أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجیم
بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلوه و السّلام علی خیرِ خلقهِ، اَشرفِ بریته ابیالقاسم محمّد صلّی الله علیه و آله الطّیبین اَلطَّاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیما بقیۀ اللهِ فی الارضین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
بحث ما راجع به دعا، راز و نیاز با خدا، تضرع و توسل به اهل بیت«سلاماللهعلیهم» بود و به تناسب اینکه سرمشقی در قرآن هست، دستورالعملی در قرآن هست که این دستورالعمل برای انسان خیلی کار میکند و این دستورالعمل بحثش رسید به دعا و راز و نیاز با خدا، «وَ تَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتیلا»؛ و معلوم است برزندهترین بحثها همین بحث دعا، تضرّع راز و نیاز با خداست و ما علاوه بر اینکه عبدیم و او مولا- باید رفیق با هم باشیم و این قضیۀ رفاقت بین عبد و مولیٰ، بین بنده و خدا چیز خوبی است؛ انسان میتواند از این رفاقت خیلی استفاده بکند و راه رفاقت با خدا همین دعا و راز و نیاز با خدا، صحبت کردن با خدا، اظهار کوچکی در مقابل خدا، اظهار شرمندگی در مقابل خداست.
چیزی که امشب باید تذکر دهم این است که فطرت انسان چنانچه خدایاب و خداجوست، دعا یاب و دعاجوست و اگر این فطرت بیدار باشد، دائم التوجه و دائماً دعا و راز و نیاز با آن هست. پردههای غفلت است که نمیگذارد انسان دائم التوجه باشد یا دائم الدعا باشد. قرآن شریف در این باره تأکید دارد، پافشاری دارد، همان دهریها، همانهایی که اصلاً خدا را قبول ندارند لجاجت و پافشاری دارند در حال عادی، اما اگر وضع استثنایی برایشان جلو بیاید، علاوه بر اینکه خدا را مییابند، میبینند، با چشم دل خدا را میبینند، همان وقت دعا، راز و نیاز با خدا، تضرع با خدا شروع میشود. قرآن میفرماید: «فَإِذا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکونَ»[1]
وقتی در بنبست واقع شدند، مثلاً در دریا کشتیشان در حال غرق است، در هوا هواپیمایشان در حال سقوط است، به بن بست رسیدند و هیچ چیزی، هیچ کسی نیست به فریاد اینها برسد، آن وقت فطرت بیدار میشود و وقتی فطرت بیدار شد، مییابد خدا را، خدا را میبیند، نه تنهاخدا را مییابد، بلکه مییابد یک وجود مُستجمع جمیع صفات کمالات، مییابد این خدا قدرت دارد. این خدا علم دارد، این خدا گذشت دارد و ارحم الراحمین است، مییابد این خدا جواد است، رئوف است، مهربان است. چون اینها را مییابد در بن بست هم واقع شده کسی نیست که به فریادش برسد؛ خدا خدا شروع میشود یعنی فطرت به طور ناخودآگاه دعا میکند. دعا ، راز و نیاز با خدا شروع میشود. خدا، خدا، خدا. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند برای همین که آن آنیها را دوامی کنم، قالبی کنم. اگر دستور داده شده ما نماز بخوانیم قرآن میفرماید : برای همین است، «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»[2]
من خدایی هستم تا ندارم، و من که خدا که تا ندارم عبادت کنید مرا، برای اینکه منم که باید عبادت شوم، نه بت نه هویٰ و هوس، نه شیطان. نماز بخوانید. بعد میفرماید: چرا میگویم عبادت کن، چرا میگویم نماز کن؟ برای اینکه آن فطرت بیدار شود، بیابد خود را در محضر خدا، همه جا را محضر خدا بداند و بیاید همه جیز را دست خدا، بیاید این خدا را قادر، عالم، رئوف، رحیم، جواد، حکیم بیابد. بعد از اینکه همه اینها یابید خدا خدا شروع میشود و آن لذتی هم دارد بعدِ وحشتها، بعدِ بی کسیها، بعدِ بنبستها ناگهان به مقصود به مطلوب میرسد. دیگر همۀ وحشتها از بین میرود؛ دیگر همۀ بی کسیها از بین میرود، دیگر همۀ غم و غصهها در آن، آن از بین میرود. دیگر تمام غفلتها از بین میرود. دیگر همۀ توجهها به غیر از بین میرود. چیزی که باقی میماند خودش، خدا و اینکه در محضر خداست و باید بگوید خدا، خدا، خدا. همۀ پیامبرها برای این آمدند. قرآن میفرماید: اگر به تو میگویم عبادت کن برای اینکه به مقام عبودیت برسی یعنی بیداری فطرت. اگر میگویم نماز بخوان باز برای این است که این توجه آن ، آنی، گاه، گاهی این توجه، توجه قالبی بشود، توجه دائمی باشد. قرآن شریف ذکر را میخواهد بسیار میخواهد. به قول امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: خدا همه چیز را محدود میخواهد اما یک چیز است که محدود نمیخواهد به اندازة وسع میخواهد خیلی میخواهد و آن ذکر. بعد امام صادق«سلاماللهعلیه» آیه را میخوانند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکرُوا اللَّهَ ذِکراً کثیراً، وَ سَبِّحُوهُ بُکرَةً وَ أَصیلاً»[3]
ای مؤمن دائم الذکر باشد. ای مؤمن تا میشود به یاد خدا باش و این یاد خدا زبان بگوید «لا اله إلّا الله» زبان بگوید «و لا حول و لا قوة الا بالله»، زبان بگوید خدا، خدا، خدا دل هم با زبان بگوید خدا، خدا، خدا عملش هم با این زبان و دل بگوید خدا، خدا، خدا. همه انبیا برای این آمدند همه عبادات برای این است. اگر ماه مبارک رمضان است برای همین است، اگر نماز است، اگر روزه است برای همین است و بالاخره هر چه شما عبادت فرض کنید این برای همین است به قول قرآن شریف «لِذکری» برای یاد خدا. بنابراین این دعا، راز و نیاز با خدا یک چیزیست که فطرت انسان به آن میخورد بلکه فطرت انسان دائم التوجه است. اگر غفلت نباشد، اگر حجاب نباشد. و پیامبرها آمدند حجاب را بردارند؛ پیامبرها آمدند این حجابها را یکی پس از دیگری پاره کنند. انبیا آمدند برای اینکه حجابهای ظلمانی، حجابهای نورانی را پاره کنند و بالاخره انسان را برسانند به یک جا که خود را در محضر خدا بیابد حتی دل خودش را در محضر خدا بیابد. ادب حضور را مراعات کند. دیگر خواه ناخواه آن ذکر آنهم ذکر آنچنانی که خود را در محضر خدا مییابد برایش پیدا شود «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری»
بنابراین اگر دعا، افضل همه عبادات است برای این است که همه عبادات برای اینه که این دعا، این حال دعا و راز و نیاز برای انسان پیدا شود. اگر گفتند به ما شب قدر است در شب قدر باید دعا کرد، راز و نیاز با خدا داشت برای خاطر همین است که آن فطرت بیدار شود و وقتی که فطرت بیدار شد حجابها پاره شد، غفلتها از بین رفت مواظب باشیم دوباره غفلت نیاید دوباره حجاب نیاید. توجه به این مطلب که این دنیا خود حجاب است دیگر چه رسد مکروهاتش، دیگر چه رسد مشتبهاتش، العیاذ بالله دیگر چه رسد گناهش، گناه حجاب است وقتی حجاب شد دیگر این فطرت دادش به جایی نمیرسد. بعضی اوقات دیگر گناه روی گناه میرسد به آنجا که این فطرت هم نابود میشود. دیگر این فطرت هم مریض میشود؛ که سالم کردن آن میشود اما مشکل است. وقتی که آن مُرد زنده کردن آن میشود اما مشکل است. ولی علی کلٍ حال اینکه امشب به شما میگویم و باید به آن توجه داشته باشید فطرت انسان دعاجو، دعایاب است. اگر راستی فطرت بیدار بشود، انسان خدا خدایش یک لذت برایش دارد به طور ناخودآگاه خدا خدا میکند. دیگر آن وقت هم که با خدا رفاقت داشت و خدا خدا کرد، نظر به حاجت ندارد. آن کسی که عبد است اصلاً نظر ندارد به اینکه چی به من بدهد چه کار بکند؛ به قول خواجه حافظ شیرازی:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بندهپروری دارد
در ماه مبارک رمضان انشاءالله موفق بشوید این دعای سحر، خیلی دعای خوبی است. من وقتی در قم بودم یک سالی حالی پیدا کردم یک شرح مفصلی بر این دعا نوشتم. انصافاً دعا خیلی بالاست. اهلبیت«سلاماللهعلیهم» این دعا را مثل مناجات شعبانیه میخواندند. چیزی که باید توجه داشته باشید امتیاز این دعاست. اینه که از اول دعا تا آخر دعا نمیگوید خدا چی به من بده دنیا بده آخرت بده، حوایجم را بده. هی میگوید خدا، خدا، خدا «أللّهمّ إنّی أسئَلک ببهائک، أللّهمّ إنّی أسئلک بِنورک» تا آخر، هیچ جا ندارد که خدایا بهشتم بده، خدایا دنیایم را آباد کن و این نکتهای دارد و این است که انسان برسد به یک جا که فطرتش بگوید خدا، خدا، خدا و از این خدا خدا لذت ببرد بدون اینکه توجه به حوایجش داشته باشد. این است که هر چه بخواهد پروردگار عالم به او عنایت میکند و احتیاج به گفتن نیست. این گداها بعضیشان زرنگند و دستشان را دراز میکنند سرشان را کج میکنند، هیچ نمیگویند؛ بعضی یا علی میگوید و میایستد به تو نگاه میکند بعضیشان میگوید چیز به من بدهید این اولیه دومی خیلی بیشتر شما را به وجد میآورد و شما را به رحمت میآورد که به او چیز بدهید. ما باید در مقابل خدا چنین باشیم «أللّهمّ إنّی أسئَلک ببهائک، أللّهمّ إنّی أسئلک بِنورک» و تا آخر که مراد آن بها و نور و امثال اینها هم چهارده معصومند. بر میگردد به اینکه خدایا تو را قسم میدهم به نورت به جمالت که همه اینها چهارده معصومند، هر چه تو میخواهی و هر چه تو بگویی، هر چه تو مقدر کرده باشی و اصلاً اینهم هر چه تو بخواهی و مقدر کرده باشی. اینهم در زندگیش نیست. چیزی که هست این است که خدا خدا خدا و این دعا، راز و نیاز با خدا بالاترین لذت برای انسان است. این یک معاشقه است که انسان راستی، یکوقت به زبان است خوب است، ذکر لفظی است. یکدفعه در بنبستهاست خوب است چارهای انسان ندارد در بن بستها بگوید خدا خدا خدا. اما یکدفعه راستی دائم التوجه به اینکه در محضر خداست و خدا را مرتب میخواند «یا أرحم و راحمین، یا حیّ و یا قیوم»، یا فارسی میگوید خدا خدا خدا. بالاترین لذت برای انسان همین است اینکه امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرماید: «الرّکعتان فِی جُوفِ اللّیل أحبّ إلیّ مِنَ الدّنیا و ما فیها» خیلی معنا دارد. دو رکعت نماز پیش من بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. این اگر لذت و فایده نداشت امام صادق«سلاماللهعلیه» این را نمیفرمودند باید فایده دعا، فایده دو رکعت نماز از دنیا و آنچه در دنیاست مهمتر باشد تا امام صادق«سلاماللهعلیه» یاد ما بدهد اینکه میفرماید: «الرّکعتان فِی جُوفِ اللّیل أحبّ إلیّ مِنَ الدّنیا و ما فیها» نمیخواهند تعریف خودشان را بکنند یا به شما خبر بدهند من اینجوری هستم که دو رکعت نماز در دل شب برای من بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. و راستی چنین است همان قضیه حضرت ابراهیم را شنیدید؛ مسلم میخواستند امتحانش کنند جبرئیل آمد «سُبّوحٌ قُدوس»؛ میکائیل گفت: «رَبّنا و ربّ الملٰئکة و الرّوح»، صدای ملکوتی پیچید در بیابان حضرت ابراهیم در بیابان بودند. حضرت ابراهیم از همین صدا به اندازهای لذت برد. گفت ای کسانی که اسم معشوقم را بردید یکدفعه بگویید من نصف مالم را، نصف هستیام را میدهم. جبرئیل گفت: «سُبّوحٌ قُدّوس» و میکائیل گفت «رَبّنا و ربّ الملٰئکة و الرّوح». دوباره حضرت ابراهیم گفت اگر یک مرتبه دیگر بگویید هستیام را میدهم جبرئیل گفت:«سُبّوحٌ قُدّوس» و میکائیل گفت «رَبّنا و ربّ الملٰئکة و الرّوح». ابراهیم رفت بالا خلیل است عاشق است. وقتی خلیل خدا عاشق خدا باشد اینها خیلی آسان است. فدا شدن پروانه برای شمع آسان است بلکه لذت است. بالاترین لذت برای پروانه چیست؟ این است که شمع او را بسوزاند، خاکستر شود، پای شمع ریخته شود؛ لذا ابراهیم در آخر کار گفت خدایا. گفت ای کسی که اسم محبوبم را بردی دیگر چیزی ندارم خودم را میدهم، شبانه روز خدمتگزار تو باشم یکدفعه دیگر اسم محبوب من را ببر. ما را که میبینی این هستیم. از قطره عالم ملکوت معلوم است؛ یک بچه دو ساله بلکه بلکه یک بچه شیرخوار هرچه لذت جنسی را برایش بگوید توجه نمیکند. یعنی چه این حرفها؟ ما چون سر و کاری با عالم ملکوت نداریم قضیه چنین است و الّا راستی یک «الله اکبر» یک «لا اله الا الله» یک «سُبّوحٌ قُدّوس رَبّنا و رَبّ الملٰئکة و الروح»، باید انسان را نشاط بدهد یک دنیا نشاط بشود. باید با «حیّ و یا قیوم» انسان برسد به آنجا یک دنیا انرژی یک دنیا فعالیت و اگر راستی به جایی رسیده باشید چنین است این دعا و راز و نیاز با خدا در زندگی انسان خیلی موثر است اگر نشاط بخواهد دعا، راز و نیاز با خدا. اگر انرژی فعالیت بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، تضرع با خدا، سرافکندگی و خجالت در مقابل خدا، اگر سیر و سلوک بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، اگر عاقبت به خیری برای خودش و اولادش بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، اگر بخواهد راستی برسد به جایی که در دل شب بیاید خدا را، ببیند خدا را، دعا و راز و نیاز با خدا، اگر هم آخرت میخواهد و این مقام قرآن میفرماید: «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»[4]
در روز قیامت یک افرادی هستند پر از نشاط. اینها کارشان چیست؟ در روز قیامت تا حساب کتاب مردم تمام شود نظر کردن به خدا، نظر عاشق به معشوق و یابیدن توجه معشوق به این عاشق «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»؛ لذا این پنجاه هزار سال برای او یک لحظه است. یک کسی آمد خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» گفت : یابن رسول الله دوتا آیه در قرآن است من نمیتوانم این دو آیه را حل کنم؛ یک آیه این است که میفرماید در روز قیامت 1 هزار سال است. یک آیه میفرماید نه پنجاه هزار سال است من چطور این دو آیه را حل کنم. مقدار الف سنه یک آیه میگوید مقدار خمسین الف سنه، آقا امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند: جمعش این است روز قیامت همان پنجاه هزار سال است اما پنجاه پلیس راه دارد. هر پلیس راه آن هزار سال است. این که خدمت امام صادق«سلاماللهعلیه» نشسته بود وحشت کرد گفت : یابن رسول الله پنجاه هزار سال!؟ فرمودند: اما برای مومن یک آن یک لحظه خیلی معنا دارد، خیلی حرف است. یعنی معمولاً هم اینطور است کسی یابیده باشد خدا را مصداق این آیۀ «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» پنجاه هزار سال نگو، بگو پانصد هزار سال باز هم یک آن چهل سال ریاضت سیر و سلوکی تا انسان بفهمد که این معنایش چیست اما علی کل حال خطاب شد یا رسول الله اینها واله و حیرانند در ذات من و به طوری که بهشت شکایت میکند، بهشت حرف می زند. بهشت شعور دارد. حورالعین ها شکایت میکنند. علی کل حالٍ بهشت و نعمتها شکایت میکنند خدایا: تو ما را برای این خلق کردی این اصلاً، ابداً به ما نظر ندارد بی اعتنا به ماست. خطاب میشود اینها واله و حیرانند در ذات من، آنها غیر لذت حورالعین است، غیر لذت خوردن و آشامیدن است، غیر لذت آن نهرهای بهشتی با آن عالم ملکوتی. بعد خطاب شد یا رسول الله من هم به اینها نظر دارم. این طور نیست که اینها عاشق من باشند من هم عاشق آنها هستم و در روایت هم داریم خطاب شد یا رسول الله من هم به اینها نظر دارم و در هر نظری ملک اینها را زیاد میکند. یعنی به اینها کمال میدهم به اینها سعۀ وجودی میدهم. میرسد به آنجا دیگر سعۀ وجودیش بیش از سعۀ وجودی جبرئیل میشود. سعۀ وجودیش بیش از سعۀ وجودی ملائکه حَمَلِة عرش میشود. آن نظر به او دارد لذت میبرد به اندازهای که لذت بهشت برایش پوچ است آن هم نظر به او دارد نظرش وسعت، سعی وجودی، کمال دعا و راز و نیاز با خدا انسان را به این جاها میرساند.
مرحوم آیت الله العظمی آقا باقر بهبهانی یکی از مراجع بزرگ تقلید است میگوید در حرم حسین خدمت آقا امام زمان رسیدم، میگوید حرم شلوغ بود و آقا امام زمان به من لطف کردند به جای اینکه چشم بصیرت به من بدهند گوش بصیرت به من دادند و به من گفتند گوش کن میگوید، من گوش کردم دیدم آن میگوید خدایا زن ندارم به من زن بده. آن میگوید خدایا بهشتم بده، بعد امام زمان نگاهی به من کردند فرمودند: ببین کدامشان به فکر من نسیتند. یک کدامشان نمیگویند خدایا فرج امام زمان را نزدیک کن. یک آهی امام زمان کشیدند، این جمله را به من گفتند. ما الان امام زمان داریم و ناراحت است. پشت پردۀ غیبت است و باید ظاهر شود و ما باید او را ظاهر کنیم. شما خوبها از آقایان و خانمها که اهل منبر و محراب هستید، چند بار مناجات شعبانیه را خواندید و توجه به مضامین کردید. تاسرحد عشق عرفا و بزرگان نظیر حضرت امام«قدّسسرّه» به این مناجات شعبانیه عشق میورزیدند. این مناجات شعبانیه خیلی چیز دارد. اما در آن اواخر که به اوج میرسد میگوید خدایا من مناجات با تو میکنم و تو هم مناجات با من میکنی، «ناجَیتَهُ». بشر به کجا میرسد که گاهی او مناجات با خدا میکند و گاهی هم خدا با او مناجات میکند. این سوره حمد همین است. انسان وقتی به نماز میایستد پروردگار عالم با زبان ما با ما حرف میزند. کلام الله است و کلام الله یعنی خدا به زبان ما با ما حرف میزند. این همان «ناجَیتَهُ» است که در مناجات شعبانیه آمده است. نمیخواهم بِگم به این جاها به زودی انسان میرسد مواظب باشید به فکر تخیل و وسوسههاس شیطان درون و برون یکدفعه موجب نشود این بحث من العیاذبالله الوده بشود. نمیگویم که شما به این زودی به این جایگاه میرسید. نه نمیخواهم بگویم که ماها خلق شدیم برای این که برسیم به یک جایی که بگوییم خدا، خدا، خدا پروردگار عالم قطعاً میگوید لبیک. این لبیک خدا را بشنوید. نمیشود که خدا نگوید لبیک «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکمْ». چند تا آیه در قرآن داریم راجع به این. خوب وقتی که بگوییم خدا، او هم میگوید لبیک؛ دل میخواهد گوش میخواهد این لبیک را بشنویم، میشود ناجیتَه. ناجیتُهُ ، ناجیتَه. من مناجات میکنم و او هم جوابم را میدهد. درنماز حمد و سوره میخوانم خدا دارد با من مناجات میکند «سُبحانَ ربیّ العَظیم وَ بحمده»، توجه به اینکه من دارم مناجات با خدا میکنم خدا جوابن را میدهد. دعا چیز خوبی است برای اهل دل بالاترین لذت است. بالاترین غذای روح است.
[1]. عنکبوت، 65: «و هنگامى که بر کشتى سوار مىشوند، خدا را پاکدلانه مىخوانند، و[لى] چون به سوى خشکى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرک مىورزند.»
[2]. طه، 14: «منم، من، خدایى که جز من خدایى نیست، پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.»
[3]. أحزاب، 41 و 42: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را یاد کنید، یادى بسیار، و صبح و شام او را به پاکى بستایید.»
[4]. قیامت، 22 و 23: «در آن روز چهرههایى شاداباند، و به سوى پروردگار خود مىنگرند.»
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّهالعالی»