جلسه اول
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحثی که در نظر گرفته شده است و ان شاء الله امیدوارم خدا توفیق دهد تا آخر ماه مبارک رمضان دربارهاش صحبت کنم، «اخلاق از نظر قرآن و روایات اهلبیت» است. معلوم است که بحث فوق العاده ارزنده است. امیدوارم برای من و برای شما مفید باشد.
روایتی از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»است که میفرمایند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ»[1]؛ من مبعوث شدم برای اینکه اخلاق را کامل کنم. مردم متخلق شوند به اخلاق انسانیت. این فرمایش پیغمبر اکرم را قرآن هم در چندین جا امضا میکند و من جمله در سورۀ جمعه میفرماید:
«هُوَاَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاًمِنْهُمْ يَتْلُواعَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَاَلْحِكْمَةَوَإِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِين»[2]
پیامبر آمده است که آدم بسازد و بعد از اینکه آدم ساخت، این آدم را عالم کند. ما اگر برای اهمیت اخلاق چیزی نداشته باشیم به جز همین آیه، بس بود که بدانیم باید به اخلاق خیلی اهمیت داد. باید فرد و خانواده و اجتماع متخلق باشند به اخلاق الله. همه باید به مرور زمان بتوانند درخت رذالت را از دل بکنند و درخت فضیلت به جای آن غرس کنند و بارور کنند و از میوۀ آن استفاده کنند؛ که مصداق کامل شجرۀ طیبۀ قرآن، همین درخت فضیلت است. و تا آن درخت رذالت کنده نشود، نمیشود درخت فضیلت به جای آن غرس کرد. نمیشود آن درخت فضیلت را بارور کرد تا خود و دیگران از میوۀ آن استفاده کنیم.
قرآن یک کتاب اخلاق است، در حالی که همه چیز در قرآن هست: «وَلاٰرَطْبٍوَلاٰيٰابِسٍإِلاّٰفِيكِتٰابٍمُبِينٍ»[3]. از نظر علوم طبیعی، قریب هزار آیه در قرآن هست اما قرآن کتاب طبیعی نیست؛ از نظر فلسفه و عرفان، قرآن پر از آیات فلسفه و عرفان است اما قرآن کتاب فلسفه و عرفان نیست. قرآن بیش از ششصد آیه راجع به قانون دارد اما کتاب قانون و فقه نیست. بالاخره قرآن همه چیز دارد اما نمیتوان گفت قرآن آن کتاب است. اما هم از نظر قرآن و هم از نظر روایات اهل بیت میشود گفت که قرآن کتاب اخلاق است و یک کارخانۀ آدم سازی است. قرآن آمده آدم بسازد و آدم کسی است که صفت رذیله نظیر خودخواهی و خودبینی و غرور و تکبّر و حسادت و بخل و امثال اینها نداشته باشد.
این کافی نیست، بلکه باید درخت فضائل به جای این رذائل کاشت و آن را بارور کرد و از میوۀ آن استفاده کرد. به این «آدم» میگویند. اگر ما بخواهیم آدم شویم، باید راجع به خودسازی خیلی کار کنیم. لاأقل در شبانه روز باید دو سه ساعت را صرف خودسازی کرد. اینکه بتوانیم فضائل داشته باشیم، بتوانیم به جای خودیت و خودگرایی، دیگرگرایی داشته باشیم. بتوانیم به جای کبر و خودخواهی، تلطف و مهربانی در جامعه داشته باشیم و تواضع داشته باشیم. بتوانیم به جای بخل، دیگرگرا باشیم. بتوانیم به جای حسادت، با جامعه مهربان باشیم، مخصوصا با خویشان. و کندن این درخت رذائل و غرس کردن درخت فضائل به جای آن، کار بسیار مشکل، امّا کار بسیار لازمی است.
قرآن شریف گاهی مردم را دو دسته می کند. میفرماید آن جامعهای که سلامت نفس داشته باشد، آن جامعهای که صفت رذیله نداشته باشد، فردی که چنین باشد، قابل انعطاف است. به اندازهای قابل انعطاف است که وقتی حق به آنها گفته میشود، گریۀ شوق میکنند که چه خوب شد که حق به ما رسید و چه خوب شد که ما زیر بار حق میرویم و آدم حقشناس و حقدانی میشویم. لذا میفرماید حال این دسته اینگونه است:
«وَإِذٰاسَمِعُوامٰاأُنْزِلَإِلَىاَلرَّسُولِتَرىٰأَعْيُنَهُمْتَفِيضُمِنَاَلدَّمْعِمِمّٰاعَرَفُوامِنَاَلْحَقّ»[4]
وقتی حق را شنیدند گریۀ شوق میکنند. اگر قرآن باشد یا روایت باشد، زیر بار میروند. اینها کسانی هستند که قلب و دل پاک دارند.
قرآن دستۀ دیگری هم نشان میدهد که آدمهای لجوج و عنود هستند و آدمهایی که به خاطر خودخواهی و تکبر و خودبینی خود، نه تنها زیر بار حق نمیروند، بلکه حاضرند نابود شوند اما زیر بار حق نروند. قرآن در این باره میفرماید:
«وَإِذْقٰالُوااَللّٰهُمَّإِنْكٰانَهٰذٰاهُوَاَلْحَقَّمِنْعِنْدِكَفَأَمْطِرْعَلَيْنٰاحِجٰارَةًمِنَاَلسَّمٰاءِأَوِاِئْتِنٰابِعَذٰابٍأَلِيمٍ»[5]
عدهای چنین هستند و میگویند خدایا اگر حق است، نمیتوانم ببینم، پس یک سنگ یا آتش یا صاعقهای بیاید و مرا نابود کند. برای شأن نزولش میگویند در وقتی که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»را سر دست بلند کردند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه»، مردم زیر بار رفتند. همگان اعمّ از زن و مرد، در مقابل پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»بیعت کردند. یک نفر آمد خدمت پیغمبر اکرم و گفت یا رسول الله! آنچه گفتی و انجام دادی، از جانب خودت است یا از خدا؟ اگر از خودت هست قبول ندارم و اگر از خداست، من نمیتوانم ببینم از خدا بخواه آتش یا سنگی بیاید و مرا نابود کند. معلوم است که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»خیلی ناراحت شدند. به او گفتند در میان ما نمیشود عذاب بشوی. تنها برو و وقتی از میان ما رفتی، چنین خواهد شد. در روایت میخوانیم که او رفت و صاعقهای آمد و او را نابود کرد.[6] آیۀ شریفه میفرماید: «وَإِذْقٰالُوااَللّٰهُمَّإِنْكٰانَهٰذٰاهُوَاَلْحَقَّمِنْعِنْدِكَفَأَمْطِرْعَلَيْنٰاحِجٰارَةًمِنَاَلسَّمٰاءِأَوِاِئْتِنٰابِعَذٰابٍأَلِيمٍ»؛ یا رسول الله! ببین اگر آدم صفت رذیلهای نظیر خودخواهی و عناد و لجاج و تکبر بر او حکمفرما باشد به کجا میرسد. حاضر است خود را بکشد و حاضر است به جهنم رود، اما زیر بار حق نرود.
درجاتش عالی، عالیتر؛ حضرت آیت الله بهجت روایتی میگفتند که حضرت عیسی زمانی میخواست بین شیطان و خدا را آشتی دهد. از خدا تقاضا کرد که خدایا این شیطان عبادت زیاد کرده و این شیطان یک کار بد کرد و غلط کرده است و تو قبولش کن. خطاب شد قبولش میکنم به شرط اینکه بگوید اشتباه کردم. حضرت عیسی با دل پاکی که داشت، خیلی خوشحال شد و پیش شیطان آمد و به شیطان گفت بین تو و خدا را آشتی دادم. توبه کن و بگو خدایا اشتباه کردم. شیطان تشر زد به حضرت عیسی که تو چه کاره بودی. خدا باید از من عذرخواهی کند. اگر خدا از من عذرخواهی کند قبول میکنم و الاّ نه!!
نقل میکنند که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»گاهی برای شفاعت به جهنم میروند که آدم پاکشدهای پیدا کنند که مورد شفاعت واقع شود. نسیمی در جهنم میآید و جهنّمیان میپرسند چه خبر است؟ میگویند پیغمبر اکرم وارد جهنّم شده است. بعضیها برای اینکه چشمشان به پیغمبر نیفتند، به سلّولشان میروند و در سلول را میبندند که پیغمبر را نبینند. همیشه چنین بوده است. قرآن در پیش همه حق است، اما عنود و لجوج و خودخواه زیر بار نمیرود و الاّ قرآن و پیغمبر و اهل بیت، انسان را به حق و حقیقت میرسانند. اگر میبینید که شبهه دارند و زیر بار نمیروند برای یک مطلب است و آن اینست که اگر صفت رذیلهای بر دل انسان حکمفرما باشد، نمیتواند رستگار و عاقبتبهخیر شود و آنگاه شیطان میشود با آن همه جنایت؛ یا میشود کفار با آن همه خیانت و بالاخره میشود کفار قریش با آن همه صدمات به پیغمبر اکرم.
این بحث اخلاق از نظر قرآن و روایات، بحث ارزندهای است و همه باید توجه داشته باشیم که صفت رذیله داریم. نمیشود گفت که صفت رذیله نداریم، گاهی طوفانی میشود و انسان را بدبخت میکند و به جهنم میکشد و گاهی آتش زیر خاکستر است و ناگهان طوفانی میشود. در آن وقت اگر حسادت گل کند، زن حاضر است شوهر و شوهر حاضر است که زنش را بکشد. برادران و پسران پیغمبر حاضرند برادرشان را بکشند برای اینکه تشفّی خاطر حسادت را پیدا کنند و بتوانند این بحران و شعلهور شدن حسادت را ارضا کنند. مابقی صفات رذیله نیز همینگونه است. بنابراین باید کار کنیم و در این ماه مبارک رمضان از خدا بخواهیم. تلاش از ماست، امّا باید بدانیم که معلم اخلاق، خداست:
«وَلَوْلاٰفَضْلُاَللّٰهِعَلَيْكُمْوَرَحْمَتُهُمٰازَكىٰمِنْكُمْمِنْأَحَدٍأَبَداًوَلٰكِنَّاَللّٰهَيُزَكِّيمَنْيَشٰاءُوَاَللّٰهُسَمِيعٌعَلِيمٌ»[7]
اگر خدا نباشد، رأفت و رحمت خدا نباشد، ما خود به خود نمیتوانیم آدم شویم. دست عنایت خدا و راز و نیاز با خدا میخواهد. البته تلاش و کوشش از ما و رحمت از خداست و ماه مبارک رمضان ماه خودسازی است. از خدا بخواهیم که خدا معلم اخلاق ما باشد. انشاءالله.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. بحار الانوار، ج 68، ص 382.
[2]. الجمعه، 2: «اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»
[3]. الانعام، 59: «و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است.»
[4]. المائده، 83: «و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده، بشنوند، مىبينى بر اثر آن حقيقتى كه شناختهاند، اشك از چشمهايشان سرازير مىشود.»
[5]. الانفال، 32: «و [ياد كن] هنگامى را كه گفتند: خدايا، اگر اين [كتاب] همان حقِّ از جانب توست، پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.»
[6]. شواهد التنزیل، ج 2، ص 382؛ مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 40.
[7]. النور، 21: «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمىشد، ولى [اين] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[ست كه] شنواىِ داناست.»