بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی ( دامت بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1390/05/20 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
چگونه انسانی قانع باشیم؟
طرح مسأله
وانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ وَ ادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ الْزهادةِ وَ اسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ؛1
امام باقر صلواتاللهعلیه در ادامه حدیث شریفی که برای جابر بیان کردهاند میفرمایند: با پرهیز از حرص، در عرصه قناعت نازل شو، و با انتخاب زهد و وارستگی، حرص بزرگ را از خود دور كن و به وسیله کوتاه کردن آرزها، حلاوت زهد را كسب كن!
در این سه جمله كه كم و بیش به هم مربوطاند چند مفهوم اخلاقی ذكر شده كه همه با آنها آشنا هستیم؛ قناعت در مقابل حرص، زهد در مقابل وابستگی به دنیا، و كوتاهكردن آرزو در مقابل آرزوهای طولانی. در مفهوم آنها و در تطبیق آنها بر مصادیق، اندکی ابهام وجود دارد. قناعت یعنی انسان به آنچه دارد و برای او میسر است اكتفا كند. اما آیا همیشه و همه جا انسان باید به آنچه دارد اکتفا کند و این قناعتْ مطلوب محسوب میشود؟ آیا نباید برای زندگی خویش كار و تلاش انجام ندهد؟ آیا تلاش برای پیشرفت در عرصه اقتصاد و سایر عرصهها نامطلوب است؟ آیا انسان همیشه باید به نان و پنیری اكتفا كند و شكر خدا را به جا آورد؟ از طرف دیگر حرصْ مفهومی ضد ارزشی است و در بعضی از روایات یكی از پایههای كفر شمرده شده است. حال اگر حرص مذموم است یعنی همیشه انسان باید همّتی كوتاه داشته باشد و به دنبال چیزهای بااهمیت نرود؟ افراد تنبل از این مفاهیم اینگونه استفاده میكنند. چون حال و حوصله كار كردن زیاد ندارند میگویند: «ما اهل قناعتایم و حرص نمیورزیم!» در واقع تنبلی خود را میخواهند با این مفاهیم توجیه كنند. سؤال دیگر اینکه مفهوم آرزوی کوتاه با مفهوم علوّ همت كه محبوب خداست چگونه جمع میشود؟ مصداق همت بلند كجاست و مصداق آرزوی كوتاه کدام است؟ این سؤالها نكتههای ابهامی است كه در اطراف این سه جمله وجود دارد و اگر خدای متعال توفیق دهد توضیح مختصری در باره آنها عرض میكنم.
امام باقر صلواتاللهعلیه در ادامه حدیث شریفی که برای جابر بیان کردهاند میفرمایند: با پرهیز از حرص، در عرصه قناعت نازل شو، و با انتخاب زهد و وارستگی، حرص بزرگ را از خود دور كن و به وسیله کوتاه کردن آرزها، حلاوت زهد را كسب كن!
در این سه جمله كه كم و بیش به هم مربوطاند چند مفهوم اخلاقی ذكر شده كه همه با آنها آشنا هستیم؛ قناعت در مقابل حرص، زهد در مقابل وابستگی به دنیا، و كوتاهكردن آرزو در مقابل آرزوهای طولانی. در مفهوم آنها و در تطبیق آنها بر مصادیق، اندکی ابهام وجود دارد. قناعت یعنی انسان به آنچه دارد و برای او میسر است اكتفا كند. اما آیا همیشه و همه جا انسان باید به آنچه دارد اکتفا کند و این قناعتْ مطلوب محسوب میشود؟ آیا نباید برای زندگی خویش كار و تلاش انجام ندهد؟ آیا تلاش برای پیشرفت در عرصه اقتصاد و سایر عرصهها نامطلوب است؟ آیا انسان همیشه باید به نان و پنیری اكتفا كند و شكر خدا را به جا آورد؟ از طرف دیگر حرصْ مفهومی ضد ارزشی است و در بعضی از روایات یكی از پایههای كفر شمرده شده است. حال اگر حرص مذموم است یعنی همیشه انسان باید همّتی كوتاه داشته باشد و به دنبال چیزهای بااهمیت نرود؟ افراد تنبل از این مفاهیم اینگونه استفاده میكنند. چون حال و حوصله كار كردن زیاد ندارند میگویند: «ما اهل قناعتایم و حرص نمیورزیم!» در واقع تنبلی خود را میخواهند با این مفاهیم توجیه كنند. سؤال دیگر اینکه مفهوم آرزوی کوتاه با مفهوم علوّ همت كه محبوب خداست چگونه جمع میشود؟ مصداق همت بلند كجاست و مصداق آرزوی كوتاه کدام است؟ این سؤالها نكتههای ابهامی است كه در اطراف این سه جمله وجود دارد و اگر خدای متعال توفیق دهد توضیح مختصری در باره آنها عرض میكنم.
به بهانه زهد تنبلی نکنیم
اصولا باید بین دو امر فرق بگذاریم؛ یكی دلبستن به لذات زندگی دنیا و هدف قراردادن زخارف و لذایذ دنیا که این همان حب دنیای مذموم است و در روایت ریشه همه بدیها شمرده شده است (حبّ الدنیا رأس كلّ خطیئة)2 و دیگری کار و تلاش و آبادانی دنیا. كسی كه لذایذ دنیا برای او هدف باشد طبعا به مسایل معنوی و اخروی چندان بهایی نمیدهد. حتی افرادی هم كه معتقد به آخرت و امور معنوی هستند عملا در بسیاری از موارد، امور دنیایی را مقدم میدارند. این حب دنیا در آیات و روایات علامت كفر شمرده شده است: «وَ وَیْلٌ لِّلْكَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ؛3 واى بر كافران از مجازات شدید! همانان كه زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند.» كسانی كه زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند در واقع ایمانشان مشكل دارد. به طور كلی توجه به لذائذ دنیا یك بحث است و تلاش در امور دنیا اعم از كار كردن، كسب درآمد، آبادانی زمین، پیشرفت علمی و مانند اینها بحث دیگری است. میدانیم که در بین همه كسانی كه ما در دنیای اسلام به عنوان زاهد و بیاعتنا به دنیا میشناسیم بعد از پیغمبر اكرم صلیاللهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیبنابیطالب صلواتاللهعلیه سرآمد است. اگر هزار بار داستان زهد علی علیهالسلام را بخوانیم باز هم تازگی دارد. فرمانده بود که در میدان جنگ، خودْ بر کفش پارهاش وصله میزد و آنگاه که ابن عباس در این باره از او سؤال میکند، كفش را به او نشان میدهد و از او قیمت کفش را میپرسد. ابن عباس در پاسخ میگوید: کسی بابت این پولی نمیدهد. آنگاه میفرماید: «به خدا قسم! ارزش این لنگه كفش برای من از حكومتكردن بر شما مردم بیشتر است؛ مگر اینكه حقی را احقاق یا باطلی را انكار كنم.» اما همین سمبل زهد در عالم، چند قنات به دست خویش ایجاد کرد. کلنگ میزد و پیش میرفت و وقتی به آب میرسید میگفت: این را وقف فقرا کردم. هنوز در اطراف مدینه چاههایی به نام آبار علی وجود دارد و چاههای علی معروف است. هستههای خرما را به دوش میکشید و دانه دانه آنها را میکاشت. هنگامی که سبز میشد با دست خویش آنها را آبیاری میکرد تا درختان تنومندی میشدند. از آنها مراقبت میکرد و هنگامی که به بار مینشستند آنها را وقف فقرا میکرد. فعالیتهای علی علیهالسلام هیچ منافاتی با زهد و بیرغبتی او به امور دنیا نداشت. او این فعالیتها را چون خدا دوست داشت انجام میداد. خداوند یکی از وظایف انسان را آباد کردن زمین قرار داده است. خداوند دوست دارد که زمین بایر نماند و درختها خشک نشوند. قرآن میفرماید: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا؛4 اوست كه شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت.» یعنی از انسانها میخواهد که زمین را آباد کنند.
علی علیهالسلام کار و تلاش میکرد و چون به بار مینشست آن را به فقرا میبخشید؛ اما ما معمولا وقتی زاهد و قانع میشویم که کاری از دستمان برنیاید یا از روی تنبلی حال و حوصلهاش را نداشته باشیم. باید مراقب باشیم که خودمان را فریب ندهیم. چون از ویژگیهای انسان این است که حتی خودش را فریب میدهد. ابتدا ممکن است متوجه حقیقت باشد، اما خودش را به غفلت میزند و کمکم باورش میشود. پس فعالیت و کار و تولیدْ وظیفهای است که خدا از انسان خواسته است و باید انجام دهد، اما زهد و قناعت به دل انسان مربوط میشود. انسان نباید دلبستگی به دنیا پیدا کند. آنجا که وظیفه دارد باید بتواند مال خود را به راحتی ببخشد. برای دادن خمس لازم نباشد مثل آن شخص سفارش کند: دست و پای مرا ببندید و خمس مالم را پرداخت کنید! آنچه مهم است دلبسته نبودن به دنیا و لذتهای دنیاست.
علی علیهالسلام کار و تلاش میکرد و چون به بار مینشست آن را به فقرا میبخشید؛ اما ما معمولا وقتی زاهد و قانع میشویم که کاری از دستمان برنیاید یا از روی تنبلی حال و حوصلهاش را نداشته باشیم. باید مراقب باشیم که خودمان را فریب ندهیم. چون از ویژگیهای انسان این است که حتی خودش را فریب میدهد. ابتدا ممکن است متوجه حقیقت باشد، اما خودش را به غفلت میزند و کمکم باورش میشود. پس فعالیت و کار و تولیدْ وظیفهای است که خدا از انسان خواسته است و باید انجام دهد، اما زهد و قناعت به دل انسان مربوط میشود. انسان نباید دلبستگی به دنیا پیدا کند. آنجا که وظیفه دارد باید بتواند مال خود را به راحتی ببخشد. برای دادن خمس لازم نباشد مثل آن شخص سفارش کند: دست و پای مرا ببندید و خمس مالم را پرداخت کنید! آنچه مهم است دلبسته نبودن به دنیا و لذتهای دنیاست.
انفاق از دوست داشتنیها، تنها راه تکامل
یکی از بهترین راههای دل کندن از دنیا این است که انسان از چیزهایی که دوست دارد در راه خدا انفاق کند. قرآن میفرماید: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ؛5 اگر میخواهید به خوبی و نیکی برسید تنها راه آن این است که از آن چیزهایی که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید و الا هرگز به نیکی نخواهید رسید.» مسأله زهد، غیر از مسأله کار، تولید، آبادانی زمین، رسیدگی به دیگران و بالا بردن سطح اقتصاد کشور در مقابل کفار و حفظ عزت اسلامی است. اینها تکالیفی است که خدا بر عهده ما گذاشته است.
تفاوت آرزوهای طولانی با بلند همتی
در اخلاق اسلامی آرزوهای طولانی بسیار مذموم است. از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که: انَ ما اخاف علیكم اثنان اتباع الهوی و طول الامل؛ من از دو چیز بر شما مسلمانان بیمناکم؛ یکی اینکه میترسم به دنبال هوای نفس بروید. اما هر دلخواهی بد و حرام نیست. ممکن است چیزی که دلخواه انسان است شرعا هم واجب باشد. اما مفهوم هوای نفس در اخلاق یعنی آن هوای نفسی که خلاف شرع و خلاف عقل است، یعنی دلخواهی که فقط دل میپسندد ولی خدا نمیپسندد. این خیلی خطرناک است. دوم آرزوهای طولانی است. رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله طبیبی است که خوب دردها را میشناسد و میداند چه چیزی ممکن است دنیا و عقبای امتی را فاسد کند.
اما مسأله مهم این است که «طولالأمل» یعنیچه؟ آیا طلبهای که آرزو دارد یک شخصیت بزرگ علمی شود گرفتار طول الأمل است؟ آیا کسی که وارد کار صنعتی شده و آرزو دارد یک مخترع بزرگ و صنعتکار فوقالعادهای شود گرفتار آرزوی مذمومی است؟ اگر این آرزوها نباشد که اصلا فعالیتهای زندگی خاموش و ساکن میشود و ترقی و تکاملی در جامعه اتفاق نمیافتد. اگر هر دانشآموزی به گذراندن دوره ابتدایی اکتفا کند و آرزو نداشته باشد که استاد دانشگاه، دانشمند، فیلسوف یا مرجع تقلید شود دیگر درس نمیخواند. «أمل» در لغت یعنی آرزو و آرزو چیز بدی نیست. آرزو و امید مفهوما بسیار به هم نزدیکاند. اگر امید و آرزو در زندگی نباشد هیچ فعالیتی انجام نمیگیرد. اما آرزو در مفهوم اخلاقی یعنی آرزوهایی که انسان را از وظایف شرعی و از کارهای ارزشمند باز میدارد، نه آرزوهایی که در جهت رسیدن به کمال و قرب الهی است. مانند کسی که آرزو دارد اولین ثروتمند دنیا شود یا در رشتهای ورزشی قهرمان شود تا صاحب نام و آوازه شود. این آرزوهاست که انسان را از تکالیفش باز میدارد و مذموم شمرده شده است. اما در اخلاق و فرهنگ اسلامی، آرزوهایی که در جهت کمال و قرب الهی است «بلند همتی» و «علو همت» نام دارد. اینکه انسان آرزو داشته باشد که در تقوا، علم، صنعت، مدیریت و مانند اینها پیشرفت کند و به جامعه خدمت کند آرزوی بدی نیست یا اینکه آرزو داشته باشد آن قدر ثروت داشته باشد که همه فقرای شهر را اداره کند؛ این آرزوی بدی نیست. البته باید راه معقولی برای رسیدن به چنین آرزوهایی وجود داشته باشد و اگر آرزویی است که میدانم 99درصد تحقق پیدا نخواهد کرد این آرزو همان خیالبافی خواهد بود. اما اگر راه معقولی دارد و هدفی عقلپسند و شرعپسندی دارد و دستکم 50 درصد هم احتمال تحقق دارد این آرزوی معقولی است و عیبی ندارد.
حال با توجه به توضیحی که درباره این مفاهیم داده شده به سراغ سخن حضرت میرویم. تعبیر حضرت درباره قناعت تعبیر بسیار جالبی است؛ بستر بحث این بود که مؤمن در این دنیا در حال کشتی گرفتن با نفس خویش است. حضرت میخواهند راههایی را به او نشان دهند که زمین نخورد و سعی کند بر خصم خود پیروز شود. یکی از این راهها رعایت قناعت است. اما حضرت تعبیر بسیار محترمانهای برای قناعت به کار میبرند و میفرمایند: انزل ساحة القناعة. عرصه مبارکی را ترسیم میکنند و میگویند: سعی کن وارد این عرصه شوی! یعنی مسأله قناعت خیلی مهم است و شما باید با احترام به قناعت نگاه کنی و سعی کنی آن را کسب کنی. بعد میفرمایند: برای اینکه بتوانی در این عرصه وارد شوی و آدم قانعی باشی باید سعی کنی از حرص بپرهیزی. دشمن قناعتْ حرص است و در روایات از پایههای کفر شمرده شده است. یعنی اگر انسان آن را دنبال کند خواه ناخواه به کفر منتهی میشود.
اما مسأله مهم این است که «طولالأمل» یعنیچه؟ آیا طلبهای که آرزو دارد یک شخصیت بزرگ علمی شود گرفتار طول الأمل است؟ آیا کسی که وارد کار صنعتی شده و آرزو دارد یک مخترع بزرگ و صنعتکار فوقالعادهای شود گرفتار آرزوی مذمومی است؟ اگر این آرزوها نباشد که اصلا فعالیتهای زندگی خاموش و ساکن میشود و ترقی و تکاملی در جامعه اتفاق نمیافتد. اگر هر دانشآموزی به گذراندن دوره ابتدایی اکتفا کند و آرزو نداشته باشد که استاد دانشگاه، دانشمند، فیلسوف یا مرجع تقلید شود دیگر درس نمیخواند. «أمل» در لغت یعنی آرزو و آرزو چیز بدی نیست. آرزو و امید مفهوما بسیار به هم نزدیکاند. اگر امید و آرزو در زندگی نباشد هیچ فعالیتی انجام نمیگیرد. اما آرزو در مفهوم اخلاقی یعنی آرزوهایی که انسان را از وظایف شرعی و از کارهای ارزشمند باز میدارد، نه آرزوهایی که در جهت رسیدن به کمال و قرب الهی است. مانند کسی که آرزو دارد اولین ثروتمند دنیا شود یا در رشتهای ورزشی قهرمان شود تا صاحب نام و آوازه شود. این آرزوهاست که انسان را از تکالیفش باز میدارد و مذموم شمرده شده است. اما در اخلاق و فرهنگ اسلامی، آرزوهایی که در جهت کمال و قرب الهی است «بلند همتی» و «علو همت» نام دارد. اینکه انسان آرزو داشته باشد که در تقوا، علم، صنعت، مدیریت و مانند اینها پیشرفت کند و به جامعه خدمت کند آرزوی بدی نیست یا اینکه آرزو داشته باشد آن قدر ثروت داشته باشد که همه فقرای شهر را اداره کند؛ این آرزوی بدی نیست. البته باید راه معقولی برای رسیدن به چنین آرزوهایی وجود داشته باشد و اگر آرزویی است که میدانم 99درصد تحقق پیدا نخواهد کرد این آرزو همان خیالبافی خواهد بود. اما اگر راه معقولی دارد و هدفی عقلپسند و شرعپسندی دارد و دستکم 50 درصد هم احتمال تحقق دارد این آرزوی معقولی است و عیبی ندارد.
حال با توجه به توضیحی که درباره این مفاهیم داده شده به سراغ سخن حضرت میرویم. تعبیر حضرت درباره قناعت تعبیر بسیار جالبی است؛ بستر بحث این بود که مؤمن در این دنیا در حال کشتی گرفتن با نفس خویش است. حضرت میخواهند راههایی را به او نشان دهند که زمین نخورد و سعی کند بر خصم خود پیروز شود. یکی از این راهها رعایت قناعت است. اما حضرت تعبیر بسیار محترمانهای برای قناعت به کار میبرند و میفرمایند: انزل ساحة القناعة. عرصه مبارکی را ترسیم میکنند و میگویند: سعی کن وارد این عرصه شوی! یعنی مسأله قناعت خیلی مهم است و شما باید با احترام به قناعت نگاه کنی و سعی کنی آن را کسب کنی. بعد میفرمایند: برای اینکه بتوانی در این عرصه وارد شوی و آدم قانعی باشی باید سعی کنی از حرص بپرهیزی. دشمن قناعتْ حرص است و در روایات از پایههای کفر شمرده شده است. یعنی اگر انسان آن را دنبال کند خواه ناخواه به کفر منتهی میشود.
زهد، نابود کننده حرص
اما چه کنیم که از حرص پرهیز کنیم؟ تقریبا یکی از غرایز همه ما انسانها این است که هرچه از امور دنیا داشته باشیم باز میخواهیم بیشتر داشته باشیم. البته سرّ این مطلب این است که فطرت انسان كمال بینهایت را میخواهد اما در تطبیق اشتباه میكند و گمان میكند كمال او در همین مسایل مادی زندگی است، در صورتی كه مطلوب حقیقی چیز دیگری است.
چه كنیم كه ما به دام حرص عظیم نیافتیم؟ حضرت میفرمایند: ادفع عظیم الحرص بایثار الزهادة؛ زهد یعنی دلبستگی به دنیا نداشته باشیم. اصل زهد یعنی بیرغبتی و در مقابل رغبت است. برای اینكه به دام حرص نیفتیم وحرص در ما رسوخ پیدا نکند باید زهد داشته باشیم. اما زهد برای آدمی تلخ است. انسان میبیند که تهیه غذایی لذیذ، لباسی زیبا و ... برای او میسّر است. حال اگر بخواهد از اینها صرفنظر کند و به چیزهای ساده قناعت کند برای او سخت است. دوست دارد دائما زندگی خود را توسعه دهد و سطح زندگیاش را بالاتر ببرد. برای مبارزه با حرص، انسان باید اینگونه بیاندیشد که مگر من چه اندازه یقین دارم که زنده میمانم؟ من از هر لحظه عمرم میتوانم بینهایت فایده ببرم. با گفتن یک سبحانالله یک درخت برای ما در بهشت میروید که تا ابد میماند. یعنی صرف کردن یک لحظه برای یک سبحان الله گفتن، بهره ابدی در پی دارد. آیا شایسته است که انسان چنین عمر باارزشی را صرف به دست آوردن لباس زیباتر، خانه وسیعتر، درآمد بیشتر و ... کند؟! گاه انسان در همین دنیا از وقتی که صرف برخی درآمدها کرده پشمیان میشود و غصه میخورد که وقت رفتن او فرا رسیده و ثروتش به دست ورثه میافتد و هیچ فایدهای برای او ندارد و چه بسا سبب اختلاف و دعوا هم بشود. انسان این همه ثروت جمع کند که چه شود؟ انسان حریص در وقت جمعآوری ثروت چنان غافل میشود و اسیر خیالات و اوهام میشود که با اینکه غرق ثروت است باز به دنبال افزایش آن است.
چه كنیم كه ما به دام حرص عظیم نیافتیم؟ حضرت میفرمایند: ادفع عظیم الحرص بایثار الزهادة؛ زهد یعنی دلبستگی به دنیا نداشته باشیم. اصل زهد یعنی بیرغبتی و در مقابل رغبت است. برای اینكه به دام حرص نیفتیم وحرص در ما رسوخ پیدا نکند باید زهد داشته باشیم. اما زهد برای آدمی تلخ است. انسان میبیند که تهیه غذایی لذیذ، لباسی زیبا و ... برای او میسّر است. حال اگر بخواهد از اینها صرفنظر کند و به چیزهای ساده قناعت کند برای او سخت است. دوست دارد دائما زندگی خود را توسعه دهد و سطح زندگیاش را بالاتر ببرد. برای مبارزه با حرص، انسان باید اینگونه بیاندیشد که مگر من چه اندازه یقین دارم که زنده میمانم؟ من از هر لحظه عمرم میتوانم بینهایت فایده ببرم. با گفتن یک سبحانالله یک درخت برای ما در بهشت میروید که تا ابد میماند. یعنی صرف کردن یک لحظه برای یک سبحان الله گفتن، بهره ابدی در پی دارد. آیا شایسته است که انسان چنین عمر باارزشی را صرف به دست آوردن لباس زیباتر، خانه وسیعتر، درآمد بیشتر و ... کند؟! گاه انسان در همین دنیا از وقتی که صرف برخی درآمدها کرده پشمیان میشود و غصه میخورد که وقت رفتن او فرا رسیده و ثروتش به دست ورثه میافتد و هیچ فایدهای برای او ندارد و چه بسا سبب اختلاف و دعوا هم بشود. انسان این همه ثروت جمع کند که چه شود؟ انسان حریص در وقت جمعآوری ثروت چنان غافل میشود و اسیر خیالات و اوهام میشود که با اینکه غرق ثروت است باز به دنبال افزایش آن است.
به کوتاهی دنیا بیاندیش!
بهترین راه مبارزه با آرزوهای طولانی این است که انسان سعی کند در عاقبت چنین آرزوهایی تفکر و تأمل کند. به راستی رسیدن به این آرزوهای دور و دراز برای انسانی که فرصت کمی در این دنیا دارد و مسافری بیش نیست چه فایدهای دارد؟ انسان باید به جای این آرزوهای مذموم، فکری مفید برای آخرت خویش کند. در راه عبادت بیشتر، تعلیم و تربیت گستردهتر، دستگیری از فقرا و خدمات عامالمنفعه تلاش کند. در این صورت دنبال آرزوهایی رفته که مزاحم تکامل انسانیت وی نیست. اما اگر انسان به جای تفکر برای خدمت به مردم و پیشرفت علوم (علوم دنیوی یا اخروی و البته علوم اخروی بسیار مفیدتر است) مدام به فکر نقشه کشیدن برای افزایش ثروت خود باشد، به تکامل خویش ضربه است و احیانا در این راه چه ظلمهایی میکند و چه حقهایی را پایمال میکند.
اعاذنا الله و ایاکم و وفقنا الله لما یحب و یرضى
و السلام علیکم و رحمهالله
1 . تحف العقول، ص285.
2 . بحارالانوار، ج51 ص258.
3 . ابراهیم، 2 و 3.
4 . هود، 61.
5 . آل عمران، 92.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مصباح یزدی رحمه الله