نقش خانواده و وراثت بر اخلاق از منظر قرآن

شناسه نوشته : 25225

1397/06/14

تعداد بازدید : 192

 نقش خانواده و وراثت بر اخلاق از منظر قرآن
پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى گذارند: از طريق تكوين و تشريع، منظور از تكوين در اينجا صفاتى است كه در درون نطفه ثبت است و از طريق ناآگاه منتقل به فرزند مى شود، و منظور از تشريع، تعليم و تربيتى است كه آگاهانه انجام مى گيرد، و منشأ پرورش صفات خوب و بد مى شود...

پاسخ اجمالی: پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى گذارند: از طريق تكوين و تشريع، منظور از تكوين در اينجا صفاتى است كه در درون نطفه ثبت است و از طريق ناآگاه منتقل به فرزند مى شود، و منظور از تشريع، تعليم و تربيتى است كه آگاهانه انجام مى گيرد، و منشأ پرورش صفات خوب و بد مى شود. هيچ كدام از اين دو جبرى نيست ولى بدون شك زمينه ساز صفات و روحيّات انسان هاست. قرآن نیز در آیات متعددی از جمله: آیه 27 سوره نوح، 33، 34 و 37 سوره آل عمران، 6 سوره تحریم و 28 سوره مریم به این مطلب اشاره کرده است.

پاسخ تفصیلی: اوّلین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینه هاى اخلاقى در آنجا رشد و نمّو مى کند؛ محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهمّیّت این موضوع، زمانى آشکار مى شود که توجّه داشته باشیم اوّلاً کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیاً آثارى که در آن سنّ و سال در روح او نفوذ مى کند، ماندنى و پا برجا است!
اینرا غالباً شنیده ایم که امیرمومنان على(علیه السلام) فرمود: «اَلْعِلْمُ (فى) الصّـِغَرِ کَالنَّقْشِ فى الْحَجَرِ»؛ (تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مى شود [که سالیان دراز باقى و برقرار مى ماند]).(1)
کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مى گیرد؛ شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مى کنند؛ و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بى عفّتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مى نمایند. افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مى شود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است. ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان منتقل مى شود، هرچند بعداً قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسوولیّت را از فرزندان بطور کلّى سلب کند.
به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى گذارند: از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مى شود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مى گیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مى شود.
درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینه ساز صفات و روحیّات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیده ایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بوده اند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیده ایم. بى شک این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مى دهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید مراجعه می کنیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مى دهیم.
در سوره نوح آیه27، سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مى کند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مى سازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مى کنند و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولّد نمى شود «اِنَّکَ اِن تَذَرْهُمْ یُضِلّوُا عِبادَکَ وَ لایَلِدُوا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً». این سخن ضمن این که نشان مى دهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حقّ حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت خانوادگى، و حتّى عامل وراثت مى تواند در اخلاق و عقیده موثّر باشد.
قابل توجّه این که نوح(علیه السلام) بطور قاطع مى گوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود؛ نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بى اختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفته اند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: «اَنَّهُ لَنْ یُوْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ اِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ»؛ (جز آنها که [تاکنون] ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!). (2)
ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمى شود، بنابراین بعید نیست که نسبت به نسل آینده بر اساس امور سه گانه (محیط، تربیت خانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حدّ تمیز مى رسید، او را نزد نوح(علیه السلام) مى بردند، و به کودک مى گفتند این پیرمرد را مى بینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)!
و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مى آمدند و مى رفتند.(3)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریم(علیها السلام) زنى که از مهمترین و با شخصیّت ترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مى دهد مساله وراثت و تربیت خانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیّات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تاثیر این امور توجّه داشت.
از جمله روحیّات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسه هاى شیطان به خدا مى سپرد، و آرزو مى کرد از خدمتگزاران خانه خداباشد و حتّى براى این کار نذرکرده بود.
آیه37 سوره آل عمران مى گوید: (خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایسته اى گیاه وجودش را پرورش داد)؛ «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بَقَبُول حَسَن وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً».
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنین اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها موثّر است، و هم تربیت خانوادگى و هم محیط.
و قابل توجّه این که در ذیل این جمله مى افزاید: «وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا»؛ و خداوند زکریّا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید(4) پیدا است حال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیم الشانى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است.
و جاى تعجّب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و  تقوابرسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده: «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزقاً قالَ یا مَرْیَمُ اَنّى لَکِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِساب»؛ (هر زمان زکریّا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى دید؛ از او پرسید اى مریم! این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست؛ خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد).
آرى آن تربیت بهشتى نتیجه اش این اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سوره آل عمران آیات 33 و 34 باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است؛ مى فرماید: (خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد؛ آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است)؛ «اِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَآلَ اِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ـ ذُرِیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْض وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلِیمٌ».
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیّت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده(5) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمى توان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخوردارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست برخوردار بوده اند، مقایسه کرد.
در آیه6 سوره تحریم، خداوند مومنان را مخاطب ساخته و مى گوید: (اى کسانى که ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتشى که آتش افروزه و هیزمش انسانها و سنگهاست، برکنار دارید!)؛ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوْا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً وَقُوْدُهَا النّاسُ وَالحِجارَهُ».
این آیه، به دنبال آیاتى است که در آغاز سوره تحریم آمده و به همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد که دقیقاً مراقب اعمال خویش باشند؛ سپس مطلب را به صورت یک حکم عام مطرح نموده و همه مومنان را مخاطب ساخته است.
بدیهى است، منظور از آتش در اینجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طریق تعلیم و تربیت خانواده که موجب ترک معاصى و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهیزگارى گردد، نخواهد بود؛ و به این ترتیب این آیه هم وظیفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده تحت سرپرستى خود روشن مى سازد، و هم تاثیر تعلیم و تربیت را در تقواو فضائل اخلاقى.
این برنامه اى است که باید از نخستین سنگ زیر بناى خانواده یعنى از مقدّمات ازدواج، سپس نخستین لحظه تولّد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامه ریزى صحیح و با نهایت دقّت تعقیب شود.
در حدیثى مى خوانیم هنگامى که آیه فوق نازل شد، یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) سوال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟
فرمود: «تَـاْمُـرُهُـمْ بِما اَمَرَ اللّهُ وَ تَـنْهاهُمُ عَمّا نَـهاهُمْ اللّهُ اِنْ اَطاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیتَهُمْ، وَ اِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَـدْ قَضَـیْتَ ما عَلَـیْکَ»؛ (آنها را امر به معروف و نهى از منکر کن، اگر از تو پذیرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کرده اى و اگر نپذیرند، وظیفه خود را انجام داده اى!).(6)
این نکته نیز روشن است که امر به معروف یکى از ابزار کار براى دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است؛ و براى تکمیل این هدف باید از هر وسیله استفاده کرد و از تمام جنبه هاى عملى، روانى و قولى کمک گرفت؛ حتّى بعید نیست آیه، شامل مسائل مربوط به وراثت نیز بشود؛ مثلاً، به هنگام انعقاد نطفه غذاى حلال خورده باشد، و به یاد خداباشد تا جنین در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتى برخوردار گردد، چرا که دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل مى شود.
همچنین در آیه28 سوره مریم، اشاره به داستان مریم و تولّد حضرت مسیح(علیه السلام) بدون پدر مى کند و مى گوید هنگامى که مریم نوزاد خود حضرت مسیح را با خود به نزد بستگان و اقوام خویش آورد، آنها از روى تعجّب گفتند تو کار عجیب و بدى انجام دادى (اى خواهر هارون! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نیز هرگز آلودگى به اعمال خلاف نداشت (پس تو چرا بدون همسر صاحب فرزند شدى)!)؛ «یا اُخْتَ هارُونَ ما کانَ اَبُوکِ امْرَاَ سَوْء وَ ما کانَتْ اُمُکِ بَغِیّاً».
این تعبیر (مخصوصاً با توجّه به این که قرآن آن را نقل کرده است و عملاً به آن صحّه نهاده) نشان مى دهد که تاثیر عامل وراثت از سوى پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگى در اخلاق انسانها از مسائلى بوده که همه مردم آن را به تجربه دریافته بودند و اگر چیزى بر خلاف آن مى دیدند تعجّب مى کردند.
از مجموع آیات بالا بخوبى مى توان نتیجه گرفت که عامل وراثت و تربیت از عوامل موثّر و مهم در مسائل اخلاقى چه در جنبه هاى مثبت و چه در جنبه هاى منفى مى باشد.(7)

پی نوشت:

(1). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، چاپ دوم، 1403 ق‏، ج 1، ص224، باب 7 آداب طلب العلم و أحكامه... .

(2). سوره هود، آيه 36.
(3). مفاتيح الغيب، فخرالدين رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1420 ق، چاپ: سوم، ج 30، ص659، [سورة نوح(71)، آية 27]؛ تفسير المراغى، مراغى احمد بن مصطفى، التراث العربى، بيروت، بی تا،ج 29، ص88، [سورة نوح(71)، آيات 25 الى 28] ... .
(4). بايد توجّه داشت «كفل» اگر بدون تشديد باشد به معنى به عهده گرفتن سرپرستى و كفالت است، و اگر به صورت ثلاثى مزيد (كفّل با تشديد) استعمال شود، به معنى انتخاب كفيل براى ديگرى است، و طبق تعبير بالا، خداوند زكريّا را براى كفالت مريم برگزيد (بنابراين كفّل در اينجا دو مفعول گرفته، يكى ضمير هاء كه به مريم بر مى گردد، و دوم زكريّا).
(5). تفسير نور الثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، انتشارات اسماعيليان، قم، چاپ: 1415 ق، چاپ چهارم، ج 1، ص331، [سورة آل‏ عمران(3)، آيات 33 الى 37] ... .
(6). همان، ج 5، ص 372، [سورة التحريم(66)، آيات 6 الى 12] .
(7). گرد آوری از کتاب: اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1377 ه. ش‏، ج 1، ص 164.

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید