بسم الله الرحمن الرحیم.
قال علی علیه السلام: اِلَیک عنّی یا دُنیا اُعزِبی عنّی. (نهج البلاغه فیض، صفحه ۹۶۴)
چند جمله از نهج البلاغه، از کتاب علی (ع) و نامه ی آن حضرت به عثمان بی حنیف انصاری به حضور دوستانم ترجمه می کنم.
می فرماید: اعزبی عنی؛ ای دنیا از نظر من دور شو. ای دنیا از پیش چشمم غایب شو. الیک عنی؛ دور برو. و من تو را طرد می کنم. جمله ی اول این مطلب را می خواهم توضیح دهم که مخاطب علی علیه السلام در این جمله کیست: «از من دور شو، از جلو چشمم غایب شو». مخاطب چیست و به چه کسی خطاب می کند؟
فهمیدن مخاطب به معنای فهمیدن این خطبه است. «دنیا» در یکی از بحث های گذشته مفصلا بحضور رفقا معروض شد «دنیا» یعنی لذت های غیر مشروع انسان، از این جهان. دنیا یعنی کارهای غیر مشروع انسان در این جهان، دنیا یعنی استفاده نامشروع گوش و چشم و دست و پا و اعضاء و اندام از این جهان. حظ انسان از راه غیر شرعی از این جهان «دنیا» است؛ شنیدنی هائی که شرع اجازه نمی دهد، هوای نفس اجازه می دهد، نگاه ها، گفتن ها، سفرها، حضرها، خوردن ها، ازدواج ها، پوشیدن ها، و تمام این حرکات و سکنات در جائی که شرع اجازه ندهد. علی با اینها طرف صحبت است.
می گوید ای هوای نفس، ای گناهان، ای عمل های غیر شرعی، از من دور شو، من رابطه ای با شما ندارم. این دنیاست و همچنین اموالی که انسان از راه غیر شرعی بدست آورده باشد دنیاست، ای زمین حرام، ای لباس حرام، ای غذای حرام، ای مرکوب حرام، ای ماشین، ای پول، ای اسکناس که از راه غیر شرعی حاصل می شوی، همه از من دور شوید، علی با شما رابطه ندارد.
علی کجا و تو کجا؛ تو دنیائی، تو فاصله بین من و خدا هستی. همچنین دنیا اندیشه ها و صفت ها و خوی های پلید انسانی، صفات زشت و بد انسانی است. حب مال، حب جاه، حب به نفس، تکبر، عجب، خودپسندی، قساوت، همه صفت های غیر انسانی، اندیشه های غیر الهی، افکار مسموم فردی و اجتماعی… همه ی اینها دنیا هستند. اینها مورد مخاطبه علی (ع) است.
ای حب نفس، ای حب شهوت، ای حب جاه، ای تکبر، ای عجب، علی با شما رابطه ای ندارد.
این هم از مصادیق دنیا است، یک قدم بالاتر بیائید. مال حلال، کار حلال، لذت حلال، خانه حلال، فرش حلال، ماشین حلال، در صورتی که این حلال ها مستقلا انسان را به خود مشغول کند و وسیله ای برای رسیدن به یک هدف عالی نباشد و محضا برای تشریفات بوده و به اصطلاح ما اصالت داده شود، این هم دنیا است.
ای حلال های اینطوری، ای خوراک حلال، ای پوشاک حلال که صرفا اهل دنیا برای خوب پوشیدن و خوب خوردن و مرفه زندگی کردن تحصیل می کنند. شما همه دنیا هستید. علی با شما رابطه ندارد. پس دنیا دو گونه شد: دنیای ملعونه و دنیای مکروهه، و هیچ یک با علی رابطه ندارد.
دنیای ملعونه کدام است؟ کارهای حرام، مقام های حرام… همه دنیای ملعونه هستند و منفور الله و مورد نهی الهی می باشند اینها دنیای ملعونه هستند، حلالش هم دنیای مکروهه است (آنجا که اصالت داشته باشد).
«زُیِّنَ للناسِ حُبّ الشهَواتِ منَ النِساءِ و البَنین…» سوره آل عمران
و علی می فرماید: اینها همه دنیا است و من با هیچ کدام رابطه ندارم. ای موانع میان من و خدای من، بروید، ای حجاب های میان من و الله بروید. چه دنیا ملعونه باشد که حجاب ظلمانی بین من و الله است، و چه دنیای حلال باشد که حجاب نور بین من و الله است، و علی حجاب نمی خواهد، در معراج پیامبر بزرگ از حجاب ظلمت گذشت، و از حجاب نور گذشت، آری اگر چنانچه حلالش را هم ترک نکنی آنگونه نمی شوی که انسان باید بشود. در یکی از اشعاری که منسوب به علی (ع) است می فرماید:
دنیا تُخادِعُنی، کانّی لستُ اَعرفُ حالَها حَظر المَلیکُ حرامَها، و اَنا اجتَنَبتُ حلالَها
این دنیائی است که به سراغ من می آید، می خواهد مرا فریب بدهد. گویا من نمی دانم او کیست و چه کاره است و چه اندازه از انسان ها را کشته و چقدر بی وفائی کرده و چقدر انسان ها را جهنمی کرده و چقدر جوان ها را آلوده کرده، و چه افکار را مسموم کرده، و چه اعمالی را نابود کرده است. گویا من نمی دانم که این ارث قارون ها است، گویا من نمی دانم که این مورد علاقه فرعون ها است، گویا من نمی دانم این وسیله ی تکبر نمرودها است، گویا من نمی دانم این وسیله ی آسایش یزیدها است که به سراغ من می آید، من کجا و این خرافات کجا.
ما آلوده به این گناهان هستیم، کجاست آن انسانی که از این دنیا بیرون بیاید و ابوذروار و مقدادوار به آسمان توحید و زهد پرواز کند.
طیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت بدر آی تا ببینی، طیران آدمیت
جبرئیلا هین بپر اندر پی ام گفت رو، رو من حریف تو نیم
این دنیاست، ما آلوده ایم، ما مریض هستیم، ما نیاز به دارو و دکتر داریم، کجاست آن طبیب روحانی که من مریض را معالجه کند، کجاست آن نسخه ای که با آن بهبود بیابم، آن نسخه همین است که من در دست دارم، نهج البلاغه بکار ببندید انسان کامل می شوید. علی می فرماید:
«حظر الملیک حرامها و انا اجتنبت حلالها»
خداوند به من گفت حرامش را نزدیک مشو، چشم، به حلالش هم نزدیک نخواهم شد! بعد بیان می کند که چگونه به حلالش هم نزدیک نشدم. اُعَزِبی عَنّی (از من دور شو) «فوالله لا اَذلُّ لک فتَستَذِلینی» سوگند به خدائی که ذات واجد تمام صفات حسنه است، «الله اِسم لِذات مُستَجمِع لجمیعِ الصفاتِ الکَمالیّه». الله نام است بر آن ذاتی که هیچ کمالی نیست جز آن که او دارد و هیچ نقصی نیست که در او باشد.
ای دنیا هیچ گاه من در برابرت خضوع نخواهم کرد که مرا استثمار کنی، که مرا پایبند خود کنی، در مقابلت ذلیل نخواهم شد. انسان های بی محتوا هستند که در مقابل تو انسانیت شان را ببازند و خودشان را به تو بفروشند. انسان پر ارج تر از این است که تمام کره ی خاکی را به او بدهند. ای دنیا من در برابرت ضعف ندارم، و استضعاف نمی شوم.
با کمال تاسف در همه سخنرانی ها که در این کشور می شود، در نماز جماعت ها، نمازجمعه ها، همه از یک بعد انسانی، سیاست سخن می گویند اما ابعادی در انسان هست و نیازهایی دارد که من به رای العین می بینم که این نیازها تامین نمی شود، و یکی نیاز نفس انسانیت ماست که احتیاج به پرورش کمال دارد.
مگر استضعاف فقط همین است که فردی افرادی را استثمار کند و کشوری کشورهایی را استثمار کند و ابر قدرتی بی قدرتی را استثمار کند؟ استثمار همین است که قلدری بیاید منافع کشوری را ببرد؟ استحمار همین است که افکار ملتی را دستگاهی قبضه کند؟ آیا همین فقط استحمار است؟ استبداد همین است که دولتی به ملتی زور بگوید؟ استبداد تنها همین است؟ استعباد همین است که یک ملتی را دولت قلدری برده کند؟ این درست، این ظاهر است، چرا چشم باطن بین ندارید؟ استضعاف بزرگ آن است که قوه و نیروی عقلی یک انسانی را هوای نفس او به استضعاف بکشاند، نیروی فکری و قوه ی عاقله و خرد انسانی را شهواتش استثمار کند، استضعاف کند.
قال عُلماءُ الاَخلاقِ: «انِ فی صَدرَ کُلِّ انسانٍ موسی و فرعون موساه العقل و فِرعونَه النّفس»:
علمای اخلاق چنین گفته اند: که در درون هر انسانی موسی و فرعونی هست؛ موسای او عقل و خرد و انسانیت او، قابلیت و استعداد ترقی و تکامل اوست، و فرعون او و قشون فرعونی او، هوای نفس و هوس ها، لذت ها و دنیاها و خوراک ها، و لباس ها و عشق و پایبندی به دنیا است.
آن وقت در درون انسان هایی دیده می شود که فرعون نفس، موسی را آن چنان به زنجیر کشیده است، که آن جوان دیگر جوان انسانی نیست، الهی نیست، خلیفه الله نیست، زنجیر شده دست شهوت و غضب است، زنجیر شده دست هوا و امیال و شهوت پرستی و شهوترانی است. این حیوانی است که در دست دیگران زنجیر است. وای بر حال انسانی که چنین سقوط کرد. ای مرگ بر این ابرقدرت های متمدن که نامشان را متمدن گذاشتند، خورد و خوراک و خوابیدن و غیره را ترقی و تکامل دادند و انسانیت و انسان بودن، خلیفه اللهی، روح و عقل و خرد را نابود و ساقط کردند. انسان ها را به حیوانیت برگرداندند و چه جنایتی بالاتر از این است؟
«لا اَذلُّ لکَ فَتَستَذِلّینی». دنیا ابدا در برابرت خوار نخواهم شد، که مرا استضعاف کنی. مقام علی بالاتر از اینهاست.
زین العابدین در دعایی می گوید:
«الهی لقد اَفنَیتُ عُمری فی شرّه السّهوِ عنکَ وَ اَبلیتَ شَبابی فی سَکرهِ التّباعُدِ مَنکَ»:
خدایا جوانیم را با مستی گذراندم، عمرم را فانی کردم در حالی که از تو غفلت داشتم، پوسیده شد انسانیت و شباب و جوانی روح من «فی شره السهو عنک» یک آگاهی، یک جرقه ی الهی و نور سمایی، گاهی در دل یک انسان جوانی آنچنان می تابد، صحنه ی دل نورانی می شود. دیگر تا آخر با خدا است. چنین حالتی را پیدا کنید، از خدا بخواهید، دنیا انسان ها را تنزل داده است. این مجلسی که شما در آن نشسته اید، در تمام کره زمین چنین مجلسی نیست، زیرا این مجلس تحت نظر امام صادق (ع) است، و این مجلس اسلام راستین را بیان می کند. زیرا این مجلس به نام علی است، و از سخنان علی است و کیست که در دنیا از علی روحانی تر و کلامش از علی صحیح تر باشد؟ به دوستانم مژده می دهم که خداوند این توفیق را داده است که با علی رابطه پیدا کردیم.
«و لا اَسلَسُ لکَ فتقُو دینی» من رام تو نخواهم شد که لجام بر سرم بزنی و بکشانیم. جسارت است ای علی جان، می گویی من اینطور نیستم اما شیعیان من شاید اینگونه باشند! خداوندا روح عظیم و بزرگ و زنده و زندگی آفرین و زندگی بخش را به این جوانان امروز ما که در خط امام و خط اسلام و خط الله هستند مرحمت بفرما، که اینان این جامعه مرده را زنده کنند. هر یک از اینها اباذر شوند.
می گویند دهی در اطراف شام است که اهالی آن همه از اهل سنت هستند و ده دیگری هم در آنجاست که از آن عصر تا به حال اهالی آن ده علاقه مند علی هستند، چرا؟ چون چند روز اباذر در آنجا تبعید بوده اما آنچنان حیات و زندگی بخشید که الان هم مردم آنجا زنده اند، بواسطه زندگی انسانی به نام اباذر. چنین باشید دوستان عزیز، اباذرهای زمان باشید، مقدادهای دوران باشید، سلمان های عصر باشید، حسینی باشید تا دنیا را حسینی کنید، و گرنه یزیدی خواهیم شد.
«و اَیمُ الله یمیناً اَستَثنی فیها بِمشیئهِ الله»: سوگند به خدا آن سوگندی که دنبالش یک ان شاءالله هم می گویند.
«لاَروضَنَّ نفسی ریاضَهً» من این نفس را آنچنان به منگنه و فشار بگذارم و ریاضتش بدهم.
«تَهُشُّ مَعَها الی القُرصِ اذا قَدَرَت عَلَیهِ مطعُوماً وَ تَقنَعُ بِالمِلحِ ما دوما» وقتی که نان خشکی در جلوی او قرار دهم و نمکی در کنارش آنچنان میل کند که گویی بهترین طعام را به او داده ام. من ریاضت بدهم او را، چرا؟ علت را در جای دیگر گفته:
«و لَعَلّ بالحِجازِ و الیَمامَه مَن لا عَهدَ له بالشّبَعِ» شاید در آخرین کرانه ی کشورم انسانی باشد که او هم مسلم ولی گرسنه باشد، بنابراین خودم را ریاضت خواهم داد. گمان نبرید که فقط علی (ع) باید اینطور باشد، هر انسان کاملی وظیفه اش این است. حیوانات هستند که وقتی یکی از آنها را سر می برند دیگری همانجا نگاه می کند و مشغول علف خوردن است و چاق و پروار می شود، اما اگر انسانی ناراحت شد همه ی انسان ها باید ناراحت شوند.
«وَ لَاَدَعنَّ مُقلَتی کَعَین ماءٍ نَضَبَ مَعینُها» مانند چشمه و چاهی که آنقدر آب از او کشیده اند، و آبش تمام شده است، آنقدر گریه کنم تا اشک چشمم تمام شود. چرا؟ برای ما امر مستبعدی است که برای چه عملی می خواهد اینقدر گریه کند و گریه هم می کند. شب ها آن هنگام که همه خوابیده اند، و نفس ها از صدا افتاد و خواب بر چشم ها غالب شد و همه در رختخواب استراحت کردند و شهر آرام و بی صدا شد و همه جا را ظلمت فرا گرفت، فرشتگان عظیم و کرام کاتبین به زمین می آیند تا از بندگان خدا تفحص حالی بکنند، گاه گاهی در گوشه مسجدی در زاویه تاریکی صدایی بلند است:
“مولای یا مولای انت المولی و انا العبدو هل یرحم العبد الا المولی” (در اعمال مسجد بزرگ کوفه، مفاتیح صفحه ۶۸۵).
تو خالقی، من مخلوق، تو قادری، من عاجز، تو جوادی و من بخیل، تو ربی و من مربوب، تو الله هستی و من عبد، اینک به خدمتت رسیده ام. علی این خطاب را عملی کرد؛ یعنی گفت دنیا برو، هوای نفس برو، ای مال دنیا، حلال و حرام همه بروید. گفت برو و سخنش را عملی کرد، مثل ما نیست، من از گفته های خود خجل هستم زیرا که نهج البلاغه را می خوانم و وارد خانه خودم می شوم، می بینم من آن نیستم که در نهج البلاغه می خوانم. خدایم شاهد است که خجالت می کشم چه کنم خانه است، چیزی هست، نمی توانم الان در میان مردم آنطور زندگی کنم.
علی عمل کرد به گفته ی خودش، بنازم به انسانی که هرچه بگوید عمل می کند. بروید چنین افرادی پیدا کنید و خودتان چنین باشید. تاریخچه ای برای شما نقل می کنم. سوید بن غفله روایتی می خواند از سفینه البحار کلمه زهد:
دخلت علیه… به حضور انورش رسیدم آنگاه که خلافت ظاهری بدست او رسیده بود، آقا و خلیفه بعد، پس از جناب عثمان، و هو جالسٌ علی حَصیرٍ صَغیر، وارد خانه شدم، یک گوشه خانه حصیر کوچکی افتاده و علی روی حصیر نشسته است. این خانه از عرش بزرگتر است، و این مرد از همه ی موجودات مهمتر است، انسان دوم از عالم وجود است، این مرد روی حصیر نشسته و امپراتور یک مملکت بزرگ است.
و لیس فی البیت غیره، غیر از حصیر چیزی در خانه ندیدم. فقلتُ یا امیرالمومنین بیدکَ بَیتُ المال، بیت المال به دست تو افتاده، پس کجاست؟ بیت المال را چه کردی؟ مثل بعضی از آقایان که می گویند همه نفت دست دولت است پس چه می کند، بیت المال کجا شد؟ چرا وضع این طور شد؟
و لستُ اَری فی بیتکَ شیئاً مِن ما یَحتاجُ الیه: از آنچه که مایحتاج است در خانه تو چیزی نمی بینیم:
فقالَ یا بنَ غَفلَه: انّ اللّبیبَ لا یثأثَثُ فی دارِ النَّقَلَه: مگر انسان در وسط راهی که می خواهد به هدفی برود هرچه اثاث البیت است جمع می کند؟ به انسان می خندند، آقا چرا اینجا برای چه اثاثه را در وسط راه جمع کرده ای؟ ما در حال رفتن و حرکت هستیم، یا ایّها الانسانُ انّکَ کادحٌ الی ربِّکَ کدحاً فَمُلاقیه: ای انسانِ متحرک تو در حال سفر هستی، و لنا دارٌ قَد نَقّلنا اِلیه خَیرُ متاعِنا، ما خانه ای دیگر داریم که آنچه داریم به آنجا فرستاده ایم.
وَ اَنا قلیلٍ الیه صائِرون، به آنجا خواهیم رفت. پیامبر در مجلسی نگاه کرد دید جوانی چرت می زند، پرسید چرا چرت می زنی؟ گفت: اَصبحتُ مُوقنا، یقین در دل من پیدا شده است، دیگر راز بر من کشف شده است، دیگر تمام هوای ها و هوس ها زیر پای من است و شیطان بر دلم مسلط نمی شود، من هم به این طمع به این مجالس می آیم که در میان شما چنین فردی پیدا کنم.
مرحوم نواب صفوی در سفر بود، بین شهرها، به هرجا می رفت می گفت از جوانان متدین چه کسانی اینجا هستند، به سراغ آنها می رفت و پیدا می کرد، محل قابلی را در نظر می گرفت و آن اصالت الهی که داشت به او می داد و او را زنده می کرد و آدمی تربیت می کرد که از جان خود می گذشت و طاغوتی را به زمین می زد.
امیدوارم ان شاءالله از دوستان و رفقا کسانی پیدا شوند که سخن علی در دلشان اثر کند، من واسطه هستم. سخن علی در دلشان اثر کند و الهی و آسمانی بشوند. ما به شما جوان ها امیدواریم، فردا این کشور مربوط به شماست، هرگاه که بشنوم جوانی منحرف شده گویی فرزند مرا در خانه کشته اند. زیرا که همه فرزندان هم هستند، همه دوستان هم هستند.
بعد می فرماید اَتَمتَلِیءُ السائِمه من رَعیِها آیا حیوانی که در صحرا می چرد و از چریدن سیر شود، و حیوان دیگر که در آخور کاه و یونجه می خورد از خوردن سیر شود، و هردو بخوابند تا صبح و علی هم غذا بخورد در اول شب و سیر شود و شکم بالا بیاید و تا صبح بخوابد؟ آیا علی چنین کاری انجام دهد.
قَرَّت اذا عَینُه، ای علی اگر اینطور است چشمت روشن که بعد از سال های متمادی اقتدا به یک حیوان کردی؛ یعنی مقام تو بالا است، تو انسان هستی، تو با خدا باید باشی،
اذا اقتَدی بَعدَ السّنینَ المُتَطا وِلَه بِالبَهیمَه الهامِلَه طوبی لِنَفسٍ اَدَّت اِلی ربّها فَرضَها، خوشا به حال آن انسان بارک الله به آن انسان و آن جوان که اَدّت الی رَبِّها فَرضَها این جمله را هم معنا کنم:
علی مطلبی را اشاره می کند، بهترین شاگرد برای استاد شاگردی است که هرچه استاد بگوید درک کند و عمل کند، بهترین فرزند برای یک پدر فرزندی است که هرچه پدر اراده کند بفهمد و به کار ببندد و اطاعت کند، بهترین سرباز برای یک افسر سربازی است که تا دستور داد و اشاره کرد حمله کند، بهترین بنده برای الله بنده ای است که می گوید اَدّت الی رَبّها فَرضَها: بفهمد خدا چه می خواهد و شتابان به سوی هدف خدا برود. چنین باشید.
چه جمله پر محتوایی طوبی لَنفسٍ ادّت الی ربّها فَرضَها، فریضه ی خود را بفهمد، واجبات خود را بفهمد، واجبات و فرایض را بفهمد و سپس عملی کند، ادا کند، و عَرَکتَ بِجَنبِها بُؤسَها، این جمله را چطور معنا کنم، با پهلوی خود همه ی خارها را بشکند و خرد کند یعنی چه، خارها را بریزید و انسانی روی آن بخوابد و غلت بزند تا خرد کند، یعنی آنقدر نیروی انسانی اش قوی باشد که همه ی ناملایمات را زیر پا بگیرد و خرد کند و جلو برود، این انسان است. و هجّرت فی اللّیل غَمضِها، در شب کم بخوابد، حتّی اذا غَلَبَ الکَری عَلیها، وقتی که خواب بر چشمش غالب شد، اِفتَرَشَت اَرضَها، زمین خاکی و حصیر، فرش او باشد، وَ تَوَسَدَت کَفّها، کف دست و بیرون دست او بالش باشد، فی مَعشَرٍ، میان آن جوان ها که جوان هایی هستند که همِّ آخرت دنیا را از یاد آنها برده است.
اَسهَرَ عُیونَهُم خَوفُ معادِهِم اولئکَ حِزبُ الله الا اَنّ حِزبُ اللهِ همُ المُفلِحونَ:
اینها که علی می فرماید اوصاف کسانی است که حزب الله هستند و شما دوستانم، شما جوان ها، خدایا شکر این نعمت را می توانم انجام بدهم؟ که دانشگاه از تهران می کند به حوزه می آید، و حوزه حرکت می کند به دانشگاه می رود و هر دو جمع می شوند نماز جمعه می خوانند. همه باهم همصدا می شوند و شعار الله اکبر و وحدت سر می دهند. همه می گویند، اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ عَبدَهُ وَ اَعَزَّ جُندَه، می دانید این چه جمله ای است که مستحب است بعد از نماز به عنوان تعقیب خوانده شود آنگاه که پیامبر با ده هزار سرباز مکه را احاطه کرد و وارد مکه شد، و بت ها را سرنگون کرد، منبری گذاشتند، پیامبر روی سنگ (منبر) رفت گفت: «لا اله الا الله وحده وحده، وحده انجز وعده»، وعده او را منجز دیدم، به من گفتی «لَتَدخُلُنّ المسجِدَ الحرامَ ان شاءَ اللهُ آمنینَ مُحلّقینَ رؤسَکَم و مقَصرّینَ لا تخافونَ: انجزَ وَعدَهُ وَ نَصَرَ عبدَهُ» بنده خود را آنچنان نیرو بخشید که یتیمی ابرقدرت ها را به زانو درآورد، نصر عبده و اعزّ جُندَه، لشگر خودش را عزت بخشید، ایران را عزت بخشید، در جهان به ایرانیان عظمت داد و آن بنده ی بزرگش (امام امت) را کمک کرد و بر ما این نعمت ارزانی داشت که در دنیا بگوئیم مستقل هستیم.
ما تحت نظر هیچ ابرقدرت نیستیم. ما وابسته نیستیم، ما انسان های مستقل الفکر هستیم، چه نعمت بزرگی، عجله نکنید مثل بعضی ها که نمی فهمند، می گویند کجا درست شد، نواقص داریم، هنوز درست نشده، هنوز اداره آنطور است، شما می دانید چه کرده اید می دانید چه پیروزی به دست آوردید؟ می دانید چه مملکتی را زیر و رو کردید، چه طاغوتی را سرنگون کردید. چه ابرقدرتی را در دنیا مفتضح کردید؟ خبر دارید؟ همه دنیا برخاستند، ایستاده اند و دو چشم هم وام گرفته و چهارچشم به شما نگاه می کنند و انگشت میان دندان ها می فشارند که اینک ایران چنین پیروزی را بدست آورده است. اینها چه عقیده دارند؟ کیستند؟ آرم شان چیست؟ هدفشان چیست؟ آرمانشان چیست؟ می گویند اینها تیپی از مسلمان ها هستند که دنباله رو افرادی چون امام صادق و امام باقر از فرزندان پیغمبر مذهبشان شیعه و آنها از روز اول زنده بودند و زیر بار ظلم نرفتند تا امروز خدا چنین پیروزی نصیبشان کرد.
دوستان قدر این نعمت را بدانید و بکوشید این مملکت را از نظر فکری و عقیدتی و از نظر ایدئولوژی اسلامی و معارف دینی و اقتصادی و صنعتی و دامداری و دامپروری ان شاءالله در اندک مدتی ترقی دهید و خواهید دید. امام صادق می فرماید حرف های مرا بشنوید و به آن عمل کنید، اگر دنیا بر شما غالب شد پس بر من پیروز شده اند، و نخواهند شد.
پروردگارا: به حق محمد و اهل بیتش، پروردگارا به حق عظمت و جلالت، به حق مقربان درگاهت، فرشتگانت، انبیاء عظامت، جانشینان انبیاء بحق مومنین، به حق این جوان ها، قیافه ها و هدف های الهی که از همه موجودات نزد تو عزیزتر هستند، به حق خون شهیدان که هر قطره ای که به زمین بریزد می جوشد تا طاغوتی را سرنگون کند، خداوندا به حق خون شهیدانمان ما را به پیروزی نهائی برسان. امام امت ما را عمر طولانی عطا بفرما.
پروردگارا توفیق تشخیص وظیفه، خودشناسی، نفس شناسی، تصفیه داخل مقابل تصفیه های خارج به همه ی ما عنایت فرما.
خوب بفهمیم و برای تو بفهمیم، خوب عمل کنیم و برای تو عمل کنیم، و خوب بگوئیم و برای تو بگوئیم، و اصلاح کنیم هم خود و هم جامعه را و انسان های نمونه و خلیفه الهی باشیم، انسان های کامل باشیم.
پروردگارا توفیق همه ی این نعمت ها را به ما عنایت بفرما.
“و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته”
منبع:ندای اصفهان