وحدت آرمانی نخبگان;واکاوی وحدت حوزه و دانشگاه

شناسه نوشته : 25906

1397/09/25

تعداد بازدید : 124

وحدت آرمانی نخبگان;واکاوی وحدت حوزه و دانشگاه
یکی از مهمترین عوامل نشاط، هماهنگی و پوپایی جوامع انسانی، وحدت نخبگان آنهاست. وحدت نخبگان، به آرامش، امید، خود باوری و دور اندیشی جامعه می انجامد و انگیزش و کنش حداکثری و مصونیت از اتلاف و فرسایش نیرو را موجب می شود. وحدت نخبگان، قلمرو وسیعی از دانشمندان، ادیبان، هنرمندان، فن آوران، اصحاب رسانه ها و سیاستمداران را در بر می گیرد. برقراری وحدت در همه این عرصه ها، حق جامعه خواستار پیشرفت است.

مقدمه

یکی از مهمترین عوامل نشاط، هماهنگی و پوپایی جوامع انسانی، وحدت نخبگان آنهاست. وحدت نخبگان، به آرامش، امید، خود باوری و دور اندیشی جامعه می انجامد و انگیزش و کنش حداکثری و مصونیت از اتلاف و فرسایش نیرو را موجب می شود. وحدت نخبگان، قلمرو وسیعی از دانشمندان، ادیبان، هنرمندان، فن آوران، اصحاب رسانه ها و سیاستمداران را در بر می گیرد. برقراری وحدت در همه این عرصه ها، حق جامعه خواستار پیشرفت است.

در ایران اسلامی، مهم ترین و فراگیرترین مصداق وحدت نخبگان، در وحدت حوزه و دانشگاه خلاصه می شود. از آغاز نهضت اسلامی مردم ایران تاکنون، تلاش نظری و عملی برای تحقق این وحدت استمرار داشته است و با همه افت و خیزهایی که در این راه پدید آمده، هیچ گاه این هدف از چشم حوزویان و دانشگاه دور نشده است.

امروزه مروری بر تجارب گذشته و میراث گرانبهای پیشگامان و تلاشگران این عرصه، می تواند به روشنایی بیشتر ابعاد آن یاری رساند و به بیانی روز آمد درباره اهداف و روش های دست یابی به این هدف راهبردی بینجامد. تاکنون همگرایی و همکاری حوزویان و دانشگاهیان در عرصه های فرهنگ، سیاست و دانش، دستاوردهای ارزشمندی داشته است. این همگرایی و همکاری، در دو دهه آغاز برقرار جمهوری اسلامی، عمدتاً به حوزه های سیاست و فرهنگ معطوف بوده و در نهادهای حکومتی تجلی یافته است.

در دهه سوم انقلاب، عمیق ترین لایه این وحدت مورد توجه نخبگان حوزه و دانشگاه به ویژه مورد توجه، عنایت و پی گیری مقام معظم رهبری قرار گرفته است. نهضت تولید علم و آزاد اندیشی، به بنیادی ترین سطح وحدت حوزه و دانشگاه نظر دارد و در صورت توفیق این نهضت، می توان توفیق عمیق تر و پرشتاب تر دیگر سطوح وحدت حوزه و دانشگاه را چشم داشت و به وحدت نخبگان در همه قلمروهای آن در سطحی بالاتر از امروز امیدوار بود.

بر این اساس و برای تحقق این وحدت ارزشمند و همه جانبه است که می بینیم سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره)، دو روحانی فرهیخته و برجسته، آیت الله مطهری (ره) و آیت الله مفتح(ره) به تهران می روند و با حضور در دانشگاه، زمینه نزدیکی حوزویان به دانشگاهیان را فراهم می آورند. هدف این بزرگواران، شناختی نو از دنیای مدرن و حوزه های جدید و تأثیر گذاری

مثبت و فعال بوده است؛ چون حوزه، زمانی می تواند در دانشگاه اثر جدی بگذارد که در درون آن رشد کند و آن را به درستی بشناسد. این بزرگواران، شناخت بهتر و اثرگذاری روشمند و درست را هدف گرفته بودند؛ هدف اصلی و مهم آنان این بود که این دو مجموعه در اهداف غایی و کلان دینی وملی به یگانگی برسند. برای این منظور، آنان به دنبال این بودند که انگیزه و معرفت دینی را در دانشگاه زنده کنند.

در این نوشتار، با توجه به مصاحبه ها، سخنرانی ها و آثار حجت الاسلام و المسلمین علیرضا اعرافی،(1) ریاست محترم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، به واکاوایی مسئله وحدت حوزه و دانشگاه از جنبه های گوناگون می پردازیم.

سیر تاریخی حوزه و دانشگاه

به طور کلی در جهان اسلام و به ویژه در کشور ما، بحث حوزه و دانشگاه به سه دوره تقیسم می شود که هر یک از این دوره ها نیز به بخش های دیگر تقسیم شدنی است.

دوره اول

در این دوره، مراکز علمی و آموزشی در حوزه علوم دینی و بشری به صورت اصولی از هم جدا نیستند. از این رو، مجموعه دانش های دینی بشری در موضوع های گوناگون، در جایگاه های مشترکی تدریس و تحقیق می شد. در این دوره طولانی مدت، میان مراکز علمی و آموزشی تفاوت اصولی وجود ندارد و همه این مراکز، قرن ها با یک نظام تقریباً واحد اداره می شدند.

البته حوزه های مختلف علمی، در عین پیروی از نظام واحد آموزشی، گرایش های متفاوت نیز داشتند. برای مثال، در حوزه شیراز و اصفهان با حوزه نجف و بغداد تفاوت ها و گرایش های گوناگون دیده می شود. این مراکز چه در حوزه شیعی مثل بغداد، نجف، حله، جبل العامل،شیراز، ری، تهران و قم؛ و چه در حوزه اهل سنت مثل نظامیه ها یا الازهر مصر با ساختار و نظام آموزشی و تحقیقاتی واحد اداره می شدند، ولی گرایش هایشان از نظر کلامی، فلسفی، حدیثی و تفسیری با هم تفاوت داشت. مثلاً در بعضی مراکز، فلسفه و پزشکی رواج بیشتری داشته و در بعضی مراکز کمتر بوده است.

این دوره، قرن ها به طول انجامید و خود به دو مرحله تقسیم می شود: الف) مرحله ای که در دوران فرهنگ اسلامی پدید آمد و بیشتر جنبه دینی داشت ب) مرحله دوم که در آن، این مراکز قلمرو خود را وسیع تر کردند. به طور کلی، شاخص این دوره، یگانگی است.

دوره دوم

این دوره، در مشروطه و زمانی که حوزه های ما اندکی حالت انقباضی پیدا کردند، آغاز شد. منشأ آن نیز تحولات به وجود آمده در دنیای غرب بود که موجب جمع شدن قلمروهای دانشی و معرفتی در حوزه های ما شد. البته این مسئله، پیش از مشروطه آغاز شده بود، ولی در مشروطه شدت بیشتری به خود گرفت و دیگر کشورهای اسلامی نیز در معرض این نسیم قرار گرفتند.

نخستین تحولی که اتفاق می افتد، اعزام دانشجو به خارج از کشور است و همین افراد، نقطه شروع تشکیل دانشگاه و تفکر دانشگاهی می شوند. بعدها دارالفنون شکل می گیرد. در حقیقت در دوره قاجار، دو مرکز تفکر و دانش به وجود می آید: مرکزی برای امور معیشتی مردم(دانشگاه) و مرکزی برای مسائل معنوی، فقهی، دینی و اصولی (حوزه علمیه).

در این دوره، مراکز جدید آموزشی پدید آمد. در سطوح پایین آموزشی و در برابر مکتب خانه، مدارس جدید و در سطوح بالاتر و دربرابر حوزه های دینی که پیش تر جایگاه خاصی داشتند دانشگاه ها و مدارس عالی پدیدار شدند. به هر ترتیب، مراکز آموزشی قدیمی نیز به بقای خود ادامه دادند، ولی با تأثیر از مدرنیته و تحولات به وجودآمده در غرب، یگانگی نظام آموزشی و ساختار تحقیقاتی در کشور ما از بین رفت و به دو نظام آموزشی و تحقیقاتی و حتی دو نوع معرفت تبدیل شد. این دوره، به نوعی دوره واگرایی و تکثر مراکز آموزشی از سطوح ابتدایی تا سطوح عالی است. البته در میان این واگرایی، نوعی میل به همگرایی نیز پرورش یافت که در مراکز دانشگاهی و حوزوی کشور ما و کشورهای دیگر مشهور بود و می خواست تقارب و تعاملی در بین برقرار سازد. به طور شاخصه این دوره، واگرایی همراه با نوعی همگرایی است.

دوره سوم

این دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به وجود آمد. در این دوره، در بسیاری از زیر ساخت ها و مبانی فکری، اجتماعی و سیاسی تحولات بزرگی به وجود آمد. از این رو، می توان گفت هسته کوچکی که زمانی از سوی علامه طباطبایی و بعضی دیگر از بزرگان حوزه و دانشگاه کاشته شده بود، به بار نشست و بر این اساس که دین، مسئولیت یافته بود، قشرهای مختلف احساس همگرایی می کردند.

تعریف وحدت حوزه و دانشگاه

هنگامی که به بحث تعریف وحدت حوزه و دانشگاه می رسیم، با سه دیدگاه روبه رو می شویم: تعریف حداکثری، تعریف حداقلی و تلقی مناسب از این جریان. در اینجا به تفصیل به هر کدام از این سه دیدگاه می پردازیم.

تعریف حداکثری

در تعریف های حداکثری از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت این دو نهاد معرفتی در تمام شئون اهداف، مسائل، روش شناسی تحقیق، نظام آموزشی پژوهشی و... مورد توجه قرار می گیرد. در این دیدگاه چنین عنوان می شود که هرگاه در جامعه ای، و یا چند نهاد اجتماعی، کارکردها و وظایفی مشترکی بر عهده داشته باشند. در مقام انجام این وظایف، بین آنها رقابت و اختلاف پیش می آید. این رقابت و اختلاف تا زمانی ادامه خواهد یافت که یک نهاد در ایفای وظیفه مورد نظر، بر دیگر نهادها برتری یابد و انسجام آن وظایف را به تنهایی بر عهده گیرد. پس از آنجا که حوزه و دانشگاه وظایف و کارکردهای بسیار مشترکی دارند، اختلاف آنها با هم تنها زمانی از بین خواهد رفت که این دو به نحوی از انحاء به وحدت کامل برسند.

در این میان، گروهی با الگو قرار دادن حوزه های علمیه شیعه در گذشته تاریخ که در آن، حوزه و حوزویان، عهده دار علوم گوناگون دینی و غیر دینی بودند، وحدت حوزه و دانشگاه را از راه هضم دانشگاه در قالب آموزشی و پژوهشی حوزه پی می گیرند. از دیگر سو، می توان قالب سنتی آموزش و پرورش حوزه های علمیه را به هیچ وجه کار آمد ندانست و بر همین اساس نظر داد که حوزه های علمیه، باید از نظر ساختاری و روش آموزش و پژوهش، به قالب دانشگاه ها در آید تا بتواند با شرایط جهانی سازگاری بیابد و از عهده مسائل کنونی بر آید.

پنداشت معقول تر این گونه تعریف ها این است که این دو نهاد معرفتی، می توانند در قالب جدیدی به وحدت برسند. به بیان دیگر، در این دیدگاه سعی بر این است تا به حذف بخش های ساختاری ضعیف دو نهاد حوزه و دانشگاه و تقویت بخش های کار آمد آن، در ساختار واحد نو تأسیسی به وحدت حوزه و دانشگاه جامه عمل پوشانده شود.

پنداشت حداکثری از وحدت حوزه و دانشگاه که به دنبال وحدت مطلق این دو نهاد علمی در تمامی شئون (اعم از اهداف، مسائل، روش ها، نظام آموزشی و پژوهشی و...) بود، عملا. به نفی هویت حوزه یا دانشگاه می انجامید و به طور طبیعی، چنین رویکرد افراطی ای نمی توانست مقبولیت اجتماعی بیابد و تحقق خارجی پیدا کند.

تعریف حداقلی

در تعریف حداقلی از وحدت حوزه و دانشگاه، هویت کنونی که این نهاد به طور کامل پذیرفته می شود و تنها بر این نکته تأکید می گردد که هر دو نهاد، این فرصت را برای نیروهای خود فراهم آورند که از هم بیاموزند، جای اظهار نظر را برای یکدیگر تنگ نکنند و در کنار هم به بررسی مسائل علمی و اجتماعی بپردازند و به طور مستقل در راه گسترش فرهنگ و تکامل جامعه اسلامی بکوشند.

بر این اساس، در دو دهه قبل، زمینه هایی فراهم آمد که دانشگاهیان درطول دوران تحصیل خود، تا حدودی با معارف، اخلاق و متون اسلامی آشنا شوند و در مقابل، حوزویان نیز با علوم جدید، به ویژه علم انسانی و اجتماعی آشنا گردند. این هدف، بیشتر از راه حضور برخی از نیروهای حوزوی در محیط دانشگاهی و بالعکس دنبال شد.

پیشینه این تلقی حداقلی از وحدت حوزه و دانشگاه، در طول دو دهه نشان می دهد که هر چند آشنایی با علوم دو طرف و ارتباط آنها با هم برای ایجاد وحدت، ضروری است؛ ولی این میزان تعامل و همیاری، به هیچ وجه کافی نیست و نخواهد بود. به بیان دیگر، تعریف حداقلی به دلیل ناکارآمدی در حل مسائل مملکت و به ویژه مسائل متنوع و پیچیده کنونی، به هیچ وجه نمی تواند پنداشت درستی شناخت شود.

لزوم تعریف مناسب و کار آمد (وحدت آرمانی)

پس از این که معلوم شد که تعریف های حداکثری و حداقلی، نتوانسته اند پنداشتی جدید، شفاف و کار آمد از وحدت حوزه و دانشگاه ارائه دهند، لزوم این تعریف، ضروری به نظر می رسد. این پنداشت واقع گرایانه، باید دو ویژگی داشته باشند: الف) امکان تحقق خارجی برای آن وجود داشته باشد؛ ب) بتواند به نیازهای گوناگون جامعه اسلامی، در تمامی ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی و علمی و نیز در عرصه ملی، منطقه ای و جهانی پاسخ مناسب دهد.

البته در این میان، جا دارد به بحث واژه های «وحدت» و «اتحاد» و منظورمان از آنها بپردازیم. این دو واژه، در اصطلاحات فلسفی، دو چیز متفاوت اند. وحدت،چیزی است که واقعاً وجودداشته باشد،و اتحاد آن است که دو چیز با هم متفاوت هستند، ولی در عین حال در جهتی اشتراک دارند. هنگامی که ما از اصطلاح وحدت استفاده می کنیم، منظورمان وحدت و یگانگی فلسفی نیست، بلکه منظور، همان اتحاد است.

نکته دیگر آن که وحدت به معنای فلسفی (یکی شدن دو نهاد)، هرگز در پنداشت درست جایی ندارد و معنای تأسیس مراکز تلفیقی نیز یگانگی دو نهاد نیست. اینها حرکتی است که این دو نهاد علمی و آموزشی به هم نزدیک شوند، بدون این که وحدت ساختاری و وحدت روشی پدیدار شود. پس مقصود این است که اهداف مشخصی، حوزه و دانشگاه را به نقطه ای مشترک سوق دهد و در سایه آن وحدت آرمانی، به

همکاری و هماهنگی برسند. البته وحدت در حوزه و آرمان ها، همان یگانگی و رسیدن به آرمان های کلی و مشترک است و پایین تر از آن و در ساختار آموزشی و روشی، وحدت و یکی شدن وجود ندارد.

ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه

در ایران اسلامی، نمی توان دو نهاد علمی، آموزشی و پژوهشی حوزه و دانشگاه، یعنی نخبگان جامعه را از یکدیگر جدا پنداشت، زیرا گسست نخبگان در هر جامعه، آثار زیانبار فراوانی به همراه دارد. اکنون در این بخش، به موارد مهمی که ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه را می رساند، اشاره می کنیم.

1. وحدت حوزه و دانشگاه؛ حق مسلم جامعه

وحدت و تعامل یا همگرایی و پیوست حوزه و دانشگاه، پیش از این که وظیفه ای برای نخبگان و دلسوزان این دو نهاد علمی و معرفتی باشد، حقی برای کل جامعه است. به بیان دیگر، جامعه حق دارد از نخبگانش مطالبه همگرایی و وحدت داشته باشد؛ زیرا تأثیری که این پیوست و گسست به لحاظ سلامت و ناهنجاری اجتماعی و رشد و انحطاط جامعه دارد، مستقیماً متوجه جامعه خواهد بود. بر این اساس، تعامل، هماهنگی و ارتباط کار آمد و مؤثر حوزه و دانشگاه، مقوله ای نیست که از سر تفنن به آن پرداخته شود، بلکه به عنوان حق جامعه و مسئله ای استراتژیک باید به آن نگریست و در راه تحقق آن کوشید.

2. انسجام اجتماعی؛ بر آمده از وحدت نخبگان

جامعه برای بقای خود، به وحدت و انسجام اجتماعی نیاز دارد و این وحدت و انسجام، از راه تعامل و همکاری سازنده نهادهای اجتماعی به دست می آید. حال اگر دو نهاد علمی و فرهنگی جامعه که بیشتر نخبگان اجتماعی در آن دو تربیت می شوند، در مسائل کلان و راهبردی با هم وحدت نداشته باشند، نمی توان به انسجام اجتماعی مطلوب رسید.

تجربه های به دست آمده در طول تاریخ این مرز و بوم به روشنی نشان می دهد که تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی، عمیقاً از پیوست و گسست نخبگان اجتماعی و به ویژه حوزویان و دانشگاهیان متأثر بوده است. نهضت مشروطه، نهضت نفت و از همه مهم تر، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نمونه هایی از این نظریه به شمار می آید.

3. گسست نخبگان؛ تعارض روانی جامعه

اگر نخبگان و عالمان یک جامعه که در رأس هرم اجتماع قرار دارند، با یکدیگر دچار تضاد و تعارض حل نشدنی بشوند، این مشکل، در روح و روان جامعه تأثیر می گذارد و جامعه را دچار تعارض روانی می کند. دقیقا. مثل این که فردی دچار مشکل روانی شود؛ زیرا نخبگان، جزو مهم ترین و تأثیر گذارترین افراد جامعه هستند و از نظر روان شناسی اجتماعی، وحدت، همکاری و انسجامشان، جامعه را سالم نگه می دارد.

4. گسست نخبگان؛ راه نفوذ و تسلط دشمنان

وحدت و تعامل دو نهاد مهم و تأثیر گذار حوزه ودانشگاه، استراتژی بسیار مهم در راستای اعتلای کشور است. پژوهش های تاریخی نشان می دهد که هرگاه نخبگان این دو نهاد، دارای آرمان و انگیزه مشترکی بوده اند و به اقدامی هماهنگ در اصلاح جامعه دست یازیده اند، توفیقات چشمگیری به دست آمده است. از سوی دیگر، گسست این نخبگان، آشکارا بر همه ساحت های معرفتی، فرهنگی، روانی، سیاسی و اجتماعی، آثار مخربی بر جای می گذارد. در این صورت، راه برای نفوذ وسلطه بیگانگان و نیز سقوط کشور باز می شود.

زمینه ها و مقدمات وحدت

وحدت حوزه و دانشگاه، مسئله ای کلان است که از جنبه های گوناگون می توان آن را واکاوید. یکی از این جنبه ها، پیش فرض ها و مقدمات بحث وحدت نخبگان جامعه است؛ زیرا به طور طبیعی، این بحث، پیش فرض هایی دارد که بدون پذیرش آنها از سوی حوزویان و دانشگاهیان، امکان سخن گفتن از اهداف، آرمان ها و... وحدت حوزه ودانشگاه نخواهد بود. در این جا به برخی از مهم ترین مقدمات و پیش فرض های وحدت حوزه و دانشگاه می پردازیم.

1. ایجاد فضای سالم گفتگو و تعامل میان طرفین

یکی از مقدمات بحث وحدت حوزه و دانشگاه، پذیرفتن این مسئله است که وحدت این دو نهاد علمی و معرفتی، به گفتگو و تعامل نیاز دارد. باید پیش داوری ها از سوی هردو گروه نخبه اجتماع، یعنی حوزویان و دانشگاهیان کنار گذاشته شود و در فضایی سالم، رایزنی برای بحث وحدت آرمانی میان حوزه و دانشگاه صورت پذیرد.

2. کنار گذاشتن تعصب و رعایت اخلاق علمی

یکی از پیش فرض های بحث وحدت حوزه و دانشگاه، کنار گذاشتن تعصبات و در پیش گرفتن اخلاق علمی است. به نظر می رسد بسیاری از اختلاف نظرها در مورد مسائل علمی در جامعه ما، در مبانی علمی ریشه ندارد و از انگیزه های شخصی و غیر اخلاقی سرچشمه می گیرد؛ حال آن که با مراجعه به آیات و روایات فراگیری علم و معرفت، می بینیم که کنار گذاشتن تعصبات کورکورانه و رعایت اخلاق علمی، بسیار سفارش شده است.

حوزه و دانشگاه برای رشد هر چه بیشتر خود، به فضایی دور از افراط و تفریط نیازمندند که در آن، از یک طرف از سوء ظن و بدبینی و ضیق صدر، و از طرف دیگر، کفرگویی و بی ادبی و حریم شکنی خبری نباشد.

3. داشتن هدف و دغدغه مشترک

یکی از پیش نیازهای وحدت حوزه و دانشگاه، داشتن هدف و درد و دغدغه مشترک میان حوزویان و دانشگاهیان است. تا وقتی جامعه علمی کشور، اعم از حوزوی و دانشگاهی در زمینه اهداف دغدغه های کلان، به وحدت و همدلی نرسند، ایجاد فضای فکری مناسب، دور از ذهن خواهد بود.

4. زبان مشترک

یکی دیگر ازمقدمات و پیش نیازهای وحدت میان دو نهاد فرهیخته جامعه، داشتن زبان مشترک است. منظور از این زبان مشترک، داشتن درک متقابل از مفاهیم، مسائل و اندیشه های ارائه شده از سوی حوزویان و دانشگاهیان است. اهمیت این مسئله، از آنجا نشأت می گیرد که حتی با داشتن هدف و دغدغه مشترک و رعایت اخلاق علمی نیز، تا فهم مشترکی از مسائل و راه حل ها به وجود نیاید، نمی توان باب گفتگو را باز کرد و از گفتگو، نتیجه علمی یا عملی مثبتی گرفت.

5. زدودن تصور نادرست از وحدت

به نظر می رسد با توجه به بحث تعریف های گوناگون از وحدت حوزه و دانشگاه تعریف حداکثری و حداقلی که پیش تر بحث آن گذشت ، هنوز تصور نادرستی از این بحث در میان بعضی از حوزویان و دانشگاهیان دیده می شود.

این تصور غلط آن است که وحدت حوزه و دانشگاه را، وحدت و ادغام این دو نهاد در همه امور پژوهشی، آموزشی، روشی و... می دانند. باید با ارائه تعریفی کار آمد و مناسب از بحث وحدت، برای بر طرف ساختن این پنداشت نادرست کوشید تا بتوان به بحث های اصلی وحدت آرمانی حوزه و دانشگاه پرادخت.

6. توجه به قلمرو ویژه معرفتی حوزه ودانشگاه

در مسئله وحدت حوزه و دانشگاه، باید پذیرفت که به هر حال هر کدام از این دو نهاد معرفتی، دارای قلمروهای ویژه معرفتی هستند و سهم جداگانه ای در اداره امور و تدبیر اجتماع دارند. همچنین، قلمروهای معرفتی و اجرایی خاصی نیز وجود دارد که همکاری و تبادل نظر میان حوزه و دانشگاه، برای رسیدن به هدفی مشترک را ضروری می سازد. به نظر می رسد بحث وحدت حوزه و دانشگاه، در این قلمرو قابل طرح و پیگیری است و رسیدن به وحدت مطلوب و آرمانی، در این قلمرو ممکن است.

اهداف وحدت حوزه و دانشگاه

به راستی هدف ازوحدت نخبگان ایران اسلامی چیست و حوزویان ودانشگاهیان ،چه اهدافی را از این وحدت مهم و تأثیر گذار دنبال می کنند؟ این قسمت، عهده دار شمارش بعضی از مهم ترین اهداف وحدت حوزه و دانشگاه است.

1. احیای تمدن اسلامی

مسئله احیای تمدن اسلامی، ازمباحث مهمی است که هنوز محقق نشده است و باید از راه های گوناگون به آن اهتمام ورزید. یکی از این راه ها، بحث وحدت حوزه و دانشگاه است. با وحدت آرمانی این دو نهاد مهم علمی و معرفتی کشور، که در حقیقت نخبگان جامعه ما را تشکیل می دهند، می توان از جنبه های مختلف به پیشرفت رسید و راه را برای رسیدن به آن تمدن سترگ و والا، هموارتر ساخت.

2. نهضت تولید علم و آزاد اندیشی

یکی از مسائلی که در سال های اخیر، همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است، مسئله نهضت تولید علم و آزاد اندیشی است. از این رو، در دهه سوم انقلاب اسلامی، نخبگان حوزوی و دانشگاهی، باید با حرکت به سوی وحدت آرمانی، در اندیشه بنیادی ترین سطح وحدت حوزه و دانشگاه، که همان نهضت تولید علم و آزاد اندیشی است، باشند و از این راه، به انتظارات به حق جامعه ازاین دو نهاد معرفتی تأثیر گذار در شئون مختلف اجتماعی، پاسخ دهند. گسترش مرزهای دانش در گرو توجه به همین فرایندهاست.

3. وحدت در نگرش تحقیقی و علمی

یکی دیگر از اهداف وحدت حوزه و دانشگاه، رسیدن به یگانگی در نگرش تحقیقی و علمی است. توضیح آن که امروزه ثابت شده است که می توان همدلی و وحدتی را میان آموزه های دینی و آموزه های علمی مشاهده کردو بحث های سده نوزدهم میلادی که در آن، تنها نگاه تجربه گرا و پوزیتیویسم حاکم بود، به کناری نهاده شده است. از این رو، حوزه ودانشگاه می توانند ابتدا با فراهم آوردن پیش نیازهایی چون رعایت اخلاق علمی و نیز زبان مشترک، به یگانگی در نگرش تحقیقی و علمی دست یابند و از این راه، به وحدت آرمانی برسند. به تعبیر روشن تر حوزه با نیازها و روش های عصر جدید آشناتر شود و دانشگاه نیز با مبانی دینی و فرهنگی علم و غایات آن همسویی بیشتری پیدا کند.

4. هماهنگی و همگرایی حوزه و دانشگاه در پیاده کردن آرمان های کلی جامعه اسلامی

از مهم ترین اهداف طراحان بحث وحدت حوزه و دانشگاه، رسیدن به هماهنگی حوزویان و دانشگاهیان در آرمان ها و مسائل کلی جامعه است. بر این اساس، منظور حضرت امام خمینی(ره) نیز از بحث وحدت حوزه و دانشگاه این بود که اندیشمندان هر دو نهاد، که انصافاً در شئون مختلف اجتماعی تأثیر گذار هستند، در مسائل کلان جامعه، چاره اندیشی کنند و تعارضات میان خودشان را بنا به مصلحت جامعه، به حداقل ممکن برسانند.

5. بومی سازی علوم و اسلامی سازی معرفت در علوم انسانی

از آنجا که علوم انسانی متأثر از مبانی معرفتی و انسان شناختی است، یکی از اهداف وحدت حوزه و دانشگاه تشریک مساعی در تحقق پروژه بزرگ بومی سازی علوم انسانی و نیز اسلامی سازی معرفت است. به گونه ای که پرسش های این علوم ناظر به مسائل واقعی جامعه اسلامی و پاسخ ها نیز براساس فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد.

6. ایجاد دانشگاه اسلامی

یکی از اهداف مهم وحدت آرمانی حوزه و دانشگاه، ایجاد دانشگاه اسلامی در سطح جامعه است. باید پذیرفت که بحث ایجاد دانشگاه اسلامی، تنها با التزام اعضای مختلف دانشگاه اعم از استاد، دانشجو، کارمند و... به شئونات اسلامی، کافی نخواهد بود و عناصر گوناگونی در این میان دخالت دارند. به این منظور، ناگزیر به عناصر و کارکردهای دانشگاه می پردازیم و اسلامی شدن را درباره هر کدام، به تفکیک به بحث می نشینیم:

الف) ساختار فیزیکی دانشگاه: امروزه بحث تأثیر دیدگاه های فلسفی و ارزشی در سبک های معماری وهنری، امری پذیرفته شده است. بنابراین در بحث ساختار فیزیکی دانشگاه، می توان از دینی و اسلامی بودن آن به نحو معنا داری صحبت کرد.

ب) ساختار اداری و مدیریتی دانشگاه: نظام عقیدتی و ارزشی، در شیوه مدیریت مدیران تأثیر می گذارد. از این رو، از این نظر نیز می توان بحث معنا داری درباره ایجاد دانشگاه اسلامی انجام داد .

ج) استادان دانشگاه: در اینجا نیز بحث اسلامی شدن معنا دار است. این که هدف استاد از تدریس چیست و تا چه اندازه به اخلاق حرفه ای خود پایبند است؟ و...، همه در شکل گیری فضای اسلامی و غیر اسلامی دانشگاه تأثیر می گذارد.

د) دانشجویان: در این بخش نیز بحث از هدف تحصیل، تعهدات اخلاقی دانشجویان به تحصیل و... مطرح است و دینی و اسلامی، صفتی است که می تواند برای آنها قرار داده شود.

ه) کتاب های درسی: دانشجویان باید به شیوه ای نظام مند متوجه شوندکه آنچه از سوی دانشمندان مطرح شده، از دیدگاه های ارزشی و بینشی آنها متأثر است و با تغییر این مبانی، ممکن است ایده های جدیدی به دست آید.

و) فراگیری علم: یکی از مهم ترین کارکردهای دانشگاه، فراگیری علم است. به یقین دین مبین اسلام در پاسخ پرسش هایی چون: چه علمی را باید فرا گرفت؟ علم را به چه هدفی باید آموخت؟...، موضع خاصی دارد و دنبال کردن آن، می تواند به فراگیری علم در دانشگاه ها سمت و سویی اسلامی ببخشد.

ز) ترویج علم: در این بخش نیز می توان از دیدگاه اسلامی وارد این بحث شد که چه علومی را و به چه منظوری و در چه گستره ای باید ترویج کرد؟

ح) تولید علم: یکی از بحث های به روز جامعه، نهضت نرم افزاری و تولید علم است.

در این قسمت نیز از دیدگاه دین، بحث های نظری گسترده ای قابل طرح و بررسی است. این که در راستای تولیدچه علمی باید گام برداشت؟ آیا دین به معنای عام یا اسلام به معنای خاص می تواند در تولید علم نقشی داشته باشد؟ حال اگر ثابت شود که علم دینی ممکن است، بی شک یکی از شاخصه های دانشگاه اسلامی آن است که در زمینه تولید علم دینی گام بر دارد.

ط) حل مسائل اجتماعی: یکی دیگر از کارکردهای دانشگاه در جامعه، حل مسائل و مشکلات گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، صنعتی و... است. از آنجا که هر جامعه، افزون بر مسائلی که در کل جهان عمومیت دارد، با مسائل و مشکلات مخصوص خود رو به روست، بنابراین، تلاش در راه حل این گونه مسائل و مشکلات، می تواند یکی از شاخصه های دانشگاه اسلامی به شمار آید.

اکنون پس از آشنایی و شناخت با عناصر و کارکردهای دانشگاه اسلامی، به نظر می رسد بحث از ایجاد این نوع دانشگاه در جامعه، از مباحثی است که حوزه و دانشگاه می توانند به خوبی در مورد آن تعامل و گفتگوی سازنده داشته باشند. در نهایت، نتیجه تعامل حوزه دانشگاه در عرصه ای همچون ایجاد دانشگاه اسلامی،می تواند به پدید آمدن دانشگاهی بینجامد که از یک طرف کارکردهای دانشگاهی تمام عیار و علمی را داشته باشد، و از طرف دیگر، سمت و سوی اسلامی در آن به روشنی مشاهده شود.

ی) تبادل روشها و شیوه های آموزشی و پژوهشی: یکی از اهداف بحث وحدت حوزه و دانشگاه، بهره مندی دانشجویان از دستاوردها و سنت های رایج در حوزه علمیه به شمار می آید. برخی از این دستاوردها عبارت اند از:

1. در حوزه، علم فضایی قدسی و معنوی دارد و حتی علوم طبیعی نیز در فضای حوزه این گونه اند.

2. روابط صمیمی و اخلاقی میان استاد و شاگرد برقرار است.

3. مباحثه میان کسانی که در درس ها شرکت می کنند.

4. اصولاً بر فضای حوزه، معنویت و اخلاق کم است.

5. طلاب در حین تحصیل، به تدریس نیز مشغول می شوند.

6. شیوه تحصیل در درسهای خارج و تقریرنویسی نیز می تواند از نکات جالب و آموزنده برای دانشجویان به شمار آید.

1 حجت الاسلام و المسلمین علیرضا اعرافی، از سال 1350 تحصیلات حوزوی را آغاز کرد و سال ها از محضر بزرگانی چون حاج شیخ مرتضی حائری، استاد شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی و آیت الله تبریزی و آیت الله وحید خراسانی بهره برد. ایشان افزون بر تحصیل در حوزه، سال ها به تدریس فقه و اصول و فلسفه و عرفان پرداخته و در دانشگاه و حوزه، چهره ای شناخته شده است. حجت الاسلام و المسلمین اعرافی، به طور خاص در علوم تربیتی و فلسفه مطالعه دارد. تاکنون از ایشان بیش از پنج کتاب و مقالات متعدد منتشر شده است.

سالهاست دل مشغولی ایشان، کارهای اجرایی ای است که به عنوان یک مدیر، تقریباً تمام وقت خود را صرف آنها می کند. حجت الاسلام و المسلمین اعرافی افزون بر ریاست پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ریاست مرکز جهانی علوم انسانی را که مرکزی با حدود سیزده هزار طلبه خارجی است، بر عهده دارد. این البته در کنار کارهای اجرایی دیگر ایشان، مانند امامت جمعه شهرستان میبد، عضویت درشورای فرهنگی عمومی، عضویت در شورای پژوهش های علمی کشور و... از او چهره یک روحانی علمی و اجرایی را ترسیم می کند.

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید