شرح زیارت اربعین: فراز اول

شناسه نوشته : 38982

1403/05/29

تعداد بازدید : 7

شرح زیارت اربعین: فراز اول
سَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِه

اشاره

از آداب و عادات و سنّتهای بشری در طول تاریخ، احترام گذاشتن و تحیّت گفتن به یکدیگر در هنگام ملاقات بوده و هست که هر طایفه و گروهی به طریقی خاص این سنّت را بجا آورده و می آورند. مثلاً تحیّت نصاری به یگدیگر دست بر دهان گذاشتن و تحیّت ایرانیان خم شدن و تعظیم کردن بوده چنان که در زمان حاضر در بعضی کشورها کلاه از سر برداشتن نشانه احترام و تحیّت گفتن است، و در کشورهای عربی تحیّت و نشانه احترام به یکدیگر کلمه «حَیّاک الله» یعنی(خدایت زنده بدارد). و جملاتی شبیه به آن می باشد(۱).
حیّت در اسلام، سلام گفتن است چنانکه از تفسیر آیه مبارکه
{وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا}(۲)
«و به کسی که نزد شما اظهارِ سلام می کند نگویید: تو مؤمن نیستی».
و در قرآن کریم آمده است:
{وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم} (۳)
«و چون کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، بگو: درود بر شما».

معنای سلام:

برای سلام معانی مختلفی ذکر کرده اند که بطور اختصار عرض می کنیم:
 
الف) سلام یکی از اسماء خداوند عزوّجل است و مراد از آن این است که خداوند حافظ تو باشد.
{السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ}(۴)
«پاک، سلامت بخش، و مؤمن(به حقیقت خود) که نگهبان همه چیزاست».
ب) سلام به معنای تسلیم است.
ج) سلام به معنای سلامتی است.
ریشه همه این معانی ذکر شده سلامتی است(۵).
سلام جمله ای است بسیار پرمحتوا. تحیّتی است عظیم، سلام سخن خداوند و سخن ملائکه و سخن مؤمنین به یکدیگر است. خداوند به اهل بهشت سلام می کند.
{سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیم}(۶)
«از جانب پروردگاری مهربان به آنان سلام گفته می شود».
در بعضی از تفاسیر ذیل آیه شریفه آورده اند، که جابر بن عبد اللَّه انصاری نقل کرده است، پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«که اهل بهشت در نعیم خود مستغرق باشند که ناگاه نوری بر ایشان ساطع و لامع گردد، چون سر بالا کنند از آن نور آواز آید که «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الجَنَّهِ»»(۷).
بعضی چنین گفته اند: (که خدای تعالی بواسطه ملائکه بر اهل بهشت سلام کند بر این معنا که فرشتگان سلام خدا را به ایشان رسانند، یا آنکه هر وقت ملائکه به زیارت آنها آیند، بر این عبارت به ایشان سلام کنند
«سَلامٌ عَلَیکُم مِنْ رَبِّکُمُ الرَّحِیمَ»(۸).
در جای دیگر آمده است که خداوند به صابران چنین تحیّت می کند:
{سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّار}(۹).
«و به آنان می گویند: سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه خوشوست سرانجام آن سرای جاویدان».
نگهبانان و دربانان بهشت به اهل آن چنین تحیّت و احترام می گذارند:
{سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ}(۱۰)
«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!».
و سخن اهل بهشت سلام است:
{لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً * إِلَّاقِیلًا سَلَامّا سَلَامّا}(۱۱)
«در آن باغهای بهشتی نه لغو و بیهوده ای می شنوند نه سخنان گناه آلود تنها چیزی که می شنوند سلام است سلام».
اصلاً خود بهشت دارالسلام نام نهاده شده است:
{وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلام}(۱۲)
«و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت می کند».
شب قدر را که اینقدر عظمت دارد خداوند می فرماید:
{سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ}(۱۳)
«شبی است سرشار از سلامت و برکت و رحمت تا طلوع سپیده».
با توجّه به اینکه سلام کردن مستحب می باشد و جواب آن واجب چنانچه خداوند فرموده است:
{وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها}(۱۴)
«هر گاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا لا اقل به همان گونه پاسخ گویید»
و همچنین فرموده است:
{هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان}(۱۵)
«آیا جزای خوشی جز خوشی است؟!».
همه می دانیم که سلام کردن هم به نوعی احسان است چرا که با سلام به دیگری احترام می گذاریم. و نیز با توجّه به اینکه اهل بیت علیهم السلام عامل به قرآن و سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم هستند، پس حتماً جواب زائر خویش را می دهند، ولّی چون ما گوش برزخی نداریم جواب سلام را نمی شنویم، این احتمال هم است که جواب حضرت علیه السلام همان توجّه امام علیه السلام به زائرش باشد، به خواسته های او، به حاجات او و احتمال دیگر اینکه جواب سلام از سوی حضرت علیه السلام همان لطف و عنایت و شفاعت در قیامت باشد. لذا عرضه می داریم: «السَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِه».
شاهد بر اینکه امام علیه السلام جواب سلام را می دهد، ولّی برای شنیدن جواب گوش برزخی می خواهد داستانی است که مرحوم شیخ حسین بن شیخ مشکورw نقل فرموده است: در عالم رؤیا دیدم در حرم مطهّر حضرت أباعبدالله علیه السلام مشرف هستم و حضرت در آنجا تشریف دارند. یک نفر جوان عرب بادیه نشین وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت علیه السلام سلام کرد و حضرت علیه السلام با لبخند جوابش رادادند. فردای آن شب که شب جمعه بود به حرم مشرف شدم و در گوشه حرم توقف کردم ناگهان آن جوان عرب بادیه نشین را که در خواب دیده بودم، وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت علیه السلام سلام کرد، ولّی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد.
پشت سرش رفتم و سبب لبخندش را با امام علیه السلام پرسیدم و تفصیل خواب خود را برایش نقل کردم و گفتم چه کرده ای که امام علیه السلام با لبخند به تو جواب می دهد. گفت مرا پدر و مادر پیری است و در چند فرسخی کربلا ساکنیم و شب های جمعه که برای زیارت می آیم، یک هفته پدر را سوار الاغ کرده می آورم و یک هفته هم مادرم را می آورم تا اینکه شب جمعه ای که نوبت پدرم بودچون سوارش کردم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببری شاید هفته دیگر زنده نباشم. گفتم: باران می بارد و هوا سرد است، مشکل است. نپذیرفت ناچار پدر را سوار کردم و مادرم را بدوش کشیدم و به زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم حضرت سیدالشهداء علیه السلام را دیدم و سلام کردم آن بزرگوار به رُویم، لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا بحال هر شب جمعه که مشرف می شوم، حضرت سیدالشهداء علیه السلام را می بینم و با تبسّم جوابم را می دهد(۱۶).
در ضمن خداوند متعال انبیای خودش را با سلام یاد می کند:
{سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمین}(۱۷)
«سلام بر نوح در میان جهانیان باد!».
{سَلامٌ عَلی إِبْراهیم}(۱۸)
«سلام بر ابراهیم!».
{سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُون}(۱۹) «سلام بر موسی و هارون».
و به طور کلی فرموده است:
{وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلین}(۲۰)
«و سلام بر رسولان!».
{سَلامٌ عَلی إِلْ یاسین}(۲۱)
«سلام بر الیاسین!».
بعضی از این مفسران این آیه شریفه را سلام علی آل یاسین خوانده اند که مراد آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم است. مؤیّد آن است که از طرف شیعه و اهل سنّت و جماعت به صحت پیوسته است که مراد از «یس» محمّد صلی الله علیه و آله وسلم است و مراد از آل یاسین، آل محمّد می باشد(۲۲).
معمولاً در تمام زیارتنامه های پیامبران و معصومین علیهم السلام و شهداء و صالحین و مقربین با لفظ سلام آغاز شده است و این خود اهمیّت سلام را می رساند. و بنابر اینکه، سلام به معنای تسلیم باشد، عبارت چنین معنی می شود، من تسلیم شما هستم، «تسلیم از ناحیه من بر شما»، یعنی من تسلیم اوامر و نواهی شما هستم، هرچه بفرمائید گوش می کنم و عمل می نمایم. و اگر سلام به معنی سلامتی باشد، معنی سلام چنین می شود: که شما از ناحیه من در سلامتی و امنیت و آسایش هستید یعنی اعمال من طوری خواهد بود که هیچگونه آزار و آسیبی و صدمه ای به شما نخواهد رساند، در هیچ وقت و زمانی چرا که آنها از معصیت شیعیان اذیّت و ناراحت می شوند.
و طبق فرمایش امام حسین علیه السلام سلام باید قبل از کلام باشد. مردی با امام حسین علیه السلام آغاز سخن کرد که خدا عافیتت بخشد، حالت چگونه است؟ امام علیه السلام فرمودند: خدا عافیتت دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است، سپس فرمودند تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن ندهید، «فَقَالَ علیه السلام لَهُ السَّلَامُ قَبْلَ الْکَلَامِ عَافَاکَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لَا تَأْذَنُوا لِأَحَدٍ حَتَّی یُسَلِّم»(۲۳). و امام حسین علیه السلام در پاداش سلام فرمودند: سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن از آن سلام کننده و یکی از آن جوابگو است «لِلسَّلَامِ سَبْعُونَ حَسَنَهً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ وَاحِدَهٌ لِلرَّاد»(۲۴).
از جمله اعمالی که در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام وارد شده است این است که زائر حضرت نزد سر ایشان بایستد و بگوید:
«یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ أَنَّکَ حَیٌّ عِنْدَ رَبِّکَ تُرْزَقُ فَاسْأَلْ رَبَّکَ وَ رَبِّی فِی قَضَاءِ حَوَائِجِی»(۲۵)
(ای أبا عبداللَّه شهادت می دهم که مرا می بینی و کلام مرا می شنوی و تو زنده ای و در نزد پروردگارت روزی می خوری پس درخواست کن از پروردگارت وپروردگارم بر آورده شدن حاجاتم را).
 

شرح و توضیح «وَلِیِّ اللَّهِ»(۲۶)

احتمال اول

دو احتمال در معنی «وَلِیِّ اللَّهِ» است. احتمال اول: این که ولّی در ولّی الله به معنی سرپرست باشد به این معنی که امام حسین علیه السلام سرپرست و صاحب اختیار مردم است و به اعتبار اینکه ولّی الله مضاف و مضاف الیه است مثل رسول الله معنی چنین می شود: امام حسین علیه السلام ولایتش منسوب به خداست، لذا هیچ کس قادر بر نصب و عزل آن نیست، و خداوند در کتاب خود می فرماید:
{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون}(۲۷)
«سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند، همان ها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند»
در شأن نزول آیه علّامه مجلسی از عبدالله بن عباس چنین نقل نموده است: «که روزی در کنار زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حدیث نقل می کرد، ناگهان مردی که عمامّه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که «ابن عباس» از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم حدیث نقل می کرد او نیز با جمله «قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم »، حدیث دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل می نمود «ابن عباس» او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد: ای مردم هر کس مرا نمی شناسد، بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوش های خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو چشمم کور باد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «عَلِیٌّ قَائِدُ الْبَرَرَهِ وَ قَاتِلُ الْکَفَرَهِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ وَ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَه» (علی علیه السلام پیشوای نیکان است و کشنده کافران، هرکس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هر کس دست از یاریش بر دارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت). سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم روزی از روزها نماز ظهر را با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواندم، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد و کسی به او چیزی نداد،
سائل دست خود را به سوی آسمان دراز کرد و گفت: خدایا گواه باش که در مسجد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم سؤال کردم و کسی چیزی به من نداد. در این هنگام علی علیه السلام در حال رکوع بود و به انگشت کوچک دست راست خود که انگشتری در آن بود، اشاره کرد، پس سائل جلو آمد و انگشتر را از انگشت او در آورد و این کار مقابل چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از نماز فارغ شد سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا برادرم موسی از تو تقاضایی کرد و گفت: پروردگارا سینه مرا گشاد کن و کار مرا آسان ساز و از زبان من لکنت را باز کن تا سخن مرا در یابند و برای من وزیری از خاندان خودم قرار بده... خدایا من محمد پیامبر تو و برگزیده تو هستم، خدایا سینه مرا گشاد کن و کار مرا آسان نما و برای من از خاندانم علی برادرم را وزیرم قرار بده، به وسیله او پشت مرا محکم کن.
ابوذر می گوید: به خدا سوگند هنوز سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تمام نشده بود که جبرئیل علیه السلام از جانب خدا بر او نازل شد و گفت: یا محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آنچه خداوند راجع به برادرت بر تو بخشید، گوارایت باد. گفت: آن چیست ای جبرئیل علیه السلام ؟ گفت: خداوند امّت تو را تا روز قیامت به دوست داشتن او امر کرده و قرآن را بر تو نازل کرده:
{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون}(۲۸)»(۲۹).
از آیه بدست می آید، که منظور از ولّی در آیه به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است به خصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است. در تفسیر المیزان ذیل آیه روایتی در این مورد آورده است: اینکه امام صادق علیه السلام آیه ای را که در حقّ شخص امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است به همه اهل بیت علیهم السلام نسبت داده اند از آن جهت است که همه معصومین اهل بیت علیهم السلام هستند. و تکلیف مردم نسبت به همه، یکی است.خداوند در قرآن می فرماید:
{وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون}(۳۰)
«و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند زیرا حزب و جمعیّت خدا پیروز است»
. نعمت ولایت نباید به فراموشی سپرده شود چرا که تمام نعمت هایی که نصیب انسان می شود، وقتی نعمت است که با ولایت همراه باشد و إلّا نعمت نخواهد بود چه نعمت مادی که نصیب انسان می شود و چه نعمت معنوی مثل تلاوت قرآن و نماز و ... چرا که بدون ولایت این نعمت ها برای انسان سودی نخواهد داشت. خداوند می فرماید:
{وَ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ}(۳۱)
«و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما».
و در آیه 3 مائده می فرماید:
{الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا}
«امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم».
بنابراین ولایت هم نعمت و هم کمال نعمت است. وقتی خداوند ما را مأمور به یاد کردن نعمت می کند، نعمت تمام و کامل است که نعمت ولایت ائمه اطهار علیهم السلام باشد چرا که سزاوارتر است به یاد کردن و همچنین سؤال شدن از آن در قیامت چنانچه که می فرماید:
{ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم}(۳۲)
«سپس در آن روز همه شما از نعمتها بازپرسی خواهید شد! که مهمترین آن نعمت ها نعمت ولایت است».
 
علی بن ابراهیم قمی به سند خود از جمیل از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که به خدمت آن حضرت علیه السلام عرضه داشتم: «معنای آیه {ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم}(۳۳)
«سپس در آن روز همه شما از نعمتهایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد!» چیست؟ فرمود: این امّت بازخواست می شود از نعمت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و سپس از نعمت ائمه اهل بیتش علیهم السلام »۳۴).
پس چه باید کردکه در مقابل این نعمت بزرگ مسئول نباشیم؟ جواب آن روشن است باید مطیع آنها بود و از آنها پیروی کرد، چنانکه خداوند می فرماید:
{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ}(۳۵)
«ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر اوصیای پیامبر را!»
همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق دارند که منظور از «اولو الامر» امامان معصوم علیهم السلام می باشند. روایات متعددی در منابع شیعه مانند کتاب کافی و تفسیر عیاشی و کتب صدوق و غیر آن نقل شده است، که همگی گواهی می دهند که منظور از «اولّی الامر» ائمه معصومین علیهم السلام می باشند و حتی در بعضی از آنها نام امامان یک یک صریحاً ذکر شده است. و نتیجه این اطاعت و پیروی هم به خود انسان بر می گردد چنانکه خداوند می فرماید:
{وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً}(۳۶)
«و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری (و پیروزی) عظیمی دست یافته است!»
و در جایی دیگر می فرماید:
{وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً}(۳۷)
«و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، در روز رستاخیز همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند!»
در بعضی روایات «صدیق» به حضرت علی علیه السلام و امامان اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است(۳۸).
 

احتمال دوم:

در بعضی تفاسیر ذیل آیه 62 سوره نساء آمده است: «ولّی» در اصل از ماده «ولّی یَلِیُ» گرفته شده است که به معنای نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیک بودن و پی در پی بودن آنها است به همین دلیل به هر چیزی که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا مقام، «ولّی» گفته می شود و استعمال این کلمه به معنی «سرپرست» و «دوست» و مانند اینها نیز از همین جاست. بنابراین ولّی الله کسی است که میان او و خدا حائل و فاصله ای نیست. به تعبیر دیگر ولّی الله یعنی مقرب و نزدیک به خدا و ولّی الله چون مقرب به الله است. غیر خدا هر چه هست در نظرش کوچک و کم ارزش و یا بی ارزش است مثل کسی که به اقیانوس متصل است، دیگر قطره در نظرش ارزشی ندارد و یا مثل کسی که خورشید را می بیند، دیگر نسبت به یک شمع بی فروغ اعتنایی ندارد و دیگر قدرتی غیر از خداوند نمی بیند که از آن خوف و ترس داشته باشد(۳۹).
خداوند اولّیاء خودش را چنین معرفی می کند:
{أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فیِ الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ فیِ الاخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم}(۴۰)
«آگاه باشید، دوستان و اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند! همان ها که ایمان آوردند، و از مخالفت فرمان خدا پرهیز می کردند. در زندگی دنیا و در آخرت، شاد و مسرورند وعده های الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ!»
همانطوری که عرض کردیم اولّیاء جمع ولّی در اصل از ماده «ولّی یَلِیُ» گرفته شده است که به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیک بودن و پی در پی بودن آنها است بنابراین اولّیاء خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله ای نیست.
در بعضی از تفاسیر آمده است: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام{إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ}(۴۱) ثُمَّ قَالَ تَدْرُونَ مَنْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ قَالُوا مَنْ هُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ هُمْ نَحْنُ وَ أَتْبَاعُنَا فَمَنْ تَبِعَنَا مِنْ بَعْدِنَا طُوبَی لَنَا وَ طُوبَی لَهُمْ أَفْضَلُ مِنْ طُوبَی لَنَا قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَا شَأْنُ طُوبَی لَهُمْ أَفْضَلُ مِنْ طُوبَی لَنَا أَ لَسْنَا نَحْنُ وَ هُمْ عَلَی أَمْرٍ قَالَ لَا لِأَنَّهُمْ حَمَلُوا مَا لَمْ تَحَمَّلُوا عَلَیْهِ وَ أَطَاقُوا مَا لَمْ تُطِیقُوا»(۴۲)
(امیرالمؤمنین علی علیه السلام آیه را تلاوت فرمودند و سپس از یاران خویش سؤال کردند، می دانید «اولّیاء الله» چه اشخاصی هستند؟ عرضه داشتند، ای امیرمؤمنان علیه السلام شما خودتان بفرمائید که آنان کیانند؟ فرمودند: آنها دوستان خدا، ما و پیروان ما که بعد از ما می آیند، هستند. خوشا به حال ما و بیشتر از آن خوشا به حال آنها، بعضی پرسیدند، چرا بیشتر از ما؟ مگر ما و آنها هر دو پیرو یک مکتب نیستیم و کارمان یکنواخت نمی باشد؟ فرمود: نه، آنها مسئولّیتهایی بر دوش دارند که شما ندارید و تن به مشکلاتی می دهند، که شما نمی دهید).
و چون امام حسین علیه السلام ولّی خداست و مقرّب خداست هر کسی می خواهد به خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام تقرّب پیدا کند به وسیله امام حسین علیه السلام باید تقرّب پیدا کند. چنانکه در زیارت عاشورا می خوانیم: «یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتقرّب إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَی فَاطِمَهَ وَ إِلَی الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ بِمُوَالاتِکَ وَ بِالْبَرَاءَهِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِکَ» (ای أباعبدالله علیه السلام به درستی که من تقرّب می جویم بسوی خدا و رسولش و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن علیهم السلام و به سوی تو به واسطه دوستی و علاقه به تو و بیزاری از هرکس که این ظلم و جور بی شمار را پایه گذاری کرد).
 

معنای حبیب:

در لغت «حبیب» به معنای علاقه مندی – محبوب و مورد علاقه آمده است. امام حسین علیه السلام دوست و علاقه مند به خداست. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (۴۳)
« امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، از مشرکان نسبت به معبودهایشان، شدیدتر است».
در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده که مراد از این آیه، آل محمّد علیهم السلام هستند. واقعاً امام حسین علیه السلام علاقه شدیدی به خداوند داشت نه اینکه فقط به زبان اظهار کند بلکه در عمل چنین بود. امام حسین علیه السلام چون خواست از مدینه بیرون رود ام سلمه نزد او آمد و عرض کرد فرزندم با رفتن به عراق مرا محزون نکن. از جدّ تو رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمودند: فرزندم حسین علیه السلام در دیار عراق در سرزمینی به نام کربلا کشته خواهد شد. امام علیه السلام فرمودند:
«یَا امّاهْ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ ذَلِکَ وَ إِنِّی مَقْتُولٌ لَا مَحَالَهَ وَ لَیْسَ لِی مِنْ هَذَا بُدٌّ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَعْرِفُ الْیَوْمَ الَّذِی أُقْتَلُ فِیهِ وَ أَعْرِفُ مَنْ یَقْتُلُنِی وَ أَعْرِفُ الْبُقْعَهَ الَّتِی أُدْفَنُ فِیهَا وَ إِنِّی أَعْرِفُ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ قَرَابَتِی وَ شِیعَتِی وَ إِنْ أَرَدْتِ یَا امّاهْ أُرِیکِ حُفْرَتِی وَ مَضْجَعِی. ثُمَّ أَشَارَ إِلَی جِهَهِ کَرْبَلَاءِ فَانْخَفَضَتِ الْأَرْضُ حَتَّی أَرَاهَا مَضْجَعَهُ وَ مَدْفَنَهُ وَ مَوْضِعَ عَسْکَرِهِ وَ مَوْقِفَهُ وَ مَشْهَدَهُ فَعِنْدَ ذَلِکَ بَکَتْ أُمُّ سَلَمَهَ بُکَاءً شَدِیداً وَ سَلَّمَتْ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ فَقَالَ لَهَا یَا امّاهْ قَدْ شَاءَ اللَّهُ عزّوجل أَنْ یَرَانِی مَقْتُولًا مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْوَاناً وَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَی حَرَمِی وَ رَهْطِی وَ نِسَائِی مُشَرَّدِینَ وَ أَطْفَالِی مَذْبُوحِینَ مَظْلُومِینَ مَأْسُورِینَ مُقَیَّدِینَ وَ هُمْ یَسْتَغِیثُونَ فَلَا یَجِدُونَ نَاصِراً وَ لَا مُعِیناً»(۴۴).
 
(امام علیه السلام فرمودند: مادرجان! به خدا سوگند، آن روزی را که در آن کشته می شوم و نیز کسی که مرا می کشد و مکانی که در آن دفن می شوم همه را می شناسم و نیز کسانی که از خاندان و نزدیکان و پیروانم کشته می شوند، می شناسم. مادرجان خواسته خدای عزیز و با جلال است که مرا از ظلم و عدوان ظالمان کشته و سربریده و نیز خاندان و خویشان و زنان مرا از دیار خود رانده و دور افتاده و هم کودکانم را سربریده و در زنجیر اسارت گرفتار، که فریادرس می خواهند و یار و یاوری نمی یابند، ببیند). امام حسین علیه السلام چون خداوند را شدیداً دوست دارد، فقط به خواسته محبوبش توجّه می کند، فقط می خواهد، محبوبش را خشنود کند به هر قیمتی که هست. در زیارت جامعه می خوانیم:
«وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّه» (یعنی سلام بر شما که در محبّت خداوند تمام و کامل هستید). یعنی شما آخرین درجه محبّت به خداوند را دارا هستید.
امام سجاد علیه السلام در مناجات المحبین می فرماید:
«مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَهَ محبّتکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلًا...»
(یعنی خدایا کیست که شیرینی محبّت تو را چشیده و بجای تو دیگری را بر گزیده باشد). یعنی کسی نیست شیرینی محبّت تو را بچشد و با این وجود چیز دیگری را بر تو مقدّم کند.
 
امام حسین علیه السلام هم محبّتش به خداوند کامل است و هم شیرینی محبّت را چشیده است. امام سجاد علیه السلام که پرورش یافته امام حسین علیه السلام است در مناجات خود با خداوند متعال چنین عرض می کند:
«وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّی لَک...»(۴۵) (خدایا اگر مرا در رستاخیز در آتش در آوری هر آینه دوزخیان را آگاه سازم، فریاد بر آورم، که خدا را دوست دارم).
لذا هر کس امام حسین علیه السلام و اهل بیتش صلی الله علیه و آله وسلم را دوست داشته باشد، خود خدا را دوست داشته است، یعنی محبّت به حسین علیه السلام محبّت به خدا است. در زیارت جامعه می خوانیم:
«وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ». (هر کسی شما را دوست داشته باشد، حتماً خدا را دوست داشته است).
امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل اینگونه محبّت خودشان را به خداوند بیان می کنند:
«فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَی عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَی فِرَاقِکَ» (پس گیرم ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم بر عذابت صبر نمایم پس چگونه بر جدائیت صبر کنم؟).
فقط می توان الله اکبر گفت به این محبّتی که خداوند نصیب و روزی اهل بیت صلی الله علیه و آله وسلم کرده است.

پی نوشت ها:

۱. در مورد آداب سلام از مردمان مختلف به کتاب سلام در اسلام از شیخ محمود ارگانی حائری، ج1، ص3325 و همچنین کتاب زیارت عاشورا و آثار معجزه آسای، ص53و54 آن از ناصر رستمی لاهیجانی رجوع شود.
۲. نساء، 94.
۳. انعام، 154.
۴. حشر، 23.
۵. برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به کتاب التحقیق، ج5، ماده س ل م.
۶. یس، 58.
۷. منهج الصادقین، جلد7، ص449.
۸. بحار الأنوار، ج8، ص95.
۹. رعد، 24.
۱۰. زمر، 73.
۱۱. واقعه، 25و26.
۱۲. یونس، 25.
۱۳. قدر، 5.
۱۴. نساء، 86.
۱۵. الرحمن، 60.
۱۶. کرامات الحسینیه، ج1، ص97.
۱۷. صافات، 79.
۱۸. صافات، 109.
۱۹. صافات، 120.
۲۰. صافات، 181.
۲۱. صافات، 130.
۲۲. مقام ولایت، ص18.
۲۳. بحار الأنوار، ج75، ص117.
۲۴. همان، ص120.
۲۵. مفاتیح الجنان، اعمال حرم امام حسین.
۲۶. برای ولّی در لغت حدود بیست معنی آمده است.
۲۷. مائده، 55.
۲۸. مائده، 55.
۲۹. بحار الأنوار، ج35، ص194.
۳۰. مائده، 56.
۳۱. مائده، 7.
۳۲. تکاثر، 8.
۳۳. تکاثر، 8.
۳۴. تفسیر قمی، ج2، ص440.
۳۵. نساء، 59.
۳۶. احزاب، 71.
۳۷. نساء، 69.
۳۸. نمونه، ج3، ص510.
۳۹. تفسیر نمونه، ج8، ص332.
۴۰. یونس، 6462.
۴۱. یونس، 62.
۴۲. بحار، ج65، ص34.
۴۳. بقره، 156.
۴۴. بحار الأنوار، ج33، ص441.
۴۵. دعای ابوحمزه ثمالی.

منبع: شرح زیارت اربعین: سیدمحمود شکیبااصفهانی/قم: عطر عترت،1396

 

ترنم هدایت

سلسله جلسات تهذيبي

هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

سایت مراجع تقلید