درس چهارم: صفات چهارگانه انسان (قسمت دوم)
صفات چهارگانه «صفات ملکوتی، صفات شیطانی، صفات بهیمی، صفات سبعی» انسان دارای این صفات است. آنچه را باید خط بطلان بکشد، بکشد و آنچه را که باید تقویت کند، بکند و این مدرسه برای همین است. حوزه یعنی مدرسه نفس شناسی و نفس را پاک نمودن و صفات ملکوتی به آن دادن
متن زیر که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود، جلسه چهارم از سلسله درس های اخلاقی آیت الله مشکینی است که در ۴ دهه پیش توسط واحد تبلیغات حزب جمهوری اسلامی دفتر اصفهان از روی نوار پیاده سازی، ویرایش و منتشر شده است.
صفات چهارگانه انسان؛ ۲
بسم الله الرحمن الرحیم.
در بحث های اخلاقی این مطلب گفته شده که انسانِ موجود، من و شما، این انسان، مرکب است از:
سرّی و علنی، یعنی مرکب است از روحی و بدنی، روانی و تنی، روان او و روح او از یک عالم بالا و عالم امر آمده است. روان و جان و روح موجودی است شناخته نشده و تا به حال بشر با دقت فراوان حقیقت و جوهره آن موجود علوی و سماوی و آسمانی (که وقتی با این تن “ناسوتی” مخلوط می شود، زنده اش می کند و هنگامی که از او علاقه را می برد مرده می شود) را درک نکرده ایم؛ یک چنین موجود علوی و سماوی مخلوط شده است با یک موجود کثیف زمینی، با یک مشت لجن. به تعبیر قرآن “حَمَأ مَسنُون” لای زیر آب گندیده، معنایش این است. یعنی بهترین موجود عِلوی با پست ترین موجود سِفلی با هم آمیخته شده است و یک موجودی به نام انسان موجود شده است.
در این انسان صفات زیادی هست. این صفات عارض روان انسان است. برخی از این صفات تناسب با آن عضو عِلوی دارد و بعضی از این صفات تناسب با این بدن ناسوتی و زمینی و آن عضو لجن زمینی دارد و برخی از این صفات نه با آن متناسب است و نه با این. از محیط، از پدر و مادر، از دوست، از معلم، از شاگرد آن صفات در روح انسان بوجود آمده است و روی هم رفته این انسان دارای صفات چهارگانه است:
یک عده صفات ملکوتی که تناسب با آن جزء آسمانی دارد. یک عده صفات شیطانی که محیط و پدر و مادر در او اثر گذاشته اند، یک عده صفات “بهیمی” که تناسب با این جزء ناسوتی و اندام بشری دارد، و یک عده صفات “سبعی” که آن هم از آثار این پیکر و اندام ناسوتی است. انسان دارای این اوصاف اربعه است. صفت های عالی و کمالات معنوی ملکوتی، صفت های قبیح و زشت شیطانی و الهام یافته از شیطان و شیاطین. صفت های بهیمی و الهام یافته از این تن ناسوتی، صفت های سبعی و سرچشمه گرفته از این تن ناسوتی، این انسان، اعجوبه ایست دارای این صفات.
حال باید توجه کرد این صفاتی که در این موجود هست همه در تحت اختیار خود این انسان است یعنی این روح و روانی که دارای این صفات است یک نیروی بالاتر از این بر او عارض است به نام قوه عاقله که بوسیله آن انسان می تواند بفهمد که دارای چندین صفت است. هم صفات خودش را می تواند درک کند و هم قدرت آن را دارد که از این صفات برخی را تقویت و برخی را تضعیف کند و می تواند برخی از این صفات را زائل کند و از خود بزداید و بعضی از صفات را در خود تولید کند.
«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً» ما این انسان را از آبی آفریدیم که مخلوط های زیادی دارد “مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ” آبی که هزاران خلیط و مزیج دارد و موجودات در او منحل شده است “نَبْتَلیهِ” ما در ایجاد این صفات در انسان او را امتحان می کنیم که آیا صفات ملکوتی می چربد و بسوی ملکوت می رود و پرواز می کند و انسان آسمانی می شود و از فرشته ها بالاتر می رود یا بدتر از شیطان می شود.
“و یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ” می گردد یا صفات بهیمیت پیدا می کند و پیوسته در خور و خواب و غفلت می گذارند یا صفت سبعیت پیدا می کند و نوع خودش را می درد و می کشد و می خورد!
“فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً” ما به او شنوائی و بینائی دادیم که بتواند درک کند و بتواند نیرو پیدا کند، این انسان با این صفاتی که گفتیم گاهی می تواند صفت های ملکوتی را تقویت کند و می تواند خود را از این حضیض (منتها درجه ذلت و پستی) بالا ببرد؛ “انّا هدیناه السبیل” با هدایت انبیاء و اولیاء و جانشینان انبیاء می تواند این روح را تربیت بدهد و صفات روحی را تکامل ببخشد و خود را فرشته و بالاتر از فرشته کند. فرشته ای که وجودش در اینجا و مانندش در این جهان مشکل است چنانچه علی(ع) در آن خطبه می فرماید وقتی که همام این جوان ملکوتی، این انسان تربیت یافته مکتب علی(ع) این عرب صحرانورد بیابانی که زیر انفاس قدسیه علی بن ابیطالب جزء متقین شده و این قرآن چنان در او روح ایمان دمیده است، او دیگر زمینی نیست او انسان آسمانی است. “وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ…”
خبر داری ای استخوان قفس که جان تو مرغی است نامش نفس، اگر نبود اینکه خدا نوشته است باید چندین سال در این قفس بماند و روح عالی ملکوتی او باید در این اندام و در این قفس زیست کند و حبس بشود، اگر این نوشته و تَحَتُّم پروردگاری نبود “لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ” (نهج البلاغه، خطبه همام) آنان در اینجا نمی ماندند و قفس را می شکستند و پرواز به ملاء اعلی می کردند. آنها یک چنین انسان هایی هستند؛ صفات ملکوتیشان تقویت شده است.
از راه دور آمده، در حوزه علمیه جزء سربازان امام زمان شده جزء شاگردان مکتب امام صادق شده و آنچنان شده که آن را راوی می گوید. مرحوم کلینی [در] کتاب باب القلب در اصول کافی و در حالات برخی از شاگردان این مکتب می نویسد: “یا بن رسول الله” هنگامی که در خدمتت می نشینم و از سخنان شما استماع می کنم آنچنان قلبم پاکیزه می شود و آنچنان قلبم بالا می رود، آنچنان دنیا در نظرم عدم می شود، اما متاسفانه از حضورت دور می شوم باز آلوده می شوم. فرمود:
اگر بتوانید مواظبت کنید، بتوانید آن حالت ها را در خودتان نگهدارید، بتوانید این نفس اماره را قدری لجام بزنید “المؤمنُ مُلجُمٌ” بتوانید شهوات را جلو بگیرید، بتوانید این خدمت به این پیکر را ول کنید، بتوانید در این کثافتخانه آلوده نباشید، آلودگی پیدا نکنید، بتوانید این حالات را حفظ کنید فرشته ها می آیند با شما مصافحه می کنند، کجائی؟
آنقدر تنزل کرده ایم، غرض از آمدنمان را گم کردیم و نفهمیدیم، وای بر این نفس زیرا که مخالفت خدایش را انجام داد “و لا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ”. بنده ی من با اعمال نافله برتر از واجبات آنچنان گاهی به من نزدیک می شود ” کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا” آنچنان می شود که گوشش، گوش حق است، و زبانش، زبان گویای الله و دستش، دست برنده الله، علی یدالله است و تو هم یدالله باش در اثر مواظبت، مراقبت، عمل به برنامه های اسلامی عمل به برنامه های انسان ساز اسلامی.
ای بنازم به این مکتب که علی می سازد. ای بنازم به این مکتب که حسین می سازد و زینب می سازد. چه می گویند ارباب مکتب های دنیا که چه می سازند، سلمان می سازد و اباذر می سازد، این تقویت جنبه ملکوتی است صفاتی در ملائکه در روایات و آیات گفته می شود اگر آن جنبه را تقویت کنید، فرشته اید.
فرشته کیست؟ “هُم خادِمُکُم” امام صادق می فرماید: آنها خادم شما هستند “المَلائکَه خُدّامُ شیعَتِنا اَهلَ البَیت” خدمتگزار شما هستند، آرزوی این را می برند. کتاب شرح لمعه جلو شما باز شد. مشغول مطالعه شدی؛ سوار ماشین شدید و بسیج به شهرستان های ایران شدید تا برای آنها که از چپ و راست حمله به اسلام کرده اند، به نام اسلام، اسلام را می شکنند، سدی باشید در مقابل آنها.
امام زمان به وجودتان مباهات می کند. آی شاگردان امام زمان، فرشتگان به شما می بالند و می نازند. ای شاگردان مکتب امام صادق “لَولا القُمیّون لَهُدمَ دینُهُ” اگر نبودند آنان که به خاطر من در مکتب قم جمع شده اند دین پروردگار را دشمنان ویران می کردند، شما پناهگاه دینید، شما پناهگاه اسلامید، آقایان عزیز اسلام را می برند بیدار بشوید و حرکت بکنید. این جان چه ارزشی دارد که در راه اسلام بدهیم، افتخار ماست در این راه جان بدهیم. سابقه ما جان دادن در مقابل اسلام است. تهدید کنند، حمله کنند به هر زبانی با اتهامی، ترور شخصی و شخصیتی، اما من این را می دانم، امام صادق قول داده است که ایران باید اسلامیت و انسانیت را به همه جا صادر کند. صفت فرشته پیدا کنید، شمائید فرشتگان آسمانی، از اوصاف فرشته چیست؟ “اُمناءُ الوَحی” امین ها باشید، اینها صفات فرشته است که شما باید داشته باشید “نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ؛ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ” (شعرا، آیه ۱۹۳) «روح» امین است شما هم روحید و روحانی و امانتدار، امانت در اندیشه، امانت در اخلاق و عمل را پیدا کنید و به دیگران تحویل بدهید. در شیخان قم یک نفر دفن است به نام زکریا بن آدم: گاهگاهی سری به وجود مقدس او بزن و با روح او ارتباط پیدا کن.
از حضرت رضا (ع) راوی می پرسد آقا راهم دور است نمی توانم به حضورت ای امام برسم. فرمود مگر گم کردی زکریا بن آدم را؟ “الامینُ عَلی الدّینِ و الدّنیا اَلمأمونُ عَلی الدّینِ و الدّنیا” ای بارک الله چه امتحان دادی، چه نمره گرفتی. شاگردان عزیز اسلام، طلاب محترم حوزه علمیه قم، بکوشید که اگر ولی عصر بخواهد برای شما نمره بدهد بنویسد “الامینُ علی الدّین و الدّنیا” از شما بعید است که در صحن چنان بنشینید و چنان نگاه کنید برای هوای نفستان، آبروی اسلام را لطمه نزنید برای انجام هوای نفس، بر خودتان اگر صدمه بزنید بر اسلام صدمه نزنید، بر روحانیت لطمه نزنید، دامن انقلاب را ننگین نکنید، با خدا باشید، بسوی خدا بروید، حضرت جواد (ع) وقتی که می شنود زکریا بن آدم رحلت کرده است می گوید: “السّلامُ علیه یَومَ وُلدَ و یَومَ یَموتُ و یَوم یُبعثُ حَیّاً” رحمت خدا و سلام خدا بر تو ای زکریا بن آدم، ای شاگرد مبرز حوزه اسلام و امام رضا (ع) اینها از آن صفت های فرشته ای است.
در خطبه ۹۱ علی (ع) اوصافی از فرشتگان می گوید، کسی که بخواهد ملکوتی بشود چنان می شود، آنچنان یقین دارند که یقین آنها به حد وَلَه است. چه جملاتی حضرت علی (ع) در دعای کمیل گفته است، هر چه بیشتر بگوئید بیشتر لذتش را می برید “وَ اجْعَلْ لِسَانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً… حَتَّى أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِی مَیَادِینِ السَّابِقِینَ وَ أُسْرِعَ إِلَیْکَ فِی الْمُبَادِرِینَ” زبانم گویای ذکرت باشد، یادآوری تو باشد و قلبم آنچنان باشد که واله تو گردم. در این میدان مبارزه بزرگ که انبیاء “قَصَبّ السَّبق” (نِی ای که سابقا در مسابقه اسب دوانی در انتهای مسیر قرار می دادند و هر یک از سواران که زودتر به آن می رسید آن را برمی داشت) را ربوده اند و جلو رفته اند و دنبالش جانشینان و علمای بزرگ، ما هم در این ردیف جلو برویم اسیر نفس نباشیم، اسیر هوی و هوس نباشیم. شما را بخدا گاهی بنشینید تنها. علی می فرماید: گاهی برو بیرون تنها، کسی هم با تو نباشد برو جلو آنها که خوابیده اند و در آنجائی که همیشگی خوابیده اند بگو:
“السلامُ عَلَیکُم یا اهلَ الدّیار” چه می گویم ” ذِکرُ المَوتِ عِبادَه وَ یَجِبُ عَلی کُلِّ اِنسانٍ اَن یَذکُرَ المَوت” جلو آنها بایست و با آنها صحبت کن. علی آمده است ایستاده، به قدری ایستاده که رفقا خسته شده اند می گویند آقا چه خبر است اینقدر نگاه می کنی، اینجا قبرستان است مطالعه ندارد، مگر کفایه (یکی از کتاب هایی است که طلاب می خوانند) است که مطالعه می کنی؟ می گوید:
“السَّلامُ عَلَى أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ” (مفاتیح، ص ۹۶۱) ای پیشروان قافله دنبال شما می آئیم. بعد خبرهائی به آنها می دهد، بعد خبرهائی از آنها می گیرد “و تَمَکّنت مِن سُوَیداءِ قُلوبِهِم وَ شیجَهُ خیفَتِه” (نهج البلاغه، خطبه ۹۰). عین جمله ای که علی گفته است، آنان اینچنین هستند “سُویداء قلب هسته داخلی دل است و شیجه ریشه است در آن هسته داخلی قلبشان، ریشه ترس پروردگار. آنچنان از خدا می ترسد که دستش به حرام دراز نمی شود و زبانش به حرام حرکت نمی کند. یک عده از صفاتی که انسان دارد صفات فرشته است، صفات روحانی و ملکوتی است، یک عده از صفات هم شیطانی است، تزویر، وسوسه، استکبار، ایجاد اختلاف، صفات های شیطانی در این موجود است که گاهی شیطان می بالد می گوید تو در این محیط هستی دیگر من لازم نیستم خداحافظ!
شیاطین دوستانی برای خودشان دارند به آنها الهام می کنند و آنان جانشین او در ایجاد وسوسه و نفاق و اختلاف انگیزی و ایجاد هوی و هوس و انداختن ملت در گناه با صفت های شیطانی هستند.
صفت های بهیمی هم داریم. گاهی انسان آنچنان تنزل پیدا می کند و “بهیمه” می شود که علی می فرماید: تا کی انسان آن هدف اصلی را گم کند و به خودش بنگرد، به هوای نفسش بنگرد و مانند بهائم در فکر خود و خور و خواب خود باشد. بزرگان آمدند غنیمت ها بردند به مقامات رسیدند، شیخ مفید آمد چه شد؟ وقتی که دفنش کردند و رفتند فردا آمدند دیدند آقا آمده سر قبرش گریه کرده و یک خطی هم نوشته، ای مفید رفتی، کاش گوش آقایت آن صدائی که گفتند شیخ مفید مرحوم شده را نمی شنید. دلم را آزردی، مرگت برای اسلام و اهل بیت بزرگ بود. یک چنین امتیازاتی بگیر!
آقائی که درس می خوانی، طلاب محترم، روحانیت محترم، شیخ مفید باش و سید جمال اسدآبادی و امثال اینها باشید. اسلام زنده است و هر دلی که اسلام در او رسوخ کند آن دل زنده است. می دانید چه شده است که این دانش آموزان، دانشجویان، طبقه جوان یک نسیمی که می وزد از این طرف، همه به این طرف می آیند؟ مثل اینکه اسلام را ندیده بودند زیرا که جوّ پَهلَوی ملعون، جوّی نبود که انسان بپروراند. این بیچاره ها از معارف اسلامی اطلاع ندارند، بخدا قسم هر محیطی که اسلام آنجا وارد بشود هیچ مکتبی راه پیدا نمی کند، زیرا اسلام قوی است. اسلام در این محیط ها نبوده که اینها از این طرف و آن طرف می روند. “یَذهَبون یَمیناً وَ شِمالاً” چون اینها ریشه در اسلام ندوانده اند.
ای طلاب محترم بروید مردم را بیدار کنید. من به یکی از رفقا گفتم: بخدا قسم یک نفر از این جوان ها در گوشه و کنار یک مملکتی منحرف بشود من چنان متأثر می شوم مثل اینکه فرزند بیست ساله که در خانه پرورانده ام او منحرف شده و او مرده است؛ اینها بچه های ما هستند. بروید نگذارید گرگ های بیابان بچه های شما را بدرند و ببرند. اینها از حقایق اسلامی اطلاع ندارند؛ کی معارف اسلامی در دبستان ها رفت، کی معارف اسلامی در دبیرستان ها رفت، کی معارف اسلامی در دانشگاه رفت. اینها کی از اسلام اطلاع پیدا کردند؟ اینها را مسخره هم نکنید بر اینها گریه کنید که اینان از اسلام بی خبرند.
امیدوارم ان شاءالله شما در حوزه علمیه قیام کنید، من معتقدم همه شما باید بسیج بشوید و حرکت کنید اینجا ماندید و درس خواندید برای چی؟ یک دفعه هم من به شما عرض کردم اگر همگی درس بخوانید به نیت رساله نوشتن، بفرض نوشتید و منتشر کردید، از حوزه چند تا رساله توضیح المسائل منتشر می شود، نمی دانم سی تا چهل تا؟ شما همه تان بمانید چند هزار توضیح المسائل منتشر کنید و بعد بروید ببینید هر کس توضیح المسائل را می برد او را هم می زنند، بیرونش می کنند، توضیح المسائلتان را هم مسخره می کنند، نتیجه چیست؟ بروید نگذارید فرزندان شما را ببرند، بروید اسلام را زنده کنید و به همه محیط ها برسانید.
گاهی انسان می رود بهیمه می شود علی در تعریفشان می فرمایند: “جُثَّهٌ بِاللیلِ وَ بَهائِمٌ بِالنّهار” من دو جمله از علی (ع) دیدم در کنار هم می گذارم تعجب می کنم. وقتی که آنها را تعریف می کند که بهیمیت و سبعیت انتخاب کرده اند عبارت علی این است:
“جُثَّهٌ بِاللیلِ وَ بَهائِمٌ بِالنّهار” شب ها جُثّه ای هستید افتاده و خوابیده، روزها بهیمه ای هستید مشغول خوراک. اما وقتی که شماها را می گوید، شاگردانش را می گوید، شاگردان اسلام را می گوید “رُهبانُ اللّیلِ اَسوَدُ النّهار” شب ها با خدا راز و نیاز دارند، رهبان اللّیل، شب ها راهبند و عابد و اَسوَدُ النَّهار، روزها شیرمردند و شیرزن در مقابل همه لطمات و صدمات و حملات فکری و حملات غیر فکری و جان در مقابلش نثار می کنند، اینان هستند شاگردان حقیقی امام زمان. از اینها باشید امید است ان شاءالله از این لباس بهیمیت بیرون رویم.
به نحو اجمال این صفات را در حضورتان عرض می کنم و خواستارم از شما گاهگاهی در خودتان مطالعه کنید یک بحث مفصلی یک وقت کردیم و باید هم بکنیم که ما چندین کتاب را باید به دقت مطالعه کنیم یکی از آنها کتاب تدوینی الهی، کتاب تکوینی الهی و سوم کتاب نفس است. این کتاب خواندنش لازم تر است و چرا باید بخوانیم و چقدر خط غلط و سطر غلط در این کتاب نوشته شده و چه کسی نوشته است و ما موظف هستیم این کتاب را به دقت مطالعه کنیم.
صفات چهارگانه «صفات ملکوتی، صفات شیطانی، صفات بهیمی، صفات سبعی» انسان دارای این صفات است. آنچه را باید خط بطلان بکشد، بکشد و آنچه را که باید تقویت کند، بکند و این مدرسه برای همین است. حوزه یعنی مدرسه نفس شناسی و نفس را پاک نمودن و صفات ملکوتی به آن دادن و صفات بهیمیت و سبعیت را دور کردن. اگر در این حوزه ماندی و این درس را نخواندی بیجا ماندی، درسی بخوان که اینها را به تو بیاموزد و تو را تزکیه نماید.
علمی بطلب که به دل نور است سینه از تجلی او طور است
علمی بطلب که تو را فانی سازد ز علائق جسمانی
خدایا اسلام و مسلمین را قوت و نصرت عنایت بفرما. والسلام