ولایت پذیری

شناسه نوشته : 27024

1398/06/10

تعداد بازدید : 142

ولایت پذیری
خدا عمویم عباس را رحمت کند سه تا ویژگی در واقع خاص داشت یکی: و لقد آثر اهل ایثار بود آدمی که آب نخوره با اینکه میتونه بخوره بنوشه آدمی که جانش را فدا کنه برادراشو فدا کنه امان‌نامه داشته باشه رد کنه ایثار این دیگه هم ایثار جان کرد هم ایثار مال کرد...

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین.

قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ». (توبه: 119)

ویژگی های حضرت عباس علیه السلام

شب تاسوعاست تاسوعا اختصاص دارد به حسب مشهور و معمول بین اهل منبر به حضرت اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ با اینکه ایشون جزو آخرین شهدای روز عاشوراست اما از سابق تاسوعا و شب تاسوعا را اختصاص به این شخصیت بزرگوار به این شخصیت مشهور کربلا برادر بزرگوار اباعبدالله ـ علیه السلام ـ میدن اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ می‌دانید صفات و ویژگی‌ها و خصوصیاتش اغلب در کلام معصومین آمده و این نکتة ساده‌ای نیست یعنی مدح و ثنای شخصیتی که به هر حال امام نیست جزو امامزادگان است اما چند امام معصوم زبان به مدح و ستایش ایشون ستودند که مهم‌ترین سندش زیارتی است که ابوحمزه و دیگران از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می‌کنند که فرمود: وقتی می‌روید زیارت قبر جدم ابی‌عبدالله کنار فرات غسل می‌کنید زیارت می‌کنید بعد متوجه قبر عموجانم اباالفضل العباس بشوید و اینطور زیارت کنید بعد هم نماز زیارت نقل شده که ما زیارت مأثور وارد از امام دربارة امام‌زاده‌ها شاید دو سه مورد حداکثر داشته باشیم که یکیش همین شخصیت اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ است من فقط چون بحثم یک بحث کلی‌تری است یک عبارت را از امام سجاد ـ علیه السلام ـ نقل می‌کنم که مرحوم شیخ‌صدوق اعلی الله مقام الشریف ابن بابویه در کتاب ارزشمند امالی که مال ده قرن قبل از هزار سال پیش این کتاب تدوین شده ایشون می‌نویسد امام سجاد ـ علیه السلام ـ نشسته بودند فرزند اباالفضل العباس وارد اتاق شد عبیدالله بن عباس چون فرزند ایشون بعداً مانده عبیدالله نوه‌هایی هم داشته اکثرا هم اهل شعر و ادب بودند که خیلی از اشعار اینها را مقاتل الطالبین و دیگران آوردند میگه فرزند اباالفضل العباس وارد شد حالا دیگران آوردند میگه فرزند اباالفضل العباس وارد شد حالا نوجوانی بود یا کمتر تا نگاه امام سجاد به این آقازاده افتاد فأستعبر؛ شروع کرد گریه کردن با نگاه به فرزند اباالفضل فرزند شهید امام سجاد اشک ریخت این جمله را فرمود که این جمله خیلی بلند است فرمود: رَحِمَ اللَّهُ عمِّي الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (بحارالأنوار ج: 22 ص: 274)؛ خدا عمویم عباس را رحمت کند سه تا ویژگی در واقع خاص داشت

یکی: و لقد آثر اهل ایثار بود آدمی که آب نخوره با اینکه میتونه بخوره بنوشه آدمی که جانش را فدا کنه برادراشو فدا کنه امان‌نامه داشته باشه رد کنه ایثار این دیگه هم ایثار جان کرد هم ایثار مال کرد هم ایثار برادران کرد هم ایثارگر بود فرمود: عموجان آثر؛ ایثار داشت وَ أَبْلَى؛ آزمون الهی را داد و از این آزمون موفق بیرون آمد وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ؛ خودش را فدای برادرش کرد وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ؛ تا اونجاییکه دو تا دستش از بدن قطع شد بعد یه جمله‌ای فرمود: بنده به حسب مطالعات خودم ندیدم این جمله را راجع کسی دیگه‌ای یه مدالی است که فقط اباالفضل العباس داره و این مدال را امام معصوم به او داده فرمود: إِنَّ للعبّاس عندَاللهِ مَنزِلَةً یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُهداء یَومَ القِیامَة؛ همة ما به شهداء غبطه می‌خوریم چون چیزی در این عالم از شهادت بالاتر نیست فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حتّى يُقتَلَ الرجُلُ في سبيلِ اللّه (کافی، ج2، ص348)؛ هر نیکی یه نیکی بالاتری ازش هست غیر از شهادت شهادت یه امتیاز ویژه است آرزوی اهل‌بیت آرزوی ائمه آرزوی انبیاء بود می‌فرماید: شهدا روز قیامت به عباس غبطه می‌خورند می‌دونید یعنی چی؟ یه وقت میگیم مثلاً مستأجرها به صاحبخانه‌ها خونه‌دارها غبطه می‌خورند خب حق دارند اینا مستأجر هستند خانه دارند فقیرها به ثروتمندها غبطه می‌خورند جاهل‌ها به عالم‌ها غبطه می‌خورند خب این روشنه این جهل داره اون علم داره اون فقر داره اون ثروت داره این مستأجر اون خانه داره اما شهید روز قیامت یه امتیاز ویژه داره نمیگه گنه‌کارها نمیگه منتظران شفاعت شهید خودش حق شفاعت داره شهید اولین قطرة خونش که رو زمین ریخته میشه هفت جایزه بهش میدن یکیش این است که ینظر فی وجه الله؛ نگاه می‌کنه به وجه الهی شهید اصلاً یه باب ویژه داره تو بهشت «لِلْجَنَّةِ بابٌ یُقالُ بابُ الْمُجاهِدینَ، یَمْضُونَ اِلَیْهِ فَاِذا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُیُوفِهِمْ» (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج3، ص395)؛ باب مجاهدین مال ورودی‌های بهشت است شهید اولین ورودی بهشت بعد از انبیاء و ائمه هستند پس غبطة شهید به عباس برا بهشتی بودن عباس نیست چون شهید بهشتی برای آمرزش نیست چون شهید آمرزیده است برا شفاعت مشمول شدن نیست چون شهید خودش حق شفاعت داره اینو دیگه من نمی‌فهمم که چه مقامی خدا مثلاً بگن حالا تشبیه من تشبیه غلطی‌آ بگن یه ثروتمندی است همة ثروتمندهای عالم بهش غبطه می‌خورند این باید خیلی ویژه باشه یه عالمی است همه علماء بهش غبطه می‌خورند نه بی‌سوادها این باید خیلی ویژه باشه فرمود: عمویم عباس یه منزلتی دارد که یقبته بها جمیع الشهداء نه اینکه شما بگید خب حالا چون دو تا دستاش قطع شده ایشون خداوند دو تا بال تو بهشت بهش داده بخاطر این نه این ویژگی را جعفر بن ابی طالب هم داره جعفر بن ابی‌ طالب هم جعفر طیار معروفه شهادت صرف حمزه هم داشته حمزه هم سیدالشهدای احد است نمی‌دانم این چه ویژگی است که این مدال را فقط به این شخصیت دادند مدال زیارت مخصوص با نمازش تو مفاتیح زیارت معصوم مدال مدح چند امام امام صادق مدح داره از ایشون امام حسین داره امام زمان ارواحنا فداء داره و اون کلماتی که یه وقتی یه آقایی دیدم یه کتابی نوشته راجع ایشون خب کتاب خیلی نوشته شده اما تفاوتش این بود با سایر کتاب‌ها که ایشون همین امسال هم این کتاب چاپ شده به سن اباالفضل العباس که ایشون 34 سالش بوده تو کربلا 34 تا از صفات حضرت اباالفضل را تو این کتاب بحث کرده حالا اینارو اکثراً هم توی کلمات معصومین است 34 تا ویژگی حضرت اباالفضل یقینش، ادبش، وفا، بصیرت، ولایت‌پذیری، حمایت از دین، بعضی‌هاشم تو اشعارش مثل: انی اهامی ابدا عن دینی، هجرت، ایثار، عبادت، شجاعت یکی یکی اینا ما شرح حالی از حضرت اباالفضل نداریم شما می‌دانید اگه یک کسی یک کتاب راجع زندگینامة ایشون بنویس هیچی از جزئیات زندگی ایشون در 34 سال قبل از کربلا خبر نداریم اینیم که حالا گفته میشه گاهی به دنیا اومد مثلاً یا شب قدر شب 19 ـ 20 حضرت امیر سفارش کرد به ایشون که جان تو و برادرم اینا خیلی‌هاش ذوق زبانحال شاید نشه براش یه مصادر معتبری هم پیدا کرد که این اتفاقات افتاده یا قنداقه دور امام حسین چرخانید اینا خیلی‌هاش مطالب ذوقی متأخرین است ما در منابع متقدم کمتر دربارة زندگی اباالفضل العباس در دوران امام حسن دوران خود امام حسین 20 سال دوران امیرالمؤمنین اون 14 سالی که با پدر بوده خیلی کم مطلب داریم اما تمام مطالبی که هست اتفاقاً تو مسیر کربلا هم نداریم مثلاً تو مکه تو مدینه تو مسیر جایی ایشون مطلبی نه مطیع محض امام این همونیکه اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ؛ کسی اگه مطیع شد دیگه خودشو نمی‌بینه نه شما ازش خطبه پیدا می‌کنی نه حدیث پیدا می‌کنی نه شعر پیدا می‌کنی هیچی هیچی فقط کربلاست که خودشو نشون میده و کربلا چون در واقع این جایگاه و عظمت را برا دفاع از امامش عرضه می‌کنه اونوقت همین یک روز ببینید چقدر کتاب دربارة اباالفضل از تو همین یک روز آوردند بیرون از همون این 34 ویژگی مال همین یک روز همه نوشتند عرض کردم اگه قبلشو می‌دانستیم باید دهها جلد کتاب نوشته می‌شد این شخصیت اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ است

حس مسئولیت

اونیکه من امشب میخوام عرض کنم آقایان، خواهران، جوان‌های عزیز، بیننده‌هایی که این برنامه را می‌بینید یک ویژگی است یعنی یک مطلب که یه خورده عام است فراگیر است چیزهای دیگه است در واقع زیرمجموعة این ویژگی است و اون ویژگی حس مسئولیت است آقایون فقها میگن اگر کسی چهار تا صفت داشت مسئول است اگه نداشت نه مسئول نیست به اینا میگن شرایط تکلیف اگه اینارو نداشت نمازم نمیخواد بخونه روزه هم نمیخواد بگیره

چهار چیز جزو شرایط تکلیف شرایط عام تکلیف

یکی بلوغ بچه که تکلیف ندارد نمازم خدا ازش نخواسته این یک

دومین عقل از دیوانه که خدا تکلیف نمیخواد

سومین قدرت آقا هم بالغ هم عرض می‌کنم که عقل دارد اما قدرت نداره بره مکه خدا ازش حج میخواد افتاده رو تخت قدرت نداره مریض روزه بگیره بلوغ داره عقل هم داره مریض است قدرت نداره

چهارم التفات بلوغ و عقل و قدرت و التفات بلوغ که معلومه چیه عقل هم معلومه قدرت هم معلومه التفاتم یعنی توجه بابا یک کسی بی‌هوش هم بالغ هم عاقل هم پولدار هم قدرت داره ولی بی‌هوشه تو کماست ازش تکلیف میخوان اگر یک کسی این چهار تا درش جمع بود بالغ عاقل قادر ملتفت این پنج تا مسئولیت داره در مقابل پنج چیز مسئولیت داره نمیتونه بگه به من ربطی نداره بالأخره خدا بهت عقل داده تکلیف داده بلوغ داده

یک در مقابل خدا 

دو: در مقابل خودت

سه در مقابل عرض می‌کنم که طبیعت اطرافش امیرالمؤمنین فرمود: اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ؛ شما نسبت به حیوانات و طبیعت هم مسئولیت دارد قرآن هم می‌فرماید: روز قیامت همه را نگه می‌دارند یک جایی که همه را نگه می‌دارند میگن قبهو همه را متوقف کنید انهم مسوولون اینها مسئول هستند باید جواب بدهند در مقابل خدا خود طبیعت چهارم مردم حالا مردم که میگم بگید زن و بچه بگید همسایه بگید دولت دیگه مردم خیلی گسترده میشه زیرمجموعة مردم شاید دهها گروه باشه خب من یه توضیح مختصری بدم در مقابل خدا مسؤولیت ما عبودیت یک کلمه بنده قرآن می‌فرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ»؛ (نحل: 36) مسؤولیت ما احساس فقر «أَنتُمُ الْفُقَرَاء»؛‌ (فاطر: 15) مسئولیت ما خود را ندیدن و خدا را دیدن این مسئولیت در مقابل خدا که آدم وظیفه‌اشو انجام داده حالا این عبادت یه وقت نماز یه وقت روزه است یه وقت حج یه وقت خمس این یک خدا مسئولیت عبادی در برابر خودمون مسئولیت کنترل شناخت إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛ میگه آقاجون این اعضایی که من به شما دادم اختیار ندارم نه چشم نه گوش چرا روز قیامت بهشون اختیار می‌دهیم علیه تو هم شهادت میدن اما امروز تمام اینا در اختیار شماست قُواْ أَنفُسَكُمْ؛ مواظبش باش «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمْ»؛ (اسراء: 7) اگه بهش نیکی کردی به خودت کردی «وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»؛‌ (اسراء: 7) بدی کردی به خودت کردی خودتو گم نکن چشمتو کجا بیندازی دستتو چه جور استفاده کنی اینم مسؤلیت در مقابل خود مسئولیت من اسمشو میذارم وقایع کنترل قو أنفسکم و أهلیکم؛

سوم در مقابل طبیعت رابطه طبیعت رابطة تسخیری یعنی چی یعنی ما حاکمیم طبیعت محکوم ما حاکمیم طبیعت مسخر ماست «سَخَّرَ لَکم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»؛ (لقمان: 20) آسمان مگه نیست با هواپیما شما سوار میشی میری تو آسمان زمین مگه نیست دریا مگه نیست کشتی سوار میشی حیوانات مگه نیستند یه لشکر یه عرض می‌کنم که تعدادی زیادی حیوان را شما یه انسان میتونه بکشه با یه بمب میتونه نگه بداره میتونه آزار بده شما نسبت به طبیعت رابطه‌اتون تسخیری است یعنی مسخر شماست البته حقوقی دارید درخت‌ها حقوق دارند حیوانات حقوق دارند طبیعت حقوق دارند آب حقوق دارند این سه تا رابطه با خدا بندگی با خود کنترل با طبیعت تسخیر یعنی زیرمجموعة شماست درست ازش استفاده کنید چهارم مردم این دیگه خیلی گسترده است چرا؟ چون اینجا صدتا کلمة اخلاقی پیدا میشه با مردم که میرسی انفاق، احسان، ایثار، عدم غیبت، آبرو مردم نریختن، احترام پدر و مادر، احترام معلم، رعایت حقوق همسایه، این دیگه خیلی گسترده است رابطة با مردم رابطة حقوقی است رعایت حقوق درست شد ما مسئولیم در مقابل این چهار موردی که گفتم اسم مسئولیت‌هام گفتم گرچه هر کدوم از اینها باید چند جلسه روش صحبت بشه اما آخریش مسئولیت در برابر دین هست که زیرمجموعة همون اولی که خداست همون خدایی که شما را آفریده می‌فرماید: حالا شما در مقابل دین دین یعنی چی؟ دین یعنی کلام وحی یعنی قرآن دین یعنی اعتقادات اخلاق احکام دین یعنی پیغمبر خدا دین یعنی امام معصوم وقتی عبدالعظیم حسنی آمد خدمت امام هادی گفت آقا دینم میخوام به شما عرضه کنم آقا فرمود: بگو گفت دین من ایناست اقرار به توحید به نبوت به امامت شما به برائت از دشمن به دوستی با دوستان شما به نماز به روزه بنی الإسلام علی خمس؛ اسلام رو یک چیزهایی بنیان شده یکی از مصادیق دین ولایت است امامت است که در روایت داریم لا دین لمن لا ولایت له؛ اگر کسی ولایت نداشت دین ندارد قرآن هم می‌فرماید: تکمیل دین با ولایت است با امامت امام معصوم است حالا ما در مقابل این امام مسئولیت داریم این مسئولیت مهمه باید انسان این مسئولیت را ایفا کنه کوتاهی نکنه یکی از ویژگی‌های یاران ابی‌عبدالله در رأس اباالفضل العباس روز عاشورا همینه حس مسؤلیت در مقابل امام ببینید شما تو جنگ صفین هاشم مرقال اومد خدمت امیرالمؤمنین از اصحاب امیرالمؤمنین بسیار مرد متدینی است عابد و زاهد گفت آقا اجازه بدید من برم میدان آقا فرمود برو وصیتی نداری سفارشی نداری گفت چرا آقا یه جمله میگم و میرم دوست ندارم همة دنیارو به من بدن اما دست تو دست دشمن شما بذارم حالا به تعبیر بنده همه عشق من همه وجود من شمائید دلم میخواد شما ازم راضی باشید رفت میدان و به شهادت رسید تو جنگ جمل زید بن سوهان اومد خدمت امیرالمؤمنین گفت آقا میخوام برم میدان فرمود: برادرت الان شهید شد تازه داداشش سیهان بن سوهان شهید شده بود هنوز تو وسط میدان بود فرمود داداشت الان شهید شد تو کجا بودی گفت نه آقا اون برا خودش رفت منم برا خودم میرم اجازه بدید من برم میدان آقا فرمود وصیتی نداری گفت چرا آقا یک وصیت دارم (لا تغسل عنی دما) منو وقتی خاک می‌کنید با همین خون‌ها دفنم کنید خون‌هامو نشورید غسلم ندید البته شهید غسل نداره ولی مانعی ندارد آدم شهید را غسل بدهد اشکالی که ندارد غسلش بدهد می‌شود بدون غسل دفنش کرد نه اینکه اشکالی دارد فرمود: اگر قرار شد شهداء را به خاک بسپارید منو با همین خون‌ها به خاک بسپارید (لا تغسل عنی دما) آقا فرمودند چرا؟ گفت: (فانی فحاسماً به یوم القیامه) میخوام با این خون‌ها فردای قیامت جلوی زبیر و عایشه و اینارو بگیرم جلو پل صراط بگم شما به چه جرمی با ولی خدا با امامتون در افتادید ببینید این می‌شود ولایت‌پذیری.

ولایت پذیری

ولایت‌پذیری که شما فراوان شب عاشورا وقتی امام حسین سخنرانی‌اش تمام شد زهیر بلند شد خوب دقت کنید یک جمله‌ای گفت تاریخی است وقتی سخنرانی ابی‌عبدالله تمام شد زهیر بلند شد گفت یابن‌الرسول‌الله (لو کانت الدنیا باقیه و کنا فیها مخلدین) آقایون می‌دانید شما نه دنیا باقی هست نه ما خلود داریم عمرها پرپرش بگید صد سال هست وإلا رسول‌خدا فرمود: اکثر عمر امت من بین 60 تا 70 هست الان دیگه شما سکته‌ها همه اومده تو سن‌های 35، 20 سن‌های پایین تصادفات حوادث نمی‌دانیم واقعاً عمر شما چند تا آدم پیدا می‌کنید خانه صد را پر کرده باشد بگید پر پرش صد سال صد و ده سال فرض کنیم یک شرایطی پیدا بشه محدودیت عمر از بین بره بگن آقا عمر جاویدان هست ده هزار سال یک میلیون سال هیچکی هم نمیمرد حالا اینطور نیست ولی فرض کنیم خدا یک مرتبه حالا به تعبیر بنده بگوید دنیا را خالد قرار دادم عمر شما را هم جاودان نه دنیا تمام می‌شود نه عمر شما زهیر گفت یابن‌الرسول‌الله اگر دنیا جاویدان بود عمر ما هم بی‌نهایت بود (لآسرناً نهوض معک) بازم ما می‌رفتیم میدان شهید می‌شدیم می‌دانید یعنی چی؟ یعنی زهیر 50 ساله الان که میره شهید بشه فکر کن بیست سال دیگر هم زندگی می‌کرد ولی اگر قرار باشد دنیا خالد باشد و عمر این جاویدان یعنی میلیون‌ها سال را از دست داده گفت آقاجون اگر دنیا خالد بود ما هم جاویدان بودیم باز هم من خب این تعبیر ساده‌ای نیست این‌ها همون و لذا وجود مقدس اباالفضل العباس سه تا برادر داره که یکی‌شون ظاهراً ام‌البنین باردار بوده وقتی امیرالمؤمنین به شهادت رسیده چون ارباب تاریخ ایشون را نوزده سال نوشتند در صورتی که فاصلة شهادت حضرت امیر تا کربلا بیست ساله چهل و یک آقا شهید شده شصت و یک قصة کربلاست این باید یا باردار بوده یا تازه به دنیا اومده این بچه به نام جعفر ابن علی این یکی از برادرهاست دومی عبدالله ابن علی است بیست و چهار سال داره این هم یک بچة کوچک چهار پنج ساله بوده باباش شهید شده سومی عثمان ابن علی است که امیرالمؤمنین فرمود به خاطر علاقه‌ای که به عثمان بن مضعون عثمان بن مضعون از اصحاب پیغمبر است خیلی پیغمبر دوستش داشت وقتی جنازة دخترش رقیه را پیغمبر به خاک سپرد دعا کرد خدایا این را با عثمان ابن مضعون مشهورش کن سلف صالح عثمان ابن مضعون از اونایی بود که شب و روز عبادت می‌کرد این غیر از اون خلیفة سوم هست این از اصحاب پیغمبر هست رسول‌خدا دوستش داشت امیرالمؤمنین تو نهج‌البلاغه به اثر بعضی از نقل‌ها ازش یاد می‌کند و این آدم ویژه‌ای بوده زمان پیغمبر هم از دنیا رفته یعنی بعد از پیغمبر زنده نبوده خیلی آقا این عثمان بن مضعون را دوست داشت بعضیا گفتند تو نهج‌البلاغه که می‌فرماید (کان لی اخ فیما مذا) من یک داداشی یک برادری یک اخ برادر ویژه‌ای داشتم در گذشته منظور اینه اسم این بچه‌اش را به عشق عثمان بن مضعون عثمان گذاشت این سه تا من خواهشم اینه شما این رجزهایی که این سه تا خواندند روز عاشورا ببینید اباالفضل العباس صبح عاشورا صداشون زد فرمود: یا بنی امی پسرای مادر من یا بنی امی پسرای مادر من (تقدموا حتی اراکم نصحتم لله و لرسوله) برید میدان من ببینم شما جا نمی‌زنید تا من زنده‌ام خیالم راحت باشد من ببینم شهادت شما را تقدموا برید جلو همشون گفتند لا نترکوا سیدنا و اخانا ما آقامون را مولامون را هر چی تو بگی و لذا هر سه برادر روز عاشورا قبل از اباالفضل العباس به شهادت رسیدند این خیلی مهم است مسؤولیت در مقابل امام ابی‌عبدالله داره می‌آید به طرف کربلا دو تا سوار اومدند با ایشون ملاقات کردند آدمای بدی هم نیستند امام حسین را هم دوست دارند علاقه‌مندند یکی‌شون عمر بن قیس مشرقی است یکی هم پسر عموش آن دومی را نوشتند ابن عمش دو تایی اومدند عرض ارادت کردند خدمت امام آقا فرمودند از کجا می‌آیی گفتند ما از کوفه آمدیم آقا فرمودند من دارم میرم کوفه مطالبی گفتند به امام که حالا بماند آقا فرمود که منو یاری کنید من بارها گفتم ابی‌عبدالله از بعضی‌ها یاری نخواسته مثل ابن‌عباس من ندیدم جایی آقا فرمود ابن‌عباس بیا منو یاری کن حالا او باید می‌اومده یک بحث دیگری است

دعوت امام برای یاری

ولی امام نخواسته از بعضیا تو مدینه هم امام نخواسته بعضیا را امام کتبی خواسته مثل فرض کنید که اهنف بن قیس در بصره امام نامه بهش نوشت بعضیارو شفاهی و حضوری خواسته این دسته سوم تکلیفشان سنگین هست که امام فرموده بیا منو یاری کن و بعد هم فرمود اگر نکنی اینطور می‌شود عبیدالله حر کتبی نبوده پیک نبوده خود امام حسین آمده وقتی عبدالله ابن عمر را خود امام حسین دعوت کرد شخصاً دعوتش کرد نیامد فرمود شما دو تا بیایید منو یاری کنید دو نفر هم دو نفر هست به هر حال حضور پر رنگ تر اثرش بیشتر هست مقام معظم رهبری تو این کتابی که از ایشون اخیراً چاپ شده بسیار کتاب خوبی هم هست به نام مصاف با آفتاب یک جلد هست کتاب قطوری است مجموعة فرمایشاتی که از ایشون تو این سی سال پس از انقلاب سی و چهار پنج سال دربارة امام حسین تو خطبه‌های نماز جمعه و جاهای دیگر فرموده جمع‌آوری کردند دسته‌بندی کردند به نام مصاف در آفتاب یک جلد کتاب است ایشون در آنجا می‌گوید می‌گوید من اطمینان دارم اگر این جوان‌هایی که امام اشاره می‌کرد جبهه‌ها را پر کردند کربلا بودند امام حسین تنها نمی‌ماند چون نشان دادند نشون دادند یک اشاره حصر آبادان باید شکسته بشود چه جور جوان‌ها تو جبهه حضور پیدا می‌کردند شهداء این عزیزانی که شش هزار شهیدش فقط متعلق به این شهد قم هست استان قم هست دو تا سه تا خانواده‌ها واقعاً نه اینکه اصحاب ابی‌عبدالله ویژه‌اند این جای خود خودش هم فرمود لا اعلم اصحاب اوفا فأصبر منکم ولی در مقام مقایسه این شهداء این عزیزان را شما کی می‌توانید کنار این جور افراد که به این سادگی از کنار ابی‌عبدالله عبور کردند آقا فرمود: منو یاری کنید گفتند آقا ما را معارف کن ما از کوفه اومدیم بیرون تو جنگ نباشیم توی حادثه نباشیم آقا فرمود: فانت لقاء پس دورشید فلا تسمعا و الی صدای غربت منو نشنوید اگر بشنوید صدای غربت منو من بگم هل من ناصر کسی جواب ندهد من بگم هل من ذاب یذبن عن رسول صدای منو بشنوید جواب ندید به رو به آتش پرتاب میشید پس برید یک جایی که نشوید صدای منو حالا این نه اینکه مجوز بود یعنی شما لیاقت ندارید لااقل برید یک جایی که این فریاد به گوش شما نرسد این حس مسئولیت در برابر امام هست یک آیه‌ای از قرآن را معنا کنم و دیگر بحثم را جمع کنم این آیه به خوبی بر زندگی حضرت اباالفضل منطبق می‌شود پیاده کرد تو زندگی ایشون قرآن کریم وقتی می‌خواهد از رزمندگان شجاع میدان‌های نبرد کنار انبیاء تعریف کند بالأخره انبیاء هم یک آدم‌هایی داشتند پا به قرص محکم کنارشون می‌جنگیدند با دشمن کنار حضرت موسی کنار حضرت ابراهیم

ویژگی های یاران انبیاء

می‌فرماید: می‌دانید این یاران انبیاء چه ویژگی‌هایی داشتند سورة آل عمران آیه 146 اگر خواستید مراجعه کنید سورة آل عمران آیة 146

می‌فرماید: اینها پنج تا ویژگی داشتند «وَکأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ کثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»؛ ‌(آل عمران: 146) چه بسا انبیائی که مبارزه کردند کنار این انبیاء رزمندگانی که این پنج ویژگی را داشتند

یک: خداپرست بودند خداترس بودند ربی بودند نه ملی ربی بودند ربی در مقابل ملی یعنی غرق در خدا بودند فانی در خدا بودند این یک

دو: هیچ‌وقت سست نشدند شل نشدند شک کنند برگردیم

سه: ضعف جسمی وهن مال قلب است ضعف مال جسم است نه تو قلبشون تردید پیدا شد که میگن وهن نه در جسمشون که میگن ضعف

چهارم: هیچ‌وقت در مقابل دشمن تواضع نکردند کوتاه بیان حتی ببیند شما عبدالله بن عمیر کلبی وقتی شهید تنها زنی که تو کربلا شهید شده همسر ایشونه هانیه وقتی رفت بالا سر شهید اون غلام خبیث شمر به نام رستم اسمش این بود او با عمود و شمشیر زد این زن را کشت شاید تنها زن شهید در کربلا همین هانیه همسر عبدالله بن عمیر کلبی است اینطوری بودند دشمن در مقابل دشمن تسلیم نشدند

پنجم: والله یحب الصابرین؛ اینها صبور بودند شما این آیه را بیارید تو زندگی حضرت اباالفضل اتفاقاً تو زیارتنامه‌اشم داره أَشْهَدُ أَنَّكَ لَمْ تَهِنْ؛ تو وهن نداشتی وَ لَمْ تَنْكُلْ؛ سست نشدی همواره با استحکام این آیه آیة 146 آل عمران توصیف یاران أنبیاست اما می‌دانید قرآن مال یک زمان نیست همة زمان‌ها قابل پیاده شدن است یاران ابی‌عبدالله هم اباالفضل العباس ـ علیه السلام ـ و برادرانش یکی از مصادیق این پنج ویژگی در این آیة شریفه هستند

ذکر مصیبت

خب شب تاسوعاست به نام افسر رشید کربلا مظهر ایثار، ادب، ولایت، باب الحوائج، باب الحوائج الی الله، چقدر مردم میان تو حرمش حاجت می‌گیرن او را قسمش میدن یا ابافاضل بحق امک ام البنین؛ اوناییکه گرفتار هستند اون عرب‌های بادیه‌نشین من زیاد دیدم وقتی وارد حرم اباالفضل میشن قسمشون اینه یا ابوفاضل بحق امک ام البنین؛ بحق مادرت ام‌البنین خدا رحمت کنه یه وقتی آیت‌الله مجتهدی تو قبرستان بقیع به خود من فرمود سال آخری که اومده بود مکه گفت فلانی من هر مشکلی دارم به ام‌البنین متوسل میشم او را واسطه میکنم پیش اباالفضل العباس میگم شما به پسرت سفارش کن بعد می‌فرمود: فلانی پسر روی مادر را برنمی‌گردونه مطمئن باش بعد قصه‌هایی نقل می‌کرد که بعضی‌هاشم نوشته چاپ شده قصه‌هایی نقل می‌کرد می‌گفت من به من می‌گفت مادران همة ائمه مخصوصاً اونجا بقیع چون بود گفت به زائرانتون بگید بیاد صد تا قل هو الله ختم قرآنی صلواتی کنار قبر ام‌البنین ایشون واسطه کنند به اباالفضل العباس روی این مادر برنمی‌گردونه چون این مادر خیلی مادر بزرگواریه مادر مهربانیه مادری که چهار یتیم با سختی بزرگ کرده همه را هم تقدیم کربلا کرده بعد هم میگه کلهم بفداء الحسین؛ همه‌اشون به فدای ابی‌عبدالله کجا ببینید این روحیة ساده‌ای نیست این روحیة ایثارگری ویژه را میخواد السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ اَیُّهَا الْمُوَاسِي أَخَاهُ بِنَفْسِهِ؛ خدا قسمتتون کنه کربلا وقتی میری از حرم ابی‌عبدالله تازه یه جون تازه‌ای آدم پیدا می‌کنه وارد حرم اباالفضل میشه ولی من خودم احساسم اینه حرم امام حسین یه قدری ابهت امام حسین آدم می‌گیره یه خورده سخته میخواد همچین با ادب با یک ویژگی خاصی خیلی لفظ قلم صحبت کنه اما وقتی وارد حرم اباالفضل العباس میشه احساس راحتی می‌کنه آدم این حواله را امام حسین داده که اونجا بتونه راحت‌تر حرف‌هاشو بزنه لذا شما دیدید بیشتر مریض‌ها تو حرم اباالفضل‌اند اینها محل توجه امام حسین کانون توجه ابی‌عبدالله اون مرحوم آقای نجفی قوچانی یک کتابی دارد به نام سیاحت غرب یکی هم دارد سیاحت شرق دو تا کتاب دارد ایشون میگه یه وقتی تو کربلا پیاده اومدم خیلی خسته شدم و اومدم حرم امام حسین دیگه از حال رفتم یکسال دیگه پیاده‌روی آمدم تو حرم از حال رفتم و یه مکاشفه‌ای برام پیدا شد یه لحظه یه مکاشفه‌ای بین خواب و بیداری شنیدم تعبیر ایشون اینه میگه شنیدم عین این ساعت‌هایی که حرم داره می‌زنه هی صدای زنگ ساعت میاد به همین شکل از حرم ابی‌عبدالله این صدا میاد هل من ناصر ینصرنی و شنیدم از حرم امام حسین صدا میاد حرم اباالفضل العباس لبیک یا حسین لبیک یا حسین میگه من خودم با گوش خودم تو مکاشفه هل من ناصر شنیدم لبیک یا حسین هم از حرم اباالفضل العباس شنیدم یعنی برادر جان امروزم من آماده‌ام امروزم من پا به رکابم می‌دانید شما بذارید یکی از بزرگان امروز این روضه را نقل می‌کرد من همینجوری این روضه را بخوانم ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ روز عاشورا سه جا متحیر شد حالا متحیر که یعنی احساس سختی شدیدی کرد تو مصیبت یکی کنار بدن علی‌اکبر بود یکی جان دادن علی‌اصغر بود یکی هم کنار نهر علقمه ولی می‌دونی من امشب چی میخوام روضة من اون کلمة إِنْکَسَرَ ظَهْری را می‌خوام یه خورده برا شما توضیح بدم چطور فرمود: کمرم شکست گاهی انسان یه جایی یه تنهایی براش پیدا میشه دو نفر سه نفر پنج نفر کمک می‌کنند خانواده‌اش هست دیگران هستند این خورد نمیشه می‌بینه یه پشتیبانی هست یه کمکی هست کنار بدن علی‌اکبر ابی‌عبدالله دید بدن جوانش اربا اربا شده اما تنها نبود یه صدا زد جوانان بنی‌هاشم بیائید قاسم آمد اباالفضل آمد امام حسین اونجا انکسار کمر براش پیدا نشد امام حسین اونجا احساس غربت نکرد چون دورش را گرفتند کنار بدن علی‌اصغر وقتی علی دست داد رو جانش اونجا کسی نبود اما می‌شد علی را برد دفن کرد تنها اومد پشت خیمه‌ها علی‌اصغر را به خاک سپرد بدن را میان خاک گذاشت اما آقایان، خواهران کنار نهر علقمه سه تا نگاه کرد یه نگاه کرد به خیمه‌ها دید زن و بچه متحیرن‌ هیچ‌کسی هم نیست دیگه نمیتونه بگه جوان‌ها بیائید زینب بیا نه پس از خیمه ناامید نمیشه اونجا را صدا زد این قصة علی‌اکبر اما نگاه کرد به بدن عباس نمیتونه بدن را بردار این دیگه مثل علی‌اصغر نیست که دفن کنه امکان برداشتن بدنم براش نیست نگاه سوم به دشمن کرد دید شمشیرآ بالا رفته دشمن جرأت پیدا کرده میان این سه تا نگاه یه وقت صدا زد الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری؛ حالا دیگه کمرم شکست نه به پشت میتونم نگاه داشته باشم یعنی زن و بچه نه به عباس نه به دشمن اینجا بود صدا زد: عباسم دیده واکن که طبیبت سر بالین آمد

دیده واکن که حسین با دل خونین آمد

دیده بر هم منه ای سَروِ بخون غلطیده

تا نگویند حسین داغ برادر دیده

برا شفای همة مریضا، خیلی به من امشب سفارش کردند طفل مریضی که سفارش شده سه مرتبه این آیه را امشب با هم بخوانیم بعدشم یه حمد همه‌اتون قرائت کنید برای شفای بیماران.

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَکشِفُ السُّوءَ» 

 


ولایت پذیری(شب نهم محرم94، حرم حضرت معصومه(س)، دکتر رفیعی)

    ترنم هدایت

    سلسله جلسات تهذيبي

    هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

    سایت مراجع تقلید