اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحثى كه بنا شد امروز دربارهاش صحبت كنم بحث دروغ است گفتم اين كبائرى كه در اسلام است و ما اكبر الكبائر را بايد معترض بشويم و بنا شد درباره دروغ يك مقدارى صحبت بكنم اولاً بايد توجه داشته باشيم كه اين گناهان كبيره كه در روايات مىخوانيم اكبر كبائر هم هست اين شيوع عجيبى دارد در ميان مردم و حتى در ميان اهل علم و انصافا مصيبت بزرگى است يك طلبه دروغ بگويد خلاف واقع بگويد حتى كار رسيده به اين جا كه بازاريها مىگويند مگر مىشود دروغ نگفت بازار را بايد تخته كرد و يا بعضى از مردم مىگويند مگر مىشود توى خانه دروغ نگفت بايد اول طلاقش داد و بعد دروغ نگفت اينها چيز هائى است كه مشهور است زن مقدس است راستى مقدس است امّا به شوهرش دروغ مىگويد و بعد هم مىگويد مگر مىشود به شوهر دروغ نگفت و مخصوصا اين كه يك توجيه گرىها هم اينكه شوهر به زنش مىتواند دروغ بگويد اينها هم پيدا مىشود يك كلاه شرعىها، يك كلاه شيطانى پيدا مىشود و على كل حال اين مصيبت بزرگ اين گناه كبيره شيوع عجيبى حتى در اهل علم پيدا كرده است در حالى كه گناه خيلى بزرگ است گناه به اندازهاى بزرگ است كه روايت از پيغمبر اكرم است از پيغمبر سوال كردند «المومن يزنى قال قد يكون المومن يسرق قال قد يكون المومن يكذب قال لا قال اللّه تبارك و تعالى انما يفترى الكذب الذين لا يومنون» كمر شكن است انصافا كه اصلاً اين روايت مىفرمايد آن كه دورغ بگويد مومن نيست حالا ما از نظر فقهى درستش بكنيم بگوئيم ايمان واقعى ايمان ظاهرى را نمىخواهد بگويد ايمان باطنى امّا على كل حال روايت خيلى شكننده است و در مقابل زنا و سرقت و... يا آن روايت كه مرحوم شيخ انصارى هم نقل مىكنند اين كه دروغ گو دشمن خدا است و ما سرسرى نبايد از اين روايتها بگذريم دروغ گو دشمن خدا است در وقتى كه دروغ مىگويد بوى گند از دهان او ساطع مىشود و به آسمان مىرود و اينها را ديگر انسان نمىتواند معنا كند رقيب و عتيد را مىتوان معنا كرد امّا به آسمان مىرود ملائكه آسمان او را لعنتش مىكنند و اگر ما براى دروغ گفتن چيزى نداشته باشيم جز همين روايت كه بوى گند از دهان او به آسمانها مىرود و ملائكه او را لعن مىكنند و يك كسى مورد لعن ملائكه بشود نه دنيا دارد نه آخرت ديگر اين نمىتواند موفق بشود به اين كه راستى به يك جاهائى برسد و نظير اين روايتها زياد است همه شرور اينها قفل دارد كليدش هم شراب است و كليد شراب دروغ است كه مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى عليه روايت را معنا مىكند معنايش اين است كه اگر انسان دروغ بگويد حياى او، دين او زائل مىشود و اينها اقفال براى شرع است كى شر به جا نمىآورد كى شرور نيست آن كه عاقل است. ديوانه است كه شرور واقع مىشود آنكه دين ندارد آنكه حيا ندارد پس قفل شر اينها است و اگر انسان شراب بخورد اين قفلها يعنى عقلش، دينش، حيايش از بين مىرود و علامه مجلسى مىگويد بر حسب ظاهر شراب چون كه عقل و دين در حالى كه مست مىشود اينها را از بين مىبرد از روايت استفاده مىكنيم دروغ اين چنين است عقل انسان را حياى انسان را ـ ايشان مىبرندش روى تكوين و عقل و دين ـ و مىبرد يك روايت از موسى ابن جعفر عليهالسلام است خيلى روايت كمرشكن است مىفرمايد در روز قيامت كذاب را آنكه اين ملكه را پيدا كرده حالا يك دفعه كاذب است گاهى دروغ مىگويد اين خيلى بداست يعنى يك ملكهاى شده برايش يك كارى شده برايش مثل غيبت كردن بعضى ما طلبهها مثل غيبت كردن خيلى از مردم كه اسمش را مىگذارند كذاب موسى ابن جعفر عليهالسلاممىفرمايد اين را مىآورندش صف محشر رسوايش مىكنند خيلى رسوائى بد است و سيخى از آتش جهنم داغ شده مىآورند از سينه فرو مىكنند و از كمر بيرون مىكشند از پهلو فرو مىكنند از آن پهلو بيرون مىكشند همين جورى بعد از آن كه اين رسوائى، اين شكنجه برايش آمد اين را جهنمى مىكنند يك روايت از امام سجاد عليهالسلام هست كه مىفرمايد كه انسان گاهى دروغ مىگويد و تكرار مىكند، تكرار، تكرار «سمّى فى السماء كذاب» مثل اين كه در باب آن كسى كه غيرت نداشته باشد حاضر باشد كه مردم زنش را ببينند و «سمّى فى السماء ديوثا» و اين روايت مىگويد «سمّى فى السماء كذابا» و اين مصيبت است كه انسان در عالم ملكوت به جاى اين كه به نام آقا «سمّى فى السماء كذابا» درجاتش عالى است عالىتر مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عباس تهرانى اين روزهاى جمعه معلم اخلاق بود آدم ملاى زاهدى بود و راستى هم درسهايش مفيد بود اهل دل هم بود اين مىآمد مدرسه حجتيه آنجا براى دعاى ندبه و دعاى ندبه با حالى براى طلبهها مىخواند خوشا به حال آن وقتها اين آقا يك جملهاى مىگفتند و مىفرمودند كه من را براى نماز شب بيدار مىكردند امّا اين بيدار كردنها فرق مىكرد گاهى مىگفتند آقا، آقا پاشو من هم پا مىشدم مىرفتم دنبال نماز شب گاهى مىگفتند شيخ عباس، شيخ عباس، پا شو گاهى هم اصلاً من را صدا نمىزدند مىگفتند اُ، اُ پاشو من تعجب مىكردم كه چرا اين جور هستند گاهى آقا، گاهى شيخ عباس، گاهى هم اُ اُ. مرحوم حاج شيخ عباس مىفرمودند كه من حسابم را كردم ديدم كه اعمال روز من سرايت مىكند در صدا كردن شب من و اگر من در آن روز آقا بودم از نظر اعمالم آنجا هم آقا بودم، آقا صدايم مىكردند امّا اگر در روز متوسط بودم شيخ عباس بودم پائينتر بودم عباس بودم و معمولاً حاج شيخ عباس كه گناه نمىكرد كه و اگر هم نه با غفلت بودم همان طور كه غافل را اُ اُ مىكنند من را هم اُ اُ مىكردند و آن غفلتهاى روز من سرايت داشت در صدا كردن شب من و يكى از بزرگان همان جا به من گفت از بزرگان است الان يكى از بزرگان حوزه است آن وقت هم بزرگ بود به من گفت يك جور ديگر هم هست و آن اين است كه من را اين جور كه اين آقا مىگويد گاهى آقا هستم اسمش را مىآوردمن ديگر اسم او را نياورم گاهى هم اسمم را مىگويند با شيخ گاهى هم اُ اُ ولى گاهى هم سُك به من مىزنند و با سُك زدن متوجه مىشوم و پا مىشوم آنهائى كه رسمى دارند در عالم ملكوت ما كه ديگر اسم و رسم هم نداريم كه بخواهند بيدارمان كنند ولى روايت داريم كه اگر راستى مقيد به نماز شب باشد و سر و كار با عالم ملكوت داشته باشد ملائكهها بيدارش مىكنند آن وقت مرحوم حاج شيخ عباس رضوان اللّه تعالى عليه مىفرمودند كه اين روايتها به ما مىگويد كه «سمّى فى السماء ديوثا سمّى فى السماء كذابا سمّى فى السماء مغتاب سمّى فى السماء كلبا سمّى فى السماء خنزيرا» گفتند اينها معلوم مىشود كه ما در عالم ملكوت يك اسمهائى غير از اين اسماء داريم آن وقت ايشان يك روايتى نقل مىكردند مىفرمودند هر كسى كه بميرد يا برود در محضر ربوبى و من اين روايت را نديدم ايشان مىفرمودند بايد اين را ببرند در محضر ربوبى و ايشان مىفرمودند از آسمانها اين را مىبرندش آسمان اول، آسمان دوم و... اين اگر آدم حسابى باشد اسقتبالش مىآيند و برايش شعار مىدهند آقا آمد، آقا آمد و اگر هم آدم ناحسابى باشد و از نظر سيرت به صورت سگ باشد آنجا هم به استقبالش نمىآيند ولى صدا مىزنند كه سگ آمد، سگ آمد به همين جور تابرود تا خدا در محضر ربوبى آنجا اگر آدم خوبى باشد آن نظر رحمت كه بالاترين نظرها است از هر بهشتى بهتر «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» آن نظر به او مىشود. بعد هم دستور داده مىشود اين را با يك شعار خاصى با يك احترام خاصى ببريد بهشت يعنى بهشت برزخى و اگر هم به صورت انسان نباشد از همان جا مورد غضب خدا و اين را بر مىگرداند به جهنم برزخى لذا اين جورى است كه وقتى يك آدمى دروغ بگويد دروغ گو اين جورى كذاب اين به آسمان اول كه برسد به جاى اين كه بگويند كه حاج شيخ حسن آمد حاج شيخ محمد آمد مىگويند كه كذاب آمد تا برسد به آسمان دوم ديگر عنداللّه از همه اينها بدتر آيه قرآن است كه اين راستى انسان بايد برايش دق بكند قرآن مىفرمايد اينهائى كه كذاب هستند دروغ گو هستند اينها ملكه كذب در اينها رسوخ مىكند در روز قيامت در مقابل خدا محاجه مىكنند و به خدا دروغ مىگويد آن هم دروغ چى قسم دروغ هم مىخورد نسبت ظلم هم به خدا مىدهد بعد خدا بهش مىگويد عجب دروغ گوئى هستى قرآن مىفرمايد «يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شىء الا انهم هم الكاذبون» [1] پناه بر خدا در روزى كه مبعوث مىشوند دروغ گوها در مقابل خدا مىايستند و مىگويند خدايا به عزت و جلالت من آدم خوبى هستم من بهشتى هستم تو بى خود مىخواهى من را جهنم ببرى «فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون انهم على شىء» مىگويند خدايا تو كار بى خودى مىخواهى بكنى ظلم مىخواهى بكنى قرآن مىفرمايد «الا انهم هم الكاذبون» اين ملكه دروغ گوى كارش را رسانده به اينجا كه لجاجت در مقابل خدا دروغ گفتن در مقابل خدا نسبت ظلم دادن به خدا نسبت اشتباه دادن خدا نبايد از اينها بگذريم چه قدر خوب است انسان با صفا باشد با صداقت باشد ديروز مىگفتم كه آدم خوب است حتى توى دروغ گفتن هم با صفا باشد كه حالا مىگفتم اگر راستى بايد راست بگويداگر ضرورت توى كار است و بايد دروغ بگويد صاف دروغ بگويد امّا اين كه حالا حليه بازى هم بكند گفتم چرا راستى اين صداقت كه اثر وضعى هم دارد در روايات مىخوانيم محبوب عند اللّه است خواه نا خواه محبوب عندالناس است و من اين را زياد ديدم كه اين آدمهاى با صفا سواد ندارد امّا يك محبوبيت عجيبى پيش خدا، پيش مردم دارد پيش آقا امام زمان دارد اين شيخ رجب على خياط مردى بى سواد بوده است امّا صاف، با صداقت، با حقيقت و آقا امام زمان بعضى اوقات مىآمده و توى مغازهاش مىنشسته و يكى از بزرگان (تازه فوت شده) براى من تعريف كرد كه اين پيش امام زمان لوس و ننر هم بوده خيلى مقام است اين خانه نداشته و صاحب خانه گفته بود البته شب من ديگر راضى نيستم در اين خانه باشى و اين آقا همان موقع اثاثيه را آورده توى كوچه، زن و بچه هايش را نشانده توى كوچه و خودش هم سرگردان كه چه بكند آقا امام زمان حالا يا كشف يا خواب هر چه به خواب يكى از تجار آمده بودند كه يك كسى مىخواهد خانهاش را بفروشد و توسل به من كرده است حاج شيخ رجب على هم خانه ندارد همين الان تو برو اين كار را درست بكن هم آن توسل را درست بكن و هم اين خانه را بده به آن و اين آقا همان روز خانه او را خريده است و كليدش را داده بود به رجب على ولى مرادم قبل از آن كه او بيايد خانه را بدهد آقا امام زمان آمدند از ايشان عذر خواهى كردند خانه را بهش داده بودند ولى قبل از آن كه آن آقا كليد خانه را بياورد آقا امام زمان آمده بودند و از ايشان عذر خواهى كرده بودند آن هم لوس بازى در آورده و آقا هم فرمودند جد ما از اين صدمات زياد ديدند و هر كسى بخواهد به جائى برسد «البلاء للولاء ثم الولى خالوى» گفته بود ولى اجداد شما هيچ كدام اجاره نشينى نكرده بودند و اين جورى چرا آدم صادق نباشد حاج شيخ رجب على بشود چرا آدم مواظب زبانش نباشد حاج شيخ رجب على بشود يك آدم بى سواد امّا اين قدر محبوب، محبوب پيش خدا، محبوب پيش امام زمان و روايت داريم كه محبت توى آب ريخته مىشود اين را حيوانها مىخورند، انسانها مىخورند، اين محبوب انسانها مىشود، محبوب حيوانهامى شود تا اين كه ما خداى نكرده براى خاطر اين دنيا براى خاطر هيچ چيز پروردگار عالم مىفرمايد به عزت و جلالم به اندازه جان مگسى اين دنيا پيش من ارزش ندارد حالا براى خاطر اين دنيا اين اوضاع و احوال ما العياذ باللّه دروغ بگوئيم، كم كم اين دروغها توبه رويش نكنيم از ضمير آگاه به ضمير نا آگاه برود كم كم ملكه بشود «سمّى فى السماء كذابا» توجه هم رويش نداشته باشيم وقتى كه مرديم «الناس نار فاذا ماتوا انتبهوا» ناگهان بيدار مىشويم همان آسمان اول خطاب مىشود كذاب آمد «جاءالكذاب» چه كار كند آدم ديگر تبعات بعدش هم هيچ چيز ولى تبعات بعدش اين آيه كه خواندم خيلى آيه بالائى است قرآن دروغ گو را با بت پرست پهلوى هم گذاشته است چه كار كنيم اين را خيلى بالا است «فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور» [2] اين قدر مقينش دروغ گفتن است حالا مصدايق ديگر هم ائمه طاهرين برايش درست كردند اين ساز و آوازهاى امروز و اين موسيقىهاى امروز را گفتهاند قول زور است شهادتهاى دروغ را گفتهاند قول زور است امّا قدر متيقن قول زور يعنى دروغ گفتن از دو چيز بپرهيز بت پرستى و يكى دروغ گفتن حالا ما بت نمىپرستيم خيلى عجيب است ويل در قرآن كم است راجع به دروغگو داريم «ويل لكل افاك اثيم» اين كلمه اثيم كه صفت براى افاك شده است خيلى زننده است واى به كذاب اين افاك يعنى همين دروغ گو باكى ندارد در دروغ گفتن توى خانه دروغ مىگويد با مردم دروغ مىگويد و بالاخره با رفيقش دروغ مىگويد كذاب «ويل لكل افاك» اين افاك كى است اثيم يعنى اين گناه كار است اين اثيم كه صفت براى افاك آورده شده يك زنندگى ديگر پيدا كرده است ويل بعد هم اثيم يعنى هم اول هم آخر به ما مىگويد دروغ گو خيلى گناهش بزرگ است واى به اين «انما يفترى الكذب الذين لا يومنون» [3] از كلمه انما نگذريد از اينها كه نمىتوان گذشت كلمه انما، آوردن يفترى و بالاخره اين كه دروغ گو مؤمن نيست از قول پيغمبر هم خواندم كه پيغمبر عليهمالسلام مىگويند كه «قد يزنى قد يسرق لا يكون كاذبا» من ديدم بعضى از بزرگان خيلى با صفا هستند، خيلى با صداقت هستند و اينها، اينها را به خيلى جاها رسانده است و اين صفا و صداقت كه سلامت نفس كه اينها را مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى اين روايتى كه مىگويد «اكثر اهل الجنه البله» همين را معنا مىكند بله يعنى سليم الصدر يعنى با صفا، با صداقت، با صميميت، دو دوزه بازى كردن، نفاق و دو چهرهاى نداشتن و اينها را من ديدم و خيلى لذت مىبرم و راستى هم لذت دارد بالاترين لذتها اين است كه انسان با صداقت باشد، باصفا باشد، با صميميت باشد، خودش هم لذت مىبرد خيلى هم لذت مىبرد و بزرگان هم خيلى بهش عنايت دارند بزرگان و من جمله آن بزرگ، بزرگ حضرت ولى عصر (عج) صداقت را اينها خيلى دوست دارند حالا جلسه ما كه دروغگو در آن نيست ولى من تقاضا دارم اين صديق اين را يك كارى بكنيد به دست بياوريد و اين مقام صديق را مىدانيدكه اول تقوا است بعد ورع است و بعد از ورع مقام صديق است يعنى راستگو يك كارى بكنيد اين مقام صديق را به دست بياوريد و تا در زمره «و الصديقين و الشهدا و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» [4] يعنى ائمه طاهرين از همين جهت هم حضرت زهرا را صديقه طاهره گفتهاند در زمره اينها باشيم ديگر كار كنيد رويش بايد كار كرد دروغ منقسم به هفت هشت قسم بايد چند جلسهاى در اين موضوع صحبت كنم. ان شاء اللّه خدايا به حق صديق قسمت مىدهيم اين صفت صداقت و صميميت را در همه گفتارمان، در همه كردارمان به همه ما عنايت بفرما.
و صلّى اللّه على محمد و آل محمد.
[1]- سوره مجادله آيه 18.
[2]- سوره حج آيه 30.
[3]- سوره نحل آيه 105.
[4]- سوره نساء آيه 69.
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّهالعالی»