بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
مرحوم کلینی«رحمتاللهعلیه» در جلد دوم اصول کافی در باب ذکر، روایاتی نقل کرده که معمولاً صحیحالسّند و ظاهرالدّلاله است. در این روایات، علاوه تأکید بر ذکر و یاد خدا، برخی از آثار و برکات آن تبیین گردیده است. از جمله در حدیث قدسی از قول امام صادق«سلاماللهعلیه» نقل میکند که فرمودند:
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ ذَكَرَنِي سِرّاً ذَكَرْتُهُ عَلَانِيَةً»[1]
در حدیث قدسی دیگری نیز از قول مبارک امام صادق«سلاماللهعلیه» نقل می کند:
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِي فِي مَلَإٍ أَذْكُرْكَ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْ مَلَئِكَ»[2]
بر اساس این دو روایت و روایات مشابه دیگر، خداوند تعالی می فرماید: هرکس در خلوت یا جلوت من را یاد کند، من هم به یاد او هستم. به عبارت دیگر هرکه به صورت پنهانی یا آشکارا، به یاد خداوند سبحان باشد، خدا به شکل برتری به یاد او خواهد بود.
اگر کسی به یاد خدا باشد، همهجا را محضر خدا بداند و ادب حضور را مراعات کند، خداوند متعال در دنیا و آخرت از او یاد می کند و فریادرس اوست.
رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: هرکس اهل ذکر باشد و زیاد خدا را یاد کند، خداوند او را دوست میدارد و او را از آتش جهنّم و از نفاق دور خواهد کرد.[3]
آنکه مداومت بر ذکر دارد، در روز قیامت مقام بالایی دارد، دست عنایت خدا روی سر اوست و خدا کمک کار او خواهد بود. وحشت و اضطراب از قیامت ندارد، چون خدا را دارد و این نتیجۀ این است که در دنیا در نهان و آشکار به یاد خدا بوده است. چنین کسی در پرتو یاد خدا به جایگاهی می رسد که میگوید: «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ»[4]؛ مردم بیایید و ببینید چقدر سرفرازم. اندازۀ یاد خدا هم با میزان یاد او از خدا تناسب دارد. هر چقدر او به یاد خدا بوده است، به همان اندازه خدا در آخرت به یاد او خواهد بود.
در روایت دیگری، ابو حمزۀ ثمالى از قول امام باقر«سلاماللهعلیه» نقل میکند که فرمودند: در توراتی که تحریف نشده، نوشته شده است که حضرت موسى«سلاماللهعلیه» از به پروردگار متعال گفت: آیا تو به من نزدیکی تا با تو مناجات کنم؟ یا دور هستى تا صدایت بزنم؟ خداوند عزّوجلّ فرمود: «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»؛ من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند. سپس موسی پرسید: در آن روزی که هیچ کس پناهی به جز تو ندارد، یعنی در قیامت، چه کسی در پناه توست؟ خداوند تعالی فرمود: «الَّذِينَ يَذْكُرُونَنِي فَأَذْكُرُهُمْ»؛ آنها که من را یاد مىکنند، پس من هم آنها را یاد مىکنم.[5]
خوشا به حال افرادی که در عالم برزخ و در قیامت خدا با آنهاست و خدا را دارند. خوشا به حال آنانکه در قبر، وقتی که همه میروند و با چشم ناامیدی به همه نگاه میکنند و میبینند که هیچ فریادرسی ندارند، خدا با آنهاست.
راجع به پل صراط که همه باید از آن گذر کنند: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا»[6]؛ در روایت میخوانیم از مو باریکتر، از شمشیر برندهتر و از آتش سوزانندهتر است.[7] امّا برای مؤمن، یک لحظه است و مثل برق از آن عبور میکند.[8]
ذکر و یاد دائمی خدا، در دنیا نیز به فریاد انسان میرسد و باعث سرافرازی او در بین مردم میشود. همه میخواهند سرفراز باشند، حتی کسانی که ریاستطلب نیستند نیز سرفرازی در میان مردم را دوست دارند. حبّ سرافرازی و سربلندی، نه تنها رذیلت نیست، بلکه یکی از فضائل هم هست و این سرافرازی در اثر ذکر خدا روزی انسان میگردد. قرآن کریم میفرماید: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»[9]
افرادی هستند که دست عنایت خدا روی سر آنهاست و خداوند تعالی لحظه به لحظه آنان را رو به فضیلت و رو به آقایی بالا میبرد. آنان چه کسانی هستند؟ کسانی که دائم ذکر میگویند و همیشه به یاد خدا هستند؛ چه در میان مردم و چه در خلوت، همهجا را محضر مقدّس خداوند میدانند و ادب حضور را مراعات میکنند.
بیوت در این آیۀ شریفه، معانی مختلفی دارد؛ یکی از معانی آن مساجد و مزارهای شریف است. در روایات نیز بر وجود مقدّس ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» تطبیق شده است.[10]
معنای دیگر که ظاهراً آیۀ شریفه در آن ظهور دارد، این است که خدا اذن داده است که قدر و منزلت اهل ذکر بالا رود. در واقع دست عنایت خدا روی سر آنهاست. کسانی که روز و شب، یعنی دائماً، به یاد خداوند هستند، خداوند متعال به آنان شرافت و کرامتی خاص در دنیا عنایت میفرماید.
به قول شاعر:
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
بنابراین، روحانیّت، افراد تأثیرگذار جامعه و به طور کلّی افراد متدیّن، باید توجه داشته باشند که برخورداری از سرافرازی و سربلندی در دنیا، در سایۀ ذکر و یاد خداوند برای آنان حاصل میشود. امام جماعت، امام جمعه، رئیس و هرکسی که خواهان محبوبیّت و ابهّت در بین مردم است، کسی که میخواهد تبلیغ کند و تأثیرگذار باشد، کسی شهرت حلال بخواهد، باید همواره به یاد خدا باشد و بهخصوص ذکر عملی، که همان رعایت تقواست را بهجا آورد. و بالأخره اگر کسی بهشت بخواهد، اگر دنیا بخواهد و اگر سیروسلوک بخواهد، باید اهل ذکر باشد.
انسان باید با ارزشهای معنوی و با عالم غیر ناسوت سر و کار داشته باشد و به عبارت دیگر، غرق در معنویّات باشد. افرادی هستند که با ارتباط با خدا و معنویّات و با مداومت بر ذکر، توانستهاند در همین دنیا با ملائکه ارتباط برقرار کنند. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة»[11]
تعجب نکنید، همۀ ما باید چنین باشیم. حالا دل ما، محیط ما، اعمال ما، اقتضا نمیکند، حرف دیگری است؛ ولی باید چنین باشیم.
برخی از مفسّرین چنین ارتباطی با ملائکه را مربوط به موقع مرگ میدانند. امّا آنچه آیۀ شریفه میگوید، مهمتر از این حرفها است. کسی که بگوید: «الله» و بر روی آن پا برجا باشد و استقامت ورزد، یعنی کسی که همهجا را، چه در خلوت و چه در جلوت، محضر خدا بداند و ادب حضور را مراعات کند، «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»؛ با ملائکه سر و کار خواهد داشت و اگر مثلاً یک خوفی یا غصّهای برای او پیدا شده است، ملائکه میآیند، او را دلداری میدهند و میگویند: «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون».
غم و غصه در دنیا برای کسی که آخرت را با همۀ آن مقامها دارد، یعنی چه؟ کسی که خدا را دارد، ترس برای او چه معنایی دارد؟ «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»؛ بعد هم میگویند: ما کمک کار تو هستیم: «نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ»؛ خدا ما را خلق کرده است که یار و یاور تو باشیم.
دو آیه در قرآن است، من از شما تقاضا دارم به این دو آیه خیلی توجه کنید، خیلی مهّم است. آیۀ اوّل میفرماید: «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنين»[12]؛ مؤمن به ما حتماً حق دارد، شک نکنید حق چه چیز را دارد؟ حق دارد که او را کمک کنیم.
آیۀ دوم راجع به گرفتاریها است، نه اینکه فقط گرفتاری در زندگی دنیوی او باشد، مثلاً اگر شبهه برای او پیدا شده است و نمیتواند آن را حل کند یا مثلاً حال قبض پیدا کرده و حال یقظه را از دست داده شده است، در نماز شب بیحال است و نمیتواند آن را رفع کند. قرآن میفرماید میخواهید من داروی آن را بگویم؟ میفرماید: «كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنين»[13]
حتماً در گرفتاریها مشکل را حل میکند، حال قبض او را به حال بسط برمیگرداند. زمزمهها در نماز شب میدهد. بیداری در دل شب به او میدهد. نمیشود کسی با خدا باشد، امّا نماز شب او تعطیل شود، اگر کسی نماز شب و سوز و گداز در شب ندارد، باید بداند که هرچه هست، از قامت ناساز بیاندام خود اوست.
پروردگار عالم روی ذکر تأکید فراوانی دارد. قرآن کریم میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»[14]
امامصادق«سلاماللهعلیه» در روایتی فرمودند: خدا هر چیزی که از بندههایش خواسته است، مقیّد خواسته، به غیر یک چیز؛ خدا گفته است نماز بخوانید، هفده رکعت با نافلههای آن پنجاهویک رکعت میشود، بالاخره محدود است. خدا گفته است یک ماه روزه بگیرید، خدا گفته است خمس و زکات بدهید، یک حدی دارد، خدا گفته است مکه بروید، یک ماه میشود و بالأخره همۀ واجبات و مستحبات حدی دارند، به غیر از یک چیز که از نظر قرآن حد ندارد، بلکه همیشگی میخواهد و آن ذکر است. سپس آیۀ شریفه را تلاوت کردند: [15]«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»
جملۀ «بُكْرَةً وَ أَصيلاً» در این آیه، بر کثرت ذکر تأکید دارد. و معنای آن این است که بنده، همیشه و به طور دائم باید به یاد خدا باشد. یعنی به اصطلاح دائمالذّکر باشد. من دیدهام افرادی که اینها در کما هستند، امّا اهل ذکرند، موقع مرگ آنها است، امّا اهل ذکر هستند و هیچ توجه ندارند به هیچ چیز، امّا به «لاالهالاالله» و به «یاالله» توجه دارند. من زیاد دیدهام که دائمالذّکر است، حتی در کما، لذا این افراد اگر جلو بروند در خواب هم اهل ذکر میشوند و میتوانند نفی خواطر بکنند. خوشا به حال آنها که در خواب یا در بیداری، میتوانند نفی خواطر کنند؛ وسوسهها، تخیّلها و فکرهای بیجا نمیتواند به سراغ آنها بیاید. این افراد دل دارند و دل آنها درب دارد. وقتی چشم و گوش و زبان آنها درب داشته باشد، دل آنها نیز درب پیدا میکند و آن درب به روی وسوسهها، تخیّلها و توهّمهای بیاساس بسته میشود. به این نفی خواطر میگویند که خیلی مشکل است، امّا گروهی راه را رفتهاند و شده است و علاوه بر بیداری، در خواب هم نفی خواطر دارند.
خدا از ما میخواهد جداً دائم الذکر باشیم. استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی«رحمتاللهعلیه» روزهای آخر عمرشان را سپری میکردند که عدّهای از ما شاگردها خدمت ایشان رسیدیم. در حالی که حال ایشان بد بود، با یک ادب و خضوعی در مقابل ما نشسته بودند. من به ایشان گفتم: آقا! یک نصیحت به ما کنید تا مرخص شویم، ایشان فرمود: «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم»[16]
چند روز بعد در بیمارستان به ملاقات ایشان رفتیم. خانم ایشان گفتند: حالی پیدا کرد و چند مرتبه گفت: توجه، توجه، توجه، تا از دنیا رفت. این «فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُم» را از چند روز قبل به ما گفتند و بعد هم موقع مرگ یک پیام عمومی به همه دادند و گفتند: «توجه، توجه، توجه».
ذکر مراتبی دارد؛ مرتبۀ اول آن ذکر لفظی یا ذکر زبانی است. هرکسی باید یک ذکری انتخاب کند و مرتّب بگوید. مثلاً سفارش میکنند کسانی که هنوز به جایی نرسیدهاند، ذکر یونسیّه را بگویند: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ»[17]؛ مخصوصاً به معنای آن توجه کنند.
حضرت یونس«سلاماللهعلیه»، پیامبر خدا بود، امّا حرکتی که به شأن او نمیخورد، از او سر زد. پروردگار عالم او را زندان کرد. قرآن میگوید: اگر اهل ذکر نبود، تا روز قیامت باید در دل ماهی میماند: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[18]
بالأخره این مرتبۀ اول ذکر است که همه باید داشته باشیم. اذکاری مانند صلوات، «لاالهالاالله» و «لاحولولاقوهالاباالله» را که هر کدام خصوصیّتی دارد، مرتب بگوییم. امّا بر ذکر یونسیّه خیلی سفارش شده است. لازم هم نیست که دو زانو و رو به قبله باشیم یا آداب خاصّی بهجا آوریم، بلکه آنکه اهل ذکر است، در راه ذکر میگوید. انسان میتواند در راه یا در بین کارهای روزانه، مثلاً صد مرتبه سورۀ توحید را بخواند یا هزار مرتبه صلوات بفرستد. اگر کسی این مرتبه از ذکر را ندارد، بداند خسارت عجیبی دارد.
مرتبۀ دوم، ذکر قلبی است، آن هم نه به این معنا که بنشیند و ذکر را در دل بگوید، در اسلام چنین روشی نداریم. ذکر قلبی آن است که قلب انسان به دنبال زبان بگوید: «لاالهالاالله» تا کمکم به آنجا برسد که در مجلس شام مؤذن گفت: «اشهد ان لاالهالاالله»، امام سجاد«سلاماللهعلیه» فرمودند: پوست، گوشت و خون من هم میگوید: «اشهد ان لاالهالاالله».[19]
مرتبۀ سوم، ذکر عملی است که از مراتب اول و دوم مهمتر است. امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: اگرچه اذکار لفظی نظیر تسبیحات اربعه، ذکر است، امّا قرآن یک چیز دیگر میخواهد و آن ذکر عملی است، به این معنا که انسان موقع انجام هر عملی، ببیند حلال است یا حرام و محرمات را ترک کند و واجبات را بهجا آورد. [20]
حضرت امام«قدّسسرّه» بارها میگفتند و این اواخر دیگر در رسانهها هم میگفتند که: همهجا محضر خدا است، ما در محضر خدا هستیم، ادب حضور باید مراعات شود. این همان ذکر عملی است.
[1]. الکافی، ج 2، ص 501.
[2]. الكافي، ج2، ص 498.
[3]. الكافي، ج2، ص500.
[4]. الحاقه، 19: «بياييد و كتابم را بخوانيد.»
[5]. الكافي، ج2، ص496.
[6]. مریم، 71: «و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مىگردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است.»
[7]. امالی الصدوق، ص 177.
[8]. فضائل الشیعه، ص 5.
[9]. النور، 36و37: «در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند: مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا، به خود مشغول نمىدارد.»
[10]. الکافی، ج 9، ص 256.
[11]. فصلت، 30و31: «در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد. در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم.»
[12]. روم، 47: «و يارىكردن مؤمنان بر ما فرض است.»
[13]. یونس، 103: «زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را نجات دهيم.»
[14]. الاحزاب، 41و42: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار. و صبح و شام او را به پاكى بستاييد.»
[15]. الكافى، ج 2، ص 498.
[16] . البقره، 152: «پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم.»
[17]. الانبیاء، 87: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
[18]. صافات، 143و144: «و اگر او از زمره تسبيحكنندگان نبود، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مىشوند، در شكم آن [ماهى] مىماند.»
[19]. بحارالانوار، ج 45، ص 139.
[20]. الكافى، ج 2، ص 80.
دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّهالعالی»