آموزه های تربیتی در نیایشهای امام سجاد علیه السلام

شناسه نوشته : 38763

1403/05/09

تعداد بازدید : 23

آموزه های تربیتی در نیایشهای امام سجاد علیه السلام
دعا علاوه بر اينكه مناجات و ارتباط مستقيم با مبدأ هستي است، زبان تربيت، آموزش، موعظه و تذكر هم مي‌باشد؛ به‌ويژه آنكه واژه‌هاي نوراني دعا از لبهاي مبارك وجود مقدس حضرت زين العابدين علیه السلام تراوش نمايد كه قطعاً طراوت و تأثير عميقي بر عمق جان انسانهاي تشنۀ معرفت خواهد گذاشت.
 
 

طليعه
دعا علاوه بر اينكه مناجات و ارتباط مستقيم با مبدأ هستي است، زبان تربيت، آموزش، موعظه و تذكر هم مي‌باشد؛ به‌ويژه آنكه واژه‌هاي نوراني دعا از لبهاي مبارك وجود مقدس حضرت زين العابدين علیه السلام تراوش نمايد كه قطعاً طراوت و تأثير عميقي بر عمق جان انسانهاي تشنۀ معرفت خواهد گذاشت.
ما در اين مجال، فرازهايي از مناجات آن حضرت را برگزيده‌ايم كه ابعاد تربيتي و تذكر آن در عصر ما خيلي برجسته‌تر مي‌باشد؛ به‌ويژه آنكه در پرتو نظام اسلامي زندگي مي‌كنيم و همۀ مردم، خصوصاً مسئولين حكومت، اعم از: روحانيون، مديران ارشد نظام، كارگزاران، نظاميان، سرداران انقلاب و ساير گروه‌ها با ابتلائات و آزمونهاي متعددي روبه‌رو هستند و بيش تر از هر زمان به هوشياري و بيداري در مقابل هجمه‌هاي اردوگاه شيطان نياز دارند؛ همچنان‌كه بيش از هميشه به دلدادگي نسبت به آفريدگار هستي و مناجات و دعاهاي شبانه محتاج‌اند كه قطعاً مخاطبان عزيز توجه بيش تری به اين مقاله خواهند داشت.

1. دستم را به طرف اهل فسق دراز مكن
يك انسان مسلمان طبق آموزه‌هاي قرآن هرگز به سوي اهل فسق و فجور و معصيت دست دراز نمي‌كند و از آنان استمداد نمي‌طلبد؛ چرا كه آن گروه، مبغوض حضرت حق مي‌باشند. امام سجاد علیه السلام در دعايي روح‌بخش به ما مي‌آموزد كه از خداوند بخواهيم ما را از التماس اهل فسق و گناه دور نگاه دارد؛ «وَ ذُبَّنِي عَنِ الْتِمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِينَ؛1 [پروردگارا!] مرا از دراز كردنِ دست نياز به سوي اهل فسق و گناه نگهدار!»

2. مرا دست‌آويز ستمگران عالم قرار مده
حضرت سجاد علیه السلام در فرازی دیگر می فرماید: «وَ لَا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ كِتَابِكَ يَداً وَ نَصِيراً؛2 [خداوندا!] و مرا پشتيبان ستمگران مگردان و بر نابود كردن [احكام] كتاب خود، كمك ايشان قرار مده!»
گاهي ممكن است انسان در اثر جهالت يا كينه و عناد با نظام اسلامي، مورد طمع دشمنان نظام اسلامي قرار گيرد و خواسته يا ناخواسته بازيچۀ نقشه‌هاي آنان باشد. گفتار و رفتار وي در راستاي اهداف دشمنان اسلام و مستکبران جهان باشد و آنان بهره‌هاي تبليغي از آن ببرند. به اين جهت، همواره اين دعا بايد مد نظر باشد.

3. مرا در فتنه‌ها رفوزه مكن
آن حضرت در جای دیگری می فرماید: «وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِي بِمَا يَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ؛3 [پروردگارا!] كارهاي نيك مرا به سبب معصيت و نافرماني كه [بعدا] با آنها آميخته مي‌شود، تباه مساز!» «وَ لَا خَلَوَاتِي بِمَا يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِكَ؛4 و نيكيهايم را كه مخلصانه در خلوت با تو انجام داده‌ام، در فتنه‌ها با وسوسه‌هاي شيطاني نابود نكن!»
مضمون اين سه فراز دعا (استمداد از اهل فسق، حركت در راستاي اهداف مستكبران ستمگر و خودباختگي در فتنه‌ها) حلقه‌هاي به هم پيوسته‌اي هستند كه همواره نيروهاي با سابقه و زحمتكش، به‌ويژه عالمان ديني، رزمندگان فداكار، سرداران تلاشگر و افسران جبهه‌هاي جنگ نرم و سختِ اسلام و كفر را به شدت تهديد مي‌‌كنند. فراز سوم، نتيجه دو حركت قبلي است و از دو فراز قبلي مهم‌تر بوده و توجه بيش تری مي‌طلبد. نگاهي به تاريخ صدر اسلام و دقت در فراز و نشيبهاي آن، ما را در اين زمينه آگاه‌تر مي‌كند.

نماينده ويژه پيامبر صلی الله علیه و آله بازوي فتنه‌گران
برخي از ياران پيامبر صلی الله علیه و آله در همان فتنه‌هاي اول، خود را باخته و با ستمگران و اهل فسق همراهي كرده و تمام زحمات خود را به باد دادند.
معاذ بن جبل5 از اين دسته بود. او همواره پاسدار حريم اسلام و پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و افتخارات مهمي را در استقرار نظام اسلامي كسب كرده بود. او محدث روايتهاي مهمي از رسول خدا صلی الله علیه و آله ، فرستاده ويژه حضرت به يمن، عالم به حلال و حرام و از قاريان قرآن بود. در روايتي از پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است كه فرمود: قرائت قرآن را از چهار نفر بخواهيد. بعد يكي از آنان را معاذ بن جبل بر شمرد. امّا معاذ بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پاسداري از حمله‌كنندگان به خانه حضرت زهرا علیها السلام را به عهده گرفت و در مظلوميت علي علیه السلام نقش برجسته‌اي ايفا كرد.6 او در حوادث دردناك بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان خدمتي به مخالفين اهل بيت علیهم السلام كرد كه گفته شد: اگر همكاري معاذ با دستگاه خلافت نبود، اساساً متعرضين به خانه اهل بيت علیهم السلام در پيشبرد اهدافشان ناكام مي‌شدند.7
برخي ديگر از ياران پيامبر صلی الله علیه و آله مقاوم‌تر بوده و ايمان قوي‌تري داشتند و در پرتو آن، چند فتنه را با سربلندي گذرانده و در خط مستقيم اسلام ناب و پشت سر امام معصوم علیهم السلام خويش حركت كردند؛ امّا در فتنه‌هاي شديدتر بعدي نتوانستند ايمان خود را حفظ كنند و با ذلّت تمام به جمع مخالفين جانشين رسول خدا صلی الله علیه و آله پيوستند.
زبير بن عوام8 و طلحه9 از اين گروه بودند. آن دو در فتنه‌هاي متعددي سرافراز شدند؛ امّا در قضيه آغاز حكومت علي علیه السلام حبّ رياست، آنان و همفكرانشان را وادار كرد تا فتنه‌اي به پا كنند كه صدمات آن تا به امروز بر پيكر اسلام باقي است.

دعاي امام صادق علیه السلام در فتنه‌ها
به اين جهت، امام صادق علیه السلام مي‌فرمود: همواره اين دعا را بخوانيد: «يَا مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ اللَّهُمَّ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب ؛10 اي خدايي كه گردش دلها در دست تو است، دل مرا در راه طاعتت و طاعت پيامبرت استوار و ثابت قدم بدار! پروردگارا! دلم را بعد از آنكه مرا هدايت كردي، از راه حق منحرف مگردان و از سوي خود، رحمتي بر من ببخش؛ زيرا تو بخشنده‌اي!»

بسترهاي فتنه
الف. خانواده و فرزندان
خداوند متعال، خانواده و فرزندان را مايه آزمايش انسان قرار داده است و او را به وسيله محبت به آنها آزمايش مي‌كند كه كداميك را بيش تر دوست دارد؛ خدا يا خانواده و فرزندان را؟ به اين جهت، در سوره انفال مي‌فرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ»؛11 «و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است و [براي كساني كه از عهده امتحان برآيند] پاداش عظيمي نزد خدا است.»
از امام صادق علیه السلام روايت است كه: «زبير همواره از خاندان ما بود تا اينكه پسرش [عبد الله] بزرگ شد و او را از رأي خود برگردانيد.»12 همچنان‌كه در عصر خودمان افراد سرشناس و نيك سابقه‌اي را مشاهده كرده ايم كه محبّت به فرزندان نااهل، چگونه سوابق نيك آنان را ضايع كرد و آنان نتوانستند در آزمون فتنۀ اولاد سرافراز بيرون آيند.
امام خميني قدّس سرّه در آزمايش با خانواده و فرزندان
امام خميني قدّس سرّه چون بنده صالح خدا بود، با سرفرازي تمام از اين آزمايش بزرگ و سخت الهي بيرون آمد و در شرايط سخت هرگز رضايت خانواده و منسوبين خود را بر رضايت خداوند مقدم نكرد. والاترين ارزش اخلاقي حضرت امام، معيار حبّ و بغض ايشان نسبت به اشخاص، یعنی تقوا و خدمت به اسلام بود. امام حتي فرزند و عيال خودشان را هم به همان معيار دوست داشتند.13

آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

فرزندانم در پي مقام نباشند
امام خميني قدّس سرّه هيچ چيز و هيچ كس را بر خداوند متعال مقدم نمي‌كرد و دوستي و دشمنيهايش فقط براي خدا بود و حتي اعضاي خانواده و منسوبين نزديك خود را براي خدا دوست مي‌داشت و اين فرمايش امير مؤمنان علي علیه السلام را مد نظر داشت كه فرموده است: «لَا تَجْعَلَنَّ أَكْثَرَ شُغُلِكَ بِأَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ وَ وُلْدُكَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ وَ إِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ؛14 هرگز بيش ترين اشتغال ذهني خود را در زندگي به زن و فرزندت اختصاص مده؛ [زيرا] اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند، خدا آنها را تباه نخواهد كرد و اگر دشمنان خدايند، چرا غم دشمنان خدا را مي‌خوري!»
امام راحل رحمه الله در اوج قدرت كه تمام مناصب كشور در اختيارش بود و مي‌توانست به منسوبين و نزديكانش هر نوع سمت و مقامي را واگذار نمايد؛ امّا خلوص نيتش چنان بود كه هرگز حاضر نشد به نزديكانش پست و مقامي بدهد. به اين جهت، آن اسوه اخلاص و عبوديت با پيشنهاد پست نخست‌ وزيري آقا سيد احمد خميني مخالفت كرد و مرقوم فرمود: «بنا ندارم اشخاص منسوب به من، متصدي اين امور شود.»15

منسوبين من هرگز سمتي نپذيرند
همچنين يكي از منسوبين امام رحمه الله مي‌گويد: امام ما را از تصدّي پستهاي حساس منع مي‌كردند؛ مثلاً دوست نداشتند دخترشان نماينده مجلس شود؛ چون مي‌گفتند: «دلم نمي‌خواهد اين احساس و توهّم پيدا شود كه به خاطر منسوب بودن به من، دخترم فلان پست را گرفته است.» يا مي‌گفتند: «ما انقلاب نكرديم كه پست بين خودمان تقسيم كنيم و اصلا براي اينكه اين شايعه در ذهن مردم به‌وجود نيايد، دنبال اين كارها نرويد. هزار جور كار ديگر هست كه مي‌توانيد آنها را انجام دهيد.»16
حتي ايشان به مسئولين كشور هشدار مي‌داد كه مبادا از خانواده و منسوبينشان در كارهاي كشور دخالت كنند و به نخست وزير دستور دادند:
«جناب آقاي نخست وزير! لازم است به جميع وزارتخانه‌ها و ادارات دولتي اخطار نماييد كساني كه از منسوبين و يا اقرباي اين جانب هستند و براي توصیه اشخاص و يا نصب و عزل اشخاص به مراكز مربوطه مراجعه مي‌كنند، به هيچ وجه به آنان ترتيب اثر ندهند؛ منسوبين و نزديكان مطلقا حق دخالت در اين‌گونه امور را ندارند. والسلام.17

ب. آزمايش با طاعت، عبادت و علم
از آزمونهاي سخت الهي آزمايش با طاعت، عبادت و علم است؛ علماي دين و متدينين در معرض این آزمایش هستند. سيد مرتضي علم الهدي از علماي مهم شيعه وصيت كرد كه نمازهاي مرا دوباره بخوانيد. هنگامي كه دوستان سيد مرتضي موضوع وصيت‌نامه او را شنيدند، از او پرسيدند:‌ شما كه فردي وارسته بوديد و اهميت فوق العاده‌اي به نماز مي‌داديد، علاقه‌مند و عاشق نماز بوديد و هميشه قبل از فرا رسيدن وقت نماز، وضو گرفته، آماده مي‌شديد تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد كه اين‌گونه وصيت مي‌كنيد؟
سيد مرتضي در پاسخ گفت: آري، من علاقه‌مند به نماز،‌ بلكه عاشق نماز و راز و نياز با خالق خود بودم و از راز و نياز هم لذت فراوان مي‌بردم. از اين رو، هميشه قبل از فرارسيدن وقت نماز، لحظه شماري مي‌كردم تا وقت نماز برسد و اين تكليف الهي را انجام دهم. به دليل همين علاقه شديد و لذت از نماز، وصيت مي‌كنم كه تمام نمازهاي مرا دوباره بخوانيد؛ زيرا تصور من اين است كه شايد نمازهاي من صد در صد خالص براي خدا انجام نگرفته باشد و درصدي از آنها به خاطر لذت روحي و معنوي خودم به انجام رسيده باشد! پس همه را قضا كنيد؛ چون اگر يك درصد از نماز هم براي غير خدا انجام گرفته باشد، شايسته درگاه الهي نيست و مي‌ترسم به همين سبب، اعمال و راز و نيازهاي من مورد پذيرش خداي منان قرار نگيرد.18
امام خميني قدّس سرّه در مورد اين آزمون الهي مي‌فرمايد: «واي به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و ديانت كه وقتي چشم بگشايند و سلطان آخرت خيمه بر پا كند، خود را از اهل معاصي كبيره، بلكه از اهل كفر و شرك، بدتر ببينند و نامه اعمالشان سياه‌تر باشد.
كسي كه رياست ديني خود، و امامت خود، تدريس خود، تحصيل خود، روزه خود، نماز خود، و بالاخره اعمال صالحۀ خود را ارائه به مردم دهد براي منزلت در قلوب، مشرك است و به موجب اخبار اهل عصمت ـ صلوات الله عليهم ـ‌ و به موجب آيۀ شريفه، مشمول غفران حق نمي‌شود. پس اي كاش اهل معاصي كبيره بودي و متجاهر به فسق بودي و متهتك حرمات ظاهره بودي و موحد بودي، شرک به خدا نمي‌آوردي.»19
قرآن كريم هشدار مي‌دهد: كساني كه به خاطر خودنمايي، اعمال نيك انجام مي‌دهند، همنشين شيطان هستند. در سوره نساء مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَريناً»؛20 «و آنها كساني هستند كه اموال خود را براي نشان دادن به مردم انفاق مي‌كنند و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند [چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنها است] و كسي كه شيطان قرين او باشد، بد همنشين و قريني دارد.»

ج. امتحان خلوص نيت
آزمون خلوص نيت از ديگر مواردي است كه همواره انسانهاي نيك و تلاشگران در راه خدا بايد كاملاً مواظبت كنند كه مبادا در اين امتحان الهي رفوزه شوند و اعمالي كه خيال مي‌كردند براي خدا است، براي خود و يا غير خدا انجام شده باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى عَبْدٍ أَجَلَّ مِنْ أَنْ لَا يَكُونَ فِي قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ غَيْرُهُ؛21 خداوند متعال نعمتي بزرگ‌تر از اين به بنده‌اي نداده است كه در قلبش با خدا، ديگري نباشد.»
دانشمند فقيد استاد محمود شهابي مي‌نويسد: «در يكي از ماههاي رمضان با چند تن از رفقا از محدث قمي با اصرار و ابرام خواهش كرديم كه در مسجد گوهرشاد اقامه نماز نمايد. اين خواهش پذيرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در يكي از شبستانهاي آنجا اقامه شد و بر جمعيت اين جماعت روز به روز افزوده مي‌شد. هنوز به ده روز نرسيده بود كه اشخاص زيادي اطلاع يافتند و جمعيت فوق العاده شد. يك روز پس از اتمام نماز ظهر به من كه نزديك ايشان بودم، گفتند: ‌من امروز نمي‌توانم نماز عصر بخوانم. رفتند و ديگر آن سال براي نماز جماعت نيامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترك نماز جماعت، گفتند: حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صداي اقتداكنندگان كه پشت سر من مي‌گويند: "يا الله! إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين " از محلي بسيار دور به گوش مي‌رسد. اين امر كه مرا به زيادتي جمعيت متوجه كرد، در من شادي و فرحي توليد كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیت اين اندازه زياد است. بنابر اين، من براي امامت اهليت ندارم.»22

هـ. آزمون هواپرستي و غرور
هواپرستي و غرور از ديگر لغزشگاههاي افراد در آزمونهاي الهي است. گاهي پيش مي‌آيد كه اعمال به ظاهر خوب انسان با غرور و هواپرستي نابود مي‌شود. داستان بلعم باعورا كه در آزمون هواپرستي تمام زحمات خود را نابود كرد،‌ درس عبرت براي همۀ انسانهاي به ظاهر خوب است تا در اين عرصه از سرمايه‌هاي معنوي خود نيز مواظبت كنند. قرآن در مورد امتحان بلعم مي‌فرمايد: «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ»؛23 «و اگر مي‌خواستيم مقام او را با اين آيات و سابقه درخشانش بالا مي‌برديم [اما اجبار، بر خلاف سنت ما است. پس او را به حال خود رها كرديم] و او به پستي گراييد و از هواي نفس پيروي كرد. پس مَثَل او همچون سگ است كه اگر به او حمله كني، دهانش را باز و زبانش را برون مي‌آورد و اگر او را به حال خود واگذاري، باز همين كار را مي‌كند [گويي چنان تشنه هواپرستي است كه هرگز سيراب نمي‌شود]!»

نابودي سابقه 70 ساله
ابراهيم ادهم گفته است: من معرفت را از يك راهب به نام «سمعان» فرا گرفتم. روزي وارد صومعه او شدم و گفتم: اي سمعان! چند وقت است كه در اين صومعه هستي؟
گفت: هفتاد سال. گفتم: در اين مدت غذاي تو چه بود؟‌ گفت: چرا چنين سؤالي مي‌كني؟ گفتم: دوست دارم بدانم.
راهب گفت: شبي يك دانه فندق مي‌خورم! گفتم: چه چيزي قلب تو را مشغول كرده كه اين يك دانه فندق تو را كافي بوده و به تو در اين زمينه نيرو مي‌بخشد؟
گفت: عده‌اي از پيروانم هر سال در روز معيني به اينجا مي‌آيند و صومعه‌ام را تزيين مي‌كنند و مرا گرامي‌ مي‌دارند و در صومعه‌ام طواف مي‌كنند و مي‌روند.
هر زمان كه نفسم از عبادت و تنهايي و گرسنگي خسته و سنگين مي‌شود، به ياد آن روز رؤيايي مي‌افتم كه چه عزتي مي‌يابم! پس كوشش يك ساله من براي عزت آن روز است.24
خداوند در مورد چنين افرادي مي‌فرمايد: «يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً»؛25 «در برابر مردم ريا مي‌كنند و خدا را جز اندكي ياد نمي‌كنند.»

هـ . آزمون مدح و ستايش
هر كه را مردم سجودي مي‌كنند                  زهرها در جان او مي‌ آكنند
اعمال شايسته معمولاً مورد ستايش مردم قرار مي‌گيرد. اگر اين ستايشهاي مردم، خوشايند افراد ممدوح قرار گيرد و لذّت نفساني موجب غرور و كبر آنان در مقابل تفضّلات الهي گردد، قطعاً موجب سقوط خواهد شد و به مرور زمان،‌ هواپرستی جای خداپرستي را خواهد گرفت. داستان زير در اين مورد، ما را بيش تر بيدار مي‌كند:

توجه خطر ستايشگران
وقتي كه آقاي فخرالدين حجازي، نماينده اول مردم تهران در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي، سخنراني خود را در حضور امام خميني قدّس سرّه با جمله «بأبي أنت و أمّي» آغاز كرد و بقيه محتواي سخنراني وي نيز در تجليل از مقام امام و مبالغه در شخصيت ايشان بود، امام با گلايه شديد از وي فرمود:
«من خوف اين را دارم كه مطالبي كه آقاي حجازي فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براي من يك غرور و انحطاطي پيش بيايد. من به خداي تبارك و تعالي پناه مي‌برم از غرور. من اگر خودم را براي خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتي قائل باشم، اين انحطاط فكري است و انحطاط روحي. من در عين حال كه از آقاي حجازي تقدير مي‌كنم كه ناطق برومندي است و متعهد، لكن گله مي‌كنم كه در حضور من مسائلي كه ممكن است من باورم بيايد، فرمودند.»26
امام خميني قدّس سرّه كه شخصيتي كمال يافته بود، با اين عمل خود، درسي آموزنده به تمام نخبگان سياسي و غير سياسي، مسئولين، مقامات كشوري، سرداران و رزمندگان و ساير اقشار آموخت كه آنان بدانند حتي شخصيتي بي‌نظير همچون ايشان نيز نبايد تحت تأثير ديگران قرار گيرد و به خاطر ستوده شدن از سوي مردم، عملي را انجام دهد.
ابوذر غفاري از پيامبر گرامي اسلامي صلی الله علیه و آله روايت كرد كه حضرت فرمود: «إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا يُحِبَّ أَنْ يُحْمَدَ عَلَى شَيْ ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ؛27 همانا براي هر حقي حقيقتي است و هيچ بنده‌اي به حقيقت اخلاص نمي‌رسد تا آن‌گاه كه دوست نداشته باشد براي عملي كه براي خدا انجام داده است، مورد ستايش واقع شود.» به همين جهت، اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله هرگز به خاطر ستايش ديگران عمل نمي كردند و زبان‌حالشان اين بود كه قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»؛28 «ما فقط براي رضاي خدا شما را اطعام مي‌كنيم و هيچ پاداشي و سپاسي از شما نمي‌خواهيم.»

و. آزمون اموال نامشروع
آزمون با اموال به‌ويژه بيت المال از ديگر ابتلائات الهي است. خداوند متعال گاهي انسان را با دادن اموال و گاهي با گرفتن آن امتحان مي‌كند. برخي پستها و مديريتها انسان را در ظاهر خوشحال مي‌كند كه امكانات و بودجه‌هاي كلاني را به اختيار گرفته است؛ امّا در حقيقت اين فرصتها خطر تسلط شيطان را در وجود انسان دو چندان خواهد كرد و او در معرض امتحان شديدتري قرار خواهد گرفت.29
امام علي علیه السلام در حكومت خويش مي‌كوشيد تا از افراد شايسته، مدير، مدبّر، امين و خدمتگذار استفاده كند؛ اما در اين ميان، گاهي كساني پيدا مي‌شدند كه در راستاي مقصود و هدف حضرتش عمل نمي‌كردند؛ برخي از آنان در آزمون خداپرستي و دنياپرستي مردود مي‌شدند و دل امام را مي‌آزردند. به اين جهت، علي علیه السلام با اين افراد سست عنصر برخورد كرده و گاهي نكوهش و توبيخ مي‌نمود. عبيد الله بن عباس30 يكي از مسئولين حكومتي امام علیه السلام به بيت المال خيانت كرد و از انجام وظايف خود طفره رفت. آن حضرت طي نامه‌اي به وي چنين نوشت:
«من تو را در امانت خود شركت دادم و محرم و همراز خود به حساب آوردم و هيچ يك از افراد خاندانم همچون تو براي ياري و مددكاري و امانت‌داري، مورد اعتماد من نبود؛ اما تو هنگامي كه احساس كردي روزگار بر پسر عمويت سخت شد و دشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانان تباه گرديده، پيمان خود را با پسر عمويت شكستي و همراه با ديگران از او فاصله گرفتي، گويا تو در راه خدا جهاد نكردي؟! و برهان روشني از پروردگارت نداري و گويا براي تجاوز به دنياي اين مردم نيرنگ مي‌زدي و هدف تو آن بود كه آنان را فريب دهي كه غنايم و ثروتهاي آنان را در اختيار گيري. پس آن‌گاه كه فرصت خيانت يافتي، شتابان حمله‌ور شدي و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه‌زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنه‌اي كه گوسفندي زخمي يا استخوان شكسته‌اي را مي‌ربايد، به يغما بردي.»
آن حضرت در ادامۀ نامه با لحن تهديدآميزي مي‌فرمايد: «فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا؛31 پس از خدا بترس و اموال آنان را باز گردان و اگر چنين نكني و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم كرد كه نزد خدا عذرخواه من باشد و با شمشيري تو را مي‌زنم كه به هر كس زده‌ام، وارد دوزخ گرديده است. سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مي‌كردند كه تو انجام دادي، از من روي خوش نمي‌ديدند و به آرزو نمي‌رسيدند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم.»

ز. لغزشگاه شهوت
از ديگر آزمايشات الهي، آزمون انسان در لغزشگاه مسائل جنسي و عفاف است كه از حساس‌ترين و سخت‌ترين آزمونهاي الهي است؛ به طوري كه اولياء الهي همواره در چنين مواردي به خداي متعال پناهنده مي‌شدند. پيامبر بزرگ الهي حضرت يوسف علیه السلام در اين زمينه مي‌گويد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»؛32 «و من نفس خود را تبرئه نمي‌كنم؛ چرا كه نفس قطعاً به بدي امر مي‌كند، مگر آنچه را كه خدا رحم كند؛ زيرا پروردگار من آمرزنده و مهربان است.»
امام علي علیه السلام با آن همه عظمت معنوي به خانمهاي جوان سلام نمي‌داد و مي‌فرمود: «أَتَخَوَّفُ أَنْ يُعْجِبَنِي صَوْتُهَا فَيَدْخُلَ عَلَيَّ أَكْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ؛33 [من به زن جوان سلام نمي‌كنم؛] مي‌ترسم آهنگ صداي خانم جوان در من اثر كند و گناه سلام بيش تر از ثوابش باشد.»

فهرست مطالب
ـ قرآن کریم.
ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، دار إحياء الكتب العربيه، بیروت، 1409ق.
پاك‌نيا تبریزی، عبد الكريم، شرح چهل حديث، سيد روح الله خميني قدّس سرّه ، نشر فرهنگ اهل بيت علیه السلام ، قم.
تفسير إمام حسن عسكري علیه السلام ، مدرسه الامام المهدي، قم، 1409 ق.
الخوئي، سيد ابو القاسم، معجم رجال الحديث، قم، 1410ق.
دواني، علي، مفاخر اسلام، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران.
روزنامه اطلاعات.
روزنامه جمهوري اسلامي.
سايت تابناك.
سید رضی، نهج البلاغه، نشر ائمه، قم، بی تا.
شمس الدين، محمد مهدي، شنيدنيهاي تاريخ، نشر شفق، قم.
شيباني، علي بن عبد الواحد (معروف به ابن اثير)، اسد الغابۀ، انتشارات اسماعيليان، تهران، بی تا.
شيخ صدوق، الخصال، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1403 ق.
شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، نشر جامعه مدرسين، قم.
صبحي صالح، نهج البلاغه.
طبرسي، احمد بن علي، الإحتجاج علي أهل اللجاج، نشر مرتضي، مشهد، 1403ق.
طبرسي، علي بن حسن، مشكاة الانوار، مكتبة الحيدرية، نجف، 1385ق.
عسقلاني، احمد بن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، دار الكتب العلمية، بیروت.
فيض الاسلام، صحيفه سجاديه.
فيض كاشاني، مولي محسن، محجۀ البيضاء، امیر کبیر، تهران، 1386ش.
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام قدّس سرّه ، صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني قدّس سرّه ، تهران، 1379ش.
محمد بن سعد، الطبقات الكبري، دار صادر، بيروت، بی تا.
الموسوي الخميني، سید روح الله، صحيفه نور، سازمان انتشارات انقلاب اسلامي، تهران، 1376ش.


پی نوشت:
1) صحيفة سجاديه، دعاي 47.
2) همان، فراز 132.
3) همان، فراز 131.
4) همان.
5) الاصابة في تمييز الصحابة، ج‏6، ص‏109.
6) الاحتجاج علي اهل اللجاج، ج‏1، ص‏114.
7) الاصابة في تمييز الصحابة، ج‏6، ص‏109. معاذ در زمان خلافت ابوبكر از يمن برگشت و در سال 17 ق در 34 سالگي در شام به مرض طاعون درگذشت.
8) زبير بن عوام بن خويلد پسر عمّه رسول الله صلی الله علیه و آله بود. او كه در تمام صحنه‌هاي نبرد، مدافع فداكار لشکر حق بود، حتي در فتنه هجوم به خانه وحي، مدافع سرسخت علي علیه السلام و فاطمه علیها السلام بود. در ماجراي سقيفه، از بين مهاجرين، زبير بن عوّام گفت: با كسي جز عليّ بيعت نمي‌كنم. آنان به جانش افتاده و شمشيرش را شكستند. امام صادق علیه السلام مي‌فرمايد: در دفن حضرت فاطمه علیها السلام ، سلمان فارسي، مقداد بن اسود، ابوذر غفاري، عبد الله بن مسعود، عبّاس بن عبد المطلب و زبير بن عوام حضور داشتند. (بحار الانوار، ج‏43، ص‏200) در جنگ جمل در لشکر مخالفين امير مؤمنان علیه السلام سمت فرماندهي داشت. هنگامي كه علي علیه السلام مخالفين را شكست داد، زبير به دست ابن جرموز كشته شد. علي علیه السلام بعد از قتل زبير، شمشير وي را برداشته و با تأسف فراوان فرمود: «اين شمشير در موارد زيادي غم را از صورت رسول خدا علیه السلام زدوده است؛ اما در اين موقع از جايگاه خود سقوط كرد.» (شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص‏234؛ طبقات ابن سعد، ج‏3، ص‏100؛ الاصابة في تمييز الصحابة، ج‏1، ص‏545؛ اسد الغابة، ج‏2، ص‏196.
9) ابو محمد طلحة‌بن عبيد الله بن عثمان قرشي تميمي از نخستين افرادي است كه با علي علیه السلام بيعت نمود. وي سپس بيعت خود را شكسته و با امير مؤمنان علي علیه السلام در بصره به جنگ برخاست و در همان جنگ كشته شد. روايت شده كه حضرت در ميان كشته‌شدگان جمل به جنازه طلحه برخورد كرد، فرمود، او را بنشانيد، او را نشاندند. فرمود: به‌درستي كه تو را سابقه‌اي بود؛ اما شيطان به دماغت وارد شد و به آتش دوزخ گرفتارت ساخت. (طبقات ابن سعد، ج‏3، ص‏214؛ المعارف، ص‏133؛ الاصابة في تمييز الصحابة، ج‏2، ص‏229؛ دُرر الاخبار، ص‏226.)
10) من ‏لايحضره ‏الفقيه، ج‏1، ص‏337، باب ما يستحب من الدعاء في كل صباح، ح 982.
11) انفال / 28.
12) الخصال، شيخ صدوق، ج‏1، ص‏157.
13) آيت الله بني فضل، ويژه‌نامه روزنامه جمهوري اسلامي، خرداد 70.
14) نهج البلاغه، صبحي صالح، ص‏536، حكمت 352.
15) صحيفه امام، ج‏13، ص‏56.
16) فاطمه طباطبايي، ويژه‌نامه روزنامه اطلاعات، 17/3/69.
17) صحيفه امام، ج‏6، ص‏365.
18) خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص‏53.
19) چهل حديث، ص‏53.
20) نساء / 38.
21) تفسير امام حسن عسكري علیه السلام ، ص‏328، ح 182.
22) مفاخر اسلام، ج‏11، ص‏360.
23) اعراف/ 176.
24) شنيدنيهاي تاريخ، ‌ص 362؛ محجة البيضاء، ج‏6، ص‏207.
25) نساء/ 142.
26) صحيفه امام، ج‏12، ص‏343.
27) مشكاة الانوار، في غرر الاخبار، علي بن حسن طبرسي، ص‏11.
28) انسان / 9.
29) در دادگاه فساد اقتصادي بزرگ بانك ملي و صادرات فردي محاكمه مي‌شد كه مي‌گفت: روزي جانش را كف دستش گرفته و براي نجات كشورش پا در ميدان مين گذاشته، و قيافه‌اي متدين داشته؛ امّا امروز به اتهام مشاركت در فساد اقتصادي در دادگاه حاضر شده؟! اينجا است كه بايد به خداوند پناه ببريم از اينكه من و شمايي كه امروز داد مبارزه با مفاسد مي‌زنيم، با فتنه‌گران مبارزه مي‌كنيم، نكند خداي ناكرده پس از چند بار چرخيدن چرخ روزگار، بخشي از فساد و مفاسد و مفسدان و ايادي فتنه گران باشيم. (سايت تابناك، دادگاه فساد اقتصادي بزرگ بانك ملي و صادرات، 14/2/1391)
30) برخي بر اين باورند كه اين شخص، عبد الله بن عباس بوده است؛ اما آنچه از شرح حال اين دو برمي‌آيد، به‌ويژه خيانت عبيد الله بن عباس در كنار امام مجتبي علیه السلام و پيوستن او به لشکر معاويه، به نظر مي‌رسد كه اين نامه در مورد عبيد الله بن عباس صادر شده است. (معجم رجال الحديث، ج‏12، ص‏80)
31) نهج البلاغه، نامه 41.
32) يوسف / 53.
33) مشكاة الانوار في غرر الاخبار، ص‏197.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره154.

ترنم هدایت

سلسله جلسات تهذيبي

هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

سایت مراجع تقلید