تعصب مذموم در روایات

شناسه نوشته : 25669

1400/07/26

تعداد بازدید : 280

 تعصب مذموم در روایات
هنگامی كه خداوند به فرشتگان دستور داد برای آدم علیه السلام سجده كنند، همگی اطاعت كردند، جز شیطان.

شیطان پیشوای متعصبان است.
هنگامی كه خداوند به فرشتگان دستور داد برای آدم علیه السلام سجده كنند، همگی اطاعت كردند، جز شیطان. حضرت علی علیه السلام درباره راز این سرپیچی می‌فرماید:
«اِعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیةُ فَافْتَخَرَ عَلی آدَمَ بِخَلْقِهِ وَتَعَصَّبَ عَلَیهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ اِمامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَسَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ اَساسَ الْعَصَبِیةِ؛ 1
تكبّر و تعصّب به او دست داد و بر آدم علیه السلام به خاطر خلقت خویش افتخار كرد و از جهت اصل و ریشه خود نسبت به او تعصّب ورزید. پس [به همین دلیل] این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستكبران است و كسی است كه بنای تعصّب را پی ریزی كرد.»
تعصب ناروا و مذموم آثار زیانبار فراوانی دارد كه به اهم آنها اشاره می‌شود:

1. از دست دادن ایمان
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْاِیمانِ مِنْ عُنُقِهِ؛ 2 هر كس تعصب [ناروا] بورزد یا دیگران به خاطر او تعصّب بورزند، رشته‌های ایمان را از گردن خود باز كرده است.»

2. محشور شدن با اعراب جاهلی
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ كانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ اَعْرابِ الْجاهِلِیةِ؛ 3 هر كس در دلش به اندازه [دانه] خردلی عصبیت باشد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت [دوران قبل از اسلام] محشور می‌كند.»

3. عذاب آخرت
علی علیه السلام فرمود: «اِنَّ اللَّهَ یعَذِّبُ السِّتَّةَ بِالسِّتَةِ الْعَرَبَ بِالْعَصَبِیةِ وَالدَّهاقِینَ بِالْكِبْرِ وَالْأُمَراءَ بِالْجَوْرِ وَالْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَالتُّجَّارَ بِالْخِیانَةِ وَأَهْلَ الرَّساتِیقِ بِالْجَهْلِ؛ 4 خداوند شش گروه را به خاطر شش چیز عذاب می‌كند: عرب را به خاطر تعصّب، اربابان را به خاطر تكبّر، حاكمان را به خاطر ستم، و فقیهان را به خاطر حسد، تجّار را به خاطر خیانت واهل روستاها را به خاطر جهل و نادانی.»

4. مطرود شدن
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «لَیسَ مِنَّا مَنْ دَعا اِلی عَصَبِیةٍ وَلَیسَ مِنَّا مَنْ قاتَلَ عَلی عَصَبِیةٍ وَلَیسَ مِنَّا مَنْ ماتَ عَلی عَصَبِیةٍ؛ 5 از ما نیست كسی كه [مردم را] به تعصّب دعوت كند و از ما نیست كسی كه به خاطر تعصّب [ناروا] بجنگد و از ما نیست كسی كه با تعصّب [مذموم] بمیرد.»

5. بازماندن از درك حقایق
اشاره شد كه تعصّب، وابستگی غیر منطقی به قوم یا عقیده باطل و یا عادات و رسوم خاص است كه این حالت پرده ضخیمی بر دیده و عقل انسان ایجاد می‌كند و انسان را از درك حقایق و تشخیص حق و باطل، و مصلحت و مفسده محروم می‌سازد.
از اینرو قرآن در جواب مشركین مكّه كه می‌گفتند: «ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌كنیم.» می‌فرماید: «أَوَ لَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا یعْقِلُونَ شَیا وَ لَا یهْتَدُونَ ‌»؛ 6 «آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند [باز از آنها پیروی می‌كنند] !»
این جملات نشان می‌دهد كه مشركان مكّه از درك این مسئله كه پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و گمراه بودند، عاجز بودند.

6. از بین رفتن اتّحاد و انسجام جامعه
در آیه 113 بقره خواندیم كه یهود بر اثر تعصّب، مسیحیان را بی موقعیت می‌شمردند و مسیحیان یهود را. این حالت بین اقوام و طوائف دیگری كه گرفتار تعصّب هستند نیز به وجود می‌آید. اگر جامعه‌ای از مجموع چنین اقوامی تشكیل شده باشد كه تعصّب در بین آنها حرف اوّل را بزند، انسجام و اتحاد نخواهد یافت.
به همین جهت است كه استعمارگران تلاش می‌كنند بین ملّتهای اسلامی تعصّب منفی و مذموم را تشدید كنند و انسجام اسلامی را خدشه دار نمایند. در داخل كشور نیز همواره تلاش كرده اند با ایجاد تعصّب بین اقوام مختلف و گروهها و احزاب گوناگون وحدت ملّی را از بین ببرند.

7. ایجاد كینه
علی علیه السلام در این باره فرمود: «فَاللَّهَ اللَّهَ فِی كِبْرِ الْحَمِیةِ وَفَخْرِ الْجاهِلِیةِ فَاِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَئانِ وَمَنافِخُ الشَّیطانِ الَّتِی خَدَعَ الْاُمَمَ الْماضِیةَ وَالْقُرُونَ الْخالِیةَ حَتّی اَعْنَفُوا فِی حَنادِسِ جَهالَتِهِ وَمَهاوِی ضَلالَتِهِ؛ 7 خدا را خدا را [در نظر بگیرید] ! در مورد تكبر ورزی از روی تعصّب و افتخار جاهلی كه تعصّب و حمیت [ناروا] زادگاه كینه است و محل دمیدن شیطان كه با آن امّتهای گذشته و روزگاران قدیم را فریب داده است تا اینكه در تاریكیهای نادانی و گمراهی او پنهان شدند.»

8. كفر
در بخشی از آیات خواندیم كه اكثر امتهای گذشته بر اثر تعصّب و لجاجت در مقابل پیامبران قرار گرفتند و از راه حق و هدایت دور گشتند و طریق كفر و ضلالت را در پیش گرفتند.
و در یكی از این آیات خواندیم كه: «و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذار كننده‌ای نفرستادیم، مگر اینكه ثروتمندان مست و مغروران گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌كنیم.» 8
چنان كه شیطان نیز بر اثر تكبّر و تعصّب راه كفر را در پیش گرفت.

9. درد و رنج
قبل از ورود پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به مدینه، سالها دو قبیله «اوس‌» و «خزرج‌» بر اثر تعصّبهای كور درگیر و گرفتار رنج و زحمتهای فراوان بودند؛ ولی با مسلمان شدن این دو طائفه، تعصبها به برادری و مهربانی تبدیل گشت و رنجهای چندساله از بین رفت.

ریشه‌های تعصّب
1. تكبّر
در داستان شیطان، آنچه او را به تعصّب وادار كرد، خودبرتر بینی و تكبّر او بود. او فكر كرد چون از آتش است، پس برتر است؛ لذا تعصّب و لجاجت ورزید.
امام علی علیه السلام در این زمینه می‌فرماید: «اَمَّا اِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلی آدَمَ لِاَصْلِهِ وَطَعَنَ عَلَیهِ فِی خِلْقَتِهِ فَقالَ اَنَا نارِی وَاَنْتَ طِینِی؛ 9 امّا ابلیس به خاطر اصل و ریشه خود بر آدم تعصّب ورزید و آدم علیه السلام را در خلقتش طعنه زد. پس گفت: من از آتش و تو از گل هستی.»

2. مال و ثروت
علی علیه السلام فرمود: «وَاَمَّا الْاَغْنِیاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الْاُمَمِ فَتَعَصَّبُوا لِآثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ؛ 10 و امّا توانگران از مرفهین امتها [ی گذشته] به خاطر آثار نعمتها تعصّب ورزیدند.»

3. جهل و بی خبری
در آیه 113 سوره بقره خواندیم كه: «كَذَ لِكَ قَالَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ‌»؛ «آنهایی كه جاهل و نادان بودند نیز حرف [تعصب آمیز] یهودیان و مسیحیان را زدند.» معلوم می‌شود كه گاهی عامل تعصّب جهل و نادانی است.
واقعیت تاریخی نیز این امر را اثبات كرده است كه هر قوم و قبیله و مردم و جامعه‌ای كه نادان ترند، بیشتر گرفتار تعصّب می‌باشند. قرآن كریم در آیه دیگر، تعصّب و حمیت را به كلمه الجاهلیه اضافه نموده كه: «حَمِیةَ الْجاهِلِیةِ.‌»11
اگر چه جاهلیت، اصطلاحی است برای دوران پیش از اسلام، ولی انتخاب این عنوان برای آن دوران اشاره‌ای به این است كه آن دوران، دوران جهل و نادانی، و بی خبری و بی فرهنگی بوده است و حمیت و تعصّب با جاهلیت ارتباطی تنگاتنگ دارد.

4. حبّ شدید به پدران
در ذیل عنوان تعصّب قوم هود و اقوام دیگر، به آیات متعددی اشاره شد كه در همه آنها این جمله «وَجَدْنا عَلَیهِ آبائَنا‌»؛ 12 و یا مشابه آن آمده است. این نشان از آن دارد كه حبّ شدید به آبا و اجداد، انسان را به تعصّب كور وامی دارد.

5. شخصیت زدگی
«گاه شخصی در نظر انسان چنان قداست پیدا می‌كند كه گفتار و رفتار او از دایره نقد خارج می‌شود؛ هر چند از نظر علمی و اخلاقی در سطح پایین قرار داشته باشد و همین امر سبب می‌شود كه عده‌ای چشم و گوش بسته به دنبال او راه بیفتند و به خاطر او جان و مال خود را از دست بدهند، بی آنكه در محتوای سخنان و رفتار او كمترین اندیشه‌ای كنند.» 13 این گونه افراد در گذشته بوده اند و در این دوران نیز در جوامع مختلف وجود دارند.
علی علیه السلام در این باره می‌فرماید: «اَلا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طاعَةِ ساداتِكُمْ وَكُبَرائِكُمُ الَّذِینَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَتَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَأَلْقُوا الْهَجِینَةَ عَلی رَبِّهِمْ وَجاحَدُوا اللَّهَ عَلی ما صَنَعَ بِهِمْ مُكابَرَةً لِقَضائِهِ وَ مُغالَبَةً لِآلائِهِ فَاِنَّهُمْ قَواعِدُ اَساسِ الْعَصَبِیةِ وَدَعائِمُ اَرْكانِ الْفِتْنَةِ وَسُیوفُ اعْتِزاءِ الْجاهِلِیةِ؛ 14 هان بترسید! بترسید! از پیروی مهتران و بزرگانتان؛ آنانی كه به حسب [و نسب می‌نازند و] تكبر می‌ورزند و نژاد خود را بالاتر از آنچه هستند، می‌پندارند و كارهای نادرست را به خدا نسبت می‌دهند و خدا را بر آنچه [از نعمتها داده و در حق آنها] انجام داده انكار می‌كنند برای ستیزه كردن با قضای او و پیروز شدن بر نعمتهای او. به راستی آنان پایه‌های تعصّب و ستونهای فتنه و شمشیرهای جاهلیت‌اند.»
این جملات به صراحت می‌گوید كه یكی از عوامل تعصّب، شخصیت زدگی و پیروی ناآگاهانه از بزرگان و اجداد می‌باشد.

6. انزوای فكری و اجتماعی
«وقتی انسان در خودش و محیط فكری و اجتماعی‌اش فرو برود و از جوامع و افراد دیگر و افكار آنها بی خبر بماند، نسبت به آنچه در اختیار اوست، سخت وابسته می‌شود و در برابر آن تعصّب می‌ورزد؛ در حالی كه اگر با دیگران بنشیند و فكر خود را با افكار دیگران مقایسه كند، نقطه‌های قوّت و ضعف و مثبت و منفی به زودی آشكار می‌گردد و به او اجازه می‌دهد بهترین انتخاب را داشته باشد.» 15

7. تقلید كوركورانه
تقلید چهار نوع است: تقلید جاهل از جاهل، تقلید عالم از عالم، تقلید عالم از جاهل كه این سه نوع تقلید مذموم و نارواست و تقلید جاهل از عالم كه ممدوح می‌باشد و از باب رجوع جاهل به افراد متخصص و كارشناس و كاردان است.
گاه عامل تعصّب تقلیدهای كوركورانه جاهل از جاهل است كه این مورد نیز در امّتهای پیشین و در عصر حاضر نمونه‌های فراوانی دارد.

نقطه مقابل تعصّب
در مقابل تعصّب، حق پذیری و تسلیم در برابر دستورات الهی است. حق پذیری نشانه ایمان، بالا بودن سطح آگاهی و فرهنگ، و سلامتی روح و روان می‌باشد. قرآن كریم خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ‌»؛ 16 «به پروردگارت سوگند كه آنها ایمان نیاورده اند [و مؤمن نیستند] ، مگر اینكه در اختلافاتشان تو را به داوری بطلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نكنند و كاملاً تسلیم باشند.»

داستان ابن ابی یعفور
عبد اللّه بن ابی یعفور از شاگردان حضرت باقر و صادق علیهما السلام و مصداق مؤمنی است كه به مقام تسلیم رسیده بود. او روزی اناری را برداشت و به حضرت صادق علیه السلام عرض كرد: اگر به من بگویید: نصف این انار حلال است و نصف آن حرام، من قبول می‌كنم و می‌پذیرم. 17
آری، این صفت، همان صفت تسلیم در مقابل حق است.
قرآن كریم می‌فرماید: «وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ‌»؛ 18 «هیچ مرد و زن باایمانی حق ندارد هنگامی كه خدا و رسولش امری را حكم كنند، اختیاری در برابر فرمان آنها داشته باشد.»


راههای درمان تعصّب
برای تعصّب چون دیگر رذائل اخلاقی راههایی برای درمان وجود دارد كه به اهمّ آنها اشاره می‌شود:

1. توجّه به ریشه‌های تعصّب و از بین بردن آنها
در بخش ریشه‌های تعصّب به پنج عامل اشاره كردیم. برای نابودی تعصّب باید فرد و یا كسانی كه را درمان می‌كنند توجّه نمایند كه به كدام یك از ریشه‌های تعصّب مبتلاست تا آن را از بین ببرند؛ مثلاً جاهل، كسب آگاهی كند و حبّ ذات در آن تعدیل گردد و....

2. توجّه به آثار زیانبار تعصّب
انسان اگر كم‌ترین توجّهی به پی آمدها و آثار زیانبار تعصّب داشته باشد كه سعادت دنیا و آخرت انسان را نابود می‌كند، سعی می‌كند این رذیله را از خود دور نماید.

3. تغییر و تعویض
راه سوّم این است كه در محتوای آن تغییر ایجاد نماییم؛ به این صورت كه انگیزه‌ها را از بخشهای منفی و مذموم به سمت تعصّب ممدوح و مثبت هدایت كنیم؛ یعنی تعصّب را نمیرانیم، بلكه به آن سمت و سو و جهت صحیح بدهیم.
این روش همان است كه امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «اگر بناست تعصّب داشته باشید، سعی كنید تعصّب به خاطر مكارم اخلاق و محامد افعال و محاسن امور باشد.» 19
و در جای دیگر فرمود: «اِنْ كُنْتُمْ لا مَحالَةَ مُتَعَصِّبِینَ فَتَعَصَّبُوا لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَاِغاثَةِ الْمَلْهُوفِ؛ 20 اگر ناگزیر باید متعصّب باشید، پس تعصّب خود را در مسیر یاری حق و فریادرسی به دردمند به كار گیرید.»
این كار، همان تغییر محتوای تعصّب و جهت صحیح دادن به آن است.


پی نوشت:
1) نهج البلاغة، خطبه 192؛ منتخب میزان الحكمة، ص 350، ح 4279.
2) الكافی، كلینی، ج 2، ص 308، ح 2؛ منتخب میزان الحكمة، محمدی ری شهری، دار الحدیث، 1382 ش، ص 350، ح 4276؛ پیام قرآن، ناصر مكارم شیرازی، مدرسه امیر المؤمنین علیه السلام، ص 212، ح 5.
3) الكافی، ج 2، ص 308، ح 3؛ منتخب میزان الحكمة، ص 350، ح 4277؛ پیام قرآن، ص 211.
4) الكافی، ج 8، ص 162، ح 17، به نقل از: پیام قرآن، ص 211.
5) منتخب میزان الحكمة، ص 350، ح 4277؛ پیام قرآن، ص 350.
6) بقره/170.
7) نهج البلاغة، خطبه 192.
8) زخرف/22.
9) همان.
10) همان.
11) فتح/26.
12) یونس/78.
13) پیام قرآن، ص 214.
14) نهج البلاغة، خطبه 192.
15) پیام قرآن، ص 214.
16) نساء/65.
17) رجال كشی، جامعه مدرسین، ص 249.
18) احزاب/36.
19) نهج البلاغة، خطبه 192.
20) غرر الحكم، ح 3738، به نقل از: منتخب میزان الحكمة، ص 350، ح 4282.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره98



 

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید