فرمود: «خداوندا هرکس من بر او ولایت دارم علی هم بر او ولایت دارد. خدایا دوست بدار هرکس او را دوست دارد، و دشمن بدار هر کس با او دشمن است، و یاور و کمک باش هر کس او را یاری و کمک کند». همچنین وی زبان گویای فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام بود. ابن ماجه قزوینی از حبشی روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «علی از من و من از علی هستم و دَین من را جز علی کسی ادا نمی­ کند» . در روایتی دیگر که حبشی آن را در حجة الوداع از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده، آمده است: «علی از من و من از علی هستم کسی حرفی را از جانب من ابلاغ نمی­ کند مگر خودم و علی».

 

3– 2 -بصیرت حبشی ­بن جناده در دفاع از حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

حبشی­ بن جناده از صحابه ­ای است که در 35 ﻫ.ق به ندای امام علی علیه السلامدر رحبه، پاسخ مثبت داد. امام علیه السلام از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمخواست اگر حدیث غدیر را از آن حضرت شنیده ­اند، برخیزند و شهادت دهند.حبشی از صحابه­ ای است که در کوفه ساکن شدند و در جنگ­های سه ­گانه­ ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در سپاه آن حضرت حضور داشت؛ زیرا خود از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمشنیده بود که بعد از من، بهترین انسان علی ­بن ابی­طالب علیه السلام است. از قرة بن عبدالله سلولی نقل است که مردی از حبشی عیادت نمود و به او گفت: بر تو نمی ­ترسم مگر به جهت همراهی با علی. اما وی در پاسخ گفت: از میان اعمالم بیش از همه بدین عمل امید بسته­ ام.

 

 

 

نتیجه:

 

در شرایطی که حب دنیا و بازگشت به جاهلیت سبب فاصله گرفتن بیشتر صحابه از وصایای پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلمو مانع از تحقق غدیر شد، گروه قلیلی از صحابه مانند عمار، ابوالطفیل و حبشی با نقل و یادآوری حدیث غدیر و دفاع عملی از محتوای آن، از حدیث غدیر و خط ولایت محافظت کردند تا به آیندگان جویای حقیقت رسید. بر شیعیان امروز است که تلاش­های آنان را قدر شناسند و از بصیرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولایت به ویژه در شرایط فتنه الگو بگیرند و به راهبردهایی برای عصر خود برسند. از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خلیفه دوم و سوم، می­توان روشنگری و عدم سکوت در برابر ظلم را آموخت و از کار عملیاتی او در فتنه جمل نحوه مواجه شدن با فتنه را. ابو الطفیل خود را با امامش تنظیم می ­کرد از این­ رو در ایام خلافت امیر المؤمنین علیه السلام به کوفه هجرت کرد و در هرسه جنگ حضرت علیعلیه السلام شرکت کرد اما او فقط مجاهد نبود و به تعبیر یعقوبی، از حاملان علم امام علی علیه السلام بود. حبشی نیز به نقل حدیث غدیر و جهاد در دفاع از امیر المؤمنین علیه السلاماکتفا نکرد و زبان گویای فضایل امیر المؤمنین علیه السلامازجمله حدیث منزلت بود و از این طریق بر آگاهی و بصیرت جامعه می­ افزود. درس دیگری که از حیات این سه صحابی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امیر المؤمنین علیه السلام می­ توان آموخت که برای دفاع از خط ولایت، باید هزینه پرداخت کرد گاهی باید مانند عمار جان را فدا کرد و گاهی پذیرای تهمت­ها و توهین­ها شد چنان که خوارج و نواصب و وابستگان و پیروانشان، ابو الطفیل را به جرم دوست داشتن امام علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و پیروی از آنان، غالی و کذاب خواندند و یا مانند حبشی که ابن عدی به هر حال، نام او را در شمار ضعفا یعنی افرادی که حدیثشان معتبر نیست، آورد.

 

 

 

پی نوشت :

[1] بنا بر نوشته ­ی ابن­ سعد (الطبقات الکبری، ج 6، ص 37) نسب او با هفت پشت به جندل ­بن مرة می­رسد و از آن جا که نام مادر این شخص سلول بوده، اولاد وی را بنی سلول می­ گویند. ابن­ سعد بدین اکتفا نکرده و نسب او را تا هوازن گزارش نموده است

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید