27 آذر سالروز شهادت آیت الله مفتح است، این عالم ربانی از پیشگامان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بوده و در راه تحقق این مهم، فعالیت های چشم گیری انجام داد به همین دلیل 27 آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است.
شهید آیت الله مفتح، از پیش کسوتان و منادیان وحدت حوزه و دانشگاه بود. وی به خوبی دریافته بود که دانشگاه و حوزه، دو بال برای پرواز در فضای عزتمندی، استقلال، دانش و معنویت هستند که اگر آسیبی به یکی از این دو بال وارد آید، یا اینکه این دو بال، با هم و هماهنگ نباشند، هم حوزه و هم دانشگاه و هم جامعه، لذت پرواز در اوج را از دست می دهند و از تعالی و کمال لازم باز خواهند ماند. بر این اساس، شهید آیت الله مفتح، بیشترین تلاش را برای نزدیک تر شدن این دو کانون دانش انجام داد و با ورود به فضای دانشگاه، نقبی به حوزه و دانشگاه زد و در زدودن احساس بیگانگی این دو کانون از یکدیگر تأثیر فراوانی گذاشت. از این رهگذر، امید آنانی که با دامن زدن به اختلاف و شکاف میان حوزه و دانشگاه، آهنگ ایستایی و رکود این مرز و بوم را بر لب داشتند، به ناامیدی تبدیل شد.
حوزه و دانشگاه باید مثل دو خط موازی با هم حرکت کنند و در مواردی که بین دستاوردهای هر دو تلاقی حاصل می شود باید همکاریها قویتر شود، نه اینکه برخورد و تضادی بین آنها پیش آید؛ مثلا هدف رشته های علوم انسانی و تجربی یکی است و آن تأمین نیازهای علمی کشور است ولی هر کدام شیوه خاصی در تحقیق دارد شیوه تحقیق در یکی آزمایشگاهی است در در دیگری مصاحبه، پرسشنامه و ... .
ما می توانیم دو بخش آموزش داشته باشیم یکی آموزش علومی که مستقیما با دین در ارتباط است یا از دین تغدیه می شود و یا دین را تقویت می کند و در خدمت پیشرفت دین است و بخش دوم علومی که مستقیما با دین سروکار ندارد ولی به صورت غیر مستقیم در خدمت دین و متدینین قرار می گیرد. هر کدام از این دو بخش آموزش ویژگیهای خود را دارد، بخصوص با توجه به اینکه روش تحقیق در آن دو بسیار متفاوت است بطور کلی روش تحقیق در علوم اسلامی نقلی و تاریخی است، برخلاف روش تحقیق در علوم دانشگاهی که عمدتا تجربی می باشد.
پیشگام وحدت حوزه و دانشگاه
محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ شمسی، در خانواده ای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدرش مرحوم، حجت الاسلام محمود مفتح در ادبیات فارسی و عربی تبحر فراوانی داشت و از عاشقان خاندان رسالت و ولایت بود.
پدر شهید مفتح در حوزه علمیه همدان، مدرس ادبیات فارسی و عربی بود از این رو شهید مفتح از کودکی در محضر پدر به یادگیری ادبیات پرداخت و پس از گذراندن دوره ابتدایی، برای فراگیری معارف اسلامی به مدرسه آخوند ملاعلی وارد شد.
وی برای بهره گیری بیشتر از محضر استادان بزرگ به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و در مدرسه دارالشفاء به کسب علوم معارف پرداخت. شهید مفتح از محضر بزرگانی همچون حضرات آیات سید محمد حجت کوه کمره ای، بروجردی، سید محمد محقق (داماد)، علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) بهره گرفته است.
سرگذشت شهیدی که پیشگام وحدت حوزه و دانشگاه بود
وی در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسید با این وجود تصمیم به تحصیل در دانشگاه گرفت و پس از گذراندن تحصیلات آکادمیک موفق به دریافت دکترا شد. شهید مفتح که از توطئه طاغوت برای دیوار کشیدن میان حوزه و دانشگاه آگاه شده بود، ایجاد وحدت میان این دو مرکز مهم را سرلوحه فعالیت های خود قرار داد.
رژیم طاغوت محبوبیت و مقبولیت وی را در میان طلاب و دانش آموزان تحمل نکرد و او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحی بدآب و هوای جنوبی ایران تبعید کرد و پس از سپری شدن مدت تبعید از ورود شهید مفتح به قم جلوگیری کردند.
سخنرانی وی در شهرهای مختلف برای روشن کردن مواضع نهضت اسلامی و افشای چهره رژیم پهلوی بسیار موثر بود و ساواک وی را بارها دستگیر و شکنجه کرد.
پس از اینکه رژیم طاغوتی مانع ورود شهید مفتح به قم شد، وی به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده الهیات تهران امامت جماعت مسجد دانشگاه را برعهده گرفت، سخنرانی های آیت الله مفتح در مسجد دانشگاه در جهت افشای اقدامات طاغوتیان دارای اهمیت فراوانی بود.
شهید مفتح همچنین در حسینیه ارشاد به فعالیت های تبلیغی و علمی می پرداخت. ساواک که به تاثیر سخنرانی های شهید مفتح بیش از پیش پی برده بود در اقدامی حسینیه ارشاد را تعطیل کرد سپس آیت الله مفتح با درخواست مردم امامت مسجد جاوید را پذیرفت و هسته دیگری از دانشجویان و روشنفکران را به دور خود جمع کرد. در آذر 1353 مسجد جاوید هم مورد هجوم ساواک قرار گرفت و شهید مفتح دستگیر و زندانی شد.
وی پس از تبعید امام(ره) مبارزات خود را شدت بخشید. مبارزه آیت الله مفتح تا رمضان سال 1357، که انقلاب مردم به رهبری امام خمینی(ره) اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت.
آیت الله مفتح عالمی مجاهد و نماز عید فطر سال 1357 با استقبال بی نظیر مردم تهران به امامت شهید مفتح برگزار شد، در خطبه های این نماز، شهید مفتح در سخنرانی خود نام امام خمینی(ره) را آشکارا بر زبان آورد و بر رهبری بر حق ایشان تاکید کرد، روز پنجشنبه 16 شهریور را برای تجلیل از شهدای نهضت، تعطیل اعلام کرد که زمینه ساز راهپیمایی 17 شهریور و وقایع جمعه سیاه شد.
در بهمن 1357 شهید مفتح به همراه چند نفر دیگر کمیته استقبال از امام (ره) را تشکیل دادند. آیت الله مفتح همچنین از موسسین و اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز بوده است.
با تشکیل شورای انقلاب، آیت الله مفتح از طرف امام(ره) به عضویت این شورا درآمد و برای تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد. آخرین مسئولیت وی، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود.
آیت الله مفتح مجاهدی نستوه و شکست ناپذیر در راه انقلاب و اسلام
آیت الله مفتح، پس از عمری تلاش و جهاد در راه اسلام، صبح روز 27 آذر سال 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر این عالم ربانی پس از تشییع با شکوه امت خداجو، در صحن مطهر حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.
نتیجه
در بین وحدت های پیش گفته وحدت دو قشر متفکر جامعه تشیّع حوزه و دانشگاه از اهمّیت بالا و جایگاه ویژه ای برخوردار است. تصویری که از عالمان و دانشمندان دانشگاهی و حوزوی در فرهنگ دینی ترسیم شده است، محبت، همیاری، همسویی،مسئولیت پذیری و از خود گذشتگی است، و این همسویی فقط یک سفارش و درخواست عادّی نیست بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئولیت الهی است که فردای قیامت مورد حسابرسی و پرسش قرار می گیرد.
اصولاً واژه «وحدت» یا «اتّحاد» در مواردی کاربرد دارد که نوعی از اختلاف وجود داشته باشد زیرا بدون اختلاف اتحاد موجود بوده و دیگر این همه پافشاری بر وحدت و دعوت به آن معنی نخواهد داشت و حال آن که اشاره شد قرآن و روایات به شدّت دعوت به همگرایی و اتحاد نموده است بنابراین معنای وحدت این دو قشر عظیم و حساس جامعه آن نیست که در جامعه اختلاف سلیقه، تضارب اندیشه، و انتقاد افکار حوزویان توسط دانشگاهیان و بالعکس، و جناح بندی های سیاسی وجود نداشته باشد، زیرا در اسلام انتقادهای سازنده، انتقاد پذیری و رقابت های سیاسی معقول، از اصول پذیرفته شده هستند، و باعث رشد اندیشه ها می شود، چنان که معنای وحدت «حوزه و دانشگاه» آن نیست که حوزویان همه دانشگاهی شوند و به فراگیری علوم جدید روی آورند و یا دانشگاهیان در سلک روحانیت و طلّاب علوم دینی در آیند، بلکه مقصود از وحدت متفکران جامعه آن است که تمام افراد این دو قشر، با بهره گیری از عوامل وحدت و مشترکانی که دارند و با اتخاذ سیاست ها و موضع های اصولی و منطقی در برابر دشمنان مشترک و قسم خورده خویش متحد بوده و از اختلاف غیر اصولی و شکننده که باعث نفوذ بیگانگان در صفوف داخلی آن ها خواهد شد پرهیز کنند و اختلافات در اندیشه را با تبادل فکری و مباحث منطقی و با صلح و صفا حل نموده در کنار هم زندگی کنند و فرهنگ واحدی را به جامعه ارائه دهند درست مانند انگشتان یک دست که از نظر ظاهری و کاربردی با هم اختلاف دارند ولی برای برداشتن باری و مقابله با دشمنی همه با هم همکاری و همسویی دارند.