در روز 15 خرداد، ترکیبی از سه عنصر به وجود آمد که کلید پیروزی انقلاب و موجب حرکت آن به سمت جلو شد و آن، ترکیب «اسلام» به عنوان یک اعتقاد و انگیزه، «مردم» به عنوان یک قدرت جدید و «رهبری تشیع» به عنوان یک رهبری سیاسی بود. کسانی که تاریخ شیعه را مطالعه کرده اند، به این نکته آگاهی دارند که هر جا سه مؤلفه «امام»، «امت» و «اسلام» به هم گره بخورند، قدرتی آفریده میشود که هر مانعی را از سر راه بر میدارد. همچنین از آیات و روایات نیز چنین بر میآید که در دولت کریمه مهدوی نیز این سه مؤلفه، به صورت اتم و اکمل پدیدار میشود و پیروزی را رقم میزند.
از آنجایی که شروع قیام و نهضت از این روز شریف بود، لازم است که به صورت مفصل و دقیق ماهیت و اهداف قیام پانزده خرداد را بررسی و از آن مدلی را استخراج کنیم؛ زیرا امام خمینی فرمودند «پانزدهم خرداد را بشناسید و مقصد پانزده خرداد را بشناسید و کسانی که پانزده خرداد را بوجود آوردند بشناسید و کسانی که پانزده خرداد را دنبال کردند بشناسید و کسانی که از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید و مخالفین پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسید». چنانچه سازوکاری که پانزده خرداد را پدید آورد شناخته شود، ما میتوانیم در ادامه حرکت از این مدل استفاده کنیم و همچنان همانند پانزده خرداد، دشمن را در هم بشکنیم.
مسأله دیگری که کمتر به آن پرداخته شده، ابعاد فکری قیام 15 خرداد است. گروههای سیاسی، اعم از مارکسیستها، درباریان، ملیگراها و سایر جریانات هیچ توانی برای جذب مردم نداشتند اما امام، یک شخصی که نه پول داشت، نه جایگاه سیاسی و نه حزب، بدون اینکه امر به قیام کند، مردم در شهرهای مختلفی همچون قم، تهران و ورامین برای ایشان غوغا به پا کردند. گفتنی است که خروش مردم برای دستگیری امام خمینی در زمانی بود که هنوز ایشان چندان مشهوریتی در بین مردم نداشت و صرفا یک عالمی بود در قم. همان زمان این پدیده مورد تحلیل و بررسی روشنفکران قرار گرفت و آنها خودشان را به کوری و کری زدند تا حقیقت را نبینند و همین نپذیرفتن واقعیت، منجر به سقوطشان شد.
ولایت
یکی از مهمترین علل و شاخصههای شکل گیری پانزده خرداد، که اتفاقا همین عامل موجب مخالفتهای بسیاری با این روز شده، مسأله ولایت خواهی است. همانطور که بیان شد، سه عنصر در شکل گیری این قیام مؤثر بود که در رأس این هرم، ولایت یا به تعبیر دیگر همان مرجعیت قرار دارد. مردم در آن زمان به دنبال مرجعیت دینی رفتند و به این نتیجه رسیدند که تنها مرجعیت دینی، راه رهایی از شرایط به وجود آمده در دوران شاه است. در آن زمان هنوز نه امام قصد حکومت کردن داشت و نه این را بیان کرده بود؛ صرفا فرمود «علمای اسلام! به داد اسلام برسید».
آن تازه اوایل مرجعیت امام بود و بسیاری از مردم مقلد ایشان هم نبودند اما وقتی دیدند یک فقیه، درد اسلام دارد و دین را در خطر میبیند، شعار «یا مرگ یا خمینی» سر دادند و چه بسا همین شعار و ایستادگی مردم جان امام را نجات داد. جای تأمل بسیاری دارد که این تحول فکری در مردم چگونه به وجود آمد که مرجعیت دینی را انتخاب کردند و در راه آن، جان فشانی کردند. در نتیجه عامل اصلی شکل گیری این خروش، ولایت فقیه بود و از همان روز بود که مردم دریافتند باید پای ولایت بایستند تا پیروز شوند.
این قیام نه فقط کار غرب زدهها را بلکه کار عدهای دیگر را نیز به هم میزند. امام فرمود «اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد. در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مینمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید». مسأله ولایت فقیه درگیری اصلی همه دشمنان با انقلاب و جمهوری اسلامی بوده و هست؛ که اگر ولی فقیه کنار برود، هیچ یک از دشمنان فعلی دیگر با ایران دشمن نخواهند بود.
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
در نتیجه تفکر پانزده خرداد در دو جبهه مشغول جنگ و مبارزه است؛ یکی جبهه مبارزه با مدرنیته و یکی جبهه اسلام ناب علیه تحجر و تقدس مأبی. اگر روی خط پانزده خرداد حرکت کردیم و در پدیدههای اجتماعی مدل پانزده خردادی را پیاده کردیم، ظهور را خواهیم دید وگرنه هیچ تضمینی حتی برای بقاء وجود ندارد. امام خمینی، این حکیم بزرگ نیز با سرودن یک بیت معروف، علیه هر دو جبهه موضع گیری کرده و خط را به ما نشان داده است؛ «سالها میگذرد حادثهها میآید، انتظار فرج از نیمه خرداد کشم».
دشمنی دشمنان غربی ما بر سر مسأله ظهور بسیار مشخص است و نیاز به توضیح زیادی ندارد؛ از آن جهت که ظهور مهری است بر پایان حکمرانی آنان، دشمنی با اسلام را در رأس کار خود قرار دادهاند تا مبادا ظهور اتفاق بیفتد. اما اینکه چرا امام فرمود یکی از دشمنان پانزده خرداد «از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود» جای تأمل دارد. بحث درگیری در جبهه اسلام ناب و تحجر را امام به خوبی در منشور روحانیت مطرح کرده و فرموده «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است».
گروهی که امام را مذمت میکردند که چگونه میخواهی جواب خونهایی که ریخته میشود را بدهی، چرا در مقابل شاه که شیعه است قد علم میکنی و میخواهی حکومت شیعه را سرنگون کنی، چرا دین را با حرفهای سیاسی آلوده میکنی، چرا فلسفه و عرفان را وارد شیعه میکنی، از مخالفان جدی پانزده خرداد شدند. امام شیوه منتظر بودن برای فرج را اینگونه میداند اما این افراد انتظار فرج را در این میبینند که در گوشهای بخزند تا ظلم و جور همه جا را بگیرد، اینها نیز فقط تسبیح به دست بگویند عجل فرج! امام دید پانزده خرداد روزی بود که مردم حول ولایت فقیه گرد آمدند و ادامه دادن این مسیر، دست مردم را در دست ولایت امام قرار میدهد؛ از این رو فرمود «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم».
خبرگزاری رسا