«پیامبر اعظم«صلي الله عليه وآله» برترین الگوی مدیریت»

شناسه نوشته : 38928

1403/05/24

تعداد بازدید : 5

«پیامبر اعظم«صلي الله عليه وآله» برترین الگوی مدیریت»
فرایند «مدیریت» از مهم‌ترین اصول زندگی فردی و اجتماعی است. از منظر مکتب حیات‌بخش اسلام، نیاز هر جامعه به رهبری و مدیریت واقعیتی انکارناپذیر است؛ لذا در آموزه‌های ناب دینی به ویژگی‌های مدیر موفق توجه خاصی مبذول و الگوهایی معرفی شده‌اند.
 
 

آغازین سخن

فرایند «مدیریت» از مهم‌ترین اصول زندگی فردی و اجتماعی است. از منظر مکتب حیات‌بخش اسلام، نیاز هر جامعه به رهبری و مدیریت  واقعیتی انکارناپذیر است؛ لذا در آموزه‌های ناب دینی به ویژگی‌های مدیر موفق توجه خاصی مبذول و الگوهایی معرفی شده‌اند.  

تاریخ صدر اسلام نشان می‌دهد که نبی مکرم اسلام«ص» در عصری مبعوث گردیدند که شعله‌های کینه، دشمنی و تفرقه زبانه می‌کشید و منزلت انسانی و کرامت اخلاقی را  نابود می‌کرد. ولی  ایشان در طول ۲۳ سال بالاترین درجة موفقیت را در بعد مدیریتی احراز نمودند. در این بحث به برخی از ویژگی‌های مدیریت رسول‌الله«ص» اشاره خواهد شد.

 

اصل مهرورزی و محبت

نبی‌مکرم اسلام«ص» به عنوان کامل‌ترین اسوة راستین بشریت با داشتن ا خصلت ستودنی محبت و مهربانی توانستند بسیاری را از منجلاب ضلالت به راه هدایت رهنمون سازند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: « وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمینَ. ؛(۱) ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

محبت و مهرورزی حتی شامل مخالفین آن حضرت نیز می‌شد، به همین علت خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: « وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ ؛(۲) یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و نیکو هستی.»

راز موفقیت حضرت محمد«ص» در مدیریت حکومتی، محبت و عشق‌ورزی به مردم بود و خداوند فرمود: « فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ...؛(۳) به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرد، برای آنان نرم شدی و اگر خشن و تندخو بودی، از اطراف تو پراکنده می‌شدند.»

محبت و ملاطفت آن حضرت دشمنان کینه‌توز را به دوستان صمیمی تبدیل کرد. در حدیثی از حضرت امام حسین«ع» چنین آمده است که: «پیامبر«ص» در برخورد با دیگران همیشه مهربان، خوش‌رو و خندان بودند و هر کس به در خانة ایشان می‌آمد، نومید بازنمی‌گشت. هرگاه فرد ناآگاهی با خشونت سخن می‌گفت و درخواستی داشت، تحمل می‌کردند و به یارانشان می‌فرمودند: وقتی کسی را دیدید که حاجتی دارد، نیاز او را برطرف سازید. هرگز کلام کسی را قطع نمی‌کردند تا سخنش پایان گیرد.(۴)

 

سعة صدر

حضرت علی«ع» در این زمینه می‌فرماید: « آلَةُ الرِّئاسَةِ سِعَةُ الصَّدرِ ؛(۵) ابزار مدیریت شرح صدر و گشایش سینه است».

از منظر کلام وحی «شرح صدر» مایة هدایت و «ضیق صدر» عامل ضلالت و گمراهی است. خداوند می‌فرماید: « مَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ وَمَن یُرِد أَن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماء...؛(۶) آن کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، برای پذیرش اسلام به او سعة صدر می‌دهد و آن کسی را که بخواهد گمراه سازد آن‌چنان سینه‌اش را تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا رود...».

 رسول خدا«ص» فرمودند: «توجه به خانة جاوید آخرت و فاصله گرفتن از عوامل فریبندة دنیا و آمادگی برای مرگ پیش از آنکه مرگ فرارسد از نشانه‌های شرح صدر است.»(۷)

 سعة صدر آن حضرت در حوادث سخت از راه‌های عادی ممکن نیست، بلکه قطعاً تأیید الهی و عنایت ویژه از سوی خداوند همراه آن بوده است.(۸)

پیامبر اکرم«ص» در برابر کارشکنی‌ها و نقشه‌های شیطانی دشمنان، قهرمان راستین شکیبایی و پایداری بودند؛ به همین جهت خداوند متعال در سورة توبه، سعة صدر و استقامت آن حضرت را می‌ستاید و می‌فرماید: «وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِىَّ وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ ـ عَلَى‏الَّذینَ یَزْعَُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ ـ خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذینَ یؤذُنَ رَسوُلَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛(۹) از میان آنان کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند او آدم خوش‌باوری است. بگو خوش‌باور بودن پیامبر به نفع شماست، ولی بدانید که او به خدا ایمان دارد و تنها مؤمنان را تصدیق می‌کند و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و آنان که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند.»

 

عفو و گذشت

گذشت و مدارا و برخوردهای ملایم و به دور از خشونت پیامبر«ص» سازنده‌ترین عامل در اصلاح جامعة آن روز بود. رسول خدا«ص» از حرکت‌های تند برای هدایت مردم بهره نمی‌گرفتند، بلکه مأمور به عفو و مدارا بودند؛ چنان که خود فرمودند: «خداوند متعال همان‌گونه که مرا به برپایی انجام واجبات امر نموده، به مدارا به مردم نیز سفارش کرده است.»(۱۰)

قرآن کریم در راستای لطف و مدارا با دوستان و حتی دشمنان می‌فرماید: « وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ. ؛(۱۱) بال و پرت را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر.»

 هنگامی که قریش آزار پیامبر«ص» و یارانش را به آخرین حد رساندند، عده‌ای از سبک‌سران و اوباش را علیه آن بزرگوار شورانیدند. جبرئیل بر رسول خدا«ص» نازل شد و گفت: «خداوند به آسمان و زمین و کوه‌ها دستور داده است که در فرمان تو باشند تا هرگونه عذابی را بخواهی بر آنان نازل شود»، اما آن رهبر مهربان فرمودند: «پروردگارا! قوم مرا ببخش زیرا آنان نادانند و عذاب را از امت خود به تأخیر می‌اندازم تا شاید خداوند توبة‌ آنان را بپذیرد.»(۱۲)

در جریان جنگ احد دندان‌های جلوی دهان رسول‌الله«ص» شکست و صورتشان شکاف برداشت. اصحاب بسیار ناراحت شدند و از آن حضرت خواستند که دشمن را نفرین کنند، اما پیامبر«ص» به آنان فرمودند: « نّی لَمْ اُبْعَثْ لَعّانا وَ لکِنّی بُعِثْتُ دَاعِیا وَ رَحْمةً ؛(۱۳) من لعنت‌کننده مبعوث نشده‌ام، بلکه دعوت‌کننده و به عنوان مایة رحمت مبعوث شده‌ام.»

البته مدارا و عفو به معنای چشم‌پوشی از حق و زیر پا گذاشتن اصول و یا عبور از حدود الهی نیست، بلکه روش صحیح برخورد با دیگران است و خداوند بندگان ویژة خویش را بر آن می‌ستاید و می‌فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا  وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما.(۱۴) و بندگان خاص خدای مهربان کسانی هستند که با آرامش و بدون تکبر روی زمین راه می‌روند و هنگامی که افراد نادان آنان را خطاب قرار می‌دهند با ملایمت به آنان سلام می‌کنند و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.»

 

پرهیز از اجبار

چند سال پس از ظهور دین اسلام و آغاز رسالت، آوازة محمد بن عبدالله«ص» در سراسر جهان طنین‌انداز شد و تبلیغات اسلامی از سرزمین عرب به دیگر نقاط گیتی سرایت کرد. افراد از اقصی‌نقاط دنیا به مدینه می‌آمدند و آزادانه به تفحص و گفت‌وگو می‌پرداختند. پیامبر«ص» در عین بیان دستورات الهی و دعوت حق، نهایت تواضع و فروتنی را نسبت به آنان اعمال می‌کردند.   

نبی‌مکرم اسلام«ص» به امپراطوران ایران و روم نامه نوشتند و از آنان خواستار تحقق شرایطی شدند که ملت‌ها بتوانند آزادانه عقیدة یکتاپرستی را بپذیرند و جز خدای یگانه کسی یا چیزی را نپرستند. ایشان در نامه‌هایشان به رؤسای دولت‌ها آنان را به پذیرش رسالت خود و گرویدن به آیین اسلام دعوت و با ملل غیرمسلمان بسیار آزادمنشانه برخورد می‌کردند.  

مدیریت مسالمت‌آمیز پیامبر اکرم«ص» با مخالفان سبب شد که مردم دیگر بلاد آزادانه به مدینه مهاجرت کنند. برخی از آنها به نمایندگی از پادشاه حبشه و شاهان حمیر به مدینه اعزام شدند. در تاریخ اسلام حدود چهل هیئت مذهبی یا سیاسی ذکر شده است که مدینه شهر پیامبر«ص» پذیرای آنان بوده است.(۱۵)

 

ایجاد فضای مناسب تربیتی

یکی دیگر از شاخص‌های مهم در نظام مدیریتی پیامبر«ص» ایجاد محیطی بود که فرد از هر جهت در آن احساس امنیت و آرامش کند. حضرت علی«ع» می‌فرمایند: «لم یجتمع بیت واحد یومئذ فی‌الاسلام غیر رسول‌الله و خدیجه و انا ثالثهما اری نور الوحی و اشم ریح النبوه؛(۱۶) در روزهای آغازین بعثت، اسلام در هیچ خانه‌ای راه نیافته بود جز خانة رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم. در آن خانه نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم.»

هنگامی که نبی‌مکرم اسلام«ص» در مکه مورد آزار و اذیت مشرکان قرار گرفتند، به فرمان خداوند به مدینه مهاجرت کردند. استقبال عظیمی که اکثریت مردم مدینه از پیامبر«ص» به عمل آوردند، آن حضرت را بر آن داشت که پیش از هر کاری برای مسلمانان یک مرکز عمومی به نام «مسجد» بسازند تا امور عبادی، آموزشی، پرورشی، سیاسی و قضایی در آن انجام گیرد. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانی شرکت کردند.(۱۷)

 

مشورت با یاران

مشورت در امور از مؤلفه‌های مهم در ایجاد روحیة نوآوری و شکوفایی است. خداوند به پیامبر«ص» دستور می‌دهد: «... وَ شَاوِرْهُمْ فِی‌ الامْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی‌ اللَهِ. .؛(۱۸) و با آنان در امور مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.»

پیامبر اکرم«ص» به دلیل اتصال به وحی و نیز فکر نیرومند به مشاوره نیاز نداشتند، اما برای اینکه از یک سو مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازند و از سوی دیگر نیروی فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهند، در امور عمومی مسلمانان جلسة مشاوره تشکیل می‌دادند و از رأی خود برای احترام دیگران صرف‌نظر می‌کردند.(۱۹) از منظر آن بزرگوار، جامعه‌ای که براساس خودرأیی اداره می‌شود فاقد حیات و زندگی است و نه شایستة بقا و دوام.(۲۰)

پیامبر«ص» به دو علت با اصحاب خویش مشورت می‌کردند: یکی تکریم شخصیت اصحاب و دیگری اسوه قرار دادن این امر مهم تا مدیرانی که در رأس حکومت قرار دارند، مشورت و نظرخواهی از دیگران را عامل شکست مقام و عدم توانایی خویش قلمداد نکنند.(۲۱) مثلاً در جنگ احد با اصحاب خود مشورت کردند و گفتند: «دشمن تا نزدیک مدینه آمده است. آیا از مدینه خارج شویم و با آنان بجنگیم و یا در مدینه بمانیم و نیروهای خود را تقویت کنیم؟»

تشخیص خود ایشان و بسیاری از افراد باتجربه این بود که در مدینه بمانند، اما جوانان ناراحت شدند و گفتند ما به بیرون شهر می‌رویم و با دشمن می‌جنگیم. پیامبر«ص» پس از اتمام جلسه اسلحه برداشتند و با آنان از شهر بیرون رفتند.»(۲۲)

پس از اتمام جنگ و شکست مسلمانان، شبهه‌ای مطرح شد که در این موضوع جای مشورت نبوده است؛ لذا آیه ۱۵۹ سورة آل‌عمران «...  «... وَ شَاوِرْهُمْ فِی‌ الامْرِ...» نازل شد تا این شبهه را برطرف کند؛ زیرا در هر صورت فایدة مشورت بالا بردن شخصیت و تکریم اصحاب از سوی مدیر حکومت اسلامی بود.

 

ایجاد امنیت و آرامش

در سال‌های اولیة ظهور اسلام که مسلمانان در مکه بودند، قریش با کوشش فراوان مردم را از گرویدن به اسلام بازمی‌داشتند و مشرکان مکه از آزار مسلمانان دریغ نمی‌کردند.

محاصرة اقتصادی بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب، وفات حضرت خدیجه«س» و مرگ ابوطالب«ع»، امنیت و آرامش را از مسلمانان سلب کرده بود؛ در حالی که پیامبر«ص» برای پایه‌ریزی تمدن عظیم اسلامی نیازمند مکانی امن و آرام بودند. به همین دلیل آن حضرت به طائف سفر کردند تا بتوانند محیطی امن و همراه با آرامش را برای مسلمانان بیابند، ولی متأسفانه سفر به طائف نتیجه‌بخش نبود و بزرگان این شهر دعوت ایشان را نپذیرفتند و حتی اوباش و مردم نادان را تحریک کردند تا به دنبال رسول خدا«ص» راه بیفتند و ایشان را برانند.(۲۳)

 پیامبر»ص» در موسم حج نزد قبیله‌هایی که برای زیارت خانة خدا به مکه آمده بودند می‌رفتند و آنان را به اسلام دعوت می‌کردند. در یکی از سال‌های بعثت شش نفر از مردم قبیلة خزرج آن حضرت را دیدند و رسول خدا«ص» رسالت خویش را به آنان ابلاغ نمودند. افراد این قبیله گفتند: «ما نزد مردم خود می‌رویم و آنان را از دین تو باخبر می‌سازیم؛ شاید به برکت تو جنگ و ستیز از محل زندگی ما برود، اگر توانستی ما را با یکدیگر متحد سازی، عزیزترین فرد نزد ما خواهی بود.»(۲۴)

در سال سیزدهم بعثت، در موسم حج نمایندگان مردم مدینه با پیامبر«ص» بیعت کردند که با هر کسی که با ایشان به جنگ برخاست، بجنگند. پس از این بیعت بود که آن حضرت به مسلمانان اجازه دادند تا به یثرب هجرت نمایند.

 

رعایت عهد و پیمان

پیامبر اعظم«ص» در تعامل با دیگران تا زمانی که طرف مقابل قرارداد و پیمان را نقض نمی‌کرد، به استناد آیة شریفة: « ..وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا ؛(۲۵) و به پیمان وفا کنید، زیرا از پیمان پرسیده خواهد شد» بدان وفادار بودند. علی«ع» در مورد وفاداری رسول خدا«ص» به عهد و پیمان می‌فرمایند: « اَصدقُ النّاس لَهجَةً، وَ اَوفاهم ذِمّةً ؛(۲۶) راستگوترین و وفاکننده‌ترین مردم به عهد و پیمان بود.»

ابوبصیر ثقفی وقتی در مکه زندانی بود از حبس گریخت و رهسپار مدینه شد. مشرکان به پیامبر«ص» نامه نوشتند که ایشان را برگردانند. آن حضرت به ابوبصیر فرمودند: «ما با اینها عهد و پیمان بسته‌ایم و از نظر اسلام درست نیست که پیمان‌شکنی کنیم، اما خدای متعال برای تو و دیگر بیچارگان مسلمان فرج و گشایشی قرار خواهد داد، پس به سوی قبیله‌ات بازگرد.»(۲۷)

همچنین عمرو بن امیه هنگامی که رهسپار مدینه بود، دو نفر از قبیلة بنی‌عامر را کشت و از عهد و پیمانی که بین رسول خدا«ص» و این قبیله بسته شده بود، خبر نداشت. چون به مدینه آمد و آن حضرت را از کشتن آن دو نفر خبر داد، پیامبر«ص» فرمودند: «دو نفر را کشته‌ای و من باید دیة آنان را بپردازم.» آنگاه حضرت دیة آن دو نفر را مطابق دیة دو مسلمان آزاد پرداختند و نیز جامه و سلاح‌شان را نزد عامربن طفیل فرستاد و از این پیشامد عذرخواهی کردند.(۲۸)

 

عدالت‌گرایی

انبیای الهی در طول تاریخ بشریت برای یک هدف مهم مبعوث شده‌اند و آن عبارت است از دعوت مردم به سوی توحید و تأمین عدالت در سطح جامعه. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...؛(۲۹) ما پیامبران را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به برپایی عدالت قیام کنند.»

در مکتب حیات‌بخش اسلام، عدالت اصل و مبدأ هستی بوده و خلقت برپایة آن صورت گرفته است: « تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلاًً...؛(۳۰) آفرینش پروردگارت از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید.»؛   بنابراین عدالت ارزش ذاتی دارد و امنیت همة امور بدان وابسته است.

حضرت علی«ع» دربارة‌ عدالت‌خواهی آن حضرت می‌فرمایند: «... سِیرَتُهُ اَلْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ اَلرُّشْدُ وَ کَلاَمُهُ اَلْفَصْلُ وَ حُکْمُهُ اَلْعَدْلُ ...؛(۳۱) روش پیامبر«ص» میانه‌روی و عدالت بود. سخنش تکامل، گفتارش جداکنندة حق از باطل و فرمانروایی‌اش عدالت.»

نبی‌مکرم اسلام«ص» در روزگاری که در مدینه قدرت بزرگی را پدید آوردند، تمام سعی و تلاششان برقراری عدالت و احیای ارزش‌های الهی و انسانی بود. ایشان هنگامی که دیدند یکی از اصحاب، سلمان فارسی را به خاطر غیرعرب بودن تحقیر می‌کند، فرمودند: «همة مردم از زمان حضرت آدم«ع» تا به امروز همانند دانه‌های شانه مساوی و برابرند. عرب بر عجم برتری ندارد مگر با تقوا.»(۳۲)

بعد از جنگ احزاب در مورد تقسیم غنایم، بعضی از همسران پیامبر«ص» تقاضای غیرمعمول کردند؛ لذا آن بزرگوار ناراحت شدند و حدود یک ماه از آنان فاصله گرفتند. خداوند متعال نیز به این مناسبت آیاتی را بر آن حضرت نازل کرد و فرمود: « ا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلاً ؛(۳) ای پیامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید، بیایید با هدیه‌ای شما را بهره‌مند سازم و شما را طرز نیکویی رها سازم.» و به این ترتیب پیامبر اکرم«ص» حتی به نزدیک‌ترین افراد خانواده‌شان هم اجازه ندادند از قانون الهی تخطی کنند و عدالت اجتماعی را در حکومت اسلامی آن حضرت خدشه‌دار سازند.

 

ملایمت در عین صلابت

حضرت محمد«ص» در مسائل فردی و شخصی آنچه مربوط به شخص خودشان بود، نرم‌خو و ملایم بودند؛ اما در مسائل اصولی و عمومی و آنجا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می‌دادند. در فتح مکه کسانی که بدترین ستم‌ها، جسارت‌ها و دشمنی‌ها را در حق آن حضرت و یارانشان کرده بودند، در هاله‌ای از رعب و وحشت گرفتار شدند و منتظر انتقام و عکس‌العمل متقابل پیامبر«ص» بودند، اما آن حضرت فرمودند: «من آنچه را  که یوسف«ع» در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می‌کنم و همانند او می‌گویم: «لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ...؛(۳۴) امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست...».

هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام کردند، فرمودند که امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آنگاه جملة‌ معروفشان را فرمودند: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛(۳۵) به دنبال زندگی‌تان بروید که همة شما آزاد هستید.» تمامی آنها گوئی دوباره متولد شدند و نفس راحتی کشیدند و غیر از افراد معدودی، همگی محبت و عشق رسول خدا«ص» در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند.

در همان فتح مکه زنی از قبیلة «بنی محزوم» مرتکب سرقت شد و از نظر قضایی جرمش محرز گردید. خویشاوندان آن زن که هنوز رسوبات نظام طبقاتی دوران جاهلیت در مغزشان مانده بود، اجرای مجازات (حدّ سرقت) را نسبت به آن زن، ننگ خانوادة اشرافی خود می‌دانستند؛ به همین دلیل برای متوقف ساختن اجرای حد سرقت به تلاش افتادند و به همین منظور اسامه‌بن زید را که مانند پدرش نزد پیامبر«ص» محبوبیت داشت وادار به شفاعت کردند، اما همین که اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت خشمگین شدند و فرمودند: «چگونه جای شفاعت است؟ مگر می‌توان حدود و قانون را بلااجرا گذاشت؟» و فوراً دستور مجازات را صادر کردند. اسامه متوجه اشتباه خود شد و عذرخواهی کرد.

رسول‌ خدا«ص» برای اینکه فکر تبعیض در اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون کنند، عصر همان روز به ایراد خطبه‌ای پرداختند و به مسئلة اجرای قانون الهی اشاره کردند و فرمودند: «اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند؛ زیرا در اجرای قانون، تبعیض روا می‌داشتند. هرگاه یکی از طبقات بالا مرتکب جرم می‌شد، او را از مجازات معاف می‌کردند و اگر کسی از زیردستان به جرمی مشابه مبادرت می‌ورزید، او را مجازات می‌کردند. قسم به خدایی که جانم در دست اوست، در اجرای قانون در بارة هیچ‌کس کوتاهی و سستی نمی‌کنم، اگرچه مجرم از نزدیکان من باشد.»(۳۶)

چنان که ملاحظه می‌شود رسول گرامی«ص» در اجرای قوانین هیچ‌گونه تبعیضی روانمی‌داشتند؛ شفاعت احدی را نمی‌پذیرفتند و تحت‌تأثیر نظرات دیگران قرار نمی‌گرفتند. آن حضرت به‌شدت مسلمانان را از تعطیل شدن حدود الهی نهی می‌کردند و می‌فرمودند: «انما هلک بنواسرائیل لانهم کانوا یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف؛(۳۷) بنی‌اسرائیل نابود شدند؛ زیرا حدود الهی را برای زیردستان اجرا می‌کردند نه برای اشراف.»

 

شایستگی معنوی

معیار مورد نظر پیامبر«ص» در انتخاب مدیران و مسئولان تقوا، سابقة خوب و پایبندی به ارزش‌های دینی و سایر ملاک‌های شایسته بود. آنچه برای آن بزرگوار در انتخاب مدیران اهمیت نداشت، ملاک خویشاوندی و قوم‌گرایی بود؛ چنان که اصحاب خاص آن حضرت یعنی سلمان فارسی، بلال حبشی، ابوذر غفاری، عمار عربی و صهیب رومی هریک از منطقه و نژادی بودند. وقتی آیة زکات (آیه ۱۶۰ سورة توبه) نازل شد، چون سهمی از زکات برای کسانی که آن را جمع‌آوری می‌کردند اختصاص داده شد، عده‌ای از بنی‌هاشم نزد محمد«ص» آمدند و از ایشان تقاضا کردند که به سبب خویشاوندی، جمع‌آوری زکات را به آنان واگذار کنند. رسول خدا«ص» به آنان فرمودند: «صدقه و زکات بر من و بنی‌هاشم حرام است؛ یعنی نه تنها به سراغ زکات نیایید، بلکه انتظار آن را هم نداشته باشید که جزو کارمندان جمع‌آوری زکات شوید.» سپس فرمودند: «آیا گمان می‌کنید من دیگران را بر شما ترجیح می‌دهم؟ خیر، بلکه من خوبی و صلاح شما را می‌خواهم.»(۳۸)

 

خدمت‌رسانی

یکی دیگر از برنامه‌های مدیریت در سیرة رسول خدا«ص» رسیدگی به امور و گرفتاری‌های مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجات مردم کوشش بسیار داشتند و در این مورد اهل فضل و تقوا را بر دیگران ترجیح می‌دادند و نیازهای آنان را برآورده می‌ساختند.

روزی با یکی از یاران خود در صحرای مدینه قدم می‌زدند که پیرزنی را بر سر چاهی مشاهده کردند که می‌خواست از چاه آب بکشد و به خیمه‌اش ببرد، اما در کار خود ناتوان بود. پیامبر«ص» نزدیک رفتند و فرمودند: «ای مادر! آیا می‌خواهی برایت از چاه آب بکشم؟» آن بانوی سالخورده از پیشنهاد رسول‌الله«ص» خوشحال شد. پیامبر«ص» بر سر چاه آمدند و مشک را پر از آب و تا خیمة آن پیرزن حمل کردند. شخصی که همراه پیامبر«ص» بود هر چه اصرار کرد که مشک را از حضرت بگیرد، آن حضرت قبول نکردند و فرمودند: «من به تحمل مشقت و زحمات امت خود سزاوارترم!»

بعد از اینکه پیامبر«ص» خداحافظی کردند و به راه افتادند، پیرزن به فرزندانش گفت، مشک را از بیرون خیمه به داخل بیاورید، آنها با تعجب پرسیدند: ای مادر! این مشک سنگین را چگونه به خیمه آورده‌ای؟ او پاسخ داد: جوانمردی زیباروی و خوش‌سخن با کمال مهربانی آن را به اینجا آورد. آنها وقتی پیامبر«ص» را شناختند، به دنبالش دویدند و به دست و پای آن حضرت افتادند و عذرخواهی کردند، پیامبر«ص» آنان را دعا کردند.(۳۹)

آری! روش زندگی پیامبر اعظم«ص» گره‌گشایی و نیکی و احسان بود. سیرة مدیریتی آن حضرت نشان می‌دهد که ایشان پیروان خود را به کارگشایی و برآوردن حاجات برادر مؤمن تشویق و ترغیب می‌کردند. ایشان می‌فرمایند: « مَنْ قَضَی لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَه یً کَانَ کَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً ؛(۴۰) هر کس یک حاجت برادر خود را برآورد، مثل این است که در همة روزگار خدا را عبادت کرده است.»

 اگر مدیران جامعه اسلامی در زندگی شخصی و در محیط کار از سنت و سیرة نبوی و سایر پیشوایان معصوم«ع» پیروی کنند، جامعة مسلمین به اهداف آرمانی خود نایل خواهد آمد.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ انبیاء، ۱۰۷.

۲ـ قلم، ۴.

۳ـ آل‌عمران، ۱۵۹.

۴ـ معانی‌الاخبار، شیخ صدوق، ص ۸۳.

۵ـ نهج‌البلاغه، ترجمة محمد دشتی، ص ۶۶۶، حکمت ۱۷۶.

۶ـ انعام، ۱۲۵.

۷ـ تفسیر مجمع‌البیان، فضل بن حسن طبرسی، ج ۳، ص ۱۹۰.

۸ـ تفسیر نمونه، آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج ۲۷، ص ۱۲۱.

۹ـ توبه، آیه ۶۱.

۱۰ـ سیرة نبوی، مصطفی دلشاد تهرانی، دفتر دوم، ص ۱۵.

۱۱ـ شعراء، ۲۱۵.

۱۲ـ خاتم پیامبران، محمد ابوزهره، ترجمة حسین صابری، ج ۱، ص ۳۶۴.

۱۳ـ سیمای پر فروغ محمد، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۱۴۴.

۱۴ـ فرقان، ۶۳ و ۷۲.

۱۵ـ ماهنامه معرفت، ش ۱۰۸، آذر ۱۳۸۵، ص ۵۳.

۱۶ـ نهج‌البلاغه، خطبة ۱۹۲، ص ۳۹۸.

۱۷ـ تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، عبدالرحیم غنیمه، ترجمة نورالله کسایی، ص ۵.

۱۸ـ آل‌عمران، ۱۵۹.

۱۹ـ نک: تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۴۶ـ۱۴۲.

۲۰ـ راهنمای انسانیت (سیری در نهج‌البلاغه)، مرتضی مزید، ص ۶۰۱.

۲۱ـ تفسیر مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۶۶۶.

۲۲ـ سیری در سیرة نبوی، مرتضی مطهری، ص ۵۶.

۲۳ـ تاریخ تحلیلی اسلام، سید جعفر شهیدی، ص ۴۳.

۲۴ـ همان، ص ۴۵.

۲۵ـ اسراء، ۳۴.

۲۶ـ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۶، ص ۲۳۱.

۲۷ـ ماهنامه معرفت، شماره ۱۱۴، خرداد ۱۳۸۶، ص ۱۸.

۲۸ـ مأخذ قبل، ج ۲، ص ۱۵۷.

۲۹ـ حدید، ۲۵.

۳۰ـ انعام، ۱۱۵.

۳۱ـ نهج‌البلاغه، خطبه ۹۴، ص ۱۷۶.

۳۲ـ مستدرک الوسایل، میرزاحسین نوری، ج ۱۲، ص ۸۹.

۳۳ـ احزاب، ۲۸.

۳۴ـ یوسف، ۹۲.

۳۵ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۳۲.

۳۶ـ صحیح بخاری، محمدبن اسماعیل بخاری، ج ۵، ص ۲۶۹.

۳۷ـ مستدرک الوسایل، میرزاحسین نوری، ج ۱۸، ص ۷.

۳۸ـ اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج ۴، ص ۵۸.

۳۹ـ تفسیر منهج الصادقین، ملا فتح‌الله شریف کاشانی، ذیل آیة ۴، سوره قلم.

۴۰ـ بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۳۸۳.

 

 

ترنم هدایت

سلسله جلسات تهذيبي

هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

سایت مراجع تقلید