بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود یعنی حضرت ولی عصر «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است، اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
به تناسب شب جمعه باید اظهار ارادتی خدمت حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» داشته باشیم. قضیۀ مهدی «روحی فداه» یکی از اصول تشیع است. اما مسئلهایست روایی و مسئلهایست که در زمان پیغمبر اکرم مشهور و در زمان ائمۀ طاهرین مشهورتر بوده است. راجع به مهدی «روحیفداه» بیش از صد آیه در قرآن هست و بسیاری از آیات به آنچه شیعه گفته دلالت دارد. اما راجع به روایات بیش از ده هزار روایت از سنّی و شیعه دربارۀ مهدی «روحیفداه» وارد شده است. دو سه هزار از این روایتها را سنّیها در کتابهایشان نقل کردند، لذا قضیۀ حضرت مهدی در پیش سنّیها هم مسلّم است، الاّ اینکه آنها میگویند بعد واقع میشود. اما در اصل مهدی و اینکه میآید و عالم را گلستان میکند، در پیش سنّیها هم مسلّم است. دو سه هزار روایت در کتابهای معتبر آنها موجود است. چندین هزار روایت هم در کتابهای ماست.
این روایات به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعلیه» منقسم میشود به سه قسم. یک قسمت از آنها به طور فشرده میفرماید ائمه بعد از من دوازده نفر هستند و آخرین آنها اسمش اسم من و کنیهاش کنیۀ من است، «به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً».
ائمۀ بعد از من دوازده نفرند و آخرین آنها اسمش اسم من و کنیهاش کنیۀ من است و ظهور میکند. وقتی ظهور کرد به دست او عالم گلستان میشود. عالم پر از ظلم و جنایت و خیانت، مبدل میشود به یک عالم پر از عدالت.
قسمت دوم روایات به قول آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعلیه» گرههای بقچه را باز کرده است. مثلاً امام حسین «سلاماللهعلیه» وارد مسجد میشدند و پیغمبر اکرم از منبر به زیر میآمدند و حسین را در بغل میگرفتند و روی منبر مینشستند و حسین در دامنشان بود و صحبت میکردند. بعضی اوقات میفرمودند: «یا حسین! التاسع من ولدک هو القائم بالحق به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلا بعد ما ملئت ظلماً و جورا»، حسینم! نهمین از فرزندان تو مهدی است. اوست که غیبت میکند و غیبت او طولانی میشود اما بالاخره روزی ظاهر میشود و به دست مبارکش ظلم برطرف میشود و عدالت سرتاسر جهان را میگیرد. اینگونه روایات هم زیاد است و هم سنّی نقل کرده هم شیعه.
اما یک دسته از روایات که اینها هم زیاد است و هم سنّیها نقل کردند و هم شیعه و قضیه خیلی واضح و هویداست. پیغمبر اکرم روی منبر فرمودند: (أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم) (النساء، 59) باید اطاعت از خدا و اطاعت از پیغمبر و اطاعت از اولی الامر داشته باشید. جابر بن عبدالله انصاری در وسط منبر بلند شد و گفت یا رسول الله! اطاعت از خدا و اطاعت از شما را میدانم اما اولیالأمر چه کسانی هستند که اطاعت آنها بر مردم واجب است. فرمودند اینها دوازده نفر بعد از من هستند. اول آنها علی و أَشار إلی علی. اشاره کرده به امیرالمؤمنین که پای منبر نشسته بودند. فرمودند دوم حسن و سوم حسین و چهارم پسرش علی و پنجم باقر و بعد فرمودند تو امام باقر را ملاقات میکنی. وقتی ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. جابر بن عبدالله انصاری در وقتی که پیر و کور شده بود در کوچهها میگشت و میگفت «أین الباقر» و بالاخره خدمت امام باقر «سلاماللهعلیه» رسید و سلام پیغمبر را به امام باقر رساند. بعد پیغمبر اکرم فرمودند ششمین اینها جعفر و هفتمین موسی و هشتمین ملقب به رضا و نهمین ملقب به جواد و دهمین اینها ملقب به هادی و یازدهم حسن ملقب میشود به عسکری. دوازدهمین اینها اسمش اسم من و کنیهاش کنیۀ من است و غائب میشود. غیبت او طولانی میشود، اما روزی ظاهر میشود، «به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»، بعد از اینکه دنیا یک دنیای جنایتکار و خیانتکاری میشود و جنایت و ظلم عالم را میگیرد، این فرزندم میآید و عدالت میآورد و دنیا را گلستان میکند. دربارۀ این جملۀ «به یملأ الله الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» بیش از سیصد روایت از سنّی و شیعه هست. لذا قضیۀ مهدی «روحیفداه» قضیۀ فوقالعاده روشنی بوده در زمان پیغمبر اکرم و در زمان ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» و یک اصلی از اصول شیعه است و شیعه به همین شناخته میشود. یکی از چیزهایی که شیعه به آن شناخته میشود، همین قضیۀ مهدی «روحیفداه» است.
چیزی که باید به آن توجه داشته باشید، اینست که اصل قضیه خیلی روشن است و شک و شبههای از نظر قرآن و روایات اهل بیت نداریم و الحمدلله کتابهای فوقالعاده خوبی در این باره نوشته شده است و روایات را در آن کتابها آوردند و این روایتها هم از سنّی و هم از شیعه است.
چیزی که باید به آن توجه داشته باشید، خصوصیات ظهور است. ما نمیتوانیم خصوصیات ظهور را درک کنیم. قرآن هم نخواسته است، روایات هم نخواسته است. دشمن همیشه دامن میزده است و این حزب ضار و مضر بهائیت همیشه روی این خصوصیات جلو میآمده و تشیع را به عقیدۀ خودش سست میکرده است. چطور میشود کسی چندین هزار سال عمر کند! چطور میشود کسی بیاید و با عدۀ کمی مسلط بر دنیا شود!
در روایات میخوانیم وقتی آقا امام زمان آمدند، به یک شبانه روز مسلط بر جهان و به شش شبانه روز مستقر روی کرۀ زمین میشوند و حکومتها و استاندارها و فرماندارهایشان را نصب میکنند. چطور میشود در این دنیای اتم، آقا حضرت ولی عصر که جنگ نمیکند. نه جنگ اتمی و نه جنگ موشکی و نه جنگ شمشیری میکند، پس آقا امام زمان چطور میتواند به یک شبانه روز و با عدۀ کمی مسلط بر جهان شود! چیزهایی که به ذهن نمیآید و چیزهایی که ما خصوصیات آنها را نمیتوانیم درک کنیم، دشمن همیشه به ذهن جوانها انداخته و جوانها را راجع به مهدی «روحیفداه» سست کرده است. جواب همۀ اینها را قرآن داده است.
قرآن اولاً راجع به مهدی این جمله را تکرار میکند (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) ﴿القصص، 5﴾، خدا خواسته است و هرچه خدا بخواهد میشود. (فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ) ﴿یس، 83﴾؛ پروردگار عالم میتواند هرچه بخواهد. اگر پروردگار عالم بخواهد و نتواند، خدا نیست. خدا کسی است که هرچه اراده کند، میتواند. لذا راجع به مهدی «روحیفداه» این کلمۀ یرید و اردنا و اراده خیلی استعمال شده است. یعنی جواب همۀ این شبههها اینست که خدا میخواهد ولی خود، روزی ظاهر شود. خدا میخواهد ولی خدا در یک شبانهروز مسلّط بر جهان شود. خدا میخواهد به شش شبانهروز مستقر در جهان شود. خدا میخواهد عدالت سرتاسر جهان را بگیرد. خدا میخواهد ظلم از سرتاسر جهان برداشته شود. لذا قرآن جواب همۀ این شبهات را با این کلمه داده است. اما قرآن اکتفاء به این حرف نکرده و قصههایی در قرآن نقل کرده که آن قصهها به ما میگوید این کار شدنی است.
قضیۀ یونس پیغمبر چنین است. در زمان یونس پیغمبر، قوم بدی کردند و استحقاق عذاب پیدا کردند. بنا شد که عقاب شوند. حضرت یونس بدون اجازۀ خدا از میان قوم بیرون رفت و به کشتی رفت. نهنگی جلو آمد. قرعه زدند یکی باید فدای دیگران شود. قرآن میفرماید به نام یونس درآمد. در نماز غفیله که در رکعت اولش و ذالنون اذ ذهب مغاضبا را میخوانید همین قصه است. بالاخره حضرت یونس را در دریا انداختند. آن ماهی حضرت یونس را بلعید. خدا میخواست او در شکم ماهی زندان باشد. هفت شبانه روز در شکم ماهی زندانی بود. بعد از هفت شبانه روز از زندان بیرون آمد و در میان قومش رفت و قومش هم متدین شدند و سالها به دین خدمت کرد.
قرآن یک جمله در سورۀ والصافات دارد. میفرماید: (فَلَوْ لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ) ﴿الصافات، 143 و 144﴾؛ اگر توبه نکرده بود. قرآن توبهاش را نقل میکند و شما در نماز غفیله میخوانید سبحانک انی کنت من الظالمین. در سورۀ صافات میفرماید اگر توبه نکرده بود تا روز قیامت او را در شکم ماهی نگاه میداشتیم.
حال ولی خدا چندین هزار سال عمر کند. ولی خدا به اجازۀ خدا و کمک خدا بیاید و به یک شبانه روز مسلط بر جهان و به شش شبانه روز مستقر در جهان شود. آیا این مشکلتر است یا یک نفر را تا روز قیامت در شکم ماهی نگاه داشتن!
ارادۀ خداست و هر دو برای خدا آسان است. همینطور که میتواند کسی را تا روز قیامت در شکم ماهی نگاه دارد، میتواند چندین هزار سال عمر به او بدهد و بعد هم به او کمک کند تا بیاید و عالم را گلستان کند.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بامام زماننا، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک