

امام مجتبى عليه السلام با تفسير «بسمله»
راه فطرت (كه يكى از قوى ترين برهانهاى خداشناسى است) را بيان مى كند، آن حضرت فرمـود: «خداوند متعال وجودى است كه همه موجودات در نيازمندى و سختيها به او پناه مى برند، به ويژه هنگامى كه اميد از غير او قطع گردد و همه وسائط و اسباب را ناچيز ببيند. [يعنى فطرت خداشناسى، انسان را در تنگناها به سوى واجب الوجود هدايت مى كند]اين كه مى گويى: «بسم اللّه ..»؛ يعنى يارى و كمك مى خواهم در همه كارهايم از خداوندى كه عبادت (خضوع و كرنش) براى غيرش سزاوار نيست، او فريادرسى است كه به هنگام دادخواهى دستگيرى مى نمايد، و اگر كسى بخواندش پاسخ مى گويد.»



به امام مجتبى عليه السلام گفته شد، كه اباذر ـ ره ـ مى گفت: «فقر و تنگدستى را از بى نيازى، و بيمارى را از تندرستى و سلامتى بيشتر دوست دارم». حضرت فرمود: خداوند ابوذر را رحمت كند امّا من مى گويم: آن كس كه بر حسن اختيار خداوند اعتماد كند، چـيزى را نمى طلـبد كه جز خـداوند برايش انتـخاب كرده باشـد. و اين است معـناى خشنودى در برابر حكم خداوند ـ سبحان ـ.


امام حسن مجتبى عليه السلام در توصيف و شرح حال قرآن مجيد فرمود: «در اين قرآن است چراغهاى درخشنده هدايت و شفاى دلها و قلب ها، پس بايد دلها را با فروغ تابناكش روشن ساخت و با گوش فرادادن به فرامينش، قلب را كه مركز فرماندهى بدن است، در اختيارش گذاشت؛ زيرا به وسيله انديشيدن، قلب، زندگىِ روشن خود را مى يابد، همان طورى كه رهروان در پرتو نور از تاريكيها گذر مى كنند و مى رهند.»


امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «تنها چيزى كه در اين دنياى فانى، باقى مى ماند قرآن است، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان عمل كند، گرچه به ظاهر (آيات) آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند.»


امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند: ۱ ـ كسانى كه به قرآن عمل نموده، حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد. ۲ ـ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد.»


امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «اى مردم علم و معرفت را از پروردگار خود بياموزيد. همانا خداوند بزرگ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را براى جهانيان، به پيامبرى برگزيد، آنان دودمانى بودند كه (پاكى، تقوا و فضيلت را) بعضى از بعض ديگر گرفته بودند. خداوند (به كوششهاى آنان در راه رسالت) شنوا و داناست. مردم! ما ـ اهل بيت ـ از فرزندان آدم و دودمان نوح و فرزندان برگزيده ابراهيم و تبار اسماعيليم، ما آل محمد، در ميان شما همانند آسمان بلند و همچون زمين گسترده و مثل خورشيد پر فروغيم. همانند درخت زيتونيم كه نه به شرق مايل است و نه به غرب. درختى كه ريشه اش رسول خدا صلي الله عليه و آلهاست و شاخه اش على بن ابى طالب عليه السلام. سوگند به خدا ما (اهل بيت) ميوه آن درختيم، پس هر كس به يكى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات مى يابد (و سعادتمند است) و هر كس از آن جدا شود جايگاهش آتش است.»



امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: مكارم اخلاق ده چيز است: ۱. راستگوئى ۲. نوميدى راستين از غير خدا ۳. بخشش به نيازمندان ۴. خوش خلقى ۵. پاداش در برابر خدمات ديگران ۶. پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان ۷. حمايت از همسايه ۸. توجّه به حقوق دوستان ۹. مهمان نوازى ۱۰. و مهمترين اينها شرم و حياء است.


امام مجتبى عليه السلام در حضور پدر گرامى اش خطبه اى خواند كه در بخشى از آن فرمود: «همانا على بن ابى طالب عليه السلام دربى است كه هركس بر آن وارد شود؛ يعنى او را بشناسد و بر او اقتدا كند، آرامش و امنيت كامل را درمى يابد و هركس به آن درب روى نياورد و مخالفت با او كند كفر و بدبختى و تيره روزى او را فرا خواهد گرفت، سپس فرمود: اين گفته و مطلب اساسى من است، آنگاه براى خود و ديگران طلب رحمت و آمرزش نموده و گفت: استغفر اللّه لى ولكم و آنگاه از منبر فرود آمد.»


امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: «سوگند به خداوند كه كسى دوست نمى دارد ما را ـ گر چه در دورترين نقاط؛ همچون ديلم
اسير باشد ـ مگر اين كه دوستى ما به حال او مفيد خواهد بود، همانا ولايت و محبت ما ـ اهل بيت ـ گناهان فرزندان آدم را از بين مى برد همان طورى كه باد، برگ درختان را از شاخه و تنه او جدا مى كند و به زمين مى ريزد.»



امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود: مردم] در اين دنيا] در خانه بى خبرى و غفلت بسر مى برند، پس هر كارى را انجام مى دهند، نمى دانند [ثمرش را] و چون به خانه آخرت روند، به وادى يقين در آيند و همه چيز را بدانند و لكن نتوانند عمل سودمندى را در آنجا براى خويش انجام دهند.


امام مجتبى عليه السلام در پاسخ به نامه اى كه معاويه براى آن حضرت فرستاده بود، چنين جواب دادند: «همانا اين امر (حكومت) و جانشينى رسول خدا صلي الله عليه و آله از آنِ من و مربوط به اهل بيت من است و بر تو و خاندانت حرام است. اين مطلب را از رسول خدا صلي الله عليه و آلهشنيده ام. سپس فرمود: سوگند به خداوند، چنانچه يارانى آگاه و آشنا به حقم، مى يافتم (كه در راه احياى حق ايستادگى مى نمودند) حكومت را به تو واگذار نمى كردم و آنچه را كه تو مى خواستى، به تو نمى دادم».


جناده گويد: در روزهاى واپسين عمر امام مجتبى عليه السلامخدمت آن حضـرت رسيدم، آن حضـرت به من نگاهى كرد و فـرمــود: «سوگند به خداوند كه رسول خدابما وعده نمود: امامت و وصايت بعد از او را دوازده نفر بدست مى گيرند، يازده نفر آنان از فرزندان على وفاطمه عليهماالسلام هستند. سپس حضرت فرمود: ما جانشينان او در فرجام كار، در راه خدا يا مسموم مى گرديم و يا كشته مى شويم.»


مردى رو به امام حسن عليه السلام كرد و سپس گفت: «اى پسر رسول خدا من شيعه شما هستم.» امام عليه السلام فرمود: «اى بنده خدا، اگر در انجام واجبات و خوددارى از محرمات (گناهان) پيرو ما هستى و تبعيت مى كنى كه راست مى گويى، و چنانچه اينگونه نيستى، با اين ادّعاى دروغ بر گناهان خود افزودى؛ زيرا شيعه و پيرو ما از مقام والا و بلندى برخوردار است و تو اهل آن نيستى، مگو كه من شيعه تو هستم، بلكه بگو من از دوستان و هواداران و نيز از بدخواهان دشمنان شمايم، در اين صورت تو در خير و نيكى بسر مى برى و در مسير خير خواهى قرار دارى.»


مردى از امام حسن عليه السلام خواست كه دوست و همنشين وى باشد، امام عليه السلام سه شرط را برايش مطرح نمود: «فـرمــود: ۱ ـ اوّل آن كه از من ستايش و تعريف نكنى؛ زيرا من نسبت به خودم از تو آگاه ترم. ۲ ـ مرا دروغگو ندانى؛ زيرا دروغگو رأى و عقيده درستى ندارد. ۳ ـ مبادا در برابر من از كسى غيبت كنى. چون آن مرد شرايط دوستى با آن حضرت را دشوار ديد گفت:


مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: سياست چيست؟فـرمـود: «سياست، رعايت حقوق خدا، و حقوق زندگان از مردم و حقوق اموات آنان است. اما حق خداوند: انجام دادن فرايض (واجبات) و دورى كردن از آنچه ما را نهى كرده است (محرّمات). اما حقوق زندگان: اين كه وظيفه خود را نسبت به مردم انجام دهى و هرگز از خدمت


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «اگر همه دنيا را تبديل به يك لقمه غذا كنم و به انسانى كه خدا را از روى خلوص عبادت مى كند بخورانم، درباره او كوتاهى كرده و خودم را مقصّر مى دانم و چنانچه فرد كافرى را گرسنگى دهم تا به آن اندازه كه جانش از شدّت گرسنگى و تشنگى به لب برسد، آنگاه مقدارى كمى آب به او بدهم، خود را نسبت به او اسراف كار مى پندارم.»


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «پسرم با هيچ كس پيمان دوستى مبند مگر اين كه بدانى از كجا مى آيد و به كجا مى رود؛ يعنى خصوصيات اخلاقى و خانوادگى اش را بدست آور، و چون دقيق بررسى كردى و او را انسانى شايسته يافتى، بر پايه گذشت و اغماض و برادرى در سختيها و لغزشها با او رفتار كن و دوستى ات را استمرار بخش.»


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «والاترين مقام در نزد خداوند از آن كسى است كه آشنا به حقوق مردم باشد وسعى در اداى آن نمايند، وكسى كه در برابر برادران دينى اش تواضع داشته باشد، خداوند او را از راستگويان وشيعيان على بن ابيطالب عليه السلاممحسوب خواهد كرد.»


امام مجتبى عليه السلام فرمود: كار نيك آن است كه قبل از انجامش هيچگونه سستى و مسامحه اى انجام نگيرد و بعد از پايان كار هيچ منّتى همراه نداشته باشد] بعد فرمود: [بخشندگى قبل از سؤال كردن نشانه بزرگوارى است.


امام حسن عليه السلام فرمود: همانا خداوند مباهات و افتخار به بندگانِ خود در سرزمين عرفات مى كند و به فرشتگان خود مى گويد: بندگانِ من بر روى خاكها نشسته اند و طلب رحمت مى كنند گواه باشيد كه من نيكوكاران آنها را بخشيدم و آنان را شافع و واسطه در بخشش گناهكاران آنها قرار دادم و به هنگام قيامت نيز آنان شفاعت مى كنند.


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «سزاوار است مسلمان هنگام غذاخوردن دوازده چيز را رعايت نمايد. كه چهارتاى آن واجب (اخلاقى) و چهار امر ديگر آن سنت و سيره اسلامى است و چهارتاى باقى مانده، از آداب محسوب مى گردد. اما چهار امر لازم: ۱ ـ شناسايى غذا ۲ ـ خشنود بودن بدانچه روزى ات گرديده ۳ ـ نام خدا را بر زبان جارى كردن (بسم اللّه گفتن) ۴ ـ شكر گزارى در برابر نعمتى كه به تو داده شده. اما چهار موضوعى كه مراعات آن ثواب وسنّت است: ۱ ـ وضو گرفتن پيش از شروع به غذا ۲ ـ نشستن بر جانب چپ بدن ۳ ـ غذا را با سه انگشت بردارد و بخورد. ۴ ـ انگشتان خود را بليسد. و چهار امر باقى مانده كه از ادب اسلامى به شمار مى رود: ۱ ـ لقمه را از جلو خويش بگيرد ۲ ـ لقمه هاى غذا را كوچك بردارد ۳ ـ غذا را خوب بجود ۴ ـ به صورت ديگران نگاه نكند.»

ـ اثنى عشرية، ص۵۵، و نيز حديث فوق از امام صادق ـ ع ـ نقل شده. ركـ : فروع كافى، ج۶، ص۲۹۰. «شستشوى دو دست قبل از غذا، فقر و بيچارگى را از بين مى برد و بعد از غذا، غم و غصه را از بين مى برد.»


مردى از امام مجتبى عليه السلام پرسيد: چرا سفر مرگ براى ما ناخوش آيند است و از او استقبال نمى كنيم؟! حضرت فرمود: « شما خانه آخرت را خراب كرده ايد و خانه دنيا را آباد، طبيعى است كه انتقال از اقامتگاه آباد به جايگاه خراب براى شما ناخوشايند است .»


گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند، از حضرت سؤال كردند: «چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟ «فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم، خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.



انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام مجتبى عليه السلامدسته گلى را بـه آن حضـرت هـديه كرد. حضـرت در پاسـخ بـه او فرمود: تو را در راه خدا آزاد نمودم. پس از اين پاسخ زيبا، بعضى گفتند: در برابر يك دسته گل آزادى او، يعنى چه؟! حضرت فرمود: خداوند اينگونه ما را تربيت نموده است؛ زيرا فرموده: آنگاه كه جهت احترام به شما، هديه اى دادند و يا تهنيتى فرستادند، شما با وضع بهترى پاسخـگوى تحيّت آنان بـاشيد. و سپـس فـرمود: برتر از هديه او، آزادى و رهاييش بود.


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند و ليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند، پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.»


مردى خدمت امام مجتبى عليه السلام رسيد و گفت: آقا! خانه اى تازه ساخته ام دوست دارم در آن منزل جهت تيمن و تبرك داخل شويد و دعا كنيد، امام عليه السلام به منزل آن شخص داخل شد و نگاهى به اطراف كرد و فرمود: «ويران كردى خانه خويش را و آبادى كردى خانه ديگران را، زمينيها دوستدار تو شدند و عرشيان دشمن تو.»


امام مجتبى عليه السلام فرمود: «پرسش صحيح و نيكو، نيمى از دانش است. سازش و مدارا نمودن با مردم نيمى از تدبير و انديشه انسانى است. ميانه روى و مراعات اقتصاد در زندگى، نيمى از مخارج انسان را مى كاهد.»


اصبغ بن نباته مى گويد امام مجتبى عليه السلام فرمود: «امامان و پيشوايان بعد از پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهدوازده نفر هستند كه نُه نفر آنها از فرزندان برادرم حسين مى باشند و از جمله آنها: مهدىِ اين امّت است.»