راه‌های خودسازی

شناسه نوشته : 40750

1403/12/19

تعداد بازدید : 8

راه‌های خودسازی
درس اخلاق مکتوب-آیت الله مظاهری دامت برکاته

 

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجیم

بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ

 الحمدلله ربّ العالمین و الصّلوه و السّلام علی خیرِ خلقهِ، اَشرفِ بریته ابی‌القاسم محمّد صلّی الله علیه و آله الطّیبین اَلطَّاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیما بقیة اللهِ فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 از بحث این چند روزه استفاده کردیم که از نظر قرآن واجب‌ترین چیزها برای انسان خودسازی و تهذیب‌نفس است. لااقل مسلط شدن بر صفات رذیله و اینکه نگذارد در امتحان‌ها و در بن‌بست‌ها طوفانی بشود. و اگر بتواند درخت رذالت را بکند ـ که کار بسیار مشکل است‌ ـ‌ چه بهتر. و اگر بتواند از آن صفات را به‌جای آن غرس کند و صفات خوب بر دل حکم‌فرما بشود چه بهتر. و اگر بتواند از آن صفات خوب استفاده کند. بسیار عالی است. و منتهای این بحث خودسازی همین است که خدا کمک کند که یک کسی درخت رذالت را از دل بکند و دیگر صفت رذیله نداشته باشد. و به عکس آن صفات خوب داشته باشد به این معنا که درخت فضیلت را در دل غرس کند و میوه‌دار کند و از میوه آن استفاده کند.

از این بحث خودسازی فهمیدیم که خودسازی و تهذیب‌نفس از اوجب واجبات است. فهمیدیم که افضل از همۀ اعمال است. مسئله خودسازی و تهذیب‌نفس  روزه و خمسی و از هر انفاقاتی از هر مستحباتی نظیر مکه و کربلا و خواندن قرآن و توسل‌ها از همه این‌ها افضل است. و چون جوان‌ها مرتب می‌گویند چه کنیم خودسازی کنیم؟ راه خودسازی چیست؟ ـ که این سؤال سؤال عالی است من امروز یک راه را نشان می‌دهم تا ان‌شاءالله بعداً دربارۀ اصل خودسازی باز هم صحبت کنم و راه‌های دیگری هم که هست برای تهذیب‌نفس از نظر قرآن و روایات اهل‌بیت و علمای علم اخلاق ارائه بدهم ان‌شاءالله.

آن راهی که امروز درباره‌اش صحبت می‌کنم این است که اگر انسان «متقی» باشد می‌تواند بر صفات رذیله کم‌کم مسلط شود. که معنای «متقی» این است که به همه واجبات اهمیت بدهد و به‌جا آورد مخصوصاً نماز، و نماز اول وقت و نماز با جماعت، و نماز با تعقیب و اگر بشود نماز با حضور قلب. اهمیت به همۀ واجبات برای بحث ما عالی است. و از همه عالی‌تر نماز است. و از جمله واجبات فروع دین است. اهمیت دادن به فروع دین و عمل کردن به فروع دین، انسان را در خودسازی شجاع می‌کند. به انسان قدرت می‌دهد که بر صفات ریذله مسلط شود. قرآن دربارۀ همین روزه می‌فرماید این روزه حس پرهیزکاری به انسان می‌دهد و یک معنای حس پرهیزکاری همین است که بر صفات رذیله مسلط می‌شود. «کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»[1]

دادن خمس و زکات انسان را به مرور زمان بر صفات رذیله مسلط می‌کند. رفتن به حج واجب، جهاد در راه خدا مخصوصاً جبهه خیلی کار می‌کند و جوان‌هایی که جبهه رفته‌اند، می‌دانند که قبل از جبهه چه بوده‌اند و بعد از جبهه چه بودند. امر به معروف و نهی از منکر برای خودسازی فوق‌العاده تأثیر دارد تأثیر به سزائی دارد. تولی و تبری توسل به اهل‌بیت خواندن مثل زیارت عاشورا  برای تبری از دشمنان اهل‌بیت تأثیر به سزائی برای خودسازی دارد و بالاخره همه واجبات ـ‌علاوه بر این‌که ما باید به آن اهمیت دهم تا یک مسلمان واقعی باشیم ـ برای تسلط بر صفات رذیله بسیار مؤثر است.

2- اهمیت به مستحبات. این مستحبات در اسلام انسان را به خیلی جاها می‌رساند. حتی در روایات می‌خوانیم اهمیت به مستحبات چشم بصیرت وگوش‌شنوا و دل درک حقیقت به انسان خداگونه می‌شود. اعضا و جوارح انسان خداگونه می‌شود به اندازه‌ای که می‌تواند تصرف در تکوین بکند. در جایی که بتواند تصرف در تکوین بکند معلوم است می‌تواند تصرف در خود بکند یعنی صفات رذیله را کنترل بکند. در میان مستحبات، خواندن دعا و راز و نیاز با خدا توسل به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»، خواندن قرآن به هر اندازه‌ که بشود، چه از روی  قرآن چه از حفظ چه رو به قبله چه در وقت خوابیدن چه در حال راه رفتن. یعنی قرآن مونس او شدن، بسیار اهمیت دارد و از جمله چیزهایی که امام عسگری«سلام‌الله‌علیه» به آن اهمیت می‌دهند و می‌فرمایند خودسازی بدون آن نمی‌شود نماز شب و سحرخیزی است یعنی نیم‌ساعت قبل از اذان صبح و نیم‌ساعت بعد از اذان صبح برای تسلط بر اعصاب و تسلط بر غرایز و تسلط بر صفات رذیله بسیار مؤثر است و من از همه ـ مخصوصاً جوان‌ها ـ به 2 چیز سفارش می‌کنم و تقاضا دارم که به آن اهمیت بدهید 1- نماز اول وقت. و من از همه شما تقاضا دارم نماز اول وقت را، اگر بشود با جماعت و در مسجد، حتماً مؤدب و شمرده شمرده و حتماً توسل به اهل‌بیت یعنی صلوات در نماز و بعد از نماز و تسبیحات حضرت زهرا یعنی تعقیب. و اگر بشود با حضور قلب ـ که آن مشکل است ـ هر اندازه که بشود با حضور قلب نماز بخوانید یعنی توی نماز بودن و از نماز بیرون نرفتن. این تقاضا را از همه ـ مخصوصاً جوان‌ها ـ  دارم. چون برای خودسازی فوق‌العاده مؤثر است.

2- نماز شب. سحر بیدار بودن. لااقل نیم ساعت قبل از اذان صبح و نیم‌ساعت بعد از اذان صبح. یک نماز شب خواندن قبل از اذان صبح و بعد هم یک زیارت  و اگر بشود یک زیارت جامعه کبیره. تا یقین کنید اذان صبح شده و نماز صبح را خواندن و بعد اگر می‌خواهید بخوابید، بخوابید، چون دیگر معلوم نیست کراهت داشته باشد، اگر سحرخیزی کنید و نماز صبح را اول وقت بخوانید و علی کل حال تقاضا دارم به این سحرخیزی یعنی بیدار بودن یک مقدار قبل از اذان صبح و یک مقدار بعد از اذان صبح اهیمت بدهید. و به نماز اول وقت در اذان صبح و به نماز شب اهمیت بدهید. و قرآن می‌فرماید که این مقام محمود پیدا می‌کند: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسى‏ أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً»[2]

یک مقدار شب را برای نماز شب. اگر نماز شب خواندی مقام محمود پیدا می‌کنی. و مقام محمود مراتب دارد که یکی از مراتبش همین تسلط بر نفس اماره است. تسلط بر صفات رذیله و هوی و هوس است. تسلط بر اعصاب و قدرت و شجاعت و طمأنینه و سکونت پیدا شدن است. و این مقام محمودی که قرآن می‌فرماید همین بحث ما است یعنی اینکه نماز شب خوان‌ها می‌توانند خودسازی کنند، می‌توانند صفات رذیله را لااقل کنترل کنند، و به مرور زمان صفات رذیله را ریشه‌کن کنند و به مرور زمان فضایل را به‌جای صفات رذیله غرس کنند. بکارند فضایل را دل و به مرور زمان آب‌یاری کنند بارور کنند و از میوۀ آن استفاده کنند. چیزی که در اهمیت به مستحبات فوق‌العاده مهم است خدمت به خلق خدا است، انفاقات. همه باید توجه کینم که اسلام راضی نیست به این‌که انسان فقط خمس خود را بدهد. آن خمس مال شما نیست. مال نیست. آن خمس را خدا در مال ما قرار داده است. یک پنجم برای امام زمان«سلام‌الله‌علیه»، مال او است. و انسان مال کسی را به کسی بدهد این خیلی زرنگی نیست خیلی از او نباید تشکر کرد شما مثلاً 100 تومان به یک کسی بدهکار باشید و بروید آن‌را بدهید اگر آن از شما تشکر نکند شما نباید بدتان بیاید. اگر بدتان بیاید معلوم است شما آدم خیلی بدی هستید چون امانت مردم و بدهی مردم را داده‌اید. خمس دادن زرنگی نیست برای این‌که مال امام زمان است و باید داد و اسلام هم فقط راضی به این خمس دادن نیست بیش از 100 جا در قرآن می‌فرماید «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُون‏»[3]

آن خمس را قرآن می‌فرماید برو خمس خود را بده، «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیل‏»[4]

و آن زکات را می‌فرماید برو زکات خود را بده. اما آن‌چه که برای خودسازی خیلی مؤثر است آن‌چه که خشنودی خدا در آن است آنچه که مال را پربرکت می‌کند و آن‌چه که علم و عمر را پربرکت می‌کند و انسان را می‌رساند به جایی که به جز خدا نداند،‌ انفاقات غیر از واجبات است،‌ «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُون‏»؛ یعنی از آن‌چه دارد، دیگران شریک در آن باشند. اگر مال دارد مردم شریک در مالش باشند. اگر علم دارد مردم شریک در علمش باشند. اگر قدم و قلم و آبرو دارد مردم شریک در آن باشند، علمش را هم برای خود بخواهد و هم برای دیگران. آبرویش را هم برای خود بخواهد و هم برای دیگران. قدم و قلم و آبرویش را هم برای خود بخواهد و هم برای دیگران. و من جمله مالش را هم برای خود بخواهد و هم برای دیگران. این انفاقات  است که از آن تشکر می‌شود. این است که حضرت ولی‌عصر به او بارک‌الله می‌گوید این است که خدا عنایت می‌کند توفیق می‌دهد که شجاعت پیدا کنیم، قدرت پیدا کنیم و مسلط شویم بر هوی و هوس. مسلط شویم بر نفس اماره. مسلط شویم بر صفات رذیله کم‌کم خدا توفیق عنایت می‌کند درخت رذالت را بکنیم. کم‌کم خدا عنایت می‌‌کند که درخت فضیلت به‌‌جای آن غرس کنیم.

3- این مورد که مهم‌تر از اول و دوم است، اجتناب از گناه است. آن‌چه که خوب ـ مثل نمک که در آب، آب می‌شود ـ‌ صفات رذیله را آب می‌کند، اجتناب از گناه است. اجتناب از گناه خیلی کار می‌کند. دشمن سرسخت صفات رذیله است. و سببش هم این است که صفات رذیله ـ به‌قول قرآن ـ امّاره بالسّوء است ـ «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی‏»[5]

و در ذات این صفات رذیله گناه خوابیده است. میوۀ صفات رذیله گناه، است. حسادت میوه‌اش چیست؟ غیبت کردن است. آدم حسود چه کار می‌کند؟ زخم‌زبان می‌زند، تهمت می‌زند، مردم را کوچک می‌کند. این‌ها همه گناه است پس میوۀ حسادت، گناه است. آدم متکبر، آدم خودخواه چه می‌کند؟ مردم را سبک می‌کند. به مردم ظلم می‌کند. مردم را کوچک می‌کند. مردم را استشمار می‌کند از مردم، بی‌‌‌‌‌‌جا استفاده می‌کند. توقع دارد دیگران به او احترام بکنند و دیگران نوکر او باشند. و این دیوانه‌بازی‌ها ـ به‌قول قرآن ـ‌ قرآن به آدم مکتبر می‌گوید دیوانه، «إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ کلَّ مُخْتالٍ فَخُور»[6]

این دیوانه است و الاّ اگر دیوانه نبود که تکبر معنا نداشت. این دیوانگی است. یعنی میوۀ تکبر، گناه است. اجتناب از گناه بعضی اوقات به گونه‌ای می‌شود به جای اینکه این دنبال امام زمان باشد، امام زمان دنبال او می‌آید. این اجتناب از گناه خیلی کار می‌کند. گناه جلو آمدن و پا گذاشتن روی گناه. و در امتحان‌ها نمره آوردن. اگر خدای ناکرده گناه آمد، اگر نمره نیاورد، فوراً عذرخواهی از خدا. جدی از خدا از امام زمان عذرخواهی کند. برای این‌که این گناه د رمحضر خدا بوده است. در محضر پیامبر اکرم بوده است در محضر همه‌ ائمه‌طاهرین بوده است. این گناه در محضر حضرت زهرا بوده است و این عقیده‌ ما است اگر شیعه این عقیده را نداشته باشد.اصلاً شیعه نیست اصلاً مسلمان نیست. قرآن این آیه را تکرار می‌کند و می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون‏»[7]

هر چه می‌‌خواهی بکن، اما توجه داشته باش که خدا می‌بیند، در محضر خدا هستی. پیغمبر می‌بیند، در محضر پیغمبر هستی. حضرت زهرا می‌بیند در محضر حضرت زهرا هستی. همه ائمه‌طاهرین می‌بینند. در محضر ائمه‌طاهرین هستیم. این قرآن است. الان که من حرف می‌زنم و شما این‌‌جا نشسته‌اید در محضر مقدس امام زمان هستیم. من اگر خوب بگویم امام‌‌زمان خوشحال می‌شود اگر من بد بگویم امام‌زمان ناراحت می‌شود. شما اگر به حرف‌های من توجه داشته باشید امام‌زمان می‌بیند. اگر چُرت می‌زنید و به حرف‌های من توجه ندارید این را هم امام‌زمان می‌بیند. یک مقدار بالاتر دل ما در محضر امام‌زمان است، یعنی این‌را که من می‌گویم آیا با خلوص می‌گویم نه؟ برای چه می‌گویم. این نحوۀ گفتۀ من در محضر حضرت ولی‌عصر است. شما که این‌جا نشسته‌اید برای چه این‌جا نشسته‌اید؟ این دل ما هم در محضر مقدس امام‌زمان است. وقتی چنین باشد دیگر گناه در محضر خدا و در محضر پیغمبر و ائمه‌طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» معنا ندارد، گناه خیلی بد است، اما چیزی فوق‌العاده اهمیت دارد برای خودسازی همین اجتناب از گناه است. چه گناه کوچک باشد چه بزرگ باشد. چون مخالفت خدا است و مبغوض اهل‌بیت و مبغوض ولایت است ولو کوچک باشد خیلی بزرگ است. اگر اجتناب از گناه شود خدا همه گناهان را می‌آمرزد این قرآن است می‌فرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکفِّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکم‏»[8]

اگر یک گناه بزرگی جلو آمد و شما پا روی آن گذاشتید مثل بچه‌ای می‌شوید که تازه از مادر به‌دنیا آمده باشد، اصلاً‌ گناه نیست. خدا همه گناهان را می‌آمرزد این یک نتیجۀ اجتناب از گناهان است و نتیجۀ بالاتر از این دارد و آن این‌که شما می‌توانید با اجتناب از گناه قدرت و شجاعت پیدا کنید برای تسلط بر نفس‌اماره و صفات رذیله و هوی و هوس. و این تقوی مرتبۀ اول است. یعنی اهمیت به واجبات همه، همه. اهمیت به مستحبات به اندازه‌ای که ضرر به کارش نخورد. اجتناب از گناهان همه، همه. و مخصوصاً حق‌الناس. یک تقاضا از جوان‌ها دارم که گناه نکنید. برای این‌که گناه موجب سقوط است، مخصوصاً حق‌الناس در زندگی شما نباشد. انسان اگر خودش را به‌دست گناه بدهد دیگر ضعف می‌شود به اندازه‌ای ضعیف می‌شود که هر گناهی مسلط بر سر او است. و معلوم است خودسازی دیگر نمی‌تواند کار بکند. نمی‌تواند. بلکه به واسطه گناه همان درخت رذالت را ریشه‌دار می‌کند میوه‌دار می‌کند بارور می‌کند. بار آن حنظل و بدبختی است و از حنظل آن استفاده می‌کند. این مرتبۀ اول تقوی است اما اسلام خیلی بالاتر از این‌ها می‌خواهد. جوان‌ها این تقوای ظاهر است و این تقوای درجۀ اول است اسلام می‌گوید من بالاتر از این‌ها را می‌خواهم و آن ملکه تقوا است؛ لذا حتی امام جماعتید علاوه بر این‌‌ها باید ملکۀ تقوی داشته باشد تا بشود پشت سر او نماز خواند ملکه تقوی یعنی روح خداترسی در عمق جان انسان حکم‌فرما باشد. اسلام این‌را می‌خواهد و جدی هم می‌خواهد یعنی از رهبر، از قاضی، از مرجع‌تقلید، از امام جماعت و از همه، همه. می‌گوید تو علاوه بر آن‌که آن مرتبۀ اول تقوی را باید داشته باشی، که به آن تقوای ظاهری می‌گویند باید ملکه تقوی هم داشته باشی. یعنی تقوای رسوخی یعنی روح خداترسی در عمق جان تو حکم‌فرما بشود که فقها در رساله‌ها به آن می‌گویند ملکه عدالت و ملکه عدالت را معنا می‌کنند برای این‌که انسان قدرت پیدا کند بر اهمیت دادن به واجبات و اهمیت دادن به مستحبات و اجتناب از گناهان که کم‌کم آن روح خداترسی می‌رساند او را به آن‌جا که دیگر گناه نکردن برای او نه تنها آسان است بلکه به‌طور خودکار دیگر گناه نمی‌کند و ما زیاد دیده‌ایم که راستی زبانش کنترل شده است، غیبت نمی‌کند. دروغ نمی‌گوید.مسخره نمی‌کند. بالاخره گناه زبانی ندارد. به‌طور ناخودآگاه ندارد. و این مرتبه‌ دوم از مرتبه‌ اول پیدا می‌شود. یعنی ما اگر به واجبات اهمیت دادیم. به مستحبات اهمیت دادیم. به اجتناب از گناهان اهمیت دادیم به مرور زمان ملکه عدالت پیدا می‌کنیم روح خدا ترسی در عمق جان ما حکم‌فرما می‌شود. اما جوان‌ها قرآن از این هم بالاتر می‌خواهد و جدی هم می‌خواهد و می‌فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏»[9]

«اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»[10]

به اندازه‌ای که می‌توانید تقوی داشته باشید، یعنی اجتناب از شبهات. این در زمان ما نمی‌شود. اما اجتناب از شبهات در گفتن که می‌شود. انسان نمی‌داند این دروغ است یا نیست، نگوید. نمی‌داند غیبت است یا نیست، نگوید. نمی‌داند تهمت است یا نیست، نگوید. این شایعه‌ها معمولاً‌ غیبت است. این شایعه‌ها که در سلام و احوال‌پرسی‌ها که از هم می‌پرسید چه خبر؟ و شروع می‌کند به گفتن و اینها هشتاد درصدش دروغ و شایعه است و گناهش هم خیلی بزرگ است. قرآن می‌فرماید مرگ بر آن کسی که شایعه پخش می‌‌‌کند، «قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ،‌ الَّذینَ هُمْ فی‏ غَمْرَةٍ ساهُونَ»[11]

تا این اندازه که می‌شود، انسان ساکت باشد. جلسه‌های ما گناه است، یعنی دروغ دارد، تهمت دارد، شایعه دارد. شایعه دارد آبروریزی آن هم آبروریزی مرجع تقلید دارد به عنوان این‌‌که من خبر دارم و خبرهای مخفی دارم ومی‌خواهم بگویم. این من‌من‌ها یعنی تکبرها گل می‌کند و شایعه و افتراء ... این‌ها گناه است. اگر مثل مجالس شما که آدم‌های مقدسی هستید و گناه در آن نباشد این ور، ورها فشار قبر دارد رقیب و عتید می‌گوید مرده‌شور ترا ببرد چرا این‌قدر به ما اذیت می‌کنید نه یک ساعت نه دو ساعت تا بیدار است ور، ور می‌کند. معلوم است این دیگر نمی‌تواند خودسازی کند. این مثل حوض آبی است که سه، چهار تا ته‌کش داشته باشد که هر چه آب توی این حوض بیاید این حوض پر نمی‌شود. ما خیلی ور، ور داریم. پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» یک جوانی را توی قبر گذاشتند خیلی خوب بود جبهه رفته و عالی و نماز جماعت و خدمت به خلق خدا معلوم است کسی را که پیامبر او را توی قبر بگذار و روی قبر را بپوشاند چه قدر خوب است. مادرش آمد گفت جوانم دیگر برای تو گریه نمی‌کنم برا یاین‌که به‌دست پیامبر اکرم توی قبر رفتی ومی‌دانم که آمرزیده‌ای ـ معلوم است آمرزیده است‌ ـ اما وقتی مادرش رفت پیغمبر فرمود قبر چنان فشاری به این داد که تمام استخوان‌های سینه‌اش در هم کویبیده شد زیر منگۀ الهی له شد. گفتند: یارسول‌الله! جوان خوبی بود. فرمود بلی بهشتی هم هست اما «مالا یعنی» زیاد داشت حرف بیهوده. حرف‌هایی که نه نتیجه دنیایی دارد و نه آخرت. حرف بیهوده انسان را بدبخت می‌کند. «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»؛ لذا بیهوده نگو و مواظب زبان باش. این زبان را برای بهشت خودت بکار بزن. برای خودسازی برای خدمت به خلق خدا بکار بزن این را قرآن می‌خواهد، «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏»، «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»

مرتبه سوم است یعنی ما باید علاوه بر این‌که «تقوای ظاهری» داشته باشیم علاوه بر این‌که باید مسلط بر نفس‌اماره باشیم یعنی «ملکه تقوی» داشته باشیم ما باید «دربان دل» داشته باشیم. این دل مال خدا است «قَلبُ المؤمن عَرشُ الرحمان»‌، خدا چه موقع در دل می‌آید؟ وقتی بیگانه نباشد. بیگانه کیست؟ صفات رذیله. بیگانه چیست؟ وسوطه‌ها و خطورات، این تخیل‌ها، این تصورها، این تصدیق‌ها در دل. و علی کل حال خطورات دل. ما باید دربان قلبمان باشیم. این معنای «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» است معنای «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏» است. که انسان کم‌کم برسد به آن‌جا که دیگر در ذهنش چیزی خطور نکند. در دلش وسوسه‌ای وارد نشود. خطورات بد برای او پیدا نشود. دربان دل باشد نگذارد غیر در دل وارد شود دیو چو بیرون رود فرشته درآید. بحث خوبی بود شرطی که همه ـ مخصوصاً جوان‌ها ـ اهمیت به آن بدهند و اگر اهمیت بدهید به بحث امروز با این‌که خودساز خیلی مشکل است برای شما آسان می‌شود.



[1]. بقره، 183: «روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید.»

[2]. إسراء، 79: «و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‏] نافله‏اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.»

[3]. حج، 35: «و از آنچه روزیشان داده‏ایم انفاق مى‏کنند.»

[4]. أنفال، 41: «و بدانید که هر چیزى را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و براى خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان است.»

[5]. یوسف، 53: «چرا که نفس قطعاً به بدى امر مى‏کند، مگر کسى را که خدا رحم کند.»

[6]. لقمان، 18: «خدا خودپسندِ لافزن را دوست نمى‏دارد.»

[7]. توبه، 105: «و بگو: «[هر کارى مى‏خواهید] بکنید، که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست‏.»

[8]. نساء، 31: «اگر از گناهان بزرگى که از آن‏[ها] نهى شده‏اید دورى گزینید، بدیهاى شما را از شما مى زداییم‏.»

[9]. تغابن، 16: «پس تا مى‏توانید از خدا پروا بدارید‏.»

[10]. آل عمران، 102: «از خدا آن گونه که حقّ پرواکردن از اوست‏.»

[11]. ذاریات، 10 و 11: «مرگ بر دروغپردازان!، همانان که در ورطه نادانى بى‏خبرند.»

ترنم هدایت

سلسله جلسات تهذيبي

هِیأَت مَجازیِ زِینَبیُون

سایت مراجع تقلید