بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهم اصلح لی دینی فانّه عِصمَه اَمری و اَصلِح لی آخِرَتی فانّها دارُ مَقرّی و اِلیها مِن مُجاوَرَه اللّئام مَفرّی و اجعَل الحیوهَ زِیادَهٌ لی فی کُلّ خَیرٍ و الوَفاتَ راحَهٌ لی مِن کلّ شرِ:
یکی از مطالب که بسیار قابل توجه است و اسلام به آن اهمیت بسزائی داده و محل ابتلاء همه (از خرد و کلان) و باید خیلی در این قسمت اندیشید و توجه کرد و در این راه قدم برداشت، مطلبی اساسی و بزرگ و سرنوشت ساز و برای انسان عاقبت درست کن است، مسئله ی توجه به رفیق و صدیق و دوست و همنشین است. این مسئله را ما خیلی عمیقا بررسی نمی کنیم و زیاد متوجه این موضوع نمی شویم. نه به مصالح رفیق و نه به مفاسد رفیق ناصالح توجه داریم و اندیشه نمی کنیم در صورتی که اسلام روایات زیادی نسبت به معنای صداقت و رفاقت و نسبت به اینکه انسان با چه کسی رفیق باشد و شرایط رفاقت چیست و اوصاف رفیق چیست، بسیار با اهمیت است و بسا شده است که رفاقت یک ساعت و یک ماه و یک سال انسانی را سعادتمند کرده و خط مشی بیست ساله و سی ساله یک انسان را برگردانده، از شقاوت به سوی سعادت ابدی یا از سعادت ابدی به سوی شقاوت برده است.
این موضوع باید مورد اهمیت واقع بشود و همه ما متوجه باشیم خاصه کسانی که ابتداء جوانی آنهاست و خداوند بار تکلیف بر دوش آنها گذاشته است و می خواهند این راه طولانی پنجاه و شصت و هفتاد ساله را بپیمایند. راه بسیار دور و صعب العبور و با حوادث گوناگون توأم را بروند. در این راه پر خطر زندگی، انسان باید رفیق و دوست و مونس داشته باشد و ناگزیر است. بنابراین ما باید به این موضوع اهمیت بدهیم، آنچنان که شرع اهمیت داده است.
از رفیق مدرسه، همشاگردی، استاد، شریک مغازه، همسایه خانه، شاگرد، همسر و غیره که همه اینها از مصادیق این موضوع کلی است که باید در آن دقت کرد. قرآن عظیم رفاقت چند ساعته یا رفاقت چند دقیقه را مورد توجه قرار داده و توصیه می کند به نیکی و احسان و توجه به مواردی و از جمله می گوید: “و الجارِ ذِی القُربی و الجارِ الجُنُب و الصّاحِبِ بالجَنبِ...” (سوره انبیاء، ۳۶)، توصیه به توجه و حسن رفتار می کند درباره همسایه نزدیک و همسایه دور و رفیقی که انسان یک ساعت در صندلی قطار و ماشین و هواپیما یا چند دقیقه ای سرکلاس و مسجد و تکیه با او همراه است. “و الصّاحِبِ بالجَنبِ” رفیقی که پهلوی شما نشسته است در چند دقیقه، نسبت به این رفیق اهمیت داده و برنامه ای برای چنین رفاقتی طرح می کند، چه رسد به رفاقت های دور و دراز و یک ماه و یک سال و یک عمر که در اینجا اهمیت زیاد است.
تکه ای از قرآن مجید درباره دو نفر رفیق که در دنیا مدتی با هم همراه و رفیق بودند و سپس انحرافی در یکی حاصل شده و از یکدیگر جدا شدند و هر یکی به راهی رفتند تا جهان خاتمه پیدا کرده و سپس در عالم قیامت هر یکی به محلی رفته اند یکی بهشتی شده و دیگری جهنمی. درباره اینها آیات لطیفی در سوره مبارکه والصافات از آیه ۵۱ بیان می کند.
وقتی در آنها در بهشت نشسته اند و در بین آنها سخن از گذشته و دنیا به میان می آید و با هم بحث و گفتگو می کنند که در دنیا چه می کردیم و چگونه به نتیجه رسیدیم و نتیجه ی اعمال ما چه بود، چه سعادتی که انسان خودش را در آنجا ببیند. ای خدای بزرگ:
لَیتَنی لَم تَلِدنی اُمّی، زین العابدین وقتی که این مسافت طولانی را حساب می کند و می گوید چه خواهد شد، بالاخره جایم کجاست لَیتَنی لَم تَلِدنی اُمّی و لَیتَنی عَلِمتُ اَمِن اَهلِ السّعادَه جَعَلتَنی و بِقُربِکَ و جِوارِکَ خَصَصتَنی فَتَقِرّ بِذلکَ عَینی و تَطمَئنّه نَفسی:
ای خدای عزیز کاش می فهمیدم که فردا در جوار رحمت تو در مجالسی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در آن شرکت می کنند من هم شرکت خواهم کرد یا در آن حفره و گودال ها که فرعون ها و نمرودها و قارون ها در آن خواهند سوخت، من هم خواهم بود، ای کاش مادرم من را نمی زائید که از آینده ی خودم درست اطلاع ندارم ولیتنی علمت آنجا نشسته اند، یادی از اینجا می کنند.
“قالَ قائِلُ مِنهُم اِنّی کانَ لی قَرینٌ یَقولُ ءاِنّک لَمِن المُصدِقین” رفقا من در دنیا رفیقی داشتم به من می گفت آیا شما هم دارید این حرف های ارتجاعی و مزخرف را می پذیرید.
“ءَ اِذا مِتنا وَ کُنّا تراباً و عِظاماً ءَ اِنّا لَمَدینُون” آیا ما مردیم و خاک شدیم و هر ذره از بدنمان در میان دریای پهناور خاک زمین نابود شد، دوباره جمع شدن و تشکل پیدا کردن و به محکمه آمدن و مجازات و کیفر در بین است؟ می گفت آن رفیق و می خندید و می گفت این حرف ها چیست؟
قالَ هَل اَنتُم مُطّلِعون ناگهان صدائی از طرف الله (که در آن، جهان همه ی پرده ها برداشته می شود و شما در آن جهان هر فرد فرد انسان ها در آن جهان مقامش بالاتر و بالاتر و احساسش به مبدا و مکاشفاتش به مبداء بالاتر از مهمترین پیامبران است. از موسی نسبت به مکاشفات یک فرد عادی در آن عالم بالاتر است، فرشتگان به حضورش می رسند صدای الله به گوشش می رسد سخن با خدا می گوید) گفت هل انتم مطلعون آیا می خواهید آن انسان را که چنین حرفی در دنیا می زند به شما نشان دهم؟ فاطّلع اطلاع اشراف است، از بالای پشت بام به جائی نگریستن است از بالا مشرف شدن است.
فَاطّلَعَ فَراهُ فی سَواءِ الجَحیم نگاه کرد ناگهان او را در وسط جهنم و آتش دید نَعوذُ بالله من الجَحیم ای خدا می گوئیم و می گذرد و درست توجه نمی کنیم که این بدن و آتش علی می گوید “اتّقوا ناراً حَرّها شَدیدٌ و قَعرُها بَعیدٌ و لِباسُها حَدیدٌ و شَرابُها سَدیدٌ” از چنین آتشی بپرهیزید فاطّلعَ فَرَاهُ فی سَواءِ الجَحیم ناگهان او را در وسط آتش می بیند و فریاد می زند “قالَ تَاللهِ اِن کِدتُ لَتُردین” ای فلانی که در میان آتشی نگاه کن، می بیند رفیق دنیائی اش آقای ارتجاعی نشسته آنجا و تماشا می کند می گوید قسم به خدا که با من چنین رفتار کرد که در پاداش عملم و با تو چنان در کیفر کردارت “ان کدتَ لَتُردین” نزدیک بود مرا هم نابود کنی مرا هم مثل خودت کنی مرا هم به جای خودت ببری “وَ لولا نِعمَته رَبّی لَکُنتُ مِنَ المُحضَرین“… (سوره الصافات از ۵۱ تا ۵۷).
اگر نبود اینکه خدایم به دلم افکند، اگر نبود توفیقات الهی که روزی هزار بار به سراغ هر انسان، جوان، پیر و مرد و زن به سراغ همه می آید و مرتب از گوش دل به ما گوشزد می کند.
بنده ی من این کار قبیح است نکن، بنده ی من این نگاه درست نیست نکن، بنده ی من این سخن را نشنو، بنده ی من این غذا را نخور، این سفر را نکن، این حرف را نزن این کار را انجام نده، خدا چه لطفی داری.
“فَما نَدری ما نَشکُر” چه جملات پر معنائی زین العابدین می گویند:
فَما نَدری ما نَشکُر اَجَمیلَ ما تَنشُر اَم قَبیحَ ما تَستُر… خدا نمی دانم به کدام نعمت سپاسگزار باشم آیا نیکی های مرا منتشر کردی و من لیاقت او را نداشتم و روی بدی هایم را پوشش گذاشتی و لیاقت آن را نداشتم.
“اَم عَظیمَ ما اَبلیتَ وَ رد `و تو از لطف و کرمت از من دفع کردی و من هیچ نفهمیدم و هنوز هم متذکرش نیستم “وَ لَولا نِعمه رَبّی لَکُنتَ مِنَ المُحضَرینَ” این دو رفیق در آنجا رفاقتشان کشف می شود.
مطالعه کنید قرآن را، زیاد بخوانید قرآن را هرچه بخوانید عبارتش نور می آورد، مطلبش نور می آورد محتوای او ایمان ایجاد می کند، هرچه بخوانید و هرچه دقت کنید و هرکس به هر جائی رسیده از این کتاب به ظاهر کوچک آسمانی است و هر تیپی و هر ملتی اگر بخواهند در محتوای انسانیت به کمال برسند باید دست به محتوای این کتاب بزنند که:
لایَاتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِه تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمید (سوره فصلت، ۴۲):
این نور را قدردانی کنید. این کمال را و این استقلال را و این آزادی و عظمت را که شما الآن در دنیا مُشارٌ بالبَنان هستید در عبارت ما.
یعنی کشورهای گُنده گُنده اشاره می کنند که این ایران است و آنان ایرانیان. و آنچنان پنجه در پنجه ی ابرقدرت ها گذاشتند و شکستند که دنیا در تعجب و شگفتی درآمد. این در نتیجه ی همین کتاب است و در دنیا کتابی سالم از خطا و مطمئن به اینکه آنچه خدا گفته همین است نه اضافه دارد و نه کم دارد. همین کتاب شماست بگیرید و بخوانید و به تمام جهانیان ببالید و بتازید.
ای تورات برو، که از آن تورات حقیقی یک دهمش در میان تو نیست. ای انجیل به جای خودت برگرد، که از آن انجیل حقیقی یک بیستم در میان این انجیل ها نیست. و این یگانه کتابی است که لایَأتیهِ الباطِل.
در این کتاب می گوید: اَلاَخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدوٌ الّا المُتَّقین (سوره زخرف، ۶۷). تمام صداقت ها، تمام دوستی ها در آن روز همه به دشمنی برمی گردند. دوست ها دشمن ها خواهند شد. اگر امروز، صدام ها دست به دست دیگران گذاشته اند و آن دیگران با هم اظهار رفاقت می کنند، خصم ترین قرین نسبت به یک دیگر در عالم آخرت همین ها هستند.
“الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الّا المتقین…“
مگر خلوص ها، مگر صداقت ها، مگر رفاقت ها که بر پایه تقوی مثل رفاقت های شما دوستی های شما جوان های ایران، برادران و خواهران مسلمان و متعهد ایران.
بحمدالله این آیه شما را می گوید. تعقیب کنید این هدفتان را. راهتان را پیدا کرده اید ای ایرانی ها بشارت بر شما که راهتان را پیدا کردید و راهنمای شما درست رفته است و درست می رود. و مغتنم بشمارید این وقت را، الّا المُتَّقین، دوستی متقین ادامه دارد، زمان ندارد بالاتر از زمان است، ابدیت دارد گرچه ازلیت نداشته باشد.
جمله ای که از مرحوم محقق حسن بن زین الدین صاحب معالم فرزند رشید مرحوم شهید ثانی که با صاحب مدارک طلبه بودند در نجف وارد می شوند.
دو دانشجوی انسانی و اسلامی با هم رفیق و دوست هستند این ها در مکتب اسلام خواندند و عمل کردند و بودند. هر وقت یکی جلوتر شروع به نماز می کرد دیگری می آمد و به او اقتدا می کرد. هر دو با هم تحصیل می کردند. هر وقت یکی کتاب می نوشت، جزوات این به دست او می رسید که او مطالعه و تصحیح کند و جزوات او به دست این که مطالعه و تصحیح کند و مدت ها در جائی زندگی کردند و هیچ یک از دیگری جز ایمان و تقوی ندید.
وقتی صاحب مدارک از دنیا رفت، آنقدر که سن او بیش از صاحب معالم بود، صاحب معالم باقی ماند و بر سر قبر صاحب مدارک چنین نوشت: “فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَ مابَدّلوا تَبدیلا” (احزاب، آیه ۲۳). ای مسافر جهان دیگر رفتی؟ ای انسانی که در حرکت هستی که باید بروی و از این جهان کوچ کنی و اینجا کلاس آموزش چند روز توست تا بخوانی و بنویسی و نمره بگیری، آیا صفر یا کامل؟
خدایا ما بشر را به اینجا آوردی؛ اِلهی اَسکَنتَنا داراً حَفَرتَ لَنا حِفَرَ مَکرِها (آخرین مناجات خمس عشر، مفاتیح الجنان). خدایا من را در جائی ساکن کردی که از چپ و راست و بالا و پایین مکرها و فریب ها و اندیشه های فاسد بر من حمله ور است. خدا من در تیررس این همه تیر واقع شده ام پس خودت توجه کن که من انجام وظیفه کنم و اگر نباشد توجهت مرا شیاطین انس و جن می ربایند و می برند.
روی قبر صاحب مدارک نوشت: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر. آری آن انسان های عظیم الشأن که دارند به سوی الله، برخی از آنها به هدف رسیدند (وقتی که گلوله به بدن می خورد و روی زمین می افتند) در روایت دارد که وقتی افتاد بر روی زمین، اگر عرق بدن خشک نشده در خانه ی همیشگی با افرادی که منتظرش هستند حتی همسران آخرتی دست به دست هم می دهند و مصافحه می کنند، در حالی که هنوز عرق بدن خشک نشده است. اینان افرادی هستند سئوال و جوابی ندارند مسئله ی سئوال مطرح نیست. آن برای مرگ ننگین افرادی مثل من است که در میان رختخواب بمیرم، باید تشریفاتی انجام بگیرد تا دو نفر بیایند و از من سئوالاتی بکنند. او سئوال و جوابش را داده، اینک آنچه دارم در راه او دادم، چه سئوالی؟ من چه دارم که از من بپرسی. و خوشا به سعادت تو ای انسان.
خدا! این همه توفیق برای همه کس و همه وقت پیش نمی آید که یک عاشورائی بیاوری جلوی من و مرا مخیر کنی بروم با حسین باشم و شهید شوم یا فرار کنم و نروم. این یک امتحانی است که امروز پیش آمده است.
این معجزه است که خدا نشان می دهد. ما می گفتیم “فَیالَیتَنا کُنّا معکم فنفوز فوزا عظیما” (زیارت شهدا) وقتی که حسین بن علی و فرزندش را در قبر زیارت کردی می روی طرف یک گوشه حرم مطهر ابی عبدالله، یک ضریح چسبیده به دیوار است مقابل آن می ایستی که هفتاد جنازه روی هم در یکجا دفن شده است. آنجا می گوئی:
السّلامُ عَلَیکُم یا اولیاءَ اللهِ و اَحبّائَه… فیالَیتَنا کُنّا مَعَکُم فَنَفوزَ فَوزاً عَظیما، این یا لیتنای ما که می گفتیم امروز، پیش آمده است. صاحب مدارک رفت و مِنهُم مَن یَنتَظِرُ عده ای هم در راه هستند. این قافله در راه است. بروید اهل قبور را زیارت کنید (می بخشید من گاهی خودم از وضع گفتار و حواسم متذکر مواردی می شوم و بیرون می روم اگر چنانچه من طوری بگویم که موازن وضع مجلس نباشد، می بخشید، که شاعر می گوید:
در مجلس خود راه مده هم چو منی را که افسرده دل افسرده کند انجمنی را
مقابل اهل قبور یکساعت می ایستاد با آنها سخن می گفت؛ آقا اینجا جای مطالعه نیست اینجا قبرستان است. چه می گوئی؟ می گفت دارم می بینم که حلقه حلقه نشستند دارند صحبت می کنند. چه می گویند با هم؟ دارند عده ای را شلاق می زنند. عده ای در چه حال هستند و عده ای دیگر در چه حال. فی الجمله یکی از کارهائی که اسلام بسیار به آن توجه داده انتخاب رفیق است.
اگر چنانچه رفیق انتخاب کردی یک ماه و دوماه و یکسال گذشت، فکری کن که از رفیقت چه استفاده ها و چه ضررهایی برده ای. اگر رفاقت او کمال آورد آنچنان که پیامبر بزرگ فرمود: عرض کردند یا رسول الله ایُّ الجُلَساءِ خَیرٌ؟ کدام رفیق نیکوست؟ قالَ مَن ذَکَّرَکُم بِالله رُؤیَتُهُ کسی که دیدن او یاد الله را برای شما ایجاد کند. وَ زادَکُم فی عِلمِکُم مَنطِقُهَ سخنان او علم شما و کردار او تقوای شما را زیاد کند.
ای برادر هر که هستی، هر کجا هستی اگر چنانچه آن عملی دیدی که اسلام می گوید در فکر و اخلاق و اندیشه و عملت تاثیر دارد، از آن رفیق قدردانی کن و با او باش و سپاسگزارش باش. و اگر دیدی نه بر علم شما و تقوای شما افزوده و نه ضرر کرده اید، اختیار با شماست که با او باشید یا نباشید، مانند سنگی می ماند که پهلوی او نشسته اید. و اگر نه اثر سوء در شما گذاشته از او فرار کنید، کَما تَفَرُّ مِن الاَجذَمِ و الاَبرَصِ.
مردی از پولداران و ثروتمندان مدینه وارد شد با لباس بسیار عالی پاک و تمیز و شسته و رفته و قیافه خاص نشست در یک طرف، دنبالش یکی از طبقه پائین علاقمند به اسلام وارد شد در جنب آن آقا و خیلی نزدیک به او نشست. او مقداری لباس هایش را جمع کرد و قدری آنطرف نشست. پیامبر با چشم الهی عَینُه عَینُ الله وَ اُذُنُه اُذُن اللهِ قائِلُه صاحِبُ سَمعٍ وَ بَصَرٍ نگاه کرد به آن مرد و گفت چرا آنطرف رفتی؟ آیا ترسیدی که فقر مثل مرض مسری به تو سرایت کند؟ آیا ترسیدی میکروب های هوازی از ریه و دهان او به هوا بیاید و بعد در تو نفوذ کند و فردا فقیر شوی؟ گفت نه یا رسول الله. آیا خیال کرده ای لباس های او مندرس و کهنه است و بالطبع انسانی که یک لباس دارد نمی تواند آنطور که اسلام می گوید و عقل می گوید نظیف نگه بدارد، (در روایت است که خدا دوست دارد آن مومنی را که یک لباس بیشتر ندارد وقتی می شوید مجبور است خودش را به لحافی چیزی بپیچد تا لباسش خشک شود و بتواند بپوشد، و در مطبخ او بیش از یک غذا پخته نمی شود، نه اینکه چندین غذا در عرض هم پخته شود.) خیال کردی که کثافت او به تو سرایت می کند. گفت نه. گفت پس چرا خودت را کنار کشیدی؟ جمله ای گفت بسیار بجا و درست و قابل تأمل.
انَّ لی قَریناً یُزَیِّنُ لی کُلَّ قَبیحٍ و یُقَبّحُ لی کُلَّ حَسَن، آری این انسان هم در مکتب اسلام درس خوانده ولو این مرض را دارد؛ گفت پیامبر من راست و بی پرده بگویم دوستی دارم که همیشه خوبی ها را در نظر من بد جلوه می دهد و بدها را در نظرم نیکو. گفت کیست آن رفیق؟
«وَ مَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطاناً فَهوَ لَه قَرین» (زخرف، آیه ۳۶). کسی که از یاد ما دور شود و ما هم کسی را رفیق او قرار می دهیم که چنین کاری را درباره ی خودش انجام دهد.
گفت پیامبر رفیقی دارم که نیکی ها را در نظرم بد جلوه می دهد، آن رفیق به من گفت که آن طرف بنشین، اما یا رسول الله من راه را کج رفتم، من اینک متنبه شدم، آنچه ثروت دارم همه را نصف می کنم و الان تحویل این آقا می دهم که من چنین خلاف ادب و اخلاقی درباره اش انجام دادم. باز متنبه شد بسیار خوب است.
این از اثر رفاقت این شخص با پیامبر است. نیمه و نصف ثروتم را تحویل این آقا می دهم. پیامبر رو کرد به آن فقیر گفت آقا نصف ثروت این آقا رسید به تو، می پذیری؟ گفت نه یا رسول الله، من همین که هستم خوبم، قبول نمی کنم. چرا؟ گفت می ترسم آن رفیقی که او به واسطه این ثروت پیدا کرده به سراغ من هم بیاید و من هم چنین رفیقی پیدا کنم که یزیّن لی کلّ قبیح و یقبّح لی کلّ حسن هر نیکی را در چشم من بدی جلوه دهد وَجاءَت کُلُّ نفس مَعَها سائِقٌ و شَهیدُ. روز قیامت هر انسانی حداقل دو نفر اسکورت دارد. این دو نفر همان هایند که اینجا با انسان هستند، شما در آنجا محافظ دارید. از فرشتگان محافظ دارید، و از طرف شیاطین هم محافظ دارید. هر انسانی متولد شود ابلیس بزرگ برای او یک فردی را موکل می کند از بچگی و کودکی تا او را تربیت ابلیسی کند، به او دروغ و دزدی یاد بدهد، کج خلقی یاد بدهد، انحراف بیاموزد، انحراف اندیشه بدهد انحراف عمل یاد بدهد، در مقابل آنچه که خدا موظف می کند؛ بنابراین این رفیق داخلی با همه ما هست، متوجه باشید و چاره ی این عمل مبارزه ی با نفس است، مجاهده ی با خویش است، توجه به خویش است، در خویش فرو رفتن است و کتاب نفس خواندن است و توصیه ای که همه وقت به دوستانم می کردم، هفته ای یک مرتبه حداقل با الله خلوت و راز و نیاز کردن است.
جوان ها، برادرها، خواهرها، توجه پیدا بکنید! بر همه ی انسان های در خط الله لازم است که از آن سجده هایی که اویس قرن می کرد بکنند، دو ساعت طول سجده، دو ساعت شما سجده کنید خسته و ناراحت می شوید، این سجده ها مال اوست بگذارید او بکند، مال زین العابدین است. اما گاهی سجده کنید، یک ربع سجده کنید و هر چه دارید با او در میان بگذار و آنچنان بگو که زین العابدین می گوید:
“یا جاری اللَّصیقُ یا رُکنیَ الوَثیقُ یا شَفیقُ یا رَفیقُ” ای همسایه ی دیوار به دیوارم، الله ای پایه وجود و عقیده و اطمینانم الله، ای مهربان ای دوستم ای عزیز ای الله که تو این همه تنزل می کنی و با بندگانت اینچنین مهر می ورزی اینک من در حضور تو هستم.
اگر چنین حالاتی پیدا کردی روحت را نیرو می بخشد که در میان انسان ها محیط های فاسد، بر همه آن محیط ها پیروزی. از آثار ریاضت نفس و عظمت نفس این است که با نفوس دیگر مقابله کند، بر آنها مسلط شود، و بر آنها قدرت پیدا می کند و نیروی ایمان چنین است. اگر چنین باشید در برابر صدها انسان های منحط آنچنان عظیم هستید که بر همه پیروز می شوید. برادران و خواهران چنین تربیت روحی به خودتان در این محیط ها بدهید تا بلکه ان شاءالله شما آینده ی کشور را اسلامی بسازید و امید حضرت ولی عصر ارواحنا له الفدا همین است.
من بی تردید می گویم و می دانم، نام هر یک یک از شماها و سایر جوان های متعهد و مسئول شیعه این کشور، در مقابل دو چشم مبارک حضرت ولی عصر هست و هر هفته ای دو بار می بینید، کارتان منعکس می شود، گفتارتان منعکس می شود، کردارتان در مقابل حضرتش منعکس می شود.
در روایات دارد گاهی عمل زشتی را می خواند و اشک می ریزد و گاهی عمل نیکو را و خوشحال می شود. اگر باور ندارید روایت معتبری را در باب صله رحم در سفینه البحار بخوانید می گوید: وارد شدم و نشستم در کنار حضرت، حضرت فرمود داوود شب پنج شنبه و شب دو شنبه کاغذت را به من دادند و من خواندم وقتی دیدم با یکی از اقوام که با تو بد بود نفس شکستی و تنزل کردی و با او رفاقت ایجاد کردی، احسان کردی، صله رحم کردی، خیلی خوشحال شدم، آری مطلب چنین است.
امید است ان شاءالله روحمان به سوی الله پرواز کند و اندیشه اسلامی و اخلاق اسلامی پیدا کنیم، و امید است با این توصیه ها که من از طرف اهل بیت علیهم السلام در این قسمت به رفقا عرضه داشتم، درباره ی انتخاب رفیق و کیفیت رفیق دقت کنند، و بتوانید دوستانتان را اصلاح کنید و اگر آنها بر شما پیروزند خداحافظی کنید و دور شوید.
پروردگارا: تو قول داده ای کسی که به درگاهت خاضعانه عرضه بدارد عرایضش را بپذیری.
اللّهمَّ اِنّا نَدعُوکَ کَما اَمَرتَنا فَاستَجِب لَنا کَما وَعَدتَنا. خدا تو خودت دستور داده ای بطلبید، ما می طلبیم.
پروردگارا این کشور ما یک گرفتاری شدیدی پیدا کرده است و در میان یک دوراهی واقع شده است؛ ای خدائی که در حساس ترین زمان ها به فریاد می رسی (زمان صدر اسلام هم در حساس ترین زمان ها که لشکر کم اسلام با تجهیزات اندک در مقابل لشکر بسیار مجهز کفر قرار گرفت، سیصد و اندی انسان بر هزار انسان پیروز شد به طوری که دنیا در شگفت درآمد)، خدا تو می دانی اینجا مقابله فارس و عرب نیست، مقابله نژاد و نژاد نیست مقابله جهات دیگر نیست، بی تردید ایمان و کفر است.
ای خدا این بندگانت که حتی در سنگرها سجده می کنند و نماز می خوانند، این بندگانت را بر آنان که تو می دانی گاهی با حال مستی سوار می شوند و حمله می کنند، این بندگان نیک خود را بر دشمنان بزودی پیروز بگردان.
پروردگارا: ما به این امید قیام کرده ایم که تو ما را تا آخرین نفس یاری کنی، و می کنی.
پروردگارا: ما بدین امید به امر رهبر عظیم الشأنمان عمل کرده ایم و او نیز به این امید به ما دستور داد که امام زمان پشتیبان ما بوده و ما را به مرحله ی نهائی پیروزی برساند، ما به این امید قیام کرده ایم، خدا امید ما را ناامید مگردان.
نیروی ایمان، نیروی عقیده، نیرو و استقامت در همه ی ابعاد بر ایرانی ها عطا بفرما، خدا این لشگریان کفر را نابود کن. این دعا را می خوانم شما آمین بگوئید.
اللّهمّ شَتِّت شَملَهُم و فَرِّق جَمعَهُم، دشمنان اسلام و انقلاب را در هر لباسی در هر نقطه ای و به هر طرزی که حرکت می کنند، پروردگارا به زودی ذلیل و منکوب و سرکوبشان بگردان.
پروردگارا: عرایض خالصانه ی ما را به حضور حضرت ولی عصر با هزاران ارادت و هزاران محبت و هزاران دوستی که ما به وجود اقدسش داریم و با هزار مرحله ی ایمان از ما به حضور اقدس آن حضرت برسان.
چند تذکر:
۱- نماز جمعه
یکی از وظایف مهم ما فعالانه شرکت کردن در نمازهای جمعه است. نماز جمعه هیچ ربطی ندارد به اینکه آن کسی که متصدی جمعه است آن کسی که نماز جمعه می خواند آن جائی که نماز خوانده می شود؛ اکنون این حرف ها نیست. نماز جمعه یکی از شعارهای اسلامی است مثل صدر اول. هرکسی و هر شخصی از طرف امام منصوب شد به نماز، وظیفه ی دیگران کلا این است که در نماز حاضر بشوند، ولو طوری باشد که خدای ناکرده مثلا عرض می کنم مجبور باشد که بعد برود نمازش را اعاده کند، زیرا که این مربوط به شخص نیست مربوط به اسلام است.
عظمت جمعه، باشکوه بودن نمازجمعه باشکوه بودن اسلام است؛ مخصوص فرد یا جهات دیگر نیست. لذا از دوستان از طلاب محترم از برادران و خواهران تقاضا می شود طبق آنچه که اسلام عزیز دستور داده فَاسعَوا اِلی ذِکرِ اللهِ حتما باید سعی کنید بسوی نماز جمعه، رفقا، دوستان، بزرگان، پیرمرد، پیرزن، روحانی، عالم، جاهل، دانشجو، دانش آموز، همه باید گسیل بشوند به طرف اقامه ی نماز جمعه و اسلام را خدمت کنند، شکوه بدهند و هیچ غرض ها و سخنان دیگر نباید باشد.
۲- راجع به مفاتیح
مفاتیح نقایص زیادی داشت و بعضی از دعاها را ذکر کرده بود که بعضی از روشنفکران هم ناراحت بودند و مسخره می کردند. ما کوشیدیم بجای آن کتاب دعائی نوشتیم و در مقدمه ی آن دعا از نظر اینکه چگونه باید بخوانند و دعا جانشین کار و کوشش نمی شود و سجده بر مهر اشکالی ندارد و تقدیر ضرایح ائمه اشکال ندارد نوشتیم، و در شرف چاپ است.
۳- راه مبارزه با نفس
در اینجا یک مطلبی است که هرکس باید نسبت به خودش خود قدم بردارد؛ مبارزه با نفس معنایش این است وقتی که شما فهمیدید فلان عمل واجب و فلان عمل حرام است، چنان چه خوردن غذا و استشمام هوا به هیچ نحو نیابت بردار نیست مبارزه با نفس هم نیابت بردار نیست. این طور هم نیست که یک دکتری قرصی بدهد فردا بشوید مجاهد فی الله، و مبارزه با نفس باید در تمامِ موارد، انسان بینیِ نفس را بر زمین بمالد و بر خلاف نفسش پیش برود، انجام وظیفه کند، راحتی را بر خودش حرام کند، استراحت و شهوات را بر خودش حرام کند و مدتی هم طول بکشد بیست سال سی سال تا بشود یک انسان کامل.
مبارزه با نفس این طور نیست که شما خیال کنید دیروز، وارد حوزه شدید امروز بشوید یک انسان کاملی که بر نفس خویش مسلط بشود. نه زحمت ها لازم دارد و خدا وعده داده است و الّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدیَنّهُم سُبُلَنا.
۴- در مورد ازدواج و فرزند
ما بر طبق رویه ی اسلام معتقدیم این مسئله ای که می گفتند فرزند کمتر زندگی بهتر یکی از شعارهای طاغوتی است که از کشورهای دیگر برای ما آمده است. پیامبر گرامی بر ضد این مطلب می فرمایند:
تَنا کَحوا تَناسَلوا فَانّی اُباهی بِکُم الاُمَمِ یومَ القیامَه…
متنها جوّ فعلی با این گرفتاری ها اقتضا نمی کند و الا ما پیشنهاد می کردیم در خود مجلس خبرگان هم جلسات خصوصی اش پیشنهاد می کردیم باید هرکسی در اوایل سنش ازدواج کند و دولت موظف است تمام رفاه زندگی او را، لوازم ازدواج او را باید مهیا کند و هرچه هم اولاد بشود برای مسلمان ها اشکال ندارد برای اینکه در جوّ طاغوتی اگر کسی اولاد داشته باشد تربیت او مانند این است که یک انسانی برخلاف مسیر سیل رو به بالا شنا کند. بسیار مشکل است در جو طاغوتی انسان پروراندن بچه را، مسلمان کردن یکی از کارهای مشکل بود.
اما وقتی که همه ی کشور اسلامی، رادیو تلوزیون، رسانه های دیگر، محیط مسجد خیابان ها همه اسلامی بشوند در آنجا تربیت اولاد فقط به عهده ی پدر و مادر نیست، یکی از مهم ترین مربی ها محیط است. اگر پدر و مادر یک کلمه به بچه یاد می دهند محیط صد کلمه یاد می دهد. اگر محیط اصلاح شد تربیت بچه (هر چه هم زیاد باشد) اشکال ندارد.
ان شاءالله محیط اصلاح می شود و برای جوان ها هم در اوایل جوانی باید وسیله ی ازدواجشان جور شود. امیدواریم ان شاءالله در این قسمت دعایشان بیش تر از بقیه ی قسمت ها باشد.
“والسلام”