گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
بقای عمر شما منوط به این است که چقدر به افراد جامعه احسان میکنید و این در رأس امور است. بارها تذکر داده شده است که فلان کس ترقی خواهد کرد، فلان کس جلو خواهد افتاد، فلان کس عمرش طولانی خواهد شد، در اثر احسان به خلق خدا. ببینید چقدر پروردگار مردم را دوست دارد!
یک چنین موقعیتی باشد و انسان از آن استفاده نکند. قسمت دوم میآید «والذین یموتون بالاعمال …» : کسانی که بخاطر گناهان و اعمالشان میمیرند،
بیشتر از کسانی هستند که بخاطر رسید اجل شان از دنیا میروند! مثلًا عمر یک کسی 50 سال است، اما معصیت می کند،
با دستورات پروردگار مخالفت می کند و عمرش نصف میشود، 50 سال می شود 25 سال.
بیشتر از کسانی هستند که بخاطر رسید اجل شان از دنیا میروند! مثلًا عمر یک کسی 50 سال است، اما معصیت می کند،
با دستورات پروردگار مخالفت می کند و عمرش نصف میشود، 50 سال می شود 25 سال.
انسان یک تکلیف اجتماعی دارد، آقاجون! یک تکلیف انفرادی. برای انجام تکلیف اجتماعی، باید خودش را بررسی کند و صلاحیت پیدا کند برای ارائه طریق به افراد جامعه. هر کس نمیتواند اینها را به عهده بگیرد. تکلیف اجتماعی که مورد نظر شارع است، قضیه امر به معروف و نهی از منکر است، انسان نمی تواند نسبت به افراد جامعه که برادران و پدران و اولادهای او هستند، بی تفاوت باشد و بگوید: به من مربوط نیست! این مورد نظر اهل بیت (ع) نیست. دین مورد نظر اهل بیت، (ع) دینی است که تا ظهور قائم آل محمد (ص) باید دنیا را اداره بکند، دین گوشه نشینی نیست، این دین باید انسان به جامعه تحویل بدهد و شما هم باید ضرر افراد جامعه را ضرر خودت و نفع آنها را نفع خودت بدانی.
امیرمؤمنان (ع) می فرماید: اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید، اشرار مردم بر شما مسلط خواهند شد بعد تدعون و لا یستجاب لکم. و اگر دعا کنید، مستجاب نخواهد شد.
زلزله را خودت ایجاد می کنی. زلزله از بی عدالتی من است، از انحراف من است، یک ضرر اجتماعی است که وقتی آمد، همه را می گیرد، همان طورکه باران رحمت بر همه می بارد. (منتهی الامر اگر اشخاص وظیفه شناس در اثر زلزله بمیرند، جزء شهداء هستند). آیا اگر بنده یک فرزندی داشته باشم که درسش را بخواند و وظایف اجتماعی و انفرادی اش را هم رعایت کند، باید او را تنبیه کنم یا تشویق؟ یک نفر دو روز قبل از موشک باران تهران گفت: من در عالم رؤیا دیدم که عنقریب یک عذابی میاید و گوشتها را از بدن ها جدا میکند. سرها از بدن ها جدا شد و بسیاری از مردم زیر آوار رفتند، در همین حال این آیات را خواندند که «کلا انها لظی نزاعةً للشوی تدعوا من ادبر و تولی». یعنی نازل شدن این عذاب بخاطر پشت کردن مردم به احکام الهی است. برای ظالم تادیبی [ و برای بقیه شهادت].
پروردگار از شما برای یاری دینش کمک میطلبد. نبی اکرم (ص) به اباعبدالله (ع) فرمودند: حسین جان! چون یزید شکافی در دین ایجاد کرده است، باید بروی و این شکاف را ترمیم کنی. ثقل اصغر باید فدای ثقل اکبر شود. پس در اثر وحدت کلمه و پیاده شدن اسلام حقیقی در جامعه، پروردگار هم شما را یاری می کند.
در کتاب کوچکی که آقای حائری مرقوم فرموده اند (غروب اندلس)، آمده است که مسلمانان با تجهیزات کم، اسپانیا را فتح و تا مرزهای فرانسه پیشروی کردند، اما با وضعیت خاصی شکست خوردند.
مرحوم قائم مقام هم شعری گفت که: مائیم که از پادشهان باج گرفتیم.
دشمن برای شکست وحدت کلمه مسلمانان، میگساری و اختلاط بین زن و مرد را رواج داد
و توانست با این روش آنها را شکست بدهد و اسلام در اندلس غروب کرد.
و توانست با این روش آنها را شکست بدهد و اسلام در اندلس غروب کرد.
دشمن با رواج این حرف ها که «انسان آزاد است!» و «در این دو روزه ی دنیا باید آزاد بود!»، جوانان مسلمان را گرفتار تعیش و میگساری و شهوترانی کرد، در حالی که آزادی مطلق، اسارت مطلق است. به یکی از اولیاء خدا گفتند: پایت را جمع کن که پادشاه می آید! گفت: پادشاه، بنده بنده من است! پادشاه اسیر نفس است و من نفس را اسیر خود کرده ام، پس او بنده بنده من است.
پروردگار می فرماید: یعنی شما بالاترید، اگر مؤمن باشید. و در صورتی که از احکام اسلام تبعیت نکردید، باید زیر بیرق ذلت بروید.
بالمناسبه یادم آمد. مسلمانان در جنگ تبوک با تجهیزات کم به جنگ دشمن رفتند و تا حدی امکاناتشان اندک بود که یک خرما را یک نفر در دهانش می گذاشت تا کمی قوت قلب بگیرد و به نفر بعدی می داد! اینطور اسلام را حفظ کردند.
این دین با خون انبیاء و اوصیاء و اولیاء آبیاری شده است و اگر ما برای حفظ این دین تلاش نکنیم، هم ضرر انفرادی دارد و هم ضرر اجتماعی.
ضرر اجتماعیاش این است که بدها بر شما مسلط خواهند شد و دعای شما مستجاب نخواهد شد و آن قضایای سابق – خدای نخواسته – دوباره زنده خواهد شد. باید ببینیم چطور شد که دوباره زلزله آمد؟ خب این اجتماعی … .
(اما فردی) نکته دیگر اینکه من باید خودم را تصفیه بکنم تا به درد اجتماع بخورم که حضرت هادی (ع) فرمود: «الحکمة لاتنجع فی الطباع الفاسدة». یعنی حکمت در نفوس فاسده اثری ندارد. اول باید از رذائل تخلیه بشوم، تا آمادگی تحلیه به فضائل را پیدا بکنم. اول باید معده را از غذاهای بد و سمومی که در آن است پاک کرد، سپس از غذاهای مفید استفاده برد و لذت ببرد.
«وانما یضل من لم یقبل منه هدی». پروردگار کسی را که به راهنمایی او هدایت نشود، گمراه می کند. «ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بالدفع» پروردگار به این زودی بنده اش را رها نمی کند، اگر شما یک قدم به سوی او بروید، او ده برابر به شما عنایت و توجه می کند. اما وقتی ببیند که هر چه راه را به شما نشان می دهد، هر چه احسان می کند، شما نادیده می گیرید، آن وقت شما را به خودتان وا می گذارد.« خلی بینهم و بین سبیلهم» خدا نکند پروردگار کسی را به خودش واگذار کند. البته پروردگار به یک عده هم امکان می دهد که توبه بکنند تا سیئات آنها را تبدیل به حسنات بکند. [دوم] مسلط میسازد دشمنان دین را بر شما اگر پشت کنید به اسلام.
و اما یک تذکری به شما بدهم.
… از نبی اکرم (ص) روایتی نقل شده که حضرت فرمود: شیطان تلاش می کند یک عده را با مشغول شدن بیش از اندازه به مخارج حروف، از حقایق قرآن دور نگهدارد. … . با پشت کردن به قرآن و احکام دین، پروردگار انسان را از حقایق علم کتاب محروم می کند. شیطان یک مقداری از عمر اینها را صرف می کند که از حقایق علم کتاب برخوردار نشوند.
امام جماعت مسجد الحرام با اینکه از فصحای عرب است، می گوید «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و این قرائت را صحیح می داند. البته رعایت قواعد قرائت، زینت کلام است، اما چقدر از عمرمان را باید صرف آن بکنیم؟!
حضرت در ادامه ی روایت می فرماید: بعضی اشخاص عمرشان را صرف این می کنند که مخارج حروف را رعایت کنند، در حالی که از حقایق قرآن غافل اند. قرآن را می خوانند، حروفش را به پا می دارند، اما احکامش را مراعات نمی کنند. این معنای «نَبذ» کتاب است. اینها کسانی اند که پروردگار علم به کتاب را از آنها گرفت است.
اما دانشمندان و رهبران دین تأسف می خورند که چرا عمرشان را در این صرف کرده اند که «عین» از کجا باشد و «غین» از کجا و از قضایای اصلی کتاب فروگذار کرده اند.
امیدواریم پروردگار آن سه خصلتی را که امام جواد (ع) فرمودند، به ما عنایت بفرماید. حضرت فرمودند: «المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیقٍ من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه». مؤمن محتاج سه خصلت است: توفیقی از پروردگار، واعظی در درون و قبول نصیحت ناصحان.