یکی از شاگردان حضرت امام می گوید: دریکی از سفرهایمان به عراق در صحن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشسته بودیم ...
یکی از ویژگی های برجسته امام خمینی-رحمت الله علیه- رعایت قانون بود. ایشان نه تنها هیچ گاه قوانین کشور را- که برآمده از اندیشه های گروهی خردمند و فرهیخته است- زیر پا نگذاشت، بلکه قانون گریزی را عملی حرام و خلاف شرع می دانستند. دختر ایشان، خانم زهرا مصطفوی در این باره می گوید: «امام خیلی مقید به قانون بودند و احترام زیادی به قانون می گذاشتند. ایشان رعایت قانون را یک تکلیف شرعی می دانستند؛ یعنی حتی عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را خلاف شرع می دانستند و به عقیده ایشان، عبور ماشین از ورود ممنوع و یا سرعت بیش از حد در رانندگی، کاری حرام و خلاف شرع است»[1]
چند حکایت از قانون مندی امام خمینی -رحمه الله علیه- چراغی فرا راه جامعه اسلامی ما، و الگویی فرادست جوانان این سرزمین است.
حتی اگر استالین روی کار باشد
حجه الاسلام سید مجتبی رودباری تعریف می کند: «شبی در نجف در محضر امام در بیرونی بودم که یکی از طلاب حاضر در مجلس از معظم له سئوال نمود: آیا می توان برای تمبر هشت ریالی، دو ریال داد و از تأدیه بقیه، امتناع ورزید؟
امام در پاسخ فرمودند: «این کار جایز نیست» و سپس اضافه فرمودند «حتی اگر استالین هم روی کار باشد، حفظ نظم از اهم واجبات است.» (باید توجه داشت سوال و جواب کلاً مربوط به دوره منحط گذشته رژیم شاه بود)[2]»
تنظیم ساعت ها با ورود امام
یکی از شاگردان حضرت امام می گوید: دریکی از سفرهایمان به عراق در صحن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نشسته بودیم و با عدهّ ای از فضلا صحبت می کردیم، وقتی صحبت تمام شد، آقایان می خواستند بروند، ساعت را که نگاه کردند، اختلاف ساعات پیش آمد. در ضمن ساعت حرم نیز که ساعتی عربی بود وقتی متفاوت با ساعت های مارا نشان می داد. اختلاف ساعت های ما هم با کمی اختلاف 5 دقیقه و 7 دقیقه راکم وزیاد نشان می داد. در همان حال یکی از اساتید نجف که آنجا حضور داشتند با حالت هیجانزده ای گفت: ساعت هایتان را میزان کنید، الان ساعت دقیقاً 3 از شب است. با تعجّب به ایشان نگاه کردیم و گفتیم چطورمگه، گفتند: ایشان که می رود (و اشاره به حضرت امام کردند) هرشب در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند و بعد ما ساعت هایمان را میزان کردیم. این مطلب می فهماند که امام چقدر در وقت دقیق و منظّم بودندکه حتی ورود ایشان خودش ساعت است.[3]
اهتمام عجیب به نظم
روزی که فرزند امام شهید شد ما فکر کردیم امام به نماز نمی روند، ولی دیدیم که امام سر وقت برای نماز به مسجد رفتند. آن روز مطالعه شان را ترک نکردند، قرآنی را که هرروز می خواندند، طبق روزهای قبل خواندند، و به گفته حاج احمد آقا، کتابی که جزوه دوره مطالعاتی ایشان بود، عصر آن روز دیدم هفتاد صفحه از آن خوانده شده است، روز فوت و دفن مرحوم حاج مصطفی ایشان دست از مطالعه نکشیده و کلاً برنامه روزانه خود را به هم نزده بود.[4]
تنظیم ساعت پلیس های فرانسه با وقت نماز امام
مرضیه حدیدچی تعریف می کند: «نظم و ترتیب در زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیس های فرانسه هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجره ئ اتاقم که درمنزل امام بود می دیدم که هنوز در منزل امام باز نشده آن ها از ماشین ها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند. پلیس ها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب یا جلو باشد از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می فهمیم و این نظم برای آن ها خیلی عجیب بود.[5]»
در ساعت تفریح درس نخوانید
به یاد دارم که امام همیشه می گفتند که درساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید، هر کدام در جای خود، همچنین گفتند که از زمان کودکی یاد ندارند که خودشان، هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نکرده اند.[6]
از این گوشت نمی خورم
یکی از خصوصیات بارز حضرت امام «قدس سرة» این بود که حتی در مملکت کفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن جامعه را رعایت می کردند. از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا می آمدند، ذبح کردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن خوراک تهیه کردند و مقداری از آن را هم برای منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است، تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: «چون تخلف حکومت اینجا شده است، من از این گوشت نمی خورم».[7]
پی نوشت:
[1]برداشت هایی از سیره امام خمینی-رحمه الله علیه- ج 4 ص 290
[2] همان
[3] حجه الاسلام سید عبدالمجید ایروانی، همان، با اندکی تصّرف، ج 5، ص 22.
[4] حجه الاسلام ناصری، همان ج 4، ص 126-125.
[5] برداشتهای از سیر ه ئ امام خمینی، ج 2، ص 37.
[6] عاطفه اشراقی (نوه امام)، برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 31.
[7]بردداشت هایی از سیره امام خمینی ج 4.